*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام یاسی جون ،در رابطه با پیام اون خانمی که گفتن بچه کوچیک دارن و همسایه پایین زنگ میزنه که چرا بچه ها میدوند.،
واقعا خیلی خوبه همو درک کنیم .نه اینکه فقط انتظار داشته باشید که دیگران درکتون کنن ...اخه اون همسایه پایینی چه گناهی کردن که باید مدام صدای بکوب بکوب و دویدن بچه های شمارو تحمل کنه .فرض کنید طرف تا ۵ عصر سرکار بوده .بعد که میاد خونه، تازه سروصدای طاق خونه رو هم باید تحمل کنه
شما فکر میکنید بچه ست و وزنی نداره .اما کافیه فقط یک ساعت برید پایین ،اونوقت متوجه میشید کهاین سر وصدای هر روزه واقعا ازار دهنده اس.
اگر شما داری زندگی میکنی و نمیتونی سروصدای خونت رو کنترل کنی .اونم قطعا داره زندگی میکنه و مشکل اون نیست که بخواد این وضعیت رو تحمل کنه یاس جون ممنونم از کانال خوبت 💋
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام به همه ی دوستان والبته یاس قشنگم،منم میخاستم یه خاطره بامزه بگم براتون اون موقع ها که من ازدواج کردم رسم نبود دخترها دست به صورتشون بزنن وقتی عقد کردم ورفتم آرایشگاه به حدی تغییر کردم که حتی خواهر زاده وبردار همسرم من نشناختن و وقتی حرف زدم از رو صدام فهمیدن البته این ماجرا به همین جا ختم نمیشه ویکی از خواستگار های قبلی م چند بار تو کوچه از کنارم رد شد تا تونست منو بشناسه.واینکه ازاعضای کانال خوبت بخواه که برای مشکل من دعاکنن بلکه یه نفسی به ماحق شدو مشکلم حل شد
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 برادر شوهرم مسخرم میکرد 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام یاس جون اینقدر دوستت دارم کە از شما توی ذهنم تصویر یە یاس زیبا تجسم کردم ،، در رابطە با اون دوستمون نگران نباش همشون یە زوری قدرتون میدونن ،،منم مثل شما هستم هر چیزی کە میگفتم ،هر کاری کە میکردم میشدم سوژەو اذیتم میکردن تا ۷ سال ،، من خودم خیلی زود ازدواج کردم تجربەی خاصی از زندگی نداشتم ،،من با خانوادەی شوهرم زندگی کردم ٥ سال زندگی سختی داشتم ناحق نباشە خوشی هم تجربە کردم ولی بیشتر تجربە های سختی داشتم .
بعد۷ سال برام جاری اومد برادر شوهرم همیشە اذیتم میکرد وقتی میرفتم خونشوون با تعنەو کنایە میگفت بازم اومدی خودتو پسرت هی میگفتم اشکالی ندارە چون پسرم تنها نوەیە خانوادە بود بخاطر مادر شوهرم تا یە زور نرسیدم در خونەشون برادر شوهرم گفت چی می خوای دوبارە اومدی اون روز برای نهار خونەی مادر شوهرم مهمون داشتیم پسرم رفت پیالەی خورشتو برداشت یک دفعە از دستش افتاد برادر شوهرم سرش دادا هەر حرفی کە دوست داشت گفت نزدیک بو دیونە بشم گفتم میرم خونەیە خودم مادر شوهرم نزاشت ،،بعد از اون موقع سعی کردم کمتر برم خونەشون ،، نمیرفتم مادر شوهرم عصبانی میشد میرفتم باز حرفو حدیث میشد برام خیلی سخت بو یە ماە قبل ازدواج برادر شوهرم یە شب خونەی مادر شوهرم بودیم ،با شوهرم یە بحث سادە داشتیم یە دفعە برادر شوهرم پا شد گفت با خندەو حالت تمسخر داداش زنت بدرد نمی خورە برو یە زن دیگە بگیر ،، منم خیلی ناراحتم شدم خودمو جمع کردم یە دفعە با خندە گفتم تو اگە مردی برو زن اول خودتو بگیر بعدن بیا داداشتو نصیحت کن ساکت شد ،، فهمیدم حرف روش تٲثیر داشتە ،، بعد کە ازدواج کرد زن خودش اینقدر زشت بو کە نگو خدارو شکر چون همیشە منو میزد تو سرە شوهرم من ال میکنم و بل میکنم ،، خلاصە سرتونو درد نیارم یاد گرفتم کە با شوخی حرف خودشونو بهشون میگم حرف زیادە واسە گفتن این مثالم خیلی طول کشید ولی بدون اونهاهم آدم هستن نقطە ضعف دارن پیدا کن و جاش و توی اون لحظە بروشون بیار اگرم نقطە ضعفاشونو پیدا نکردی فقط تو جواب حرفاشون یە چیزی بزار ببینن توهم آدمی می تونی حرف بزنی نزار ازت سۆاستفادە کنن دیگە بەخودت بگو بسە نی زارم پاشو خوبیای خودتو بزرگ کن از خودت تعریف کن .اگر میتونی خیلی بهشون بها ندە ،،یە حرف خوبە کە میگە ،،، خوبی کە از حد بگزرد نادان خیال بد کند دوست من من الان ۹ ،ونیمەکە ازدواج کردم دوسالە کە بهشون اهمیت نمیدەم هم اینکە ارزشم بیشتر شدە وهم اینکە اعصابم آرومترە خودتو همیشە زیبا بدون تو لایق بهترینی و کسی هم نمی تونە مسخرەت کنە جایی کە بهت احترام نمی زارن نرو قرارم نیست شوهرت همیشە حمایتت کنە خودتی و خودت پس حق خودتو بگیر میدونم اونا زیادن تو تنهایی ولی زبونتو توری بچرخون کە کسی نتونە ازت مدرکی جمع کنە با شوخی آدم میتونە خیلی حرفا رو بزنە😘
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام خدمت همه شما یاس عزیز و مامانای گل.
