فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی شنیده نشده از درخواست حاج قاسم سلیمانی از رهبر انقلاب قبل از دریافت نشان ذوالفقار
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
┄┅ ❥❥❥ ┅
🌱🌹مکتب سلیمانی #سیرجان 👇
┄┅┅┅┅❀💟❀┅┅┅┅┄
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a
مکتب سلیمانی سیرجان
#رمان_جدید #قسمت_شصتوسوم به بیمارستان رسیدیم,زخم عباس چون سطحی بود پانسمانش را بررسی کردند و دوب
#رمان_جدید
#قسمت_شصتوچهارم
امیرعلی تازه یک سالش شده وصورتش مثل خورشید میدرخشه وبا سرزدن دوتا دندان بالا ودوتا دندان هم پایین مثل خرگوش ملوسی میمونه,که ادم با نگاه کردن بهش ناخوداگاه دوست داره گازش بگیره و بچلونتش عباس دستش را میگیره وروی خونه تا تا میکنه و ورد زبانش شده بابا...بابا,...
امیرعلی هم مثل عباس، مثل من ,خیلی وابسته به یوزارسیف شده وانگار ساعت بیداری وشارژ شدن وشیطنتهای شیرینش را با ورود یوسف به خونه تنظیم کرده باشند و این دو روزی که یوسف رفته سفر,از تک تک حرکات امیرعلی بی قراری وچشم انتظاری, میبارد....
غذای امیرعلی را دادم وبا دو تا پسرام راهی طبقه پایین شدیم,اخه طبقه پایین هنوز بابا ومامان ساکن هستند...
اما بهرام دیگه شده همون بهرام قبل از ورشکستگی وخونه را جابه جا کرده وما به واحد بهرام اینا جون بازتر بود اسبابکشی کردیم اما داداشم هرگز نفهمید که این چند وقت دست تنگی به زندگیشان عارض شده بود,میهمان سخاوت چه کسی بود وصاحب خونه اش که بود,همانطور که هنوز که هنوز است بابا متوجه نشده,مستاجر چه کسی هست...
از یک سال پیش بابا,پیش حاج محمد میره واصرار میکنه که حتما باید کرایه خانه را بدهد, چون الان دیگه وضعش خوب بود وبه قول معروف دستش به دهنش میرسید,حاج محمد هم به خاطر اصرار بابا و صدالبته تهدیدی که کرده بود مبنی برخالی کردن خانه اگر کرایه گرفته نشه,یه مقداری کرایه تعیین میکند ,وماه به ماه پولی را که از بابا میگیره به سفارش یوسف به حساب من میریزه,... اخه,یوسف خانه را به عنوان مهریه به نام من کرده بود تمام عایداتش هم مختص من میدانست...
در حیاط خونه بابا را با دسته کلید خودم باز کردم وعباس درحالیکه دست امیر علی را به دست گرفته بود,با سروصدا به سمت درهال رفتند,هنوز در را تازه بسته بودم که شخصی شروع به در زدن کرد...
برگشتم طرف در وگفتم:
_کیه؟؟
مردی با لهجه ای اشنا وصدایی غریب گفت:
_باز کنید ,دنبال کسی هستم...
در را که باز کردم با چهره ی پیرمردی نورانی که تا به حال ندیده بودمش اما سخت برایم اشنا میزد مواجه شدم ,از لباسها ولهجه اش کاملا مشخص بود افغانی ست,چادرم را جلوتر اوردم وگفتم:
_بله بفرمایید...
پیرمرد همانطور که سرش پایین بود گفت:
_ببخشید اینجا منزل اقای یوسف سبحانی ست؟؟
در نیمه باز را تمام باز کردم وبااشاره به در کوچک کناری گفتم:
_اون خانه منزل اقای سبحانی ست ومن هم همسر ایشون هستم,اینجا هم منزل پدرم است,الان اقای سبحانی تشریف ندارند, شما بفرمایید داخل....
پیرمرد که انگار محبتی شدید بروجودش مستولی شده بود گفت:_من....من...از,افغانستان دنبال گمشده ای امدم....
یک باره ذهنم رفت طرف عباس,باخود فکر کردم حتما این اقا پدربزرگ عباس هست...
از دیدنش خوشحال شدم وبا شادی گفتم:
_ادرس را درست امدین ,بفرمایید ,اینجا هم منزل خودتانه,تورا خدا بفرمایید داخل ...
پیرمرد درحالیکه سرش پایین بود یاالله یا الله گویان وارد خانه شد,زودتر از اون اقا داخل شدم ,...مادرم که با شنیدن صدای مرد غریبه چادربه سرکرده بود امد جلو...
بعداز,سلام واحوال پرسی بااشاره چشم وابرو از من پرسید کی هست؟..
ومن طبق اون فکرای خودم به عباس,اشاره کردم وگفتم:
_مامان جان ایشون فک کنم از,اقوام پسرم عباس,باشند,
عباس که گرم بازی با امیرعلی بود انگار تمام حواسش پیش,مهمان تازه رسیده بود با شنیدن این حرف من برگشت طرف اقاهه وبا کمال ادب سلام کرد,پیرمرد ,با تعارف ما روی مبل نشست ,...
من رو به پیرمرد کردم وگفتم:
_ایشون عباس واون کوچولو هم امیرعلی پسرای حاج اقا هستند,حالا شما خودتون را معرفی نمیکنید؟
پیرمرد که غرق تماشای عباس وامیرعلی شده بود با ذوقی کودکانه اشاره به امیرعلی کرد وگفت:
_درست شبیهه کودکیهای یوسف هست...
