دوستان همراه من در حال بارگذاری روایت واقعی باران هستیم
گلی جانم بزن رولینک تا درکنار هم باشیم👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
ارسالی اعضا
داستان عروس شیطان صفت
اسم من مرحمت است
یک پسر ۲۴ ساله و یک دختر ۱۸ ساله دارم
وقتی که پسرم موضوع عشق و عاشقی خودش با دختری به اسم آوا را مطرح کرد
من و پدرش خیلی خوشحال شدیم
چون به نظرمون وقت ازدواج پسرمون بود
القصه شال و کلاه کردیم و به خواستگاری آوا رفتیم
ولی وقتی آوا با اون تیپ و آرایش غلیظ دیدیم همان لحظه متوجه شدیم فرهنگ ما با خانواده آوا خیلی فرق میکند
آوا دانشجوی رشته ریاضی بود
دختری بسیار باهوش و فرز بود
ولی با همه محسنات ظاهری که داشت
به هیچ عنوان به اعتقادات ما ارزش نمیگذاشت
و هرچی که منو دخترم محجبه و مهجور بودیم آوا بسیار سبک سر و خودخواه بود
از همان دوران نامزدیش سر ناسازگاری گرفت
ما هیچ وقت مجبورش نکردیم طبق خواسته ما رفتار کنه
من به عنوان مادر شوهرش حتی یک بار هم نگفتم باید حجاب کنی
ولی راجع به صحبت با نامحرم بهش تذکر میدادم که آداب را رعایت کنه
انگار با ما لجش گرفته بود
سعی میکرد درست خلاف چیزی که ما هستیم رفتار کند
با اینکه طبقه بالای خونمون رو برای پسرم در نظر گرفته بودیم ولی هم خود آوا و هم منو همسرم به خاطر رفتارهای آوا برای اینکه احتراممون حفظ بشه و جنجالی به پا نشه خصوصاً که با دخترم زهرا بسیار لج و لجبازی داشت راضی شدیم که آپارتمان دیگری اجاره کند و دور از ما زندگی کند
ما هم از نصیحت و حرص خوردن خسته شده بودیم
پسر من اداره راه کار میکرد
و هرچند گاهی به ماموریت چند روزه میرفت
عروسم آوا موقعهایی که پسرم سجاد به ماموریت میرفت به خونه مادرش میرفت و ما خیالمون راحت بود
تا اینکه روزی از روزها برادر یکی از همکلاسیهای دخترم زهرا به خواستگاری دخترم آمد
پسر متین سرب زیر و مودبی بود
بعد از تحقیقات سوروسات عروسی و عقد مهیا شد
عروسی دخترم زهرا ، آوا بهترین آرایش رو داشت
بهترین لباس و طلاها رو داشت
طوری که بیشتر از عروس آوا تو چشم بود
همه با انگشت نشونش میدادند
لباسهای باز و گرون قیمتی پوشیده بود
از اونجا که ما خانواده با اعتقادی بودیم طبق رسم و رسوماتمون با پوشش بودیم
ولی آوا اصلاً رعایت نمیکرد
بگذریم از اینکه چقدر به خاطر آوا خجالت کشیدم
و متلک شنیدم
ولی درست از همان شب رفتار آوا با ما و خصوصاً دخترم و شوهرش ۱۸۰ درجه فرق کرد
آواایی که تا دیروز جواب سلام زهرا را نمیداد امروز پاگشا زودتر از همه دعوت کرد
برای کادوی پاگشا کادوی خوب و معقولی داد
و مدام با دخترم و شوهرش با ملایمت و عطوفت رفتار میکرد
من و همسرم خیلی متعجب بودیم
آخه بیشتر از ما آوا با زهرا بد رفتاری میکرد
ولی الان مهربان شده بود و تقریبا ماهی دو بار مهمانی میگرفت و هممون رو دعوت میکرد
ما هم جرات نداشتیم از پسرم بپرسیم که چه اتفاقی افتاده
راستش از سوء تفاهم و اینکه از حرف ما برداشت بدی بکنند میترسیدیم
کم کم این روی مهربان آوا برامون عادی شد
و مثل یک خانواده خوب کنار هم بودیم
آوا هنوز هم در پوشش و رفتارش مثل ما نبود
ولی خوب از اینکه خیلی تغییر کرده بود
و مهربانتر با من و دخترم برخورد میکرد راضی بودیم
فکر میکردیم کم کم بقیه موارد هم درست میشه
گذشت تا اینکه ۶ ماه بعد درست روزی که پسرم به یک ماموریت پنج روزه رفته بود عروسم ما رو شام دعوت کرد
راستش انتظار نداشتیم چون پسرم منزل نبود
ولی گفتیم حالا که دعوت کرده بهتره بریم
مثل همیشه آوا شیکترین لباسها و بهترین غذا رو آماده کرده بود
همش میگفت و میخندید
و از ما پذیر پذیرایی میکرد
خصوصاً با دامادم سجاد بسیار خوش برخورد بود
بعد از شام و انجام دادن کارها خداحافظی کردیم و راهی منزلمون شدیم