مرسی بابته کانال بینظیرت.
من تمام تجربیات مادرای عزیز رو میخونم هرچند اگر برای من سوال نباشه یا اون مرحله رو گذرونده باشم.
ی چیزی بگم این عقیده ی خودمه و بهش باور دارم. بچه ها تو عمرشون یکبار میخان بزرگ بشن و ما فقط یکبار بزرگ شدنشونو میبینیم. پس چقددددر خوبه ک ب خوبی سپری بشه
بچه ها باهم فرق میکنن یکی زودتر راه میفته یکی نه . یکی زودتر ب صحبت میفته یکی زوتر از پوشک گرفته میشه یکی بیشتر زمان میبره
فقط و فقط صبور باشید عزیزان
خواهش میکنم ازتون نه خودتون عصبانی کنید نه بچه هاتونو اذیت کنید
مرسی ک صحبتهای منو خوندین
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
4_5933801433173332426.mp3
8.01M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#نرو🎵
#گرشا_رضایی🎙
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
✅سلام یاسی جون'وقتت بخیر'دوروبرماهرکسی زگیل داره با شیره برگ انجیردرمانش میکنه'شیره سفید برگ انجیر ریشه زگیل رو میسوزونه وکامل از بین میبره'البته باید مرتب استفاده کرد''روزی چند بارمدام باید زدتا نتيجه گرفته بشه'منتقه ما اینطوری درمانش میکنن🌹
✅سلام عزیزم.. من اولین باره پیام میدم.. خانمی که گفتن خوزستانی هستن وزگیل تناسلی زدن تو دزفول درمانگاه سبزقبا یه ماما بود به اسم خانم باباخان.. ایشون با یه داروی دستساز یکی از اقوام مارو کامل درمان کردن.. البته من نمیدونم هنوز هستن یانه تحقیق کنن ببینن کجا هستن اون خانم.. شاید اونجا یاجای دیگه شهر باشن
🍀عزیزای دلم این روشها فقط پیشنهاد و نظرات دوستانمون هستن کانال نه ردشون میکنه نه تایید.ممکنه برای بعضیا جواب بده برای بعضیا نه تنها جواب نده بلکه مضر هم باشه پس لطفا قبل از اقدام به عمل حتما خوب تحقیق کنید🙏🌺یاس
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
یاس بانو جان خطابم به خواهری هست که از زگیل تناسلی رنج میبرن ، خواهر عزیز از عنیرنسارا غافل نشید یه تکه از عنبر نسارا رو داخل اسپند دود کنی که گود باشه بزارو مثل اسپند بزار دود کنه و دامنی گشاد رو پات کن و بدون لباس زیر این اسپتد دود کن رو بزار تو کاسه توالت و مثل حالت دستشویی سرپا بشین و دامن کامل دور تا دور بدنت رو گرفته باشه که دود بیرون دامن نره ۵ دقیقه یا ۱۰ دقیقه به همین حالت بشین روزی یکبار این کار رو انجام بده مطمئن باش خوب میشی و روزی هم یکبار داخل وان حمام یا لگن بزرگی آب و سرکه به همراه ۲ قاشق نمک میریزی داخل آب و روزی یک یا دوبار بشین داخل این آب و سرکه انشاءالله که نتیجه میگیری . ببخشید طولانی شد 🖐
برای سلامتی آقا امام زمان صلوات 🥰🌺☘
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
باران میگوید
گلی جانم بزن رولینک تا درکنار هم باشیم👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
باران میگوید گلی جانم بزن رولینک تا درکنار هم باشیم👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d
خدا خدا ميكردم كه جواب بده …با دومين بودق صداي متعجبش پيچيد توي گوشي
+سلاااام باران بي معرفت…نه اينكه هيچ سراغي ازم نگرفتي نه اينكه نصفه شبي زنگ زدييي….
