3⃣تأخیر جنگ و اتمام حجّت: شاید کسی که اهل تاریخ نباشد، چنین توهّم کند که حضرت با مشاهده طغیان و شورش ناکثان، فورا جهاد و جنگ با آنان را آغاز کرد و در یک فرصت مناسب، دست به کشتار آنان زد. اما صفحات تاریخ خلاف آن را گواهی می دهند. مطابق گزارش های موثّق تاریخی، حضرت می کوشید با استفاده از راهکارهای گوناگون پیمان شکنان و شورشیان را وادار به ترک سرکشی و تسلیم کند.
از این رو، پیک های متعددی مثل ابن عباس را به سوی عایشه، طلحه و زبیر گسیل داشت تا با اندرز و یادآوری پیش بینی های پیامبر ص، آنان را از جنگ منصرف سازد.
( نهج البلاغه، نامه۵۴ و خطبه ۳۱/ الجمل، ص ۳۱۳/ الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۹۰)
حضرت پس از یأس از موفقیت پیک ها، خود شخصا به لشکر دشمن رفت و به مذاکره با طلحه و زبیر پرداخت که تنها رهاورد آن برگشت زبیر از میدان کارزار بود.
( مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۷۱ / الامامة و السیاسة، ج ۱، ص ۹۲ / تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۸۲)
اما بقیه لشکر در عزم خود راسخ ماندند.
با وجود این، حضرت دست به حمله نزد و #سهروز برای جبهه مقابل مهلت تعیین کرد، اما دشمن بر جنگ خود مصمم بود، به گونه ای که چندبار به لشکر حضرت هجوم برد. حضرت باز هم دستور حمله صادر نکرد، تا آن جا که حتی مورد اعتراض فرماندهان خود مانند ابن عباس قرار گرفت.
( محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ج ۴، ص ۵۰۹ / ابن کثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲،ص۳۵۰/ مروج الذهب،ج۲، ص ۳۷۰)
امام ع به عنوان آخرین روزنه برای ترک جنگ، به یکی از اصحابش #قرآنی داد تا از دشمن بخواهد که کتاب الهی را به عنوان داور و حکم بپذیرند. اما دشمن، حامل قرآن را به شهادت رساند.( خوارزمی، المناقب، ص ۱۸۶ / الفتوح، ج ۲، ص ۴۷۲ / ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص ۱۱۱)
بدین سان، همه روزنه های امید و نجات را بر روی خود بست.