eitaa logo
فرزندان حآج قٵسِـــم
437 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
5.7هزار ویدیو
49 فایل
▒هَݩــۉز هـــم بــڑﭑے شـــهـید شڍݩ ڢْࢪصت هسـت▒ 🌱ڍڷ ࢪﭑ بآیـــڍ صـﭑڢْ ڪࢪڍ🌱 به یاد سࢪدار دلــ♥️ــها•| **تبادل ادمینی نداریم** کپی آزاد با ذکر صلوات برای سلامتی وتعجیل در فرج مولا
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه السلام : کسی که محبت دنیادردلش خانه کرده است، چگونه مدعی محبت خدا است؟ غررالحکم حدیث7002 http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
بنت المهدی: درباره ی شهید جوادالله کرم بدونیم. http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
☑️نمونه هایی از اقدامات آیت الله رئیسی طی پنج ماه اول خدمت در قوه قضاییه ۱. آغاز اصلاح ساختار قوه قضائیه ۲. تقلیل ۶۳ حساب قوه قضائیه به ۵ حساب ۳. برخورد با فساد درون قوه قضائیه ۴. انفصال ۶‌۰ قاضی متخلف از خدمت ۵. عزل اکبر طبری رئیس دفتر قوه قضائیه ۶. دستور برای بررسی ویژه تحقیق و تفحص‌های ارجاعی به قوه قضاییه ۷. برخورد قاطع با مفسدان ۸. حکم ۱۵ سال حبس ریخته‌گران و برادرش به اتهام اخلال در نظام اقتصادی ۹. حکم هادی رضوی ۱۰. حکم متهمان بانک سرمایه ۱۱. رسیدگی نهایی به پرونده پدیده شاندیز و اعلام حکم مال باختگان پرونده پدیده شاندیز ۱۲.  ۹۷۸ حکم قطعی برای مفسدین اقتصادی ۱۳. حکم حسین فریدون ۱۴. حکم متهمان پرونده کیمیا خودرو ۱۵. حکم تخریب ویلاهای غیر مجاز (تخریب بزرگترین سازه ویلایی در رشت) ۱۶. طراحی سامانه ثبت اموال و دارایی‌های مسؤولان ۱۷. آغاز گزارش‌دهی فساد یا همان ۱۸. پیگیری پرونده ۱۷ متهم جاسوسی ۱۹. پیشنهاد ارائه طرحی در رابطه با ممانعت از تحصیل فرزندان مسئولان در خارج از کشور ۲۰. دستور برای تهیه لایحه جامع احترام به آزادی‌های مشروع و حفظ حقوق شهروندی ۲۱. عزم جدی برای ورود به فساد خودروسازان ۲۲. بررسی لایحه مقابله با خشونت علیه زنان ۲۳. نشست نتیجه‌دار با تعدادی از فعالان محیط زیست ۲۴. حکم قصاص قاتل شیرعلی محمد ۲۵. تحول جدی در راه‌های ارتباطی قوه قضائیه با مردم به خصوص در فضای مجازی ۲۶.  توقف استفاده از چادر برای پوشش متهمین ۲۷. ابلاغ آیین‌نامه اجرای احکام کیفری ۲۸. بررسی امکان اعدام و قصاص به روشی غیر از طناب دار و اهدای عضو محکوم ۲۹. دستورالعمل حفظ کرامت و ارزش‌های انسانی در ق.ق با ۳۳ ماده ۳۰. بررسی پرونده تمامی زندانیان بدهکار مالی و اعمال حداکثر مساعدت قضایی و قانونی ۳۱. دستور اعلام نتیجه و روند بررسی احکام به مردم ۳۲. ممنوعیت مطالبه وجه در دفاتر خدمات الکترونیک قضایی ۳۳. بازدیدهای سرزده و... ✅ این تحولات باید به قوه مجریه کشور نیز منتقل شود آن هم با رای ما میسر می شود... http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت امام خمینی(ره): برای حفظ اسلام،همه مکلف هستند شرکت کنند ⚠️دست هایی در کار است که میخواهند ملت را بی تفاوت کنند http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنت المهدی : رأی نمی‌دهیم، تا صدای اعتراض مان را به گوش دنیا برسانیم رأی نمی‌دهیم چون ما با سیاست کار نداریم !!... رأی نمی‌دهیم چون از قبلی‌ها خیری ندیدیم ! رای نمیدهیم چون همه شان مثل هم اند. 