﴿بِسمِهو﴾
#رفیقخدایی:)♥️!
#پارتسیزدهم
گفتم:خبحداقلبزارمنمدینموبه
فاطمہاداکنم . .
یِروزدرمیونخوبه؟
زهراگفت:انشاءالله
منتظربودیمکهیکیازپرستارادکترروصداکرد
وگفت:
بهوشاومد . .
دکترخاستبرعکهمنووزهراهمپشتسرشحرکت
کردیم.
بدوبدووارداتاقشدیمودورفاطمهمثه
پروانهمیچرخیدیم
فاطمهاوایلیکمروبهراهنبود
امابعدشبهترشدوباماصحبتکرد
گفت:بچههامنمنمیتونمراهبرمدرسته؟
گفتیم:نهنهاصلا،فقطیمدتخیلیکم . .
گفت:راستشروبگین
گفتیم:یِمدتی
وبعدازمونکلیتشکرکرد
گفت:مادرمبهمگفتشمابخاطرمن
تاشهردیگهرفتینتاداروبگیرید
گفتیم:انجاموظیفهاستفاطمهجان
گفت:کیمرخصمیشم؟
منازدکتراپرسیدمگفتنفردا
فاطمهچشمشبهمنافتادوگفت:
مهرسا!
چقدماهشدی:)
گفتم:بله؟
بعدگفت:بهترینحجابرویسرته،بعدنگمماهشدی؟
البتهماهکهکمهدربرابرمیراثحضرتزهراس:)
اشکتوچشمامجمعشد
تاحالا همچیناحساسقشنگینکردهبودم . .
کپیممنوع⚠️🚶🏿♂
@Majnonsaralah