*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
یه گل کاکتوس قشنگ تو خونه ام داشتم، اوایل بهش میرسیدم، قشنگ بود و جون دار، کم کم فهمیدم با همه بوته هام فرق داره، خیلی قوی بود، صبور بود، اگه چند روز بهش نور و آب نمیدادم هیچ تغییری نمیکرد...
منم واسه همین خیلی حواسم بهش نبود به خیال اینکه خیلی قویه و چیزیش نمیشه!
هر گلی که خراب میشد میگفتم کاکتوسه چقدر خوبه هیچیش نمیشه اما بازم بهش رسیدگی نمیکردم...
تا اینکه یه روز که رفتم سراغش دیدم خیلی وقته که خشک شده، ریشه اش از بین رفته بود و فقط ساقه هاش ظاهرشو حفظ کرده بود، قوی ترین گلم رو از دست دادم چون فکر کردم قویه و مقاوم...
مواظب قوی ترین های زندگی هامون باشیم.
ما از بین رفتنشونو نمیفهمیم چون همیشه یه ظاهر خوب دارند، همیشه حامی اند، پشتمون بهشون گرمه...
اما بهشون رسیدگی نمیکنیم، تا اینکه یه روز میفهمی قوی ها هم از بین میرن...!
👤 مرحوم حسین پناهی
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
📚داستان واقعی و آموزنده ای تحت عنوان👈 دختری بنام سودابه #سودابه_قسمت_بیست_وپنجم سریع گفت سودابه خ
📚داستان واقعی و آموزنده ای
تحت عنوان👈 دختری بنام سودابه
#سودابه_قسمت_بیست_وششم
درسته من اشتباه کردم،از اول هم اشتباه کردم
نباید یه اشتباه و چند بار تکرار کنم.
پدر شوهرم گفت میخوای چیکار کنی؟
گفتم،طلاق میخوام
سهیل هیچ وقت منو دوست نداشت الکی زندگیمو خراب کردم،نگاه به اقای نامی کردم
نگاش به یه نقطه نا معلوم بود
کلید انداخته شد تو در،سهیل اومد تو
باباشو دید کلید به دست خشک شده بود
گفت اااا سودابه کی اومدی؟
به به بابای گلم چه عجب یادی از ما کردی
گفتم فیلم بازی نکن من پدرتو اوردم
میدونه،سهیل مونده بود،آب دهنشو قورت داد
تکیه داد به دیوارگفت سودابه غلط کردم
رو کرد به باباش
گفت بابا مست کرده بودم،نمیدونستم چی شده
اون دختره گولم زد،باباش از جاش بلند شد
محکم زد تو صورت سهیل
گفت همه مقصرن
الا تو
تو خوبی
همه گولت میزنن
رنگ باباش قرمز شده بود
گفت تف به تو تف به من با این بچه بزرگ کردنم
طلاق سودابرو میگیرم لیاقتشو نداری
برو با همون خیابونی ها،
سودابه بابا وسایلتو جمع کن
رفتم تو اتاق وسایلو جمع کنم
سهیل هم اومد،گفت سودی غلط کردم
دستمو بردم طرف کمد دستمو
گرفت،گفت نکن خواهشا نرو
کجا میخوای بری،مامان بابات که نمیخوانت
داد زدم چرا منو نمیخوان،چیکار کردم
آدم که نکشتم،عاشق تو عوضی شدم
تقاصشم پس دادم،ولم کن،بسه
شناسنامه و یکم لباس برداشتم
اومدم سمت در
سهیل گفت سودی از در بری پشیمون میشیا
از خونه زدم بیرون
پدر شوهرم هم اومد،سوار ماشین شدیم
پدر شوهرم منو برد جلو خونه بابام
گفت دخترم مهرت چقدر بود
گفتم نمیخوام،فقط طلاقم گرفته بشه
گفت دفتر اتلیه میزنم به نامت جای مهرت
من داده بودم سهیل،گفتم اجارش داده
گفت به کی؟گفتم شادی
گفت نه سند به نام من
نمیتونه اجاره بده
گفتم پس حتما همینطوری داده
گفت دختررو پرت میکنم بیرون
گفت بشین اینجا من برم با خانوادت صحبت کنم میام،رفت تو خونه بابام.....