با شنيدن صداش انگار از قفس ازاد شدم
ناليدم
-محيااااا
و بغضم تركيد…
صداي هراسونش رو شنيدم …
+باران، چي شده؟! دختر داري سكتم ميدي؟! كجايي تو؟!
يكمي سعي كردم خودم رو كنترل كنم …
-من الان توي خيابونم …از خونه ميلاد اينا زدم بيرون …تك و تنهام …بدون هيچ پولي…
+يا خدااا…چي شده؟!
-مفصله …
+باشه ببين باران خودتو برسون به خيابون اصلي…يه تاكسي پيدا كن …بيا بيمارستان …باران حواست باشه ، فقط سوار تاكسي بشي ها…
-باشه باشه…
+من پشت خط ميمونم …
راه افتادم و توي خيابون دنبال تاكسي بودم …راه ميرفتم و چشم ميچرخوندم دنبال تاكسي …تا بالاخره يه تاكسي ديدم ، شروع كردم تند تند دست تكون دادن …
سوار شدم و محيا گفت
+گوشي رو بده به راننده…
گوشي رو دادم و محيا باهاش صحبت كرد و بعد گوشي رو گرفتم
+باران …اروم باش ..من ادرس دادم..الان ميارتت اينجا …منم جلوي در بيمارستان منتظرت هستم …حساب ميكنم كرايه رو…اصلا نگران نباش
-ممنونم محيا …ببخشيد تورو خدا
+نزن اين حرفارو …
محيا پشت خط موند تا رسيدم…جلوي در بيمارستان منتظرم بود،.فوري كرايه رو حساب كرد، و تا تاكسي رفت خودمو پرت كردم توي اغوشش…از قوي بودن خسته شده بودم…دلم ميخواست به يكي تكيه كنم …دلم يه شونه امن ميخواست كه بدون نگراني سرمو بزارم روش و همه دردامو خالي كنم…ناله هام از درد قلبم ميون هق هق گريم گم شده بود…محيا صبوري كرد و حرفي نزد…اجازه داد يكمي سبك بشم …حالم بهتر شده بود…ولي درد قلبم امونم رو بريده بود…چنگ زدم به لباسم و گفتم
-محيا قلبممممم…
+دختر داري خودتو نابود ميكني…
و بدون مطعلي بازومو توي دستش گرفت و منو هدايت كرد به سمت داخل بيمارستان …بدون اينكه مكث كنه ، منو برد توي بخش خودشون …با ديدن اون بخش و اون اتاقا ، خاطرات مثل سيل سنگيني به قلبم هجوم اورد…شبايي كه تا صبح بالا سر ميلاد باهاش حرف زدم به اين اميد كه بيدار بشه و بشه پشت و پناهم…خبر نداشتم خودش ميشه كسي كه بهم زخم ميزنه و نابودم ميكنه…
محيا فوري منو برد داخل یکی از اتاقا و كمكم كرد دراز كشيدم…
تا اومدم حرف بزنم گفت
+هيسسسس…ول كن هر چي شده فعلا خودت مهمي
فوري بهم سرم وصل كرد و چند تا امپول هم داخل سرم خالي كرد…خيلي زودتر از چيزي كه فكرشو بكنم خوابم برد….
