eitaa logo
⟮ مجنـونِ‌ثٰاراللھ‌؏جانـا !′⟯
504 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
415 ویدیو
94 فایل
⸤بسمِ‌رب‌الحسیٖن‌فاطمہ′س′ :)🌱.⸣ . • -اِنَّ‌الحُسِین‌علیہ‌السلام‌مصباح‌الهُدۍٰ ! . الشُروط : - @tabeeh🌸′ ناشِناسیٰـات - @Nashes📒!′ . - کہ ‌غلامے ‌تو را‌ اۍ شاھ مَن بہ پادشاهے ندهَم . • حسینۍ‌ میمانم و حسینۍ میمیرم🌿!
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ࢪݕ اݪحسـیـن علیہ السلآم 💚 رمان :سفࢪعشق🌙🌿Γ 💛✨ کپی ممنوع❌ خیلی خوشحآل‌بودم! نمیدونم واقعا اون شب چجوری خوابم برد؛ مدام به فکر اردوی راهیان نور بودم که کم کم خوابم برد.... چشمام رو باز کردم دیدم اذان صبحه🌱 بلند شدم وضو گرفتم و نماز صبح م رو خوندم. دعآ ی عهد رو خوندم و زیر لب ذکر میگفتم، با خودم گفتم:خدآیآ این سفر رو اول و آخرشو برای مآ خیر بگردآن🖐🏼🌱 بلند شدم صبحانه خوردم کم کم آماده شدم که برم مدرسه؛ مامانم گفت:یادت نره! رضایت نامه رو هم ببری یکدفعه گفتم:واعی مامان دستت درد نکنه گفتین!🌹 رضایت نامه رو هم در کیفم گذاشتم؛ سوار سرویس شدم و به مدرسه رسیدم عجیب بود معاون عزیز گفت توی حیاط بمونین ! چرا؟🤔 در حیاط وایستاده بودیم که یک خانم قد بلند چادری با چفیه ای که دور گردنش انداخته بود سر سکو ایستاد! با ما سلام واحوال پرسی کرد و گفت: بچه هآ تا حالا کسی از شمآ اردوی راهیان نور رفته؟🤗 ما هم گفتیم :نه والا اولین تجربه مونه(: خانم کلی درباره ی اردوی راهیان نور صحبت کرد و از سال های دفاع مقدس شروع به صحبت کرد و تا سخت ترین عملیات ها.... بعد که خانم داشت میرفت دویدم دنبالش: +ببخشین خانم اگه بخوایم بیایم اردو شما هم با ما میاین؟😊 _بله عزیزم منم میام با شما! خیلی خوشحال شدم آخه اون خانم خیلی مهربون و دوست داشتی بود ! سر کلاس ها داشتیم میرفتیم که فاطمه رو دیدم: بهش گفتم: سلام فاطمہ ؛ این خانمه چقدر خانم خوبیه! تازه قراره با هامون اردو راهیان نور هم بیآد😍 فاطمہ گفت: سلام خوبی؟واقعا!دخیلی عالیه و بادهم سر کلاس رفتیم سر کلاس همه ی فکر و ذهنم اردوی راهیان نور بود.... ادامه دارد... کپی ممنوع❌ پایان پارت ⁴ https://eitaa.com/joinchat/‭119210043‬C1aa‭4659016‬