eitaa logo
ملکـــــــღــــه
15.2هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 کدبانوگری اعضا سلام یاسی جونم منو بذار کانال 😋😋 من واسه درست کردن خورشت هویج پیاز رو تفت میدم و گوشت گوسفندی رو یکم با پیاز سرخ میکنم که آب بندازه بعد فلفل ،زردچوبه و دارچین میزنم و آب میریزم میزارم گوشت کامل بپزه گوشت که کامل پخت و یکم اب موند ازش رب و نمک هم میزنم میزارم نمک و رب به خورد گوشت بره انقدر میپزه که اندازه یه استکان اب گوشت بمونه  تو یه ماهیتابه جدا هویج رو بخار پز میکنم وقتی که نرم شد یکم روغن میریزمو سرخ میکنم(در حد کم ) اب گوشت و گوشت رو به هویج ها اضافه میکنم یکم زعفرون ،ابلیمو و دو سه تا گوجه سبز ترش میندازم نیم ساعت با حرارت کم جا بیفته خیلی خوشمزه میشه😋دوستدار همتون 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام ب مهربون بانووان عزیز.چ قشنگه داستانهای عاشقانه و واقعی دوستان ادم وقتی میخونه ی چیزی تو دلش وول میخوره انگار اون لحظات اونجا کنارشون بودی.من ازدواج کردم و طی ی هفته اولین دیدار و نامزدی عقد و اوندن ب محل زندگی همسرم اتفاق افتاد.منم خیلی دلم میخاس عاشق شم . راستش اصلا نمیدونم عشق چجوریه اگرم الان عاشق همسرم باشم نمیدونم چ حسیه.همسرم خیلی ادم خوب و مهروبونی هست.دوسش دارم ولی نمیدونم عاشقشم یانه.ی وقتای بهش میگم خیلی تند وسریع همه چی شروع شد و خیلی چیزارو تجربه نکردیم.هی روزگار.خوش باشید دوستای مهربون 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس جانم داستان لاکو خیلی جالب شده ممنون از زحماتت برای محکم شدن ناخن مولتی ویتامین خیلی خوبه تاثیرش عالیه اگه میخوان اصولی باشه بهتره یه ازمایش کلی بدن و کامل معلوم شه کدوم ویتامینشون کمه که ناخنشون زود میشکنه اگه خوددرمانی میکنن که مولتی ویتامین زینک خارجی همون یونی زینک عالیه با یه دوره مصرفش محکم شدن ناخنشون رو متوجه میشن 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 خاطره ی تلخ من... 🍃🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 خاطره ی تلخ من... 🍃🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام منم میخاستم داستان اولین پریودم رو بگم من تو سن ۱۱سالگی پریود شدم تو مدرسه بودم که این اتفاق افتاد دیگه سر کلاس نرفتم  وبا هر بدبختی بود اومدم خونه کیفمو پشت سرم گرفته بودم که لک خون مانتوم تو خیابون دیده نشه رسیدم خونه به مامانم گفتم چنان موهامو کشید که از تاب درد اشکام میریخت وتکون تکونم داد که با خودم فکر کردم چه کار اشتباهی مگه انجام دادم بعد بدون اینکه یه شورت تنگ برام بخره یه دستمال بهم داد که بزارم از بس شورتم گشاد بود هی میومد از کنار پام پایین چون شورتم زیر شلواری کهنه بود که پاچه هاشو کوتاه کرده بودن وهربار که این اتفاق میافتاد کتک میخوردم وسرزنش میشدم😢😢 بود تا وقتی ازدواج کردم اول شورت بازاری وسوتین رو اون موقع برام خرید اونم فقط یکی هم کثیف میشد میشستم دوباره میپوشیدم شوهرم میگفت چرا همین شورت رو تکراری میپوشی روم نمیشد به شوهرم بگم ندارم تا برام بخره این بود تا وقتی خاندارشدم همه چی برام شوهرم خرید.