نیمههای راه بود که متوجه شدم گوشیم خونه آوا جا مونده
ولی چون نزدیک خونه بودیم سختمون شد که برگردیم
با خودم گفتم فردا صبح موقعی که به خرید میروم سر راهم میرم و گوشی رو هم میگیرم
اون شب به همسرم گفتم که چقدر خوشحالم آوا هم رفتارش درست شده و دیگه بحث و کینه و کدورتی نیست
فردای اون روز بعد از رفتن همسرم چادرم رو سر کردم و سوار اتوبوس شدم
وقتی به سر کوچه رسیدم همزمان با من ماشین دامادم هم درست دم در خونه عروسم پارک کرد و دامادم با یک گلدون زیبای گل و چیز دیگری که داخل کیسه بود وارد خونه عروسم شد
تعجب کردم که این وقت صبح دامادم با گل و اون چیزی که داخل کیسه بود اینجا چیکار میکند
فکرهای ناجوری به کلهام آمده بود
پس بیخود نبود که آوا انقدر مهربان شده بود
خاک بر سر من چه ساده بودم که فکر میکردم آوا عاقل شده و میخواد زندگی بدون تنشی با ما داشته باشه
رنگم هر لحظه به تیرگی میرفت
فکر رابطه.... وای حتی گفتنش در ذهنم هم سخت بود
به سرعت خودم رو به دم در رسوندم
خوشبختانه در هنوز باز بود
دست ها و پاهایم از شدت خشم و ناراحتی میلرزید باورم نمیشد....
ادامه دارد
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
4_5811931259407962366.mp3
7.24M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🎵#چش_تو_چش👁👁
🎤#گرشا_رضایی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
4_5963324402710875203.mp3
4.67M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🌹 #دوست_جان !
مهم بودن در نگاه دیگران
را فراموش کن..!!
زندگی کن به شیوه ی خودت!!
با قوانین خودت.....!!
مردم دلشان میخواهد موضوعی
برای گفتگو داشته باشند...!!
برایشان فرقی نمی کند
چگونه هستی......!
#رادیو_انرژی☺️🌱
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
اعتقاد شخصی اعضا
شخصی هست عمومی نیست
✅سلام یاس جانم برای چالش پیشنهادی & مادر شوهر خواهرم میگه وقتی دستاتون خیسه مثلاً ظرف میشورین یا کارای دیگه دستاتون با لباستون خشک نکنید غم میاره ۰۰
الهی غم تو دل هیچکدومتون نباشه😘❤️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
عشق فانتزی اعضا
✅سلام درباره جالش عشق بچگی من وقتی کوچیک بودم عاشق علیرضاحقیقی دروازه بان پرسپولیس بودم☺️یکی ازهمکلاسیهامم دوسش داشت باهم همیشه دعوامیکردیم میگفت عمرابیادتوروبگیره منم میگفتم نه پس میادتورومیگیره😂😂🤣🤣الان هردومون اردواج کردیمومن یه پسرواون یه دخترداره علیرضاحقیقی هم هیچکدوممونونگرفت😂😂😊
✅سلام عزیزم بابت چالشتون
من ی دوست داشتم دوران مدرسه که عاشق علی ضیامجری بودیعنی جوری که همه میدونستن اتاقش پرررره عکس اون بود ولی الان ازدواج کرده ودوتادسته گل داره
✅سلام یاس جان یاد بیست سال پیش افتادم،من عاشق یه مجری تلویزیون بودم😁 که بعدها بازیگرشد،الانم بازیگر مورد علاقه ام هستش وطرفدارشم اما نه مثه گذشته عاشقش باشم آا،آقای شهاب حسینی بودن ایشون🙊😂
✅یاس جونم چه چیزا ک در ذهنم زنده شد با این چالشت.
من خیلی رویایی فکر میکردم. عاشق اون دکتره جوونه خوشتیپه تو پرستاران شده بودم. اسمش بن تری بود فک کنم اسم واقعیش. بعد خیلی خفن عاشق حمید گودرزی بودم.😜 تو مدرسه معروف بودم. یکی دیگه از دوستامم عاشقش بود ک از اون دختره بدم میومد حالا انگار واقعا هوومه... بعد عاشق امید زندگانی شدم. بعد پوریا پورسرخ😳خاک بر سرم چقد عاشق بودم. الانم عاشق بچه هامممممممم. ینی عاشقشونم هااااا...اقایی هم تاج سرمه.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
📚 #داستان_کوتاه
💞دو روز مانده به پايان جهان تازه فهميد كه هيچ زندگی نكرده است، تقويمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.
پريشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بيشتری از خدا بگيرد، داد زد و بد و بيراه گفت، خدا سكوت كرد، جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سكوت كرد، آسمان و زمين را به هم ريخت، خدا سكوت كرد.
به پر و پای فرشته و انسان پيچيد، خدا سكوت كرد، كفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سكوت كرد، دلش گرفت و گريست و به سجده افتاد، خدا سكوتش را شكست و گفت: "عزيزم، اما يك روز ديگر هم رفت، تمام روز را به بد و بيراه و جار و جنجال از دست دادی، تنها يك روز ديگر باقی است، بيا و لااقل اين يك روز را زندگی كن"
لا به لای هق هقش گفت: " اما با يك روز... با يك روز چه كار می توان كرد؟ ..."
خدا گفت: "آن كس كه لذت يك روز زيستن را تجربه كند، گويی هزار سال زيسته است و آنكه امروزش را در نمیيابد هزار سال هم به كارش نمیآيد". آنگاه سهم يك روز زندگی را در دستانش ريخت و گفت: "حالا برو و يک روز زندگی كن"
او مات و مبهوت به زندگی نگاه كرد كه در گودی دستانش میدرخشيد، اما میترسيد حركت كند، میترسيد راه برود، میترسيد زندگی از لا به لای انگشتانش بريزد، قدری ايستاد، بعد با خودش گفت: "وقتی فردايی ندارم، نگه داشتن اين زندگی چه فايدهای دارد؟ بگذار اين مشت زندگی را مصرف كنم".
آن وقت شروع به دويدن كرد، زندگی را به سر و رويش پاشيد، زندگی را نوشيد و زندگی را بوييد، چنان به وجد آمد كه ديد میتواند تا ته دنيا بدود، می تواند بال بزند، میتواند پا روی خورشيد بگذارد، می تواند...
او در آن يك روز آسمانخراشی بنا نكرد، زمينی را مالك نشد، مقامی را به دست نياورد، اما...
اما در همان يك روز دست بر پوست درختی كشيد، روی چمن خوابيد، كفش دوزدكی را تماشا كرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد و به آنهايی كه او را نمیشناختند، سلام كرد و برای آنها كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد، او در همان يك روز آشتی كرد و خنديد و سبك شد، لذت برد و سرشار شد و بخشيد، عاشق شد و عبور كرد و تمام شد.
او در همان يك روز زندگی كرد...
فردای آن روز فرشتهها در تقويم خدا نوشتند: "امروز او درگذشت، كسی كه هزار سال زيست!"
زندگی انسان دارای طول، عرض و ارتفاع است؛ اغلب ما تنها به طول آن می انديشيم، اما آنچه که بيشتر اهميت دارد، عرض يا چگونگی آن است.
امروز را از دست ندهيد، آيا ضمانتی برای طلوع خورشيد فردا وجود دارد؟!
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
⭕️ عروسک پنج سالگی
💞عروسکی که در پنج سالگی خراب شد و کلی غصه اش را خوردیم، در ده سالگی دیگر اصلا مهم نیست...
نمره امتحانی که در دبیرستان کم شدیم و آنقدر به خاطرش اشک ریختیم و روزگارمان را تلخ کرد در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است...
آدمی که در اولین سال دانشگاه آنقدر به خاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیایمان ویران شد، در سی سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور دور دور شده که حتی ناراحتمان هم نمیکند...
و چکی که برای پاس کردنش در سی سالگی آنقدر استرس و بی خوابی کشیدیم، در چهل سالگی یک کاغذ پاره بی ارزش و فراموش شده است...
پس یقین داشته باش که مشکل امروزت، اینقدرها هم که فکر میکنی بزرگ نیست...
این یکی هم حل می شود ...
میگذرد و تمام میشود...
غصه خوردن برای این یکی هم همان قدر احمقانه است که درسی سالگی برای خراب شدن عروسک پنج سالگی ات غصه بخوری.
همه مشکلات،همان عروسک پنج سالگی است...شک نکن❗️
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🏛 فال حافظ روزانه 🏛
💖یکشنبه 22 مرداد 1402💖
🕊♥️فال حافظ امروز متولدین #فروردین :
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهر هجری چشیدهام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
💎تعبیر:
کسی را دوست داری که از همه چیز و همه کس برایت عزیز تر است. اوهم تورا دوست دارد. خودت را سرزنش نکن که به هم خواهید رسید و دردها و رنجهایتان به پایان خواهد رسید.
