eitaa logo
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
363 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
19 فایل
ولادت⇦۱۳۶۹/۵/۳۰ 😍 شهادت⇦۱۳۹۴/۱۰/۲۱💔🥀 تشیع پیڪر مطهــرشهــید⇦۱۳۹۸/۲/۶ مزار شهید⇦ تهران_گلزار شهدای یافت آباد ✨اولین کانال فعال شهید درایتا✨ تبادل و ارتباط با مدیر @F_Mokhtari_1382 #کپی_با_ذکر_صلوات_برای_امام_زمان(عج)
مشاهده در ایتا
دانلود
💛 نمیگنجد نفس در سینه ی من بس که دلتنگ توام... 💔 🌹 🌙 ─━✿❀✿♠✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
💛 بین این همه هیاهو و اضطراب ها یک لحظه نگاه خودت را به من ببخش... :) 🌹 🌙 ─━✿❀✿♠✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
💛 قبل از ایـن که من برادر یا خواهرت شوم تو برادری خودت را اثبات کردی و برادرم شدی!🙂 قبل از این که من به سمـت تو بیایم تو سمــت من آمدی!🖤 قبل از این که من راهم را انتـخاب کنم تو راهـت را انتخاب کردی!🌱 می بینی همه جا و همــه وقت تو قبل از من همــه کار کرده ای!🙃 همــه کار کرده ای که من به بی راهـه نروم!🍃 طوری پـــ🕊ـــرواز کـرده ای که اگر تا قیامت هم بگویم خوشا به حالت سیر نمی شوم! برادرم تا دستم را در دست مادرم و مادرت زهــرا (سلام الله علیها)نگذاشته ای تنهایــم نگذار...🥀 ♥️ ─━✿❀✿♠✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
#حر_مدافعان_حرم🕊 |نمایشِ پناهِ حرم🌙| #شهید_مجید_قربانخانی♥️ #قسمت_سوم🌿 ❅-----❅-----❅-----❅-----❅
🕊 مجید تمام وقتش را در قهوه خانه می گذراند و همیشه دوستانش را مجانی به چای و قلیان دعوت میكند. وقتی با دوستش در كافه است مادر تماس می گیرد و از او می خواهد كه برای بردن آش نذری به مدرسه ی عطیه كمک كند. او هم دوستانش را ترک و امر مادر را اطاعت میكند. آش را به مدرسه می برند ولی از آنجایی كه دبیرستان دخترانه است مدیر او را در اتاق خودش حبس میكند تا دخترها در آرامش آش نذری را بخورند.... ولی مجید باز هم دسته گل به آب می دهد و گوشی موبایلش را مقابل بلندگوی مدیر می گذارد و آهنگ های شادش در كل مدرسه پخش می شود... مجید توی استخر متوجه طرح خالكوبی دست رفیقش عباس می شود. اصرار میكند به او آدرس خالكوبی را بدهد ولی عباس می گوید خودش از این خالكوبی پشیمان است و سعی دارد مجید را منصرف كند. مادر موقع شستن لباس ها متوجه چاقوی ضامندار در جیب مجید میشود و او را نصیحت میكند كه كمی پول جمع كند و فكر اینده اش باشد .او هم از مادر خواهش میكند تا پدر را راضی كند و او برای خودش یك قهوه خانه ی مستقل بزند... ♥️ 🌙 ❅-----❅-----❅-----❅-----❅ @majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
#حر_مدافعان_حرم🕊 |نمایشِ پناهِ حرم🌙| #شهید_مجید_قربانخانی♥️ #قسمت_چهارم🌿 ❅-----❅-----❅-----❅-----
🕊 مجید دیر كرده و همه سر میز شام منتظرش هستند. پدر از رفتارهای او عصبانی شده و مقصر را همسرش می داند كه لی لی به لالای مجید میگذارد و حمایتش میكند. بالاخره مجید می آید از اینكه همیشه تحت مراقبت و حساسیت خانه است عصبانی شده و قهر میكند. عطیه نازش را میكشد و او را سر میز می كشاند .پدر متوجه پیراهن آستین دار مجید میشود و وقتی دست خالكوبی شده‌ی مجید را می بیند عصبانی میشود و سرش فریاد میزند. مجید هم قهر میكند و از خانه بیرون می آید و توی قهوه خانه با مرتضی كریمی و دوستش اشنا می شود. آنها قصد دارند به سوریه بروند. با مرتضی دوست می شود و همراهش به هیئت میرود. آنجا برای حضرت زینب مداحی می شود و مجید منقلب شده و تصمیم می گیرد هر طور شده مدافع حرم بشود... ♥️ 🌙 ❅-----❅-----❅-----❅-----❅ @majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
#حر_مدافعان_حرم🕊 |نمایشِ پناهِ حرم🌙| #شهید_مجید_قربانخانی♥️ #قسمت_پنجم🌿 ❅-----❅-----❅-----❅-----❅
🕊 مجید متحول شده و با دوستانش به مهمانی نمی‌رود. قلیان را هم ترک كرده است. دلش می خواهد دوستش را در این تحول درونی شریک كرده و با هم عازم سوریه شوند. با این خیال خوش، دوستش عباس را به مسجد می كشاند و از او می خواهد در نماز جماعت شركت كند. اما عباس هیچوقت نماز نخوانده و بلد نیست. بعد از این دیدار، مجید از دوستانش فاصله می گیرد و بیشتر با مرتضی كریمی و بچه های هیات رفاقت میكند. او به عطیه می گوید كه خواب حضرت زهرا (س) را دیده و به او وعده داده كه مجید را پیش خودشان ببرد. مادر مجید دلش شور می زند و از برادرش میخواهد كه او را قانع كنند به سوریه نرود ولی كسی پیشنهاد مجید را جدی نمیگیرد و آن را یک بازی جدید می خوانند. ولی مجید برای رفتن مصمم است و... ♥️ 🌙 ❅-----❅-----❅-----❅-----❅ @majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
#حر_مدافعان_حرم🕊 |نمایشِ پناهِ حرم🌙| #شهید_مجید_قربانخانی♥️ #قسمت_آخر🌿 ❅-----❅-----❅-----❅-----❅
🕊 مادر مجید، دلش شور می زند و از برادرش میخواهد كه او را قانع كنند به سوریه نرود ولی كسی پیشنهاد مجید را جدی نمی‌گیرد و آن را یک بازی جدید می خواند ولی مجید برای رفتن مصمم است... [تهیه كننده: مهدیه تقی زاده كارگردان: محمد پورحسن هنرمندان: ناهید مسلمی، مینو جبارزاده، محمد حسن عشقیان نویسنده: مرضیه بامیری] ♥️ 🌙 ❅-----❅-----❅-----❅-----❅ @majid_ghorbankhani_313