من اولین بسته نوار بهداشتی رو خونه شوهرم خریدم ارزوم بود نوار بهداشتی بزارم خداییش تا خونه بابام بودم با اینکه وضع مالیمون خوب بود ولی مامانم لباس درستی برام نمیخرید همیشه کهنه بقیه رو استفاده میکردیم برای دخترا چیزی نمیخرید وگرنه پسرا در رفاه عالی بودن خدارو صدهزار بار شکر از شوهر شانس اوردم وهمه کمبودهامو جبران کرد چقدر بد فرق گذاشتن بین دختر وپسر.. باز میام براتون خاطره هایی میگم که دلتون از رنجام خون میشه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس عزیز خیلی دوستون دارم و تک تک پیامها رو میخونم و برای همه دعا میکنم❤ 1️⃣سن تضمین کننده خوشبختی نیست ما نمیتونیم بگیم چون زوجی که اختلاف سنی کم دارن حتما خوشبختن و یا زوجی که اختلاف سنی زیاد دارن نمیتونن خوشبخت بشن،قدیمی ها اکثرا اختلاف سنی زیاد داشتن ولی میبینیم که خیلی هم خوشبخت بودن و طلاق خیلی کم بوده 2️⃣این به نوع رفتار و فکر شما بر میگرده،به نظر من این زنه که مرد رو میسازه احترام بزاری احترام میبینی و‌‌....3️⃣و اینکه چرا انقد قضاوت میکنیم تو که میای میگی کسی که اختلاف سنی زیاد داره نمیتونه خوشبخت بشه چون سن مرد میره بالا و گوشه گیر میشه ولی زن هنوز اوج جوانی هست به این فکر نمیکنی که شاید فکر کسی رو به هم بریزی وقتی کسی عاشق هم باشن حاضرن به خاطر هم هرکاری کنن اصلا بعضی وقتا لازمه که زن بخاطر مرد از بعضی چیزا بگذره یا همینطور مرد بخاطر زن😊😉من خودم ۷ساله ازدواج کردم وقتی ۱۸سالم بود با مردی که ۱۲سال ازم  بزرگتره و کاملا سنتی و یه پسره۵ساله دارم خداروشکر خیلی هم خوشبختیم و همسرم بخاطر ما هرکاری میکنه.سن تضمین کننده خوشبختی نیست و یاد بگیریم قضاوت نکنیم🚫 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ارسالی اعضا خانم جان میگفت قدیما زمستوناش مثل الان نبود که وقتی برف میومد چن روز پشت هم میبارید و میبارید گاهی صبح که میشد در حیاط از برفی که پشتش بود باز نمیشد خلاصه یه شب برامون مهمون اومد اون وقتا اینجوری نبود که تو هر اتاقی بخاری و شوفاژ باشه یه بخاری تو یه اتاق بود همه اونجا میخابیدن میگه بعد شام ب شوهرم گفتم آقایِ موحد و کجا بخابونیم شوهرمم گفت جاش و بنداز جلو بخاری همون قسمتی ک هر شب خودمون میخابیم ماهم این سرِ اتاق میخابیم خلاصه خانم جون میگه همین کار و کردم ...نصف شب رفتم دستشویی وقتی برگشتم گیج بودم طبق عادت رفتم اون قسمتی ک همیشه میخابیدیم ینی زیر لحافِ مهمون و در گوشِ اون آقای مهمون گفتم ای مرد پاشو ببین چه برفی میاد این مهمون حالا حالا موندگاره ک آقای مهمون گفت پاشو برو پیش آقاتون بخاب نگران نباش فردا سنگ از آسمون هم بباره میرم🙈😂 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 برشی از زندگی من 🍃🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 برشی از زندگی من 🍃🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام به یاس جون و همه اعضای گروه.