🍃🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💖💖اگر دوستش دارید به زبان بیاورید،
پانتومیم که بازی نمیکنید
از ترسِ باختن با اشاره میخواهید بفهمانید،
شما واقعا دوستش دارید و به زبان نمی آورید
یکی از راه میرسد
که بی هیچ عشقی تکیه کلامش
"دوستت دارم" است،
می آید،
میگوید،
میبرد دلش را،
و شما و میمانید و
"دوستت دارم "
هایی که در عطرِ پیراهنش جا مانده است.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 پیشنهاد سمانه جون.... 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#دوست_عزیز_سلام
سلام یاس جونم امیدوارم حال خودت و دوستای گلم خوب باشه 😘😘
تو کانال یه دوستی گفته بودن که خانواده شوهرشون با ایشون شوخی هایی میکنن که دوست ندارن میخواستم بگم که منم دوتا از خاله هام اینجورین و منتظرن یه حرفی بگی یا یه چیزی بشه مسخرت کنن منم اولش چیزی نمیگفتم ولی الان جوابشونو با شوخی میگم خودشون ساکت میشن ِحالا خاله جونم به شوهرش هم یاد داده که زبون مار رو داشته باشه یه روز که با اونا بیرون بودیم شوهرم منو با اسم صدا میزد بعد شوهر خالم .خالم رو صدا میزد کبوتر من و به شوهرم گفت شما بینتون محبت نیست معلومه چون زنت رو با با اسم صدا میزنی منم به شوهر خالم گفتم ما که محبت هامونو مث مردم ب رخ بقیه نمیکشیم که تو هم مواظب باش که کفترت پرواز نکنه بره😄
از اون موقع ب بعد صداش میکنه نرگس😂
یه بارم اسم و فامیل بازی میکردیم من با دختر خالم و خاله جونم گفت من به دخترم کمک میکنم من نه برداشتم نه گذاشتم گفتم همینجوری دخترت ب کمک نیاز داره که حرف بزنه چه به نوشتن بعد هرکی تو جمع بود خندید خالم نشست سرجاش گفت نه دخترم زرنگه و اینا بعد از دوبار بازی یه کاری سپرد ب دخترش ک بازی نکنه و بیشتر از این ابروی اینا رو نبره یکی دو بار که جمع ب خالم و شوهرش خندیدن زبونشون کوتاه شده کمتر حرف میزنن 😜😁
دوست گلم شما هم ناراحت نباش کافیه دوبار جوابشونو بدی دیگه ساکت میشن ☺️
همون روز رفتم آشپزخونه خالم به مامانم آروم میگفت سمانه چه بی ادب شده از شوهرش یاد گرفته ها منم شنیدم یکم بلند تر گفتم وا خاله جون مگه دروغ میگم بعدش هم شوهرم طفلی رو نیار وسط چون بقیه تو جمع حرف منو شنیدن خالم ساکت شد 😂
فقط دوستان وقتی اینجوری میخوایین کسی رو ساکت کنین فراموش نکنین که لبخند داشته باشین که باعث دعوا و کتک نشه و زیاد کش ندین 😍😍
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
4_5944824694371783101.mp3
6.75M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#صدای_تو🎵
#حجت_اشرف_زاده🎤
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#ارسالی_اعضا
#نوستالژی
قشنگترین تصویر حک شده تو ذهنمون از فصل سرد قطعا همین تصویره قابلمهی غذا روی بخاری😍
چه روزها که از مدرسه برمیگشتیمو این تصویر رو میدیدیم چه غروبای سرد پائیز وقتی از تو کوچه برمیگشتیم خونه و نگاهمون میرفت سمت بخاری
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#وارد_دنیای_زنانگی_شدم
سلام یاسی جون. منم دو هفته بعد از عقدم وارد دنیای زنانگی شدم. ولی همیشه عذاب وجدان داشتم که کاش این اتفاق شب عروسیمون می افتاد..تا اینکه دو ماه بعد از عروسیمون باردار شدم و تقریبا 6 ماه اصلا رابطه نداشتیم چون از سک.س متنفر شده بودم.همسرمم درک میکرد و خواسته خودشو سرکوب میکرد که متاسفانه الان بعد از گذشت دو سال این سردی رابطه وجود داره و دست خودش هم نیس.خواستم بگم الان که فک میکنم از رابطه تو دوران عقدم راضی ام بهترین شبها اون موقع ها بود.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هدایت شده از تبلیغ های خصوصی رنج کشیده ها ❤️
🟢 توجه توجه
خواص درمانی پاپوش های پشم طبیعی را می دونید .؟؟؟
✅ازبین برنده میخچه پا
✅رفع ترک های پا
✅رفع گرفتگی عضلات پا، به✅✅خصوص درشب
✅خونرسانی پا
✅خنک درتابستان وگرم در زمستان
✅به صرفه درمانی وشیک
می تونی آموزش ببینی 🤩 تو خونه درآمد خاص داشته باشی 😉
اگه به سلامتیت اهمیت میدی ماروهمراهی بفرمایید
👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1897660729Cd9bbace4d5
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام یاس عزیزم،خانمامنم خیلی غمگین بودم.امسال۴۰ساله میشم.دیگه از زندگی ناامیدبودم نه راه پس داشتم نه راه پیش.تنهاهمدمم کانال خوب شمابوداماهمش حسرت میخوردم که چرامن ازدواج نکردم ومیگفتم بازخوش بحال شماهاکه همسردارید.امافروردین امسال بالاخره خدای بزرگ مهربون دعای منم شنیدوبعداز ده سال به عشقم رسیدم.نمیدونیدچه حال خوبی دارم حالاکه این سطرهارومینویسم اشک شوق ازچشمام جاریه😍.خواستم شماهم درحس خوبم شریک باشیدوبدونیدکه خداهیچوقت بنده هاشوفراموش نمیکنه فقط رسیدن به بعضی خواسته هانیازبه صبرو زمان داره.ممنون که خوندید🙏😘❤️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 درک کردن ... 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
دقت كرده ايد ؟ فلانى دوست مان دارد ، اما كنار كسى كه درك مان ميكند حال بهترى داريم . جوانان مثال واضح اين موضوع هستند . هيچ كس آنها را بيشتر از پدر و مادرشان دوست ندارد ، اما آنها ميان دوستان خود حال بهترى دارند ، چون توسط دوستان خود درك ميشوند . يا همچنين در روابط عاطفى ، محو صورت و تيپ يكديگر ميشويم و به راحتى وارد رابطه ميشويم ، اما كمترين درك را از تفكر يار نداريم ! همين موضوع ، باعث ميشود جز در مواقع واجب ، از يكديگر فاصله بگيريم و همين فاصله هاى موقتى به مرور به فاصله اى دائمى تبديل ميشوند . حال چه بايد كرد ؟ كسى كه دوست مان دارد ، ما را دوست دارد زيرا كنار ما حال خودش بهتر است . كافيست كمى با او هم فكر نباشيم ، چه ميكند ؟ قهر ! دورى ! در بهترين حالت ميگويد تو درست ميگويى و چند ساعتى كارى به كار ما ندارد ! ميبينيد ؟ دوست داشتن دقيقا همين است و هرگز باعث نميشود حال آدم به معناى واقعى كلمه خوب باشد . من براى رهايى از چنين فضايى ، كه بسيار كودكانه و كلافه كننده است ، يك روش خاص را انتخاب كردم :
كسى را كه به او ميلى دارم ، درك كنم و كسى كه ميل مرا دارد ، مرا درك كند . زيرا درك كردن ، بهترين شكل دوست داشتن است . حال در اين ميان ، براى كسى ميميرم يا كسى براى من جان ميدهد ! تكليف چيست ؟ نهايت احترام را براى يكديگر قائل شدن و يك دوستى ساده . نميشود براى كسى بميرم اما هيچ دركى از او نداشته باشم ! نميشود كسى براى من جان دهد اما ثانيه اى تفكر مرا درك نكند ! آخر چنين روابطى چه ميشود ؟ حاضر ميشويم جان را بدهيم اما از آن رابطه خلاص شويم ... ! رها كنيد دوست داشتن هاى كودكانه را ، رها كنيد عادت هاى از سر تنهايى را . به سمت درك شدن و درك كردن قدم برداريد ، تا متوجه شويد زندگى چقدر جذاب و خواستنى ميشود ...
👤 #سهيل_شهابى
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 کم فروشی... 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
کم فروشی
💞چند روز پیش برای خرید شیرینی به یک قنادی رفتم. پس از انتخاب شیرینی، برای پرداخت مبلغ آن به صندوق مراجعه کردم. آقای صندوقدار مردی حدودا ۵۰ ساله به نظر می رسید. با موهای جوگندمی، ظاهری آراسته. هنگام وزن کردن شیرینی ها، اتفاقی افتاد عجیب غریب! اتفاقی که سالهاست شاهدش نبودم.
آقای شیرینی فروش جعبه را روی ترازوی دیجیتال قرار داد، بعد با استفاده از جدول مقابلش وزن جعبه را از وزن کل کم کرد. یعنی در واقع وزن خالص شیرینی ها (Net Weight) را به دست آورد.
سپس وزن خالص را در قیمت شیرینی ضرب کرد و خطاب به من گفت: ۲۸۰۰ تومان قیمت شیرینی به اضافه ۵۰ تومان پول جعبه می شود به عبارتی ۲۸۵۰ تومان!
نمی دانم مطلع هستید یا خیر؟ ولی بیشتر شیرینی فروشی های شهرمان، جعبه را هم به قیمت شیرینی به خلق الله می فروشند.
اما فروشنده مذکور چنین کاری نکرد. شیرینی را به قیمت شیرینی فروخت و جعبه را به قیمت جعبه. کاری که شاید در ذهن شمای خواننده عادی باشد ولی در این صنف و در این شهر به غایت نامعمول و نامعقول!
رودربایستی را کنار گذاشتم و از فروشنده پرسیدم: چرا این کار را کردید؟!