🕊♥️فال حافظ امروز متولدین #اردیبهشت :
می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی
این گفت سحرگه گل بلبل تو چه میگویی
مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را
لب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بویی
💎تعبیر:
به دامن طبیعت برو و از آن لذت ببرو ببین دنیا زیباست و تا وقتی که فرصت داری ازاین فرصت استفاده کن و از زندگی لذت ببر. فکر می کنی که ناکامی ،ولی تمام وسایل کامروایی در اختیار شماست.
🕊♥️فال حافظ امروز متولدین #خرداد :
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
مرا امید وصال تو زنده میدارد
و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک
💎تعبیر:
سعی کنید قدر دوستان خود را بدانید زیرا دوستان مهربان و فداکاری دارید که در مواقع سختی شما را تنها نمی گذارند و به کمک شما می آیند.
🕊♥️فال حافظ امروز متولدین #تیر :
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
💎تعبیر:
از زندگی با تلاش و زحمت ،عشق و دوست داشتن ،گردش و برنامه های نو لذت ببر. اگر ازکسی ناراحتی و کینه ای به دل داری آنرا فراموش کن وبه فکر انتقام مباش و آنها را به خدا واگذار کن.
🕊♥️فال حافظ امروز متولدین #مرداد :
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
این که میگویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
💎تعبیر:
دارای اخلاق بسیار نیکو و پسندیده ای هستید واین اخلاق دیگران را به سوی شما جذب کرده است وبه همین دلیل شانس پیشبرد کارهایتان زیاد است ،با عشق و علاقه کار کنید که بسیار موفق هستید.
🕊♥️فال حافظ امروز متولدین #شهریور :
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
بکن معاملهای وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست
💎تعبیر:
دل شکسته و شور عاشق همواره مالامال از مهر ماندنی محبوب است و عاشق نباید از سرسختی ها وسردی های یار ناامید شود باید مردانه راه بپیماید و رنجیده نشود و برصفای خود بیفزاید.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🕊♥️فال حافظ امروز متولدین #مهر :
به تیغم گر کشد دستش نگیرم
وگر تیرم زند منت پذیرم
کمان ابرویت را گو بزن تیر
که پیش دست و بازویت بمیرم
💎تعبیر:
عاشق شده ای و دراین راه دل به دریا زده ای و گفته ای هر چه باداباد ،چون با شهامت تصمیم گرفته ای بدان که اگر تلاش کنی حتما موفق می شوی.
🕊♥️فال حافظ امروز متولدین #آبان :
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
💎تعبیر:
شما شب و روز به فکر محبوب ،کسی که دل شما را ربوده است می باشید و از حوادث اطراف خود بی خبر هستید. آری دلباختگی ضرر آور است ،اما مطمئن باشید به مراد دلتان می رسید.
🕊♥️فال حافظ امروز متولدین #آذر :
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست
گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت
💎تعبیر:
برای بدست آوردن مقصود نباید با کوچکترین ناملایمات ناامید شوی و دست از کار بکشی. فعالیت و تلاش کن تا به هدفت برسی.
🕊♥️فال حافظ امروز متولدین #دی :
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
💎تعبیر:
اگر چیزی را می خواهی باید برای آن تلاش کنی. در عشق ثابت قدم باش و دوست را کسی مپندار که تو را تحسین میکند. به نصیحت بزرگان توجه داشته باش تا به سعادت برسی. در کارهایت زیاد دست به دست مکن.
🕊♥️فال حافظ امروز متولدین #بهمن :
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نهای جان من خطا این جاست
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
💎تعبیر:
سخن دانایان دلسوز را باید به جان خرید و به کار بست و از غرور و نپذیرفتن کناره گرفت چرا که آن ها اهل بینش اند. عشق با جان همگان مانوس است و آن را نمیتوان پنهان کرد .ساکتی ولی درونت متلاطم است ،سعی کن اول با خودت کنار بیایی و هدفت را مشخص کنی.