خیلی وقت نیست عضو این گروه شدم اما توی همین مدت کم احساس خوبی دارم نسبت به همتون دیدم همه تجربه و درد دل میکنن منم خواستم یه چیزایی بگم که با اینکه ۷سال ازش میگذره اما هیچ وقت برام فراموش شدنی نیست. من یه دختر ساده شهرستانی بودم که فقط۱۸ سالم بود... یه روز اتفاقی یکی از اقوام دورمون که باهاشون رفت و آمد نداشتیم ، چون اونا تهران بودن و برای یه مراسمی اومده بودن شهرستان،اومدن به پدر و مادر من سر بزنن.. دست روزگار پسرشون که همراهشان بود عاشق من شد،چندروز بعدش زنگ زدن برای خواستگاری و با وجود مخالفت های من و خانوادم،اون پا پس نکشید و بالاخره راضی شدم😍 از اونجایی که من واااااقعا ساده و بی زبون بودم از همون اولش جاریم که بیست ساله عروس این خانوادست شروع کرد به دخالت کردن تو زندگیم... یعنی ما برای خرید عروسی هیییییچ چیزی رو تنهایی خرید نکردیم حتی لباس زیر... رفتیم برای انتخاب لباس عروس جاریم هم اومد...موقع انتخاب شنل برای روی لباس عروس،من از شنل ها خوشم نیومد بعد خانم مزون دار گفت تا یکماه دیگه که عروسیه شنل جدید میاریم، موقعی که اومدی لباس رو ببری شنل انتخاب کن... روز قبل عروسی رسید ... خونه مادر شوهرم بودم جاریم هم بود،زنگ زدم به شوهرم که کارهاتو زودتر انجام بده بیا بریم لباس عروس رو بگیریم برا فردا...دیدم جاریم یه پوزخند زد گفت من رفتم لباسو گرفتم....گفتم پس شنل چی؟؟؟ با همون خنده گفت شنل هم به انتخاب خودم گرفتم😏 روز عروسی وقتی شنل رو انداختم روی سرم دیدم پاره است من خیلی ناراحت شدم و به شوهرم گفتم.شوهرم هم بهش گلایه کرد اونم خیلی عادی گفت مگه چی شده حالا... حتی من دسته گل هم انتخاب نکردم تزیین ماشین عروس هم اون نظر داد حتی تاج عروسی و در کل ههههههمممممه چیز شوهرم هم ساده بود فکر میکرد از خیرخواهی این کارو میکنه خیلی کارای دیگه از عمد  میکرد که منو برنجونه منم هیچی نمیگفتم اما حالا دختر خودش تازه نامزد کرده،من واقعا براش آرزوی خوشبختی میکنم اما دوست دارم یه  بار به این فکر کنه اگه با دختر خودش هم همین برخورد بشه چه حسی داره خوبیش هم اینجاست که الان دو تا فرشته دارم،شوهرمم خیلی مرد خوب و شریفی هستش،و الان فهمیدم چطور محترمانه رفتار کنم که حد خودشو بدونه😍 خواهرانه میگم،لطفا حتی از روی خیرخواهی لحظات خوب هیچ کسی رو خراب  نکنید و اجازه ندید برخلاف میلتون کاری رو بهتون تحمیل کنن ممنون که خوندید 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 لاکو... 🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 لاکو... 🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 لاکو همینطور که گریه می کردو نفس نفس می زد گفت : مامان ... نمی تونم درکم کنین ...دیگه نمی تونم بیام توی خونه ی شما » تو روی من خجالت می کشم میرم پیش پلیس ..هر کاری اونا گفتن می کنم .. اصلا میگم منو ببرن تهران .. مامان گفت :آخه تو به من بگو چه کار بدی کردی که خجالت بکشی ؟ تو مثل گل پاکی همه ی ما اینو می دونیم .... لاکو وسط حرف مامان شروع کرد به تقلا کردن و گفت : نمیام ..نه .. می خوام برم ..ولم کنین .. امیر منو ببرپیش پلیس و تحویل بده ..خواهش می کنم ..:. در حالیکه هر سه مون گریه می کردیم مامان گفت : باشه؛ هر چی تو بخوای ؛ همین کارو بکن, ولی الان نه» بزار صبح بشه خودم می برمت تحویل میدم ..اینطوری خوبه ؟ گفت : نه نمیام ..دیگه نمی تونم خونه ی شما بیام ..امیر دستم رو ول کن ..حالمو نمی فهمی ؟ تو می دونی دارم چی می کشم ؟ گفتم : ولت نمی کنم چون می دونم داری چی می کشی» برای چی ولت کنم ؟می خوای کجا بری ؟ اصلا تو می دونی من دارم چی می کشم ؟ تو جای من بودی این کارو می کردی ؟ به خاطر خدا نکن ..اینم حلش می کنیم ..یادته اولش که اومده بودی چقدر برات سخت بود ؟ گذشت ..اینم میگذره .... لاکو در جالیکه مثل بارون اشک میریخت دست از مقاومت بر داشت و آروم گفت : نمی تونم تحمل کنم ... من چطوزی پا توی خونه ی شما بزارم ؟ اینو بهم بگین ..تو رو خدا منو به حال خودم بزارین ... مامان گفت : عزیز دلم نگران نباش من به تو گفتم دختر منی ..نگفتم ؟ حالا هم پات ایستادم ..منم مثل امیر تنهات نمی زارم قول میدم ... ولی خوب باید یک فکر اساسی بکنیم ...از فردا خودم راه میفتم دنبال کارت ...اونقدر می گردم نا خانواده ی تو رو پیدا کنم ؟ حالا توی سرما نمون بیا بریم خونه ..تو که کار بدی نکردی .. شایدم تازه شوهر کرده باشی کسی چه می دونه ... ونشب به زور لاکو رو بردیم خونه و فورا رفت توی رختخواب و لحاف رو کشید سرش من از ترس مامان نمی تونستم برم کنارش باشم .. سمیرا و ننه باهاش حرف می زدن ..و من از لای در لرزش لحاف رو می دیدم که اون داره بی صدا گریه می کنه .. ولی کاری از دستم بر نمی اومد ... خوب حال وروز لاکو چیزی نبود که با وجود اینکه خیلی به مامان سفارش کرزده بودم بتونه به کسی نگه برای همین همه فهمیده بودن .. بابا کنار پنجره پشت سر هم سیگار می کشید و این نشون می داد خیلی ناراحته ... ولی کسی نمی دونست چه کاری می تونیم برای اون دختر بی نوا روز بعد بابا صبح زود رفت به اداره ی پلیس و جریان رو به اونا گفت .. و ازشون خواست هر کاری می تونن بکنن تا خانواده ی اونو پیدا کنن ... مامان بردش پیش دکتر زنان ؛ بعد از سونوگرافی گفته بودن بچه توی هفته ی پانزدهمه و این نشون می دادکه وقتی ما اونو از آب گرفتیم بار دار بوده    🍃🍃🍃🍂🍃
4_5771651913644773026.mp3
3.66M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🌸زندگى را آنگونه بچینيد ڪه نه یک روز، بلڪه كل عمرتان زیبا باشد. 🌸سلامتی را در بالاترین نقطه دلتان بگذاريد ڪه هیچ چیز برتر از آن نیست 🌸سعادت را از خدا بخواهيد ڪه او با لطف و ڪرمش به شما خواهد بخشید 🌸ساده لبخند بزنيد و ساده زندگی ڪنيـد 😊🌱     🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
باران..... گلی جانم بزن رولینک تا درکنار هم باشیم👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 💧 💞فردی تعریف می کرد که در وضو خانه مسجد شاهد بودم امام جماعت از دستشویی بیرون آمد و یکراست به محراب مسجد رفت و بدون وضو نماز خواند!! از آن مسجد بیرون رفتم و جای دیگری نماز خواندم! از آن به بعد به همه دوستان و آشنایان گفتم که در فلان مسجد نماز نخوانید چون امام جماعت آن آلزایمر گرفته!! و نماز بی وضو می خواند!! این رویداد گذشت تا یک زمان به علت بیماری؛ آمپولی تزریق کردم و هنگام نماز با خود گفتم یکبار دیگر محل تزریق را در دستشویی ببینم تا از طهارت لباس و بدن اطمینان داشته باشم. وقتی از دستشویی بیرون آمدم و آماده نماز شدم؛ گویی به من الهام شد: شاید آن روز هم امام جماعت مسجد؛ مشابه من به قصد دیگری وارد دستشویی شده است. از خودش این را پرسیدم. حرفم را تایید کرد. اما چه فایده من آبروی او را پیش افراد زیادی برده بودم! ‌‎  ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 منم زخم خوردم.... 