❤️
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام دیروز ازمون شهری رو رد شدم بار اولم بود. اصلن نفهمیدم چیشد اروم بودم تا نشستم پشت فرمون انگا وارد ی دنیا دیگ شدم چون قدم ۱۵۵ هستصندلیو ک دادم جلو تا اخر بازم پام درس رو پدالها نبود ب افسر گفتم اونم با ی حالتی گف دیگ تا اخرکشیدی جلو ک .حالم خیلی گرفته شد.دیروز حس میکردم قدم کوتاهتر شده اصلن نمیتونسم تکون بخورم😔😔 اصلن نفهمیدم چیکار مکنم انگا هیچی بلد نبودم.یادم رف دندهرو بزنم یک.دوبلمم خراب کردم بهم گف رانندگیت ضعیفه .بخدا از دیروز تا الان فکرم درگیره قلبم درد میگیره . وقتی فکرشو میکنم انگار لال بودم ازش اجازه بگیرم یا بخام فرصت بده درست کنم . کلن ناامید شدم .با اینکه آموزشیم رو تقریبا خوب بودم😔
چیکار کنم اروم بشم. من ب رو نمیارم ولی خیلی حس بدی دارم خیلی بد.دلم شکسته از اینکه قدم کوتاهه.ازینکه درست نمیتونم حرفمو بزنم. ازینکه نمیتونم دیگ مثل قبل چیزی یادبگیرم. برام دعا کنید. چکار کنم بنظرتون؟ حال دلم در کل بده😔💔
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#پیشنهاد_دانلود #ازدواج #خواستگاری
کجاس گوش شنوا؟ واقعا حیا کنید از خراب کردن زندگی یک دختر ، بترسید یکم از خدا ...
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
✅سلام یاسی جون ب اون خانومے که سرویس بشقاباش خش افتاده بگین ازپودررخشا یا سیف کرمے استفاده کنه.مواد رو با دستمال ظرفشویے محکم بسابه .امتحان شده است.من حتے خش روے یخچالمم با سیف کرمے تمیز کردم .
✅✅✅سلام یاس جانم ببخشید دیر وقته پیام میدم، این خاهرمون که ظرفاش لک افتاده، احتمالا از سایده شدن ظرفا به همه، مخصوصا ظروف روحی به سطوحی ساییده بشه این شکلی میشه، از پودر لباسشویی استفاده کنن ببینن بهتر میشه یا نه
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
از رجبعلی خیاط ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :
ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍمي؟
ﮔﻔت : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، ﺯﻧﺪگي ﺧﻮﺩ
ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ ﮐﺮﺩﻡ:
*دانستم ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ نميخورد ،
ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ!
*دانستم ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ميبيند ،
ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ!
*دانستم ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ نميدهد ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ!
*دانستم ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ،
ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ!
*دانستم ﮐﻪ نیکي ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ نميشود
ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ميگردد ،
ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮبي ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ!
ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ 5 اصل ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ
ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ميكنم👌🏻
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
اعتماد مثل یک برچسبه
وقتی که از جاش کنده شد
ممکنه دوباره بچسبه
اما هرگز به محکمی اولین بار که
از آن استفاده کردی نخواهد شد...
