فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماه شهر سامرایی
تو آیینهی خدایی
عشق حضرت جواد❤️
نوهی امام رضایی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هادی شدی که پیرو حیدر شویم
گمراه شد هر آنکه زاین طایفه جداست❤️
✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
هادی اگر تویی که کسی گم نمیشود...💞
🎂🍰🎂🍰🎂🍰🎂🍰🎂🍰
فرا رسیدن میلاد دهمین ساربان کاروان ایمان، حضرت امام علی النّقی الهادی علیه السلام بر دل سپردگان طریق هدایت و سعادت خجسته باد.
🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊
#مکتب_شهدا
https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ملتی که عشق شهادت در دل کوچک و بزرگش موج میزند آسیب نخواهد دید👌
شادی روح شهدا صلوات🌹🕊
#مکتب_شهدا
https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر طور میتونیم باید پرچم امیرالمومنین علی علیه السلام رو در عید غدیر بالا ببریم.
باید شهر رو بهم بریزیم تا همه بپرسند چه خبره؟ چی شده ؟
#مکتب_شهدا
https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غلام همه
علیرضا زاکانی
#مکتب_شهدا
https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین جواب به بداخلاقیها و توهینهایی که به رئیسی شد ... 💔
#مکتب_شهدا
https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
⭕️ ویژه نامه دیپلمات انقلابی به پاس خدمات شهید امیرعبداللهیان در تهران تایمز منتشر شد
🔹روزنامه انگلیسی زبان تهران تایمز، ویژه نامهای درباره حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه شهید ایران منتشر کرد.
🔹در این ویژهنامه سرپرست وزارت امورخارجه، مسئول دفتر وزیر فقید، سفرای ایران در عربستان و تونس، نماینده دائم ایران در ژنو، سفیر سابق ایران در کرواسی و سفرای ژاپن، هند، ترکیه، پاکستان، بولیوی، زیمباوه و کره جنوبی از وزیرخارجه فقید ایران و نقش وی در روابط دو کشور گفته و نوشتهاند.
🔹در بخشی از سرمقاله این ویژه نامه خاطره منتشر نشده و جالب توجهی از این شهید در دفاع از مردم مظلوم غزه آمده است؛ «پس از عملیات موشکی و پهپادی ایران علیه رژیم اسرائیل با نام «وعده صادق»، یکی از وزرای خارجه مشهور اروپایی با امیرعبداللهیان تماس می گیرد و وقتی وزیرخارجه ایران حال او را می پرسد، دیپلمات اروپایی می گوید حالش خیلی بد است و بخاطر حمله ایران نتوانسته بخوابد!
🔹امیرعبداللهیان از او می پرسد شش ماه است که مردم بی دفاع غزه زیر بمباران هستند و هزاران زن و کودک قتل عام شده اند، این جنایتها باعث نشد خوابتان آشفته شود؟!»
#مکتب_شهدا
https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مدافع حرم بابک نوری:
ما مدافع حرمیم، ما مدافعان ناموس کشورمونیم...😞
#اللهم_ارزقنا_شهادت💔
#مکتب_شهدا
https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب در دیدار مسئولان دستگاه قضا: آقایان نامزدها در مباحثات خود از اظهارات دشمن شادکن پرهیز کنند. ۱۴۰۳/۴/۲
#مکتب_شهدا
https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷ضــــیــــافــــت عــــلـــوی
#در_برکت_هیئت_سهیم_شویم
🌺طرح اطعام محبین علی بن ابی طالب(ع)درعیدبزرگ غدیر
🌺جمع آوری سهم های14هزارتومانی
سهم شماحداقل یک سهم ازاین حرکت پربرکت
شـــمـــاره کــــارت بــانـــکی جــهــت واریــزمــبالــغ نــذری👇
5892107044938861
به نام: موسسه بنی فاطمه(س)
🌷لطفا فیش کمک های مومنانه خود را جهت حسابرسی درگروه زیرارسال نمایید👇
https://eitaa.com/joinchat/1320681848Cb8e6c2ce1e
✅نشرفایل صدقه جاریه می باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برافراشتن تصویر رهبر انقلاب توسط جوانان آمریکایی در یکی از دانشگاههای آمریکا😍
نوشته روی تصویر:
رهبر معظم دختران و پسران آمریکایی بهخاطرِ حمایتتان از شما تشکر میکنند❤️
#مکتب_شهدا
https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍 ۳۸ شهید در بمباران کور مناطق مختلف غزه توسط صهیونیستها
💔🥀
#مکتب_شهدا
https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#عکس
🔸شهیدی که اندازهی اعتبار کارتملّیاش عمر کرد...