با تعجب بهش نگاه کردم....مگه این اقا کی هست؟؟یوسف را از کجا میشناسه؟کودکی های یوسف؟؟...یعنی ایشون......
🌱ادامه دارد....
═✧❁🌸❁✧═
مکتب سلیمانی سیرجان 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a
🌷الـهی تـو را سپـاس میگويم ❄️از اينکہ دوباره خورشيد مهرت🌷از پشت پـرده ی❄️تاريکی و ظلمت طلوع کرد 🌷و جـلوه ی صبح را❄️بر دنيـا گستراند🌷
#شکرگزاری
═✧❁🌸❁✧═
مکتب سلیمانی سیرجان 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a
#آشپزی
طرز تهیه تی تاپ خونگی
یک صبحانه و میان وعده سالم و خونگی برای فرزندان دلبندتون و هم چنین دورهمی های دوستانه، که هممون باهاش خاطره داریم😊
مواد لازم👇
آرد قنادی: ۱ پیمانه
شکر:نصف پیمانه
وانیل: نوک ق چایخوری
روغن مایع: یک چهارم پیمانه
تخم مرغ: ۳ عدد
بکینگ پودر: ۱ ق چایخوری
پودر کاکائو: ۱ ق مرباخوری
مواد میانی👇
شکر: یک دوم پیمانه
کره: ۲۰ گرم
خامه صبحانه: ۲ ق غذاخوری
طرز تهیه😊
تخم مرغ، شکر،وانیل را با همزن زده تا کرم رنگ و کشدار شود، شیر و روغن اضافه کرده و در حد مخلوط شدن هم بزنید.
آرد و بکینگ پودر الک شده را اضافه کرده و با لیسک در حد مخلوط شدن بزنید تا یکدست شود.
از مایع تی تاپ ۴ قاشق غ جدا میکنیم و کاکائو بهش اضافه میکنیم و داخل قیف ریخته و کنار میگذاریم.
کف تابه را چرب و کاغذ روغنی گذاشته مایع تی تاپ را ریخته وبا مایع کاکائویی طرح میزنیم.
شعله پخش کن را از یک ربع قبل بزارین روی گاز تا گرم بشه درب ماهیتابه را گذاشته و ۳۰ الی ۴۰ دقیقه بزارین بپزه وقتی یک طرفش پخت برگردونید تا طرف دیگه اش هم کمی طلایی بشه و بعد بزارین خنک شه.
برای مواد میانی: شکر رو داخل ماهیتابه ریخته با حرارت ملایم اجازه بدین کاراملی بشه، بعد بهش کره و خامه اضافه کرده، هم بزنید و اجازه بدین خنک شه.
بعداز خنک شدن تیتاپ، دوره هاشو برش بزنیدتا یکدست بشه و در اندازه های مختلف برش زده و از مواد میانی وسطش قرار بدین.
بجای مواد میانی از مارمالاد یا شکلات صبحانه هم میتونید استفاده کنید.
نوش جان❤️
https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a
آمادهاید برای شنیدن #استغفار ۱۴🤗
یادتون نره تا قبل از انتشار فایل بعدی وقت دارید خلاصه رو به این آیدی بفرستید👇🏻👇🏻👇🏻
@Tayebeh_72
پس از این فرصت استفاده کنید که از جوایز #مسابقه_خلاصهنویسی و رزق و برکات معنوی این مباحث جا نمونید🏃🎁
استغفار 14.mp3
6.58M
#استغفار ۱۴ 📿
بلاهایی که آمــــد ...
بلاهایی که قرار است روی بیاورد ....
دفع میشود اگــر ؛
اهل استغفار باشیـــــم ❗️
@Maktabesoleimanisirjan
مامانم صبحا ساعت 6 بیدار میشه میره تو گروه خانوادگی صب بخیر میذاره
که مثلا من خیلی سحرخیزم، بعد میره میخوابه😂😂😂
✨✨✨✨✨✨✨✨
وکالت تنها شغلیه
ک صبح بیدار میشی ،
خوشتیپ میکنی ،
عطر میزنی ،
میری واسه دعوا!
😂😂😂🤣
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
ﺑﻌﻀﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍﻡ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ ﻭ ﺳﺮﻣﺎﯼ ﺯﻣﺴﺘﻮﻥ
ﻧﺪﺍﺭﻥ، دﺭ ﻫﺮﺣﺎﻝ ﭼﮑﻤﻪ ﻣﯿﭙﻮﺷﻦ!
ﺍﯾﻨﺎ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﯼ ﺍﺭﺗﺶ ﻫﯿﺘﻠﺮﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﺎﺵ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﻪ ﺳﺮﻣﯿﺒﺮن😐😂
سلام ژنرال😂✋
✨✨✨✨✨✨✨✨
پسره هیکلش عین کبریت بعد آتیشه🤦♂
بعد ریش میذاره سه برابر رستم تو شاهنامه
حاجی نمیگی با جارو اشتباهت بگیریم یه وقت ؟!
🤣🤣😂😂🤧
✨✨✨✨✨✨✨✨
به خسیسه میگن نظرت راجبه لیوان یه بار مصرف چیه؟
میگه من پنج ساله دارم راضیم 😐😂😂
#طنز
#جوک
#لبخند
#شوخی
═✧❁🌸❁✧═
مکتب سلیمانی سیرجان 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1951203377C8b55f4af3a