🕊♥️ فال حافظ امروز متولدین #اسفند :
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند
دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند
💎تعبیر:
خیلی سختی کشیده ای و ناملایمات زیادی دیده ای ،ولی ناامید نشو و بدان که زندگی برای هر کس به گونه ای سخت است. سعی کن از کسانی که به تو بدی کرده اند دوری کنی و بدان که شادی در پیش داری.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام یاس عزیز ممنون از کانال خوبتون در مورد این مادر عزیز خولستم بگم دخترتون درست در بحران بلوغ بسر میبره و پسرتون هم دیگه از ۱۰ ستلگی شروع میشه عزیزم برای داشتن این دوتا بچه تو این سن باید صبر و حوصله به خرج بدی خیلی زیاد با دخترت مهربان باش میگی درسش خوبه تشویقش کن بهش بگو بهت افتخار میکنم برو مدرسش برگرد بغلش کن بگو واقعا سربلندم کردی و همین طور محبت و تشویق بهش نزدیک بشو در مورد پریود اینا براش توضیح بده وقتی پریود میشه تقویتش کن بهش برس بگو بیا مامان این چای و نباتو بخور براش قرص اهن بخر بپرس شورت و نوار میخوادیا نه این کارا و توجهات شما رو بهش نزدیک میکنه اصلا الان ازش توقع کار نداشته باش انقدر خوب میشه این روزهارو یادت میره کم خونی دخترا و خانمها رو پرخاشگر میکنه اینم حواست باشه پریودش تمام شد ده روز بهش اهن بده
از بچه هات اصلا پیش پیراهن خودت شکایت نکن چه برسه به دیگران . یادت باشه در مورد فیلم و سریال ترکی خونه خودت نبینه از جای دیگه میشنوه باهاش ببین بعضی جاها یه نظر بده عاقلانه رفتار کن تونستی پیش مشاور برو تا نحوه صحیح رفتار با نوجوان رو بهت تو ضیح بده ناشکر نباش و راه حل پیدا کن
در مورد پسرت هم همینطور از در میره بیرون بغلش کن بگو مادر حواست باشه تو جان منی .همش محبت کن یه کاری بهش بده مثلا نون بخره یا یه کار کوجیک بعد تشکر کن پیش دیگران ازش تعریف کن تا یواش یواش فاصله ها کم بشه محکوم کردن و دادگاهی کردن بچه ها فایده نداره خلاصه حرف زیاده و کم کاری ا خودتونه حواستو جمع کن سرمایه هات هدر نره و هنوز قابل جبرانه من دوتا بچه دارم پسرو وختر با فاصله ۲ سال و این روزها رو تجربه کردم و خدا رو شکر با انجام این کارها نتیجه گرفتم ببین خیلی راحت بهت میگم هر کاری که تو این سن وقتی خودت بودی دوست نداشتی یا دلت میخواست برات انجام بدن همون کارو بکن خوتو بزار جای اونا متاسفانه جوانان خیلی قضاوت میشن
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💧#پدر_و_مادر
#پیشنهاد میکنم حتما بخونید.
💞این داستان فوق العاده زیباست و میتونه تاثیر زیادی روی روابط خانوادگی شماد داشته باشه.
💎ته پیازو رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهی تابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه، برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند. پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم. بابام می گفت: نون خوب خیلی مهمه. من که بازنشسته ام، کاری ندارم، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم می گیرم. در می زد و نون رو همون دم در می داد و می رفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت. دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند، این البته زیاد شامل مادرم نمی شود. صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت می کرد بالا.
برای یک لحظه خشکم زد. ما خانوادۀ سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم. اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند و میامدند تو، روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند. قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند. برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت می کرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد. آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم. خونه نا مرتب بود، خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم. چیزهایی که الان وقتی فکرش را می کنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید. شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید. پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟
گفت: خوب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم. گفتم: ولی من این کتلت ها رو برای فردا هم درست می کردم. گفت: حالا مگه چی شده؟ گفتم: چیزی نیست؟ در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم. پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نونها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم. پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند. وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت. مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت. پدر و مادرم هردو فوت کردند. چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق ازسرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟
از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند. راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟ آخرین کتلت رو از روی ماهی تابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند. واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟ حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد. حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهی تابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟ آخ چقدر دلم تنگ شده براشون. فقط، فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه، میوه داشتیم یا نه. همه چیز کافی بود، من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک. پدرم راست می گفت که: نون خوب خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد. اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی.
«زمخت نباشیم».