سردار شهید مدافعحرم دادالله شیبانی تیرماهی بود، و دوم تیرماه یعنی یک روز بعد از سالگرد تولدش هم شهید شد... جالبه که روز شهادتش ، با روز تمام شدن اعتبار کارت ملیاش یکی شده بود...
عکس رو ببینید
____________________
#مکتب_شهدا
https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ تصاویر هوایی از استقبال پرشور مردم اصفهان از دکتر جلیلی
✅ پایگاه اطلاعرسانی دکتر سعید جلیلی
@saeedjalily
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#نگاه_خدا 💗
قسمت 73
توی مسیر راه امیر فقط درحال دعا و قرآن خوندن بود
مریم جون : سارا جان این میوه ها رو بگیر پوست بکن با اقا امیر بخورین ( منم میوه ها رو گرفتم ،پوست کردم ،داخل ظرف ریز ریز کردم گرفتم سمت امیر )
- بفرما امیر آقا (امیر یه نگاهی به من کرد ،لبخند زد) : خیلی ممنون ( اه ،بلاخره خنده اش هم دیدم من): نوش جونتون
بابا واسه نماز و شام وایستاد کنار یه رستوران
بابا و امیر رفتن سمت نمازخونه مردونه
منم همراه مریم جون رفتم نماز خونه زنانه
من یه گوشه نشستم ،تا نماز مریم جون تمام شه
بعد باهم رفتیم داخل رستوران و شام خوردیم
بعد از شام حرکت کردیم
من تو ماشین خوابم برد
با صدای امیر بیدار شدم
امیر: سارا خانم ،سارا خانم ،بیدارشین رسیدیم - (چشمامو باز کردم وایییی خاک بر سرم، کی سرم و گذاشتم رو شونه اش)-
- ببخشید اصلا حواسم نبود
امیر : اشکالی نداره
- بابا و مریم جون کجان ؟
امیر: رفتن واسه صبحانه ،گفتن صداتون کنم
- آها ،باشه بریم
رفتیم صبحانه مونو خوردیم و حرکت کردیم
ساعت۸ رسیدیم مشهد
اول رفتیم هتل ،ماشین و گذاشتیم پارکینگ ،بابا دوتا اتاق گرفت
کنار هم!
یکی از کلیدارو داد به امیر
بابا رضا: امیر جان تو و سارا برین داخل این اتاق ،یه کم استراحت کنین بعد همه باهم واسه نماز ظهر میریم حرم ( واااییی ،فک کردم منو مریم جون باهم باشیم ،چه جوری یه هفته ...)
وارد اتاق شدیم ،اتاقش خیلی تمیز و بزرگ بود ،دو تا تخت تک نفره داشت کنار هم
منو امیر به همدیگه نگاه کردیم
من رفتم یه تخت و گذاشتم یه سمت دیوار یه تختم گذاشتم سمت دیگه که بتونیم راحت بخوابیم - حالا میتونین بیاین اینجا استراحت کنین
امیر : خیلی ممنونم دلم میخواست برم حمام ولی نمیتونستم ،منتظر شدم امیر بخوابه
وقتی خوابید ،سریع رفتم دوش گرفتم و اومدم بیرون یه بلوز خردلی با یه شلوار سفید پوشیدم
موهامو هم باز گذاشتم تا خشک بشه
رفتم دراز کشیدم یه دفعه دیدم امیر بیدار شد رفت حمام ( مگه خواب نبود؟)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#نگاه_خدا 💗
قسمت74
یه کم خوابیدم که باصدای امیر بیدار شدم
امیر: سارا خانم - بله
امیر: بیدار شین میخوایم بریم حرم - چشم
بلند شدم موهامو بستم ،مانتومو پوشیدم ،یه روسری هم گذاشتم روی سرم حجاب کردم
چادری که مادر جون بهم داده بود و هم گذاشتم روی سرم
خیلی چادر بهم میاومد ولی نمیدونم چرا اصلا دوستش نداشتم احساس میکرد جلوی راه رفتن و میگیره
یه دفعه از تو آینه نگاه کردم امیر داره نگام میکنه
تا نگاهمو دید سرشو پایین اورد
خندم گرفت
- من امادم بریم
امیر: خیلی حجاب بهتون میاد - لبخند زدمو چیزی نگفتم
بابا و مریم جون پایین منتظر ما بودن
بابا تا منو دید اومد جلو و پیشونیمو بوسید
بابا رضا: چقدر شبیه مامان فاطمه شدی
دلم یه جوری شد با گفتنش
حرکت کردیم سمت حرم
وارد صحن حرم شدیم با دیدن گنبد طلایی اشک از چشمام سرازیر شد ...
