eitaa logo
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
362 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
19 فایل
ولادت⇦۱۳۶۹/۵/۳۰ 😍 شهادت⇦۱۳۹۴/۱۰/۲۱💔🥀 تشیع پیڪر مطهــرشهــید⇦۱۳۹۸/۲/۶ مزار شهید⇦ تهران_گلزار شهدای یافت آباد ✨اولین کانال فعال شهید درایتا✨ تبادل و ارتباط با مدیر @F_Mokhtari_1382 #کپی_با_ذکر_صلوات_برای_امام_زمان(عج)
مشاهده در ایتا
دانلود
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
واکنش مردم غیور تهرانپارس: *تشکر مردم تهرانپارس از زحمات موساد برای شروعی بر خودش...* הנקמה שלנו תוציא את השינה מעיניך. חכה לנו... Our revenge takes sleep from your eyes, wait for us 🔸ثأرنا یأخذ النوم عن عیناکم إنتظرونا 🔸 ما خواب را از چشمان شما میگیرد راحت نخوابید ‌ومنتظر ما باشید.
❤️ همونجور که با عجله داشتم بند کفشامو میبستم یه جیغ بنفش کشیدم و گفتم: محمدددددد😁 دیر شد بیا😣 محمد کفشاشو پوشید و گفت: الهی فدات شم خانومم اومدم چرا این قدر عجله میکنی آخه😬 _محمد مراسم تموم شد زود باااااش بیااااااا😡 محمد با خنده دستمو گرفت و بوسید و گفت: بشین بریم فرمانده😊 وقتی به محل اجرا رسیدیم فوق العلاده شلوغ بود😬 _وای محمد... بنظرت میتونیم حامدو ببینیم😔 محمد: معلومه که میتونیم ببینیم عزیزدلِ محمد😍 _آخه تو این شلوغی چجوری ببینیم...😔 محمد: من حتی بهت قول میدم باهاش عکسم بگیریم. خوبه زندگیم؟ _راس میگی محمدم😍 محمد: معلومه که راس میگم خانمم😘 _ممنون آقایی❤️ از ماشین پیاده شدیم و به بدبختی از بین جمعیت عبور کردیم و رفتیم داخل تا مراسم شروع شه... جمعیت فوق العلاده زیاد بود... حامد روی سن اومد من و محمد همزمان لبخند زدیم😊 یکی یکی آهنگ هایی که میخوند برای من و محمد و پر از خاطره بود و باهاش همخونی میکردیم... به خودم که اومدم چشمام خیس اشک بود😭 محمد چشمامو بوسید و باهم از سالن بیرون رفتیم. به پیشنهاد محمد توی ماشین نشستیم تا دور حامد خلوت شه و سوار ماشین شه که بره😁 تقریبا یک ساعت طول کشید و حامد سوار ماشین شد و حرکت کرد. محمد پشت ماشینش راه افتاد. یکم که دور شدیم حامد با صدای بوق ممتد محمد بغل پارک کرد و ماهم پشت سرش😍 با هیجان هردو از ماشین پایین اومدیم و به طرف ماشینش رفتیم. _سلام آقای زمانی محمد: سلام آقا حامد حامد: سلام وای سکته کردم گفتم معلوم نیس چیشده یه ماشین از موقع حرکت دنبالمه😁 داشتم اشهد میخوندم گفتم الانه که ترورم کنن😄 من و محمد خندیدیم و از قرار عاشقمون به حامد گفتیم. حامد: خب زوج عاشق افتخار یه عکس به ما میدید؟ محمد: بابا شما بخدا مردمی ترین خواننده دنیایی داداش 😍 من و محمد کنار حامد وایسادیم و یه رهگذر ازمون عکس گرفت📸 حامد با کلی شوخی و خنده روی یه برگه نوشت: *تقدیم به زوج عاشق ایستاده آقامحمدجواد و فائزه خانم ~ حامد زمانی* ❤ بامــــاهمـــراه باشــید🌹 📲 @Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
ناگفته‌هایی از وداع با «داداش مجید»🖤🌹 نمی‌دانم چقدر باید عاشق باشی که آرزو به دل دامادی تنها پسرت ب