🍃🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 منم زخم خوردم.... 🍃🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 حرفهای زنانگی اعضا ✅سلام یاس عزیز خداقوت تورو خدا پیامم رو بزار توکانال درمورد پرده بکارت که بقیه حرف زدن منم زخم خوردم😢 خیلی اعصابم خورده و استرس دارم بخاطر گذشته 😭😭😭من بخاطر بی اطلاعاتیم و سن کمم همیشع ترس از ازدواج داشتم چون آشنایی با اندام زنانگیم نداشتم فکر میکردم مال من پاره شده وبا بقیه فرق داره 😔البته یه بارم تو بچگیم با دوچرخه زمین خوردم و  الت تناسلیم خیلی درد گرفت وفکر میکردم اونجا بکارتمو از دست دادم.خلاصه توسن 15سالگی عقد کردم و از ترس نداشتن بکارت من و همسر دوتایی رفتیم برای معاینه پزشک همراه دیگه نبردم باخودم .دکتر بعد معاینه یه گواهی بکارت  داد  امضا کردیم و چیز دیگه ای نگفت از مدل یا نحوه پاره شدن پرده،منم که اون موقع نمیدونستم چند مدل داره.بعد چند ماه با همسر شب تنهاخوابیدیم و ناخواسته ایشون خیلی اروم دخول داشت ماهم اون زمان رسم دستمال داشتیم ،منم هول شدم و ترس و گریه سریع از اون حالت خارج شدم  و با دستمال کاغذی سریع خودمو پاک کردم یه لکه خیلی کمرنگ بود خون بکارتم من از ترس این دستمال و تا یکسال که ازدواج کردم نگه داشتم که شوهره باعث آبروم نشه اونموقع بهم گفت نترس برای عروسی خودم دستمال و خونی میکنم خیالم تاحدودی راحت شد.ماعروسی کردیم همسر دستمال رو خونی کرد و نشون بقیه دادن.من بعد 4سال با یه بچه  بخاطر اعتیاد شدید همسر ازش جدا شدم.اونم از لجش درحقم نامردی کرد و به زنداداشم که فامیل اونها هم میشد  گفت زنم بکارت نداشته من ابروشو خریدم گفت خانمم بهم گفته  تو بچگی از دوچرخه افتاده..... خلاصه ابرومو برد.من لال شدم نتونستم پیش زنداداشم از خودم دفاع کنم . اون دکتر خیلی اشتباه کرد که چیزی در مورد نوع بکارت ب من نگفت.یه بارم شوهر سابقم بهم گفت تو پول دادی به دکتر که بهت گواهی داده😔دلم بد شکسته هرموقع زنداداشمو میبینم از خجالت اب میشم😭 باخانوادمم راحت نیستم که باهاشون درد دل کنم از طرفیم اصلا دوست ندارم حرف گذشته و خانواده شو به خاطر بیارم الان بعد 5سال مجدد ازدواج کردم خدارو شکر همسرم خیلی عاقل و با شعوره ماجرارو براش تعریف کردم خیلی ناراحت شد گفت مرد اول چقدر نامرد بوده که اینکارو باهات کرده 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 سلام خدمت یاس عزیزم و مادرهای مهربان و معلمان پر تلاش. من معلم هستم تجربه خودم رو درباره یادگیری جدول ضرب ارسال می کنم،امیدوارم مفید باشه. بچه ها با بازی مطالب درسی را بهتر یاد می گیرند که ما در اصطلاح، از کلمه تلفیق آموزش ریاضی با بازی استفاده می کنیم. در این روش دانش آموزان با در گیر شدن در یک بازی به لحاظ ماهیت بازی که براشون جذاب هست زمان بیشتری درگیر یادگیری میشن و علاوه بر اینکه در قسمتی از مغز که به یادگیری کمک می کند،به علت در گیر شدن عضلات ریز دست و خون رسانی به این بخش از مغز بیشتر می شود که نتیجه بهتری در آموزش دارد. چند نمونه بازی که در منزل به شما مادران عزیز کمک می کند تا در بهبود یادگیری درس ریاضی به فرزندان خود بهره ببرید خدمت شما ارسال می کنم. .