🔆 پاسخ: 1️⃣ واقعاً فکر می‌کنید در دنیایی که : داعش مثل گوسفند، سر آدم‌ها را می‌برد، در آفریقا قبیله‌ها با تبر همدیگر را می‌کشند ماهی‌های اقیانوس، از خوردن گوشت تن بچه‌های مهاجر چاق شده‌اند در بخش‌هایی از سوریه، مردم به خوردن گوشت سگ و گربه روی آوردند و دبیر کل سازمان ملل در مقابل این فجایع، تنها به «ابراز نگرانی» کفایت می‌کند !! اصلاً کسی به رأی ندادن شما فکر هم می‌کند !!!؟؟؟ 2️⃣ اگر شما با سیاست کار نداشته باشید سیاست با شما کار دارد این سیاست است که تعیین می‌کند شما چه بخورید یا نخورید، چه فیلمی بیینید یا نبینید، سفره تان پر باشد یا خالی و کوچک، فرزندانتان شغل مناسب داشته باشند یا بیکار باشند و..... واقعاً فکر می‌کنید با رأی ندادن، سیاست با شما کار نخواهد داشت!!!؟؟؟ اگر شما با سیاست کاری ندارید پس چرا بطور دائم راجع بمسائل سیاسی شایعه و شبهه می سازید؟؟؟ 3️⃣ کسانی که از اول به رای ندادن عادت کردند همیشه به نفرات قبلی ایراد میگیرند ؟ و دائم این به را مطرح میکنند. در حالیکه هر دولتی که تا بحال سرکار آمده بطور مسلم بر اثر فشارهای معاندین خارجی و داخلی نقاط ضعفی داشته ولی در کنارش نقاط قوت آن خیلی بیشتر بوده و همین دلیل حملات بیگانگان خارجی و سر سپردگان داخلی به دولتها بیشتر شده. http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝 ویژگی های یک کاندیدای خوب کاندیدای خوب باید باشد اگر خودتون نمیتونید رأی بدید این کلیپ رو به افراد خانواده ودیگران برسانید.... 🌸🍃اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم🌿🌺 🌸اللهم عجل لولیک الفرج❣🍃 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
☆بنت المهدی : 🌸 مدد الهی برای اهل ایمان 🌸 إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ (به یاد آرید) هنگامی که استغاثه و زاری به پروردگار خود می‌کردید، پس دعای شما را اجابت کرد که من سپاهی منظم از هزار فرشته به مدد شما می‌فرستم. پیام های آیه 1- نعمت‌ها و امدادهاى الهى را در روزهاى سخت را فراموش نكنيم، چرا كه ياد نعمت‌هاى الهى، روحيّه‌ى شكر و شجاعت را در انسان بالا مى‌برد. «إِذْ» 2- خداوند، بدون دعا هم مى‌تواند عطا كند، ولى دعا، يكى از راههاى تربيت الهى است. «إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ» 3- دعا همراه با حضور در جبهه مؤثّر است و دعاى رزمندگان مستجاب مى‌شود. تَسْتَغِيثُونَ‌ ... فَاسْتَجابَ‌ 4- دعا، كليد استجابت است. تَسْتَغِيثُونَ‌ ... فَاسْتَجابَ‌ 5- فرشتگان، گاهى در زندگى انسان‌ها تأثيرگذار و مؤثّرند. «مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ» 6- امدادهاى غيبى وقتى تحقّق پيدا مى‌كند كه آنچه را خداوند در ظاهر به ما داده است، به كار گرفته باشيم. «مُمِدُّكُمْ» http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🌿😎• مسلماً‌امنیٺ‌ڪشور مصونیٺ‌ڪشور پیشرفٺ‌ڪشور بـ‌‌‌ـ‌ا‌حضـ‌و‌رهمگانۍ و‌حـ‌د‌اڪثرۍ‌مردم افـ‌زایش‌خواهدڪرد ‌ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسانی‌که 8 سال تموم یه گسل بزرگ بین مردم و حاکمیت ایجاد کردن الان دغدغه‌ی مشارکت مردم در رو دارن! کسایی که ذره‌ای دغدغه‌ی معیشت مردم رو نداشتن و ندارن! ته دغدغشون پینگیل بوده و بس! البته مردم خودشون اون پلی که باید روی این گسل زده بشه رو میزنن وسیاهی به ذغال میمونه! ✍️ صمصام http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حُبُّ الْحُسِیْن یَجمَعُنا مثل اربعین مثل تشییع جنازه حاج قاسم مثل راهپیمایی های 40ساله مون مثل تمام یوم الله های انقلاب 28 خرداد انقلاب دیگه ای رقم میزنیم. الله اکبر الله اکبر الله اکبر http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
قلبم اینجاست وتمام ضربانش آنجا حُبُّ الْحُسِیْن یَجمَعُنا http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
استاد ✍ ‏رَبی چایم کانِوسکی خاخام اعظم ارتدوکس اسرائیلی که پیش از این صراحتاً خود را مرتبط با مسیح دانسته بود، دولت نتانیاهو را آخرین دولت یهودیان پیش از ظهور مسیح (مشایاح) دانست! چشم از ‎ برندارید قضيه فلسطين كليد رمزآلود گشوده شدن درهای فرج به روی امت اسلام است. http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
خوابش را دید و گفت : چگونه توفیق شهادت پیدا کردی؟! -گفت از آنچه دلم میخواست ، گذشتـــــمـ ... شهید مهدی موحدنیا ‌‎‌‌ ┈••✾•🌸💖🌸•✾••┈
💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃 🍃💞🍃💞🍃💞🍃 💞🍃💞🍃💞🍃 فصل چهارم پارت ۳۸۲ نویسنده:فاطمه ولی نژاد حالا بیش از یک ماه بود که بر خوان نعمت پروردگارمان، در خانه مرحمتی آسید احمدو زیر پر و بال محبتهای مامان خدیجه، آنچنان خوش بودیم که جای جراحتهای جانمان هم التیام یافته و دیگر در قلبمان اثری از غم نبود. نفس بلندی کشیدم و رو به مجید گفتم:«مجید! تا حالا تو زندگیم انقدر شاد و سر حال نبودم!» صورتش دوباره به خنده ای لبریز متانت گشوده شد و جواب داد:«منم همینطور! این روزها بهترین روزهای زندگیمونه!» و خدا میخواست نعمتش را بر ما تمام کند که حالا با رسیدن ششم تیر ماه، حقوق معوقه اردیبهشت ماه پالایشگاه هم به حساب مجید واریز شده و توانسته بود تمام قرض آسید احمد را دو دستی تقدیمش کند. چند روزی هم میشد که حقوق کار در دفتر مسجد را هم گرفته بودتا بتوانیم از این به بعد خرج زندگیمان را خودمان بدهیم و به همین بهانه، دیگر باری هم بر دوش غرور مردانه اش نبود و حسابی احساس رضایت میکرد. حقوق کار در دفتر مسجد چندان زیاد نبود، ولی میتوانست کفاف یک زندگی ساده را بدهد، به خصوص که آسید احمد همچنان حواسش به ما بود و هر از گاهی چه خودش چه مامان خدیجه، برای ما میوه نوبرانه یا وسیله مورد نیازی می آوردند و خیلی اوقات ما را میهمان سفره با برکتشان میکردند تا کمتر تحت فشار خرج زندگی با این حقوق اندک قرار بگیریم. مجید کار خودش در پالایشگاه را بیشتر می پسندید و حقوق بهتری هم میگرفت، ولی از همین کار ساده در مسجد هم راضی بود و خدا را شکر میکرد. با دست راستش هنوز نمیتوانست کار زیادی انجام دهد و دیروز دکتر پس از معاینه، وعده داده بود که شاید تا یکی دو ماه دیگر وضعیتش بهتر شده و بتواند به سر کارش در پالایشگاه بازگردد. 💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃
💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃 🍃💞🍃💞🍃💞🍃 💞🍃💞🍃💞🍃 فصل چهارم پارت ۳۸۳ نویسنده:فاطمه ولی نژاد خورشید مثل اینکه از یک روز آتش باری بر سر بندر خسته شده باشد،روی بستر آبی دریا دراز کشیده و کم کم میخواست بخوابد که نیمی از چشمانش به زیر دریا رفته و با نیم دیگری از نگاه داغ و پر حرارتش همچنان برای کودکانی که در ساحل میدویدند و بازی میکردند، دست تکان میداد که من و مجید هم از روی نیمکت بلند شدیم تا با این غروب زیبا خداحافظی کرده و راهی خانه شویم، ولی دلمان نمی آمد از این صحنه رؤیایی دل بکنیم که به جای مسیر منتهی به خیابان، به سمت دریا رفتیم و درست جایی که امواج بر روی ساحل میخزیدند و باز عقب میکشیدند، برای لحظاتی به تماشای غروب پر ناز و کرشمه خورشید ایستادیم. شانه به شانه هم، رو به دریا ایستاده و در دل وزش باد خوش بوی جنوب، چشم به افق سرخ خلیج فارس سپرده و به قدری دل از دست داده بودیم که بوسه نرم آب بر قدمهایمان را حس نمیکردیم تا لحظه ای که احساس کردم مچ پایم در آب فرو رفت که خودم را عقب کشیدم و با صدایی هیجان زده، مجید را صدا زدم:«وای مجید! خیس شدم!» موج آخری حسابی شیطنت کرده و قدمهایمان را تا مچ پا در آب فرو برده بود، ولی مجید که جوراب به پایش نبود، خیسی آب را از زیردمپایی های لاانگشتی اش به خوبی حس کرده و به روی خودش نیاورده بود که به آرامی خندید و گفت:«حالا خوبه بندری هستی و انقدر از آب میترسی!» ابرو در هم کشیدم و همانطور که پاهایم را تکان میدادم تا آب دمپایی هایم خارج شود، با لحنی کودکانه گلایه کردم:«نمیترسم! میخواستم برم مسجد! حالا جورابم خیس شد!» و دیگر خیسی جوراب از یادم رفت و هر دو به همدیگر خیره شدیم که با آمدن نام مسجد، هر دو به یاد یک موضوع افتاده و من زودتر به زبان آمدم: «حالا چی کار کنیم؟!» و مجید دقیقا ً میدانست چه میگویم که با خونسردی پاسخ داد:«خب میریم همین مسجد اهل سنت که اونطرف خیابونه!» ولی من از روزی که به خانه آسید احمد آمده بودم، نمازهایم را در خانه خوانده یا به همراه مامان خدیجه به مسجد شیعیان محله رفته و به امامت آسید احمد اقامه کرده بودم. 💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃
💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃 🍃💞🍃💞🍃💞🍃 💞🍃💞🍃💞🍃 فصل چهارم پارت ۳۸۴ نویسنده:فاطمه ولی نژاد حتی پس از آن شب که اهل سنت بودنم بر ملا شد، باز هم چند نوبت با مامان خدیجه و زینب سادات به همان مسجد رفته و در بین صفوف شیعیان و بدون پنهان کاری، نمازم را به شیوه اهل سنت خوانده بودم که با ناراحتی گفتم:«آخه آسید احمد ناراحت میشه! میفهمه ما سر اذان مغرب بیرون بودیم ونرفتیم مسجدشون!» فکری کرد و با آرامشی که از مهربانی آسید احمد آب میخورد، پاسخ دل نگرانی ام را داد:«خب حالا امشب بغل مسجد اهل سنت هستیم، چه کاریه اینهمه راه تا اونجا بریم؟ خب همین جا نماز میخونیم!