زمختی یعنی: ندانستن قدر لحظه ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
4_5789534722946239743.mp3
8.79M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🎼#عطر_تو😍
🎙#محسن_ابراهیم_زاده
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
4_5954099955420368690.mp3
8.61M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🎵#خنده_هاتو_قربون😘
🎤#آرون_افشار
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
اینجا کلی حرفهای زنونه داریم🥰🥰🥰
خاطره های قشنگتون😍
سوتی هاتون😃
نامزدی و خواستگاری😍
کلیپا داستان کوتاه و روانشناسی 👌👌
برام ارسال کنید🥰
دلانه ی سعیده دختری که با دست درازی پسر عموش تو روستا بدنام شد و سرنوشتت عوض شد هم از همین امروز در کانال بارگزاری میشود.پایان خوش👇👇
https://eitaa.com/9539582/11170
روایت واقعی و جذاب باران👇👇
https://eitaa.com/Malakeonline/15798
🌿🍂🍃🌿🍂🍃🌿🍂🍃🌿🍂
داستان بهمن و سارای
https://eitaa.com/21905992/4214
داستان نصرت مرد ساده لوح
https://eitaa.com/Malakeonline/17771
داستان منو خواهرام
https://eitaa.com/Malakeonline/17746
داستان عروس شیطان صفت
https://eitaa.com/Malakeonline/18239
🌿🌱🍂🌿🌱🍂🌿🌱🍂🌿🌱🍂
#یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانال جهت دعوت دوستات به کانالمون👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌿🌱🍂🌿🍂🌱🌿🍂🌱🌿🍂
🍃🍃🍃🍃🍃💕💕💕
دوستان همراه من در حال بارگذاری روایت واقعی باران هستیم
گلی جانم بزن رولینک تا درکنار هم باشیم👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
اعتقاد شخصی اعضا
شخصی هست عمومی نیست
✅سلام یاس جانم برای چالش پیشنهادی & مادر شوهر خواهرم میگه وقتی دستاتون خیسه مثلاً ظرف میشورین یا کارای دیگه دستاتون با لباستون خشک نکنید غم میاره ۰۰
الهی غم تو دل هیچکدومتون نباشه😘❤️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
عشق فانتزی اعضا
✅سلام درباره جالش عشق بچگی من وقتی کوچیک بودم عاشق علیرضاحقیقی دروازه بان پرسپولیس بودم☺️یکی ازهمکلاسیهامم دوسش داشت باهم همیشه دعوامیکردیم میگفت عمرابیادتوروبگیره منم میگفتم نه پس میادتورومیگیره😂😂🤣🤣الان هردومون اردواج کردیمومن یه پسرواون یه دخترداره علیرضاحقیقی هم هیچکدوممونونگرفت😂😂😊
✅سلام عزیزم بابت چالشتون
من ی دوست داشتم دوران مدرسه که عاشق علی ضیامجری بودیعنی جوری که همه میدونستن اتاقش پرررره عکس اون بود ولی الان ازدواج کرده ودوتادسته گل داره
✅سلام یاس جان یاد بیست سال پیش افتادم،من عاشق یه مجری تلویزیون بودم😁 که بعدها بازیگرشد،الانم بازیگر مورد علاقه ام هستش وطرفدارشم اما نه مثه گذشته عاشقش باشم آا،آقای شهاب حسینی بودن ایشون🙊😂
✅یاس جونم چه چیزا ک در ذهنم زنده شد با این چالشت.
من خیلی رویایی فکر میکردم. عاشق اون دکتره جوونه خوشتیپه تو پرستاران شده بودم. اسمش بن تری بود فک کنم اسم واقعیش. بعد خیلی خفن عاشق حمید گودرزی بودم.😜 تو مدرسه معروف بودم. یکی دیگه از دوستامم عاشقش بود ک از اون دختره بدم میومد حالا انگار واقعا هوومه... بعد عاشق امید زندگانی شدم. بعد پوریا پورسرخ😳خاک بر سرم چقد عاشق بودم. الانم عاشق بچه هامممممممم. ینی عاشقشونم هااااا...اقایی هم تاج سرمه.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
باسلام وارادت♡
ضمن تشکرهمیشگی از یاس جانم
ازخانمی که ایده معنوی آیه۱۱تا۲۱سوره ابراهیم روگفتن، بسیارسپاسگزارم♡
درعرض یک هفته حاجت یکساله من رواشد، دوستتون دارم ومتشکرم♡
عزیزم، راستی من به یه چیزی رسیدم.. دعاهامثل دارو هستن
بعضیاش رو تعدادی آدما اثر ندارن وباید عوض بشن، خالصانه وبدون هیچ شکی♡
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
4_5954099955420368690.mp3
8.61M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🎵#خنده_هاتو_قربون😘
🎤#آرون_افشار
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
من زنی از جنس شیشه هستم
سلام یاس عزیزم از دیروز تا به حال داره منو کتک میزنه تمام سر و صورت و دستام کبوده و حرکت نمیکنه
حالا هم میخواد منو از خونه خودم بیرون کنه
فقط کافیه بهش بگم برو کار کن میگه خونه رو آتیش میزنم
وکیل روانشناس هیچکس نتونسته به دادم برسه
این را بزار تو گروه شاید یکی راهنماییم کرد
خونه و ماشین را با پول خودم بعد بیکاریش خریدم
حالا با کتک میخواد به اسمش کنم
بعد خونه منو بکنه پاتوق
خواهشاً قضاوتم نکنید این مرد در مقابل من غول پیکر و یک اوباش به تمام معنا
هر کار کثیفی که فکرش را بکنید در زندگی کرده
خواهرام و برادرانم به حدی ازش میترسند هیچ حمایتی از من نمیکنند
بدتر از آنکه منو لو میدن و میگن که کجام...