در کنار عزیزانتان موفق و شاد و سلامت باشید. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 منم دماغم بزرگه... 🍃🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 منم دماغم بزرگه... 🍃🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس جانم چن وقت پیش یه دوستی توی کانال در مورد دماغ بزرگشون و عذابی ک بخاطرش میکشن و مشکلاتی ک دارن گفتن، تا حالا وقت نکردم ک براتون پیام بدم و نمیدونم الان داخل کانال هستن یا نه ولی میخاستم بگم ک چقدر حرفاشون حرفِ دل چن سال پیش من بود منم دماغم بزرگ بود و هرجا میرفتم احساس میکردم همه ب تمسخر نگام میکنن البته بعضی ها هم بهم نیش و کنایه میزدند، اگه میدیدم کسی چیزی داره یا خوشبخته یا ازدواج کرده نگاه دماغش میکردم اگ خوب بود میگفتم خوب دماغش خوبه حقشه  منم اگ دماغم خوب بود حتما اینا نصیبم میشد😕 خلاصه هر کی رو میدیدم فقط تو صورتش دماغ میدیدم ینی همه زندگیم شده بود دماغ 😑 تو آینه نگاه میکردم فقط دماغم ب چشم میومد چشمام درشته، لبام کوچیکه ولی هیچکدوم از چیزایی ک داشتم خوشحالم نمیکرد فقط بخاطر دماغم زندگی رو زهر خودم کرده بودم و فکر میکردم لیاقت هیچی رو ندارم خود کم بینی گرفته بودم و اعتماد ب نفس هم صفر 🤧 اگه بخام بگم براتون از این 18 سال زندگی ک داشتم خودش ی رمان میشه ک چقد سختم بود چقد نگاه تحقیر آمیز بهم میشد از جانب ی سری آدم های بیشعور، چقدر حرص میخوردم ک باطنم و اخلاق خوبم به چشم هیشکی نمیاد و همه فقط  از روی قیافم قضاوتم میکنن، واین باعث شد ک  قیافه کسی برام مهم نیست چجور باشه فقط اخلاقش مد نظرمه تا اینک هجده سالم شد و رفتم برا عمل، چون واقعا نمیتونسم ادامه بدم وقتی عمل کردم قیافم ازین رو ب اون رو شد ینی هرکی میدید میگفت چ خوشگل شدی 😜تعریف از خود نباشه بنظر من دردی ک دوا داره رو نباید باهاش بسوزی و بسازی اینا رم ک میگن بویایی کور میشه و بر میگرده دماغ و اینا همش الکیه اگ دکترت خوب باشه مشکلی پیش نمیاد  من الان هفت هشت سالی میشه ک عمل کردم و هیچ مشکلی هم ندارم. آدم مگه چنسال زنده است ک بخواد خودشو عذاب بده و در آخر ای کاش یاد بگیریم دل نشکنیم، خدا اگ بیشتر بهمون داده پُزشو ب بقیه ندیم 😉بلکه بدونیم مسئولیتمون سنگین‌تره 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 لاکو... 🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 لاکو... 🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 چند روز گذشت..چند روزی که به همه ی ما خیلی سخت گذشت .. هوا بشدت سرد بود و مدام بارون میومد و لاکو رفته بود توی لاک خودش و دوباره مثل روز های اول حرف نمی زد و مدام به جا خیره می شد از همه بدتر این بود که از من دوری می کرد و حتی جواب سلام منو با تلخی می داد.. داشتم ازعذاب کشیدن اوّن عذاب می کشیدم ..