مطمئن باش ناراحت نمیشه! مهم نماز اول وقته!» و برای اینکه خیالم را راحت کند، اشاره کرد تا حرکت کنیم. دمپایی هایمان حسابی خیس شده و ماسه های ساحل را به خودش میگرفت و تا وقتی به مسجد رسیدیم، نه فقط دمپایی که جورابم غرق ماسه شده و خجالت میکشیدم با این وضعیت داخل مسجد شوم که از مجید جدا شده و یکسر به سالن وضوخانه رفتم. در تمام زمانی که وضو میگرفتم، فکرم پی ِ مجید بود که میتوانست امشب هم مثل شبهای دیگر به مسجد آسید احمد برود و نمازش را به جماعت شیعیان بخواند، ولی خودش پیشنهاد داد تا به مسجد اهل سنت بیاییم و با اینکه حالا عضوی از اعضای مسجد شیعیان شده بود، بی هیچ اکراهی به مسجد اهل تسنن آمده و ابایی نداشت که کسی او را در این محل ببیند و همین برایم بس بود تا باز هم هوای تبلیغ مذهب تسنن برای همسرم به سرم بزند، هر چند در این مدت آتش تند و تیز علاقه ام به سنی شدن مجید تا حدودی سرد شده و تیغ مناظره هایم هر روز کند تر میشد که دیگر چون گذشته تب و تابی برای هدایت مجید به مذهب اهل سنت در دلم نبود و احساس میکردم او در همین مذهب تشیع هم مثل یک مسلمان سنی به خدا نزدیک است. حالا بیش از یک ماه بود که در خانه عده ای شیعه مقید زندگی کرده و شب و روزم را با ذکر توسل و مناجاتهای شیعیان میگذراندم و هیچ کم و کاستی در اعتقاداتشان نمیدیدم که بخواهم به ضرب مناظره و مباحثه، زندگی را بر خودم سخت و تلخ کنم تا از همسرم یک مسلمان سنی بسازم. 💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃
💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃 🍃💞🍃💞🍃💞🍃 💞🍃💞🍃💞🍃 فصل چهارم پارت ۳۸۵ نویسنده:فاطمه ولی نژاد هر چند شاید هنوز هم اگر روزی میرسید که مجید مذهب اهل سنت را میپذیرفت، خوشحال میشدم، اما دیگر از شیعه بودنش هم ناراحت نبودم که به چشم خود میدیدم شیعه در مسلمانی، کمتر از اهل سنت نیست، مگر عشقی که در چشمه جانشان برای خاندان پیامبر میجوشید و من هنوز فلسفه اش را نمیفهمیدم و گاهی به حقیقت چنین ارتباط پُر رمز و رازی شک میکردم. وقتی میدیدم شبی به مناسبت میلاد یکی از ائمه، جشن مفصلی به پا میکنند و چند روز بعد به هوای شهادت کسی دیگر، لباس عزا به تن کرده و از اعماق جانشان ضجه میزنند، ناراحت میشدم که هنوز یکسال از گریه های شب قدر و توسلهای عاجزانه ام به دامان ائمه نگذشته و فراموش نکرده بودم که مادرم بعد از اینهمه ضجه و ناله، چه ساده از دستم رفت.. هنوز هم نمیدانستم چرا وقتی به خاطر امام جواد دلم برای حبیبه خانم و دخترش به رحم آمد و به تخلیه خانه رضایت دادم، آواری از مصیبت بر سر زندگی ام خراب شد که دخترم از دستم رفت، مجید تا پای مرگ کشیده شد و همه سرمایه زندگیمان به یغما رفت، ولی اینهمه نشانه هم نمیتوانست حقیقت توسل به اهل بیت پیامبر را لکه دار کند که در شب شهادت امام کاظم و به خاطر گریه های من و دست نیازی که مجید به دامن این امام بلند کرد بود،معجزه ای در زندگیمان رخ داد که غرق چنین نعمت و کرامتی شدیم و وقتی جاده افکارم به اینجا میرسید، درمانده میشدم که باز هم حقیقت این شیدایی های شیعیان را نمیفهمیدم. 💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