صاحب اصلی پیام میگه👆
شیشه شکسته شدم
دختر گلم نازنینم
واقعا کم اوردم از یکی از وکلا در کانال بپرسید شرایط من را
ایا امکانش هست با وجود بیکاری و پرداخت نکردن نفقه و ازار و اذیت در همان جلسه اول به زندان محکوم بشه
تهدیدم کرده اگر حرف طلاق بزنم وقصد کنم که خونه خودم را بفروشم خونه را اتش میزنه و غرامت همسایه ها را هم به گردن من میندازه
اگر بشه همون جلسه اول به زندان محکوم بشه میشه کاری کرد وگرنه که من دیگه به مرز خودکشی رسیدم
یک نکته مثبت در وجود این فرد نیست که دلخوش کنم.از یزید و شمر چندین مرتبه بد ذات تر و ناجنس تره.
چند روز پیش هم انقدر ازار داد که ماشین را به اسمش کنم ولی تحمل کردم و جیک نزدم من که میدونم اینا را به اسمش کنم میخواد چکار کنه 😭😭
اگه کسی از وکالت میدونه منو راهنمایی کنه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
حرفهای خودمونی اعضا
سلام یاس جان درباره ی چالش پریود میخواستم منم یک خاطره بگم..من درتاریخ ۵ مرداد ۸۶عروسیم بود که میدونستم همون روز پریود میشوم به همسرم گفتم و ایشان گفت اشکال نداره چون تولد حضرت علی هست من دوس دارم همان روز عروسی باشه..خلاصه منم با تجهیزات به ارایشگاه رفتم البته قبلش وضو گرفتم گفتم شاید پریود نشدم نمازم را بخوانم بعد تو عروسی که با همان لباس عروس نماز خواندم بماند ولی بعداز عروسی من پریود شدم...به همسرم گفتم دیدی پریودشدم ..گفت اشکال نداره بعداز پاکی .....البته این را بگم که بعداز ۹ ماه من به دنیای زنانگی پا گذاشتم😊
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💞دویست سال پیش دو دوست همسفر شده بودند از کوهها و دشتها گذشتند تا به جنگلی پر درخت رسیدند کمی که در جنگل پیش رفتند صدای خرناس یک خرس قهوه ایی بزرگ را شنیدند صدا آنقدر نزدیک بود که آن دو همسفر از ترس گیج شده بودند یکی از دوستان از درختی بالا رفت بدون توجه به دوستش و اینکه چه عاقبتی در انتظار اوست دوست دیگر که دید تنهاست خود را بر زمین انداخت چون شنیده بود خرس ها با مردگان کاری ندارند
خرس که نزدیک شد سرش را نزدیک صورت مسافر بخت برگشته روی زمین کرد و چون او را بی حرکت دید پس از کمی خیره شدن به او راهش را گرفت و رفت .
دوست بالای درخت پایین آمد و به دوستش که نشسته بود گفت آن خرس به تو چه گفت ، چون دیدم در نزدیکی گوشت دهانش را تکان می دهد . دوست دیگر گفت : خرس به من گفت : با دوستی همسفر شو که پشتیبان و یاورت باشد نه آنکه تا ترسید رهایت کند
به قول حکیم ارد بزرگ : «دوستی تنها برآیند نیاز ما نیست ، از خودگذشتگی نخستین پایه دوستی است» .
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام به یاس عزیزم وتمامدوستان کانال پیام دوستان درمورد دیرازدواج کردن رو خوندم خاستم بگم ازدواج خوبه ولی به چه قیمتی؟ یکی ازهمسایه هامون ازدواج کرد گفتن شوهرش مجردهست ولی به ظاهرش نمیومد سن داشت ویه روزیه خانومی منو دیدتوکوچه وشروع کرد سوال وجواب فهمیدم خانم اون اقا داماد هست بچه دارن گفت دخترهمسایتون زندگی منو خراب کرد شوهرم گولشو خوردبه من وفا نکرد به اون هم وفا نمیکنه خیلی از دخترها دوست دارن ازدواج کنن وپدرمادرشون خیالشون جمع بشه ولی به چه قیمتی به قیمت خراب کردن یه زندگی بی پدرکردن یه دختر واقعا مجردبودن شرف داره به اینکه این همه آه ونفرین پشت سرآدم باشه ماهم که شوهرداریم دل خوشی نداریم از زندگیمون بی خیال حرف مردم باشین زندگی خودتونو بکنین الهی همه عاقبت بخیر بشیم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
4_5967753351511674553.mp3
4.42M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
از لحظه های
'همین الانی' زندگیمون لذت ببریم.
ما از پس زمان برنمیایم.