ناگفته‌هایی از وداع با «داداش مجید»🖤🌹 مجید برگشت... داداش مجید برگشت و حالا قرار است مزارش در گلزار شهدای یافت‌آباد، آرامِ دلی بشود برای آنان که تا امروز، بالای سر مزار یادبود خالی‌اش فاتحه می‌خواندند و التماس دستگیری داشتند...♥️ مجید آمد و استخوان‌هایش، بی‌قراری مادرش را کمی سامان داد...🥀 و مادر مجید می‌داند معنای چشم‌انتظاری خانواده‌های شهدای مفقودالاثری را که امروز، به میهمانی آسمانی هم‌رزم عزیزانشان آمده بودند، آمده بودند از مجید بپرسند: «آقا مجید! خبر از پیکر فرزند شهید ما نداری؟ جسم بی‌جان پدر شهید ما را ندیدی؟ از استخوان‌های همسر من خبر نداری؟...» 🕊 ♥️ ❅-----❅-----❅-----❅-----❅ @majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
[سکوت رازآلود بسیجی شهید] شهید به‌غایت و درغایت موجودی سیاسی است. این سیاسی‌بودن برای او خودخواسته
[سکوت رازآلود بسیجی شهید] مجیدی که روزی 20 تا قلیان می‌کشید، مجبور بود به‌خاطر اینکه در مراحل آمادگی آموزش نظامی اعزام نفس کم نیاورد، قلیان را ترک کند. ترک‌کردن دود بسیار طاقت‌فرساست و همه جوزدگی‌های معنوی را زایل می‌کند... اینکه مجید توانسته چنین کاری کند، نشان می‌دهد او اعلاوه بر جرقه‌های اولیه تحول، توانسته طرحی عقلانی و سیاسی برای آن داشته باشد و با سلوک و ذکر مداوم آن را حفظ کند.یکی دیگر از اوصاف بسیجی شهید، «مرگ‌آگاهی» است. او از لحظه انقلاب تا لحظه شهادت، خود را در میانه میدانی می‌بیند که هر لحظه امکان دارد عاملی به زندگی دنیوی او پایان دهد. او با مرگ انس می‌گیرد و حتی پیش‌پیش به استقبال آن می‌رود. مجید توبه کرده بود و تصمیم گرفته بود «دور خلاف را خط بکشد». آیا همین برای «خوب‌بودن» یک انسان کافی نیست؟ نه! اگر بخواهی به مرتبه «بسیجی» برسی، باید برای رفتن به دل مرگ، پیش فرمانده نظامی آموزشگاه گریه‌وزاری راه بیندازی و او را به حضرت زهرا(س) قسم بدهی و همه را قال بگذاری و به خط بزنی. این‌چنین است که مرگ‌آگاهی و فراتر از آن، معاشقه با مرگ، تو را به مرتبه بسیجی شهید می‌رساند؛ چنان‌که مجید قربان‌خانی را رساند...🕊 ✍سیدعلی‌سیدان 🕊 ♥️ ✨ ❅-----❅-----❅-----❅-----❅ @majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
#روایتِ‌روزرجعت🌱 #حر_مدافعان_حرم🕊 جوان لاغراندامی که «حامد» صدایش می‌کنند را به‌عنوان دوست مجید قرب
🌱 🕊 از حیاط کمپ بیرون می‌آیم. از اینجا تا گلزار شهدا که خانه امروز مجید است، شاید 200 متر هم فاصله نباشد اما این کجا و آن کجا؟ مگر دیروز و امروز یک انسان چقدر می‌تواند متفاوت باشد؟! مردد مانده‌ام این بخش پایانی را بنویسم یا نه. و فکر می‌کنم داستانی را که سراسرش امید به گشایش و بخشش و رشد و عاقبت‌بخیری است، باید نوشت. فقط خدای مجید است که می‌داند از همین‌جایی که ما، با تمام کاستی‌ها و خطاهایمان ایستاده‌ایم، چقدر تا آسمان راه است؛ خدایی که درِ جهاد و شهادت را به روی جوان قهوه‌خانه‌داری که به خالکوبی‌هایش می‌نازید هم نبست... :)) ♥️ 🍃 ❅-----❅-----❅-----❅-----❅ @majid_ghorbankhani_313