و کاری از دستم بر نمی آومد .. دیگه مثل قبل به حرف مامان گوش نمی داد هر روز لباس می پوشید و توی اون سرما تا نزدیک مرداب میرفت و غروب بر می گشت در حالیکه از سرما قرمز شده بود ... تنها وقتی نَ نه باهاش حرف می زد گوش می داد در حالیکه حرفای آونو درست نمی فهمید ..نمی دونم شاید احترام میذاشت ولی حتی دیگه با سمیرا هم همکلام نمی شد ... ما می ترسیدیم یک وقت خیال فرار به سرش بزنه و یا بلایی سر خودش بیاره ....و در مقابل اصرار من برای اینکه ببرمش پیش روانشناس با نگاهی بی تفاوت می گفت : که چی بشه ؟ فایده نداره .... یک روز که اومدم خونه مامان هراسون گفت : لاکو صبح رفته و بر نگشته من الان می خواستم برم دنبالش .. امیر یک کاری بکن ..زود باش ..نفهمیدم چطوری خودمو رسوندم کنار مرداب ... به هر طرف نگاه می کردم ...و می دویدم ...فقط خدا میدونه که چقدر دوستش داشتم و حتی خبر بار دار بودنش هم روی عشق من اثری نداشت ....اما خیلی زود اونو دیدم؛؛ رو به مرذاب ایستاده بود و به دور دست خیره شده بود. .... اول ایستادم تا نفسم جا بیاد ...بعد با قدم های آهسته در حالیکه خیالم راحت شده بود رفتم کنارش ایستادم .. برگشت و نگاهی به من کرد ..ولی حرفی نزد ... گفتم : هوا سرده بیا بریم دیگه سرما می خوری .. گفت : امیر یک چیزایی یادم میاد ..صورت اون زن حالا مدام میاد جلوی نظرم ..چمدون به دست داره ترکم می کنه ... من گریه می کردم نمی خواستم ازش جدا بشم ولی اون میره و گفتم : چیز دیگه ای هم دیدی ؟ گفت : آره یک خونه؛ چند لحظه میاد جلوی نظرم ..و یک مرد رو می ببینم ...مثل اینکه با اون زن دعوا می کنن ... گفتم :خوب ببین همینطور پیش بری همه چیز یادت میاد دیگه .. گفت : وقتی اینجا کنار مرداب هستم بهتر می تونم فکرم رو جمع و جوز کنم ...توی خونه فقط غصه می خورم .. گفتم : تو می دونی چقدر من ناراحتم.؟ می فهمی؟ گفت : تو میگی چزٍ زندگی من به اینجا کشیده شد ؟ این همه آدم دارن زندگی می کنن چا من باید این بلا سرم میومد ؟ اون زن کیه و اون مرد با من چه نسبتی داره ؟ ..آیا پدر و مادرم هستن ؟ گفتم : اونم می فهمیم ..بهت قول میدم اینطوری نمی مونه ...من هیچوقت تنهات نمی زرم ... گفت : نمی خوام ..دیگه نمی خوام خیال بافی کنم ...تنهام بزار من اینطوری راحت ترم ...واقعیت زندگی من شاید تلخ تر از این چیزایی باشه که تا حالا فهمیدیم ...از من دور شو بهم کاری نداشته باش ..    🍃🍃🍃🍂🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 کفش پاشنه خوابونده نباش 🍃🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 کفش پاشنه خوابونده نباش 🍃🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 💞یک شب مهمون داشتیم، کفش ها توی حیاط جفت شده بود، همشون مرتب بودن به جز یک کفش که پاشنه هاش خوابونده شده بود ! هرکس میخواست بیاد تو حیاط اون کفش ها رو میپوشید ، میدونی چرا؟ چون پاشنه هاش خوابونده شده بود ! یه کم که فکر کردم دیدم بعضی از ما آدم ها مثل همین کفش های پاشنه خوابونده هستیم ، برامون مهم نیست کی سوارمون میشه ! یادت باشه که اگر سر خم کنی، اگر خودت به خودت احترام نذاری، اگر ضعیف باشی، همه میخوان ازت سواری بگیرن و کسی هم بهت احترام نمیذاره ! کفشِ پاشنه خوابونده نباش ‌‎  ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88