پس ازش درست استفاده کنیم
تا روزهای خوبمونو نبرده :)
روزتون سرشاراز
اتفاقات و خبرای خوب 🌸
#رادیو_انرژی☺️🌱
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
پارت دوم عروس شیطان صفت
ارسالی اعضا
دامادم درست روبروی عروسم واستاده بود
نمیتونستم صورتشو ببینم صدای خندش و تشکر تشکری که میگفت مثل میخی بوددکه رو اعصابم کشیده میشد
به سرعت خودمو به اونها رسوندم
هر دوشون با صدای پای من از جا پریدن
دامادم مثل همیشه سر به زیر وومهجور سلام کرد
عروسم با یه مانتو کوتاه از اینا که دکمه ندارن و شالی که نصف موهاش بیرون بود با اون خنده رو اعصابش و لبهای رژ زده متعجب نگاهم میکرد
میخواستم بگم سلام و زهرمار
میخواستم بگم نمک میخوری نمکدون میشکنی نامرد تو مگه همین دیشب نون نمک پسر منو نخوردی
الان اومدی با عروس من ....
ولی یک لحظه ندای درونیم گفت صبر کن
همون لحظه آوا با خنده و خوشحالی گفت
مامان بببین زهرا برام چی فرستاده
دیشب میگفت خونت همه چیزش قشنگه فقط چرا گل و گیاه نداری
گفتم یکی برام بفرس آخه تجربه گلداری که ندارم که
جملاتم دست خودم نبود زبونم چرخید و گفتم
اینا چیه
عروسم دوباره با خوشحالی گفت
دستش درد نکنه اینام ملزومات نگهداری از قوقولی خانم دیگه
آقا سجاد ممنونم ببخشید سر صبی زحمت شد براتون
سجاد مودب و سر به زیر گفت
خواهش میکنم و بعد رو به من گفت
__مامان چی شده چشاتون اشکی
سریع به خودم اومدم و گفتم
چیزی نیست باد گروخاک انداخت تو چشمم
آوا سریع گفت
بریم تو صورتتو بشور مامان
آقا سجاد بفرمائید شما هم بیایید زحمت کشیدید تا اینجا اومدین یه چایی کنار منو مامان بخورید
دامادم تشکر کرد و گفت که باید مخل کارش بره خداحافظی کرد ورفت
منم که دلم داشت از بی ایمانی خودم میترکید گوشیم گرفتم و زود برگشتم خونه
تو دلم هول بلا بود من ایمانم رو چه زود باخته بودم
صرف اینکه آوا حجابش مثل ما سفت و سخت نبود یا با همه راحت و بدون خجالت صحبت میکرد دلیل نمیشد من همچین فکرای وحشتناکی بکنم
همه عمرم خودم پاک و با ایمان میدونستم ولی امروز یک قضاوت نابجا باعث شده بود از خودم خجالت بکشم
ظهر که به مسجد رفتم و بعد نماز کلی گریه کردم
من هیچ بودم
فقط خدامو شکر میکردم که چیزی نگفته بودم
فکر اینکه حرفی میزدم و الان دل آوارو میشکستم مثل کابوس بود
چطور خودم فرشته میدونستم و عروسم یک شیطان صفت بی حیا
چطور فکر کردم دامادم که تا به امروز چیزی ازش ندیدم خیانکاره
به معنای واقعی کلمه از خودم ناامید بودم
نزدیک اربعین بود تصمیم گرفتم با پسرم و عروسم مشورت کنم و باهم به زیارت مولامون بریم
بر عکس انتظارم آوا خیلی استقبال کرد ولی دخترم چون کمی گرفتاری داشت نیومد
حال و هوای بین الحرمین روحیه امو عوض کرد و همونجا بود که فهمیدم عروسم تو راهی داره
من هیچ وقت ازش نپرسیدم چطور شد رفتارش با ما فرق کرد
فقط خدامو شکر کردم
الان که اینهارو برا شما مینویسم از همه خواهران و برادرانم میخام هیچ وقت هیچ وقت راجع به هیچ کسی قضاوت نکنن حتی کسی که جلو چشاتون دزدی بکنه خیانت بکنه و غیره
چون ما که نمیدونیم شرایط اون شخص چی بوده
ما کفش اون نپوشیدیم که حالا از طرز راه رفتنش قضاوتش کنیم....
ممنونم از رمان زیبای باران و دخترم یاس که زحمت کانال به دوش ایشون ممنونم از رمان زیبای ایلای که همیشه به یادشم و رمان زیبای کیمیا که هر روز منتظر پارتم
زیر سایه امام زمانمون موفق باشید.
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
-
خدابرگریهکنندگانحسین
واشخاصیکهدشمناناورا
لعنتکنندوافرادیکهقلبشان
ازکینهوخشمآنانپرباشد
صلواتورحمتمیفرستد..!✨'🌱