یه دفعه دیدم امیرم داره گریه میکنه
بابا رضا: ساراجان تو مریم برین زیارت ،منو اقا امیر هم میریم زیارت هرموقع زیارتتون تمام شد بیاین همینجا - چشم
منو مریم جون رفتیم داخل حرم
داخل حرم خیلی شلوغ بود من و مریم جون از دور سلام دادیم و برگشتیم بیرون
بابا رضا و امیر روی فرش نشسته بودن ،بابا رضا بلند شد
بابا رضا: سارا جان بیا اینجا بشین منو مریم میریم هتل شما بعدن بیاین
- چشم بابا
نشستم کنار امیر داشت زیارت عاشورا میخوند، آروم اشک از چشماش سرازیر میشد
- آقا امیر
امیر: بله
- میشه بلند تر بخونین منم گوش کنم
امیر : چشم
صداش آرومم میکرد و بغضمو شکوند
چادرمو گرفتم پایین و شروع کردم به گریه کردن صدای امیر قطع شد سرمو گرفتم بالا
دیدم داره نگام میکنه - چیزی شده؟
امیر: نه هیچی
بعد ادامه داد به خوندن دعا
بعد تمام شدن دعا برگشتیم هتل
بابا زنگ زد که بیاین رستوران هتل ناهار بخوریم بعد خوردن ناهار بر گشتیم توی اتاقمون
اینقدر سرم درد میکرد لباسامو درآوردم و رفتم خوابیدم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#نگاه_خدا 💗
قسمت75
بعد تمام شدن نمازش
پرسیدم!
- چرا نرفتی حرم نماز بخونی؟
امیر: حاج رضا و مریم خانم رفته بودن حرم ،منم نمیتونستم تو خونه تنهاتون بزارم ( چه قلب مهربونی داشت ،بلند شدم دست و صورتمو شستم و لباسمو پوشیدم و چادرمو سرم گذاشتم )
- بریم
امیر: کجا؟
- حرم دیگه
امیر لبخندی زد و لباسشو پوشید و رفتیم حرم
رفتیم یه قسمت فرش نشستیم - اقا امیر
امیر : بله - میشه یه چیزی بپرسم
امیر: بله - شما ترکیه چیکار میکردین ؟
امیر : عموم اینا ترکیه زندگی میکنن ،به اصرار بابا همراهشون اومدم ترکیه ،اون روز عموم یه مهمونی گرفته بود ،مرد و زن قاطی ،منم اصل اهل همچین مهمونیایی نبودم از خونه زدم بیرون تو کوچه پس کوچه ها میگشتم که یه دفعه صداتونو شنیدم - خیلی ممنونم که نجاتم دادین ،نمیدونم اگه شما نبودین چه اتفاقی برام میافتاد
امیر: از خدا باید سپاسگزار باشین نه از من - میشه دوباره زیارت عاشورا بخونین ،صداتون آرومم میکنه
امیر: چشم
چشممو دوخته بودم به گنبد ، و با صدای امیر اشک از چشمام سرازیر میشد احساس میکنم کم کم دارم دلمو میبازم بهش
یه دفعه احساس کردم حالم داره بد میشه - امیر آقا
امیر : بله - میشه بریم خونه حالم خوب نیست ( تو چشماش نگرانی و دیدم)
امیر : باشه بریم
رسیدیم هتل ،وارد اتاق که شدیم رفتم سرویس بالا اوردم
امیر از پشت در صدام میکرد: سارا ،سارا خوبی؟ (از یه طرف خوشحال بودم که منو فقط سارا صدا زد ،از یه طرفی واقعن تمام دل و رودم داشت میاومد بیرون )
- خوبم ،خوبم
دست و صورتمو آب زدم و رفتم بیرون
امیر : حالت بهتره
- اره خوبم
امیر: میخواین بریم دکتر - نه بهترم ،فقط اگه میشه بابا رضا چیزی نفهمه
امیر : باشه چشم - یه کم بخوابم بهتر میشم
رفتم رو تختم دراز کشیدم ،خوابم برد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#نگاه_خدا💗
قسمت76
نصفه های شب یه دفعه شکمم درد گرفت،امیر خواب بود ،بلند شدمو یه کم راه رفتم شاید یه کم دردش کمتر بشه
دیگه نتونستم تحمل کنم رفتم امیرو صدا زدم - امیر ،امیر
امیر : ( تا منو دید ترسید) چی شده؟
- دارم میمیرم از درد
امیر : ای واای ،پاشو بریم دکتر
اینقدر درد داشتم نمیتونستم لباسامو بپوشم ،امیر مانتو مو پوشید برام روسریمو سرم گذاشت
زیر بغلمو گرفت رفتیم پایین
ماشین گرفتیم رفتیم بیمارستان
توی راه فقط سرمو گذاشتم رو پای امیر شکممو چنگ میزدم
امیرم زیر لب داشت دعا میخوند
رسیدیم بیمارستان ،دکتر معاینه کرد گفت مسمومیته
رفتم دراز کشیدم یه سرم وصل کردن بهم ،کم کم آروم شدم خوابم برد
با صدای زنگ گوشی امیر بیدار شدم
فهمیدم داره بابا حرف میزنه
تماسش قطع شد اومد کنارم - ببخشید که مزاحم شما شدم
امیر : نه بابا این چه حرفیه (خندیدو گفت) مثل اینکه محرمیم
- به بابا رضا چی گفتی؟
امیر : گفتم بیرونیم،البته شما رو با این حال ببینن متوجه میشنسرمم که تمام شد رفتیم هتل ،به دم در اتاق که رسیدیم ،در اتاق بابا اینا باز شد بابا اومد بیرون
بابا رضا: سارا ، چی شده ؟
- چیزی نیست بابا یه کم حالم بد بود رفتیم دکتر الان بهترم
بابا رضا: واسه چی؟
امیر : دکتر گفته مسمومیته ،الان خدا رو شکر بهتره
- بابا جون اگه اجازه بدین بریم استراحت کنیم
بابا رضا: باشه برین
رفتیم توی اتاق روی تختم دراز کشیدم
خوابیدم
تا غروب فقط خوابیدم که چشمامو باز کردم دیدم امیر از رو تخته رو به روم داره نگام میکنه - ساعت چنده؟
امیر : ۷ و نیم - ببخشید که به خاطر من نرفتین حرم
امیر: اشکالی نداره ،مهم سلامتی شماست
حاج رضا و مریم خانوم هم اومدن اینجا وقتی دیدن شما خوابین رفتن حرم - میشه بریم بیرون دور بزنیم
امیر: بزارین حالتون بهتر بشه ،فردا میریم - آخه من گرسنمه
امیر: آخ ببخشید اصلا حواسم نبود الان میرم از پایین براتون غذا میگیرم - دستتون درد نکنه فقط واسه خودتون هم بگیرین ،چون اینجوری خجالتم میاد
امیر ( خندید) : چشم
( چرا اینقدر قشنگ میخنده ،وقتی میخنده تمام ناراحتیم از یادم میره )
امیر که رفت بلند شدم و دوتا تخت و بهم جفت کردم دلم نمیخواست از کسی که خنده هاش آرومم میکنه دور باشم بلند شدم و رفتم لب پنجره ،چشمم به گنبد حرم افتاد
اشک از چشمم جاری شد توی دلم گفتم
آقا اگه ما دوتا مال همیم ،
خودت برامون دعا کن
یه دفعه امیر وارد اتاق شد
چشمم به تخت افتاد ولی چیزی نگفت
نشستیم با هم غذا خوردیم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🕊 پویش هر نفر #نذر_یک_پُرس_غذا در روز عید غدیر
امام صادق ع : غذا دادن به یک نفر در این روز مانند غذا دادن به همه پیامبران و صدیقان است.
🏮به عشق امیر المؤمنین(ع) در این طرح پر و خیر برکت سهیم باشید ؛ اطعام ویژه کودکان بی سرپرست واستان و خانواده های نیازمند خواهد بود! شماره کارت #رسمی به نام موسسه بنی فاطمه (س)
🔰هرسهم مشارکت 50هرارتومان
(🍕هزینه هر پرُس غذا حدودا ۱۰۰ هزار)
شماره کارت جهت واریزنذورات نقدی
شــماعزیــزان:
5892107044938861
بنام:موسسه بنی فاطمه(س)
🔰جهت دریافت کلیپ وتصاویرومستندات جشن غدیر پارسال به آیدی زیرپیام ارسال نمایید
@ghfa51
140 Abbasi.mp3
3.4M
تلاوت صفحه ۱۴۰🦋🦋🦋
#مکتب_شهدا
https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
🦋🌷🦋🌷🦋
140.mp3
2.73M
ترجمه صفحه ۱۴۰🦋🦋🦋
#مکتب_شهدا
https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
🦋🌿🦋🌿🦋
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🎧 با نوای علی فانی
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
و ارواح طیبه شهدا 🌷🌷
#مکتب_شهدا
https://eitaa.com/Maktabeh_shohada
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