ابتدا لبخند زد و بعد که اصرار مرا دید، اشاره کرد که گوشم را نزدیک کنم. سرش را جلو آورد و با لحن دلنشینی گفت: وای بر کم فروشان! داد از کم فروشی! امان از کم فروشی
پرسیدم: «یعنی هیچ وقت وسوسه نمی شوید؟! هیچ وقت هوس نمی کنید این سود بی زحمت را…» حرفم را قطع می کند: «چرا! خیلی وقتها هوس می کنم. ولی این را که می بینم… »
و اشاره می کند به شیشه میز زیر ترازو.
چشم می دوزم به نوشته زیر شیشه:
«امان از لحظه غفلت که شاهدم هستی»
راستی ما کم فروشی نمی کنیم؟ کم فروشی کاری، کم فروشی تحصیلی، گاهی حتی کم فروشی عاطفی، کم فروشی در عبادت، کم فروشی انسانی، روزنامه خواندن در ساعت کاری و گشت و گذارهای اینترنتی و...
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 تو را با دیگری دیدم...😔قسمت پنجم پیشنهاد مدیر👌حتما بخوانید 🍃🍃🍂🍃
#تورا_با_دیگری_دیدم
#قسمت_پنجم
اومدم خونه،بچه ها خونه بودن!
مادرت نتونسته بود نگهشون داره،میبینی؟
فقط جلوی تو ادای مادر بزرگه مهربونو در میاره!
پسره پرسید شام چی داریم؟
گفتم چیه؟ننه بزرگت شام نداشت بهتون بده؟
از تو یخچال یه چیزی بردارین!
چشاشون گرد شده بود!
چی به سر مامانه اشپزشون اومده بود؟
گفت چی بخوریم؟
رفتم کنار اوپن از ظرف میوه موز برداشتم و داشتم میخوردم،
گفتم نمیدونم یه چیز پیدا کن!موز بخور! دوتا موز پرتاب کردم سمتشون!
موز میوه محبوب توعه!همیشه باید تو خونه باشه،
من کی نشستم یه دل سیر موز خوردم؟کی جلومو گرفته بود؟خود احمقم!من احمق با ایفای نقش زن صرفه جو!زن کد بانو! زن بساز!
اصلا لجم در اومد یه موز دیگه خوردم!
موزا تموم شده بود
بچه ها نگام میکردن،دوتا لیوان شیر ریختم،قرص خوابمو نصف کردم تو هر دوتا ریختم!هم زدم و دادم بخورن!
گفتم موزاتونو بخورین برین بخوابین.
مثل دوتا موش ترسیده بودن!
رفتن خوابیدن!و چه زود خوابشون برد.
شالمو باز کردم
یه قرص برداشتم بخورم!
ولی پرتش کردم نمیدونم یه جایی تو هال افتاد
از وقتی پدرم مرد بیشتر شبها قرص میخوردم!
به خاطر تو به خاطر بچه ها و به خاطر مادرت که واسه اینکه زیاد به پدرم سر نزنم خودشو دایم به مریضی میزد،نتونستم مراقب پدرم باشم،
مادرم ناتوان شده بود و من کمکش نکردم!
خواستم عروس نمونه باشم مادر نمونه باشم همسر نمونه باشم
دختر خوبی برای پدرم نبودم!
حالا این عذاب وجدان از صدقه سر تو و خاندانت نمیزاره شبا راحت بخوابم!
همش قیافه ناراحت پدرم رو میبینم تو اوج مریضی!
قرص که میخورم خواب نمیبینم!
