《﷽》#پارت_چهارم
🥀نیزه حرکت نمی کند🥀
🍃در کتاب (ناسخ التواریخ)صفحه ۵۳۱ و در کتاب (معالی السبطین) صفحه ۸۱ مینویسند: وقتی در بین راه شام اهل بیت (علیهم السلام) را میبردند طفلی که بعضی نام او را رقیه گفتند عزت و مقام زمان پدر را به یاد آورده بود و مشغول گریه و ناله شد آنقدر اشک ریخت که نزدیک بود روح از بدنش خارج شود.
🍃یکی از موکّلین لشکر یزید گفت: ساکت شو ای کنیز! چرا که به خاطر گریه ات آزرده خاطر میشوم.
🍃آن نازدانه بیشتر اشک ریخت که مرا کنیز خطاب میکند باز آن موکّل گفت: ساکت شو ای دختر خارجی.
🍃آن دُردانه رو به سر امام حسین (علیه السلام) کرد و گفت: ای پدر کسانی که با تو دشمنی کردند و تو را با ظلم شهید کردند، تو را به اسم خارجی صدا زدند.
🍃همین که آن طفل این کلمات را گفت موکّل غضبناک شد و حضرت رقیه (سلام الله علیها) را از روی شتر به پایین انداخت آن نازدانه در آن تاریکی شب شروع به دویدن کرد تا اینکه پاهایش مجروح گردید و خسته شد.
🍃در بین راه نیزهای که سر امام حسین (علیه السلام) بر آن بود بر زمین نصب شد و هرچه عده زیادی کوشش کردند نتوانستند آن نیزه را از زمین بیرون بیاورند.
🍃رئیس لشکر از امام زین العابدین (علیه السلام) علت را پرسید حضرت فرمودند: یکی از اطفال امام حسین (علیه السلام) گم شده است تا آن بچه پیدا نشود این سر و نیزه از جایش حرکت نمیکند.
🍃حضرت زینب خاتون (سلام الله علیها) خودش را از بالای شتر انداخت و با ناله به دنبال طفل میگشت.
🍃در بین راه یک سیاهی دید نزدیکتر شد که خانم مجلّلهای دید که سر آن طفل را در دامان خود داشته است پرسید: شما کیستید؟ فرمود: من مادر تو فاطمه زهرا هستم،تو گمان میکنی من از یتیمهای حسینم غافلم؟
🥀🍃چون بدیدند آن لعینان این چنین
جمله رفتن نزد زین العابدین🍃🥀
🥀🍃نیزه رأس شهنشاه مبین
بهر چه کوبیده شد اندر زمین🍃🥀
🥀🍃شاه گفتا کودکی زار و حزین
از شتر افتاده بر روی زمین🍃🥀
🥀🍃تا نیاریدش میان قافله
از زمین هرگز نمیآید یله🍃🥀
📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی
ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ
📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه
ای مداحان و جلسات شیعه
🎙 #مداحے_محشر • #مذهبے
﴿♥️﴾ رُقَیـ❦ـہ خاتـون | @MaktabRoghaye
《﷽》#پارت_چهارم
🥀نیزه حرکت نمی کند🥀
🍃در کتاب (ناسخ التواریخ)صفحه ۵۳۱ و در کتاب (معالی السبطین) صفحه ۸۱ مینویسند: وقتی در بین راه شام اهل بیت (علیهم السلام) را میبردند طفلی که بعضی نام او را رقیه گفتند عزت و مقام زمان پدر را به یاد آورده بود و مشغول گریه و ناله شد آنقدر اشک ریخت که نزدیک بود روح از بدنش خارج شود.
🍃یکی از موکّلین لشکر یزید گفت: ساکت شو ای کنیز! چرا که به خاطر گریه ات آزرده خاطر میشوم.
🍃آن نازدانه بیشتر اشک ریخت که مرا کنیز خطاب میکند باز آن موکّل گفت: ساکت شو ای دختر خارجی.
🍃آن دُردانه رو به سر امام حسین (علیه السلام) کرد و گفت: ای پدر کسانی که با تو دشمنی کردند و تو را با ظلم شهید کردند، تو را به اسم خارجی صدا زدند.
🍃همین که آن طفل این کلمات را گفت موکّل غضبناک شد و حضرت رقیه (سلام الله علیها) را از روی شتر به پایین انداخت آن نازدانه در آن تاریکی شب شروع به دویدن کرد تا اینکه پاهایش مجروح گردید و خسته شد.
🍃در بین راه نیزهای که سر امام حسین (علیه السلام) بر آن بود بر زمین نصب شد و هرچه عده زیادی کوشش کردند نتوانستند آن نیزه را از زمین بیرون بیاورند.
🍃رئیس لشکر از امام زین العابدین (علیه السلام) علت را پرسید حضرت فرمودند: یکی از اطفال امام حسین (علیه السلام) گم شده است تا آن بچه پیدا نشود این سر و نیزه از جایش حرکت نمیکند.
🍃حضرت زینب خاتون (سلام الله علیها) خودش را از بالای شتر انداخت و با ناله به دنبال طفل میگشت.
🍃در بین راه یک سیاهی دید نزدیکتر شد که خانم مجلّلهای دید که سر آن طفل را در دامان خود داشته است پرسید: شما کیستید؟ فرمود: من مادر تو فاطمه زهرا هستم،تو گمان میکنی من از یتیمهای حسینم غافلم؟
🥀🍃چون بدیدند آن لعینان این چنین
جمله رفتن نزد زین العابدین🍃🥀
🥀🍃نیزه رأس شهنشاه مبین
بهر چه کوبیده شد اندر زمین🍃🥀
🥀🍃شاه گفتا کودکی زار و حزین
از شتر افتاده بر روی زمین🍃🥀
🥀🍃تا نیاریدش میان قافله
از زمین هرگز نمیآید یله🍃🥀
📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی
ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ
📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه
ای مداحان و جلسات شیعه
🎙 #مداحے_محشر • #مذهبے
﴿♥️﴾ رُقَیـ❦ـہ خاتـون | @MaktabRoghaye