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام عزیزم در خصوص زنداداش این خانم عزیزباید بگم که پسوریازیس درمان قطعی نداره اما قابل کنترله و نگران نباشن
همسر من چندین ساله درگیر این بیماری هستن و انواع و اقسام داروها رو امتحان کردن اما جواب نگرفتن حتی از بیمارستان رازی که مخصوص پوست هست راضی نبودیم وکامل درمان نشد
تا اینکه بعد کلی سرچ با آقای دکتر عباس زمانیان آشنا شدیم که خدارو شکر فوق العاده بود داروهاشون
به این دوست عزیزمون بگید آنلاین ویزیت شن و مطمئن باشن داروهاشون سریع نتیجه میده😊🙏🤍
همسر من ۸۰ درصد بدنشون درگیر بود و به خواست خدا و زحمت های آقای دکتر پوستشون کامل سالم شد ایشون که فقط کف پاشون هست و اصلا نگران نباشن
یه سری مواردم هست که باید رعایت کنن مثل تغذیه و دوری از استرس و ....
ان شالله به زودی زود بهبودی کاملشون🙏🤍🌸 #تهران #پوست
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
کمی عمیق تر مهربان باش !
هیچ هزینه ای ندارد !
دوست داشتنت را توی جیب هایت بریز ،
توی خیابان های سرد وبی روحِ شهر قدم بزن ،
آدمهای غمگین را که دیدی ؛
کمی مهربانی و لبخند ، به آنها تعارف کن …
به خدا می شود همه را دوست داشت ،
می شود سفیرِ مهربانی و همبستگی میانِ مردم بود !
کافیست فقط یادت باشد ؛
“ما میان این کوچه ها و خانه ها و دلخوشی ها ، فقط رهگذریم “…
مهم نیست راه چقدر کوتاه یا طولانی باشد ،
آخرش یک روز همه مان تمام می شویم ،
این مهربانی و دوست داشتن های ماست که میان دهلیزهای دنیا می مانَد !
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️❄️❄️☃️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
پࢪوࢪدگارا
دࢪیاببندهاتࢪا
بندهاےڪہدࢪخندههایشگفت:
#خدایاشڪࢪت😍💚
ودࢪگࢪیہهایشگفت:
#خدابزࢪگاست(
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🔆 پیر و کودکان
پیرمردی مشغول وضو بود، اما طرز صحیح وضو گرفتن را نمی دانست. امام حسن و امام حسین كه در آن هنگام طفل بودند، وضو گرفتن پیرمرد را دیدند. جای تردید نبود، تعلیم مسائل و ارشاد جاهل واجب است، باید وضوی صحیح را به پیرمرد یاد داد، اما اگر مستقیما به او گفته شود وضوی تو صحیح نیست، گذشته از اینكه موجب رنجش خاطر او می شود، برای همیشه خاطره ی تلخی از او خواهد داشت. بعلاوه از كجا كه او این تذكر را برای خود تحقیر تلقی نكند و یكباره روی دنده ی لجبازی نیفتد و هیچ وقت زیر بار نرود.
این دو طفل اندیشیدند تا به طور غیر مستقیم او را متذكر كنند. در ابتدا با یكدیگر به مباحثه پرداختند و پیرمرد می شنید. یكی گفت: «وضوی من از وضوی تو كاملتر است» دیگر گفت: «وضوی من از وضوی تو كاملتر است»
بعد توافق كردند كه در حضور پیرمرد هر دو نفر وضو بگیرند و پیرمرد حكمیت كند. طبق قرار عمل كردند و هر دو نفر وضوی صحیح و كاملی جلو چشم پیرمرد گرفتند. پیرمرد تازه متوجه شد كه وضوی صحیح چگونه است، و به فراست مقصود اصلی دو طفل را دریافت و سخت تأتثیر محبت بی شائبه و هوش و فطانت آنها قرار گرفت. گفت:
«وضوی شما صحیح و كامل است. من پیر مرد نادان هنوز وضو ساختن رانمی دانم. به حكم محبتی كه بر امت جد خود دارید مرا متنبه ساختیدمتشكرم»
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
ملکـــــــღــــه
سعید که از لحن او و متلکش حسابی جا خورده بود در حالی که به رفتنش نگاه می کرد