امشب نه! امشب باید بیدار باشم،
🍃🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام امیدوارم حال دلتون خوب باشه،،میخواستم به این دوست خوبم بگم چرا خودتو اینقدر ناراحت میکنی به این فکر کن که لیاقت تورو نداشته میفهممت وخیلی هم درکت میکنم چون همین اتفاق واسه منم پیش اومد ۱۴ سالم بود پسر خالم واسم نامه نوشت که منو میخواد و عاشق منه من این عشق تو خودم پرورش دادم اینقدر که عاشقش شدم چند باری نامه داد بهم ولی من هیچ وقت به روش نمیوردم که دوستش دارم ولی از نگاهام و حرفام معلوم بود دلم پیشش گیره ،چندسالی گذشت هر وقت میدیدمش تپش قلب میگرفتم ولی پا پیش نزاشت بخاطرم نیومد خواستگاریم خواهر بزرگتر از خودم تو خونه بود اونو بهونه کرد نیومد خواستگاریم منم تو خودم گفتم شاید یه حس بچگی بود و تموم شده تمام نامه هاشو پاره کردم این عشق تو خودم کشتم و با شوهرم ازدواج کردم با تمام بالا و پایین زندگیم ولی الان خوشبختم شاید بعضی وقتا حسرت زندگی شو میخورم چون چند سال بعد از من ازدواج کرد زنش الان خونه داره بهترین ماشین داره بهترین امکانات داره ولی بازم اگه به گذشته به زمان عقب بر میگشتم بازم شوهرمو انتخاب میکردم چون شوهرم پاک بود اهل دوستی و دوست دختر نبود مثل خودم ،ولی اون پیش من از دوست دختراش ،از رابطه هاش میگفت،،پس شماهم فراموشش کن عزیزم انشاالله انتخابای بهتر میاد سراغت مطمئن باش گلم، خودتو بخاطر یه اشتباه هیچ وقت ناراحت نکن واقعا راست میگن هر کی به اندازه لیاقتش انتخاب میشه پس لیاقت شما خیلی زیاده چون پاک دامنی و نجیب
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#ایده_معنوی
سلام یاسی جونم ممنون از قلمت زیبات که هممون اسیر کیمیا جان کرده
امیدوارم که حال همه ی دوستان مجازیم خوب باشه😍
من یه دو سه روزی میشد ک یه مشکل واسم پیش اومده بود اصلا حال دلم خوب نبود خیلی دل شکسته بودم به هر دری میزدم باز نمیشد واقعا دیگه امیدمو از دست داده بودم امشب که خیلی دلم شکسته بود اتفاقی به یه ذکری برخوردم قربون آقام ابوالفضل بشم اینقدر دلم شکسته بود با چشمای پر از اشک شروع کردم ۱۳۳ مرتبه ذکر یا کاشِفَ الکَرب عَن وَجهِ الحُسَینِ اِکشِف کَربی بِحَقِ اَخیکَ الحُسَین علیه السلام گفتم در کمال ناباوری بعد یکی دو ساعت مشکلم حل شد اصلا باور نمیکردم😍خواهرای گلم شما هم امتحان کنید مطمئن باشید قمر بنی هاشم هیچکس و دست خالی برنمیگردونه
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#مهربانی
ﻋﺼﺮ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺯﯾﺒﺎ، ﯾﮏ ﻭﻛﻴﻞ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﮐﻪ ﺳﻮﺍﺭ ماشین ﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺷﯿﺸﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﺶ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻋﻠﻒ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺘﺎﺛﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺍﺵ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﺗﺎ ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﺎ ﺷﻮﺩ. ﺍﻭ ﺍﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ " ﭼﺮﺍ ﻋﻠﻒ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯾﺪ؟"ﻣﺮﺩ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ، " ﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﭘﻮﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪﻥ ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ. ﻣﺠﺒﻮﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﻋﻠﻒ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ."
ﻭﮐﯿﻞ ﮔﻔﺖ: "ﺷﻤﺎ میتواﻧﯿﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ."
" ﺍﻣﺎ ﺁﻗﺎ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺯﻥ ﻭ ﺩﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ. ﺁﻧﻬﺎ ﺯﯾﺮ ﺁﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ."
ﻭﻛﻴﻞ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: "ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭ" ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﻔﺖ: "ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﯿﺎ."
ﻣﺮﺩ ﺩﻭﻡ ﺁﻫﯽ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:"ﻣﻦ ﻫﻢ ﯾﮏ ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﺷﺶ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭﻡ!"
ﻭﻛﻴﻞ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: "ﻫﻤﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﻭﺭ". ﻫﻤﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺪﻧﺪ.
ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻭﻛﻴﻞ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:"ﺁﻗﺎ، ﺷﻤﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻫﺴﺘﻴﺪ. ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﭙﺎسگزﺍﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﻮﺩ میبرید.
ﻭﻛﻴﻞ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: "ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﺮﺳﻨﺪﻡ. ﺷﻤﺎ ﻋﺎﺷﻖﺧﺎﻧﻪ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺷﺪ؛ ﻋﻠﻒ ﻫﺎﯼ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﺪﻭﺩ ﻳﻚ ﻣﺘﺮ ﺑﻠﻨﺪﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ"
🔴محبت خیلی از آدما همينجوريه. فقط وسایل کهنه ی دور انداختنیشونو حاضرن ببخشن‼️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 لاکو... 🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
با هیجان گفتم : فائزه خانم سلام من امیرم , سوگند حالش خوبه ؟
چرا تلفنشو خاموش کرده ؟
گفت : سلام آقا امیر ...نه بابا چه خوبی داره ؟ خوب پدرش فوت کرده گوشیش خاموشه چون حوصله نداره با کسی حرف بزنه ....
گفتم : با منم حرف نمی زنه ؟ میشه گوشی رو بهش بدین ؟
گفت : نه آقا امیر ..خوابه ...
گفتم : عیب نداره بیدارش کنین,, فکر کنم بدونه من نزدیکم خوشحال بشه ..
پرسید : نزدیک ؟ یعنی کجا ؟
گفتم توی اتوبان کرج گیر کردم به زودی میرسم ...
گفت : والله ...چی بگم ؟ ..اجازه بدین یکم دیگه بخوابه ...چشم بهش میگم ...شما تشریف بیارین من بیدارم ...
گفتم : فائزه خانم به سوگند بگین من با مادرم اومدم ..
مکثی کرد و گفت : با مادرتون ؟ واقعا ؟ باشه چشم آقا ...قدمشون روی چشم ...
مامان گفت : امیر شبی نریم خونه ی مردم ؛؛دیر وقته بزار صبح ؛؛ زاورا شون نکن ..
گفتم شما لاکو رو نمیشناسی چقدر مهربونه ؟..
حتما الان زنگ می زنه و منتظره ..آره اگر بفهمه من با شما اومدم خیلی خوشحال میشه ..
اما ما همینطور توی ترافیک مونده بودیم و لاکو زنگ نزد ..
دوباره خودم زدم ..فائزه خانم گفت : چی بگم والله خودتون بیاین می فهمین من منتظرم شام هم آماده کردم چیزی نخورین ...
دلم شور افتاده بود ...تنها فکری که می کردم این بود که لاکو حالش اصلا خوب نیست که به من زنگ نزد...
ساعت دو رسیدیم پشت در خونه ...
داشتم از ماشین پیاده میشدم که زنگ بزنم در باز شد...به اطراف نگاه کردم شاید لاکو رو ببینم ..نبود ..
درو باز کردم تا ماشین رو ببرم توی خونه اما چشمم دنبال اون بود فائزه خانم اومد توی ایوون ..
ماشین رو بردم تو ..با خودم گفتم : حتما حالش خوب نیست ..قرص خورده و خوابیده ..
مامان گفت : امیر هیچ خبری نیست؛ من فکر می کردم الان اینجا قیامتی به پا باشه مگه امروز صبح دفن نکردن چرا کسی توی خونه اش نیست ؟
گفتم : نمی دونم مامان پیاده شو..
فائزه خانم اومد جلو و سلام و تعارف کرد و مامان رو با خودش برد توی خونه ...
من جلوتر رفتم و همه جا رو نگاه کردم هیچ کس نبود ..
نگاهی به اتاق پدرش انداختم ..
یک میز که روش هفت سین پهن کرده بودن و تخت خالی ..پرسیدم فائزه خانم سوگند کجاست ؟ چرا هیچ مراسمی نیست ؟
گفت : مراسم خونه ی شیرین خانم بود از سر خاک همه رفتن اونجا ..
شما بفرمایید راحت باشین الان شام رو میارم ..و براتون تعریف می کنم ..
یکم اجازه بدین ...
پرسیدم : حالش خوب بود ؟
گفت : آره ...همون طوری بود که شما رفتین؛؛ دختر بیچاره دیگه حالی براش نمونده ..خوب برای پدرشم خیلی ناراحت بود ..
یکم خیالم راحت شد و پرسیدم سوگند هم رفته اونجا ؟
جوابی نداد فکر کردم از توی آشپزخونه صدای منو نشنیده ....
مامان رفت دستشویی و برگشت و گفت : امیر ما امشب نریم اونجا فردا بریم..
گفتم : آره خوب الان برم چیکار؟ همه خوابن ....
آروم در گوشم گفت : ببین با آدم چیکار می کنی ؟ دارم از خجالت میمیرم جلوی این خانم ...
گفتم : براشون کار می کنه ..ناراحت نباش ..
فائزه خانم یک خوراک گوشت درست کرده بود و منم خیلی گرسنه بودم شروع کردم به خوردن و پرسیدم .. خب برام تعریف کنین چی شد ؟ سوگند می دونه من اومدم ؟
گفت : بله حدس می زد که بیاین ..
گفتم : حدس می زد ؟ شما بهش نگفتین ؟ می دونه با مامانم اومدم ؟
گفت : نه خیر ...آقا امیر خودتون رو خسته نکنین ...
سوگند همین دوساعت پیش پرواز کرد رفت دبی ....
مثل این بود که سقف روی سرم خراب شد ..
لقمه توی دستم خشک شد و در حالیکه بی اختیار بغض گلوم فشار می داد گفتم : چی گفتین ؟ دبی ؟همین دوساعت پیش ؟
گفت :بله ؛؛ پیش از اینکه شما زنگ بزنین رفته بود فرودگاه ...
🍃🍃🍃🍂🍃