فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الحمدالله الذی خلق حسین علیهالسلام ♥
#میلاد_امام_حسین
@Maktabesoleimanisirjan
014-Namahang-setareh-asemanam-www.ziaossalehin.ir-rayat-alzahra-ht.mp3
4.36M
ستاره سوم آسمانم حسین:)❤️
@Maktabesoleimanisirjan
این عشق واقعاً که بسی خوش سلیقه است
زیرا #تو😍 را برای دلم برگزیده است ....
حسین جانم
مکتب سلیمانی سیرجان
#زینب_علوی #رمان (قسمت چهارصد و هشتاد و نه) ریحانه با مادرش که تازه از مدرسه به خونه برگشته بود تم
#زینب_علوی
#رمان (قسمت چهارصد و نود)
چادرشو به خودش پیچید و جعبه شکلاتو تو دستش محکم نگه داشت و آروم آروم به طرف ساختمان رفت .
داخل حیاط یه لحظه رفتار شاهین نجفی نیا جلوی چشمش اومد که اونو هول داد و نتونست تعادلش رو حفظ کنه و پخش زمین شد.
چشمش به ماشین مشکی رنگ فرود افتاد که اونم گوشه حیاط پارک بود
سعی کرد به هیچی فکر نکنه و تند تند از حیاط بگذره .
دستش که دستگیره ی سرد در ورودی ساختمون رو لمس کرد سرما از عمق وجودش گذشت لرزشش دستاش دوبرابر شد و پاهاش توان ورود نداشت .
مبهوت همون جا موند انگار باید یکی به داخل هولش میداد
فرود که هرچی منتظر موند ریحانه رو ندید داخل بشه پتوی مسافرتی ژله ای رو روی دوشش انداخت و به سمت در ورودی رفت وقتی در رو بسته و ریحانه رو پشت در دید از تعجب چشماش گرد شدن .
در رو باز کرد و با تعجب گفت ریحانه!! تو چرا مات اینجا وایسادی؟! یه ساعته منتظرتم! بیا داخل سرده .
ریحانه که به در سفید رنگ زمخت خیره بود یه لحظه سر رو به طرف فرود که در چارچوب در ایستاده و بهش تکیه داده بود و ظاهر بی حالش نشون میداد مریضه .
تنها تونست بگه ها و فرود دست گرمشو دراز کرد و دست ریحانه رو از روی چادر گرفت و به طرف خودش کشید و گفت : بیا تو دیگه !
فرود بی حال بود و احساس کوفتگی و کمی سردرد داشت وگرنه با کشیدن دست ریحانه، ریحانه در بغلش سقوط میکرد .
ریحانه تعادل خودشو حفظ کرد اما همچنان دستش در دست فرود ماند.
فرود با تعجب از شدت لرزش دستای ریحانه گفت: از سرما می لرزی و همینجوری مات بیرون وایسادی؟!
و دست ریحانه رو کشید .
ریحانه به دنبال فرود وارد خونه شد و در محوطه اون خونه اولین چیزی که به چشمش اومد مجموعه کلیدهایی بود که به جا کلیدی شیک و ناز نزدیک در آویزون بود .
به دنبال فرود رفت و روی مبل سه نفره نشست و فرود هم روی همون مبل نشست و بعدش گفت : من دراز بکشم استخونام درد میکنه .
ریحانه سرشو پایین انداخت و جعبه شکلات رو از زیر چادرش در آورد و روی میز عسلی کوچیکی که رو به روی مبل بود گذاشت و با صدای لرزانش گفت : ای.... نو ... برات .... خریدم ....
چشمای فرود برقی زد و گفت : عهههه مرسی که به فکرم بودی!! واقعاً خوشحالم کردی. حالا بازش کن ببینیم سلیقتو !
ریحانه جعبه ی شکلات کاکایو فندقی رو باز کرد و یه دونه شکلات که به شکل مربع بود رو برداشت و به طرف فرود گرفت و گفت : بفرمایید
فرود شکلات رو گرفت و نگاش کرد و چشمکی زد و گفت : اوووم سلیقت خوبه از کجا میدونستی من کاکایویی فندقی دوست دارم ؟!
ریحانه به جعبه نگاه کرد و گفت : همین جوری خریدم چون معمولاً اکثرا این مدل رو بیشتر دوست دارن ! می ...خواین .... چای درست .... کنم ؟
ادامه دارد ......
═✧❁🌸❁✧═
مکتب سلیمانی سیرجان 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلی الله علیک یا اباعبدالله❤️
سلام بر خواهران و برادرن عزیزم🌹
صبحتون بخیر، اعیاد شعبانیه و میلاد آقامون امام حسین(ع) مبارک💐
انشاالله که همگی رهرو و مورد رضایت امام حسین(ع) باشیم.🤲🏻
خدایا شکرت که ما رو محب امام حسین علیه السلام قرار دادی💚
چشماتُ ببند رفیق
خودتُ تو حرم امام حسین علیه السلام تصور کن
از ته قلبت یه سلام بهش بده✋🏻
السلام علی الحسین ✨
و علی علی بن الحسین ✨
و علی اولاد الحسین ✨
و علی اصحاب الحسین ✨
و علی عباس الحسین ✨
و علی زینب الحسین✨
و علی منتقم الحسین✨
و علی حداث الحسین✨
#ولادت_امام_حسین
#شکرگزاری
═✧❁🌸❁✧═
مکتب سلیمانی سیرجان 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a
آمادهاید برای شنیدن #استغفار ۱۶🤗
یادتون نره تا قبل از انتشار فایل بعدی وقت دارید خلاصه رو به این آیدی بفرستید👇🏻👇🏻👇🏻
@Tayebeh_72
پس از این فرصت استفاده کنید که از جوایز #مسابقه_خلاصهنویسی و رزق و برکات معنوی این مباحث جا نمونید🏃🎁
استغفار 16.mp3
8.12M
#استغفار ۱۶ 📿
مداومت در ذکر استغفار، اگر بدون همراهیِ قلب باشد ؛
هرگز نمیتواند تکامل انسانی ما را تسریع کند ؛
مگـرآنکه؛
یک اتفاق در قلبمان افتاده باشد❗️
چه اتفاقی؟
@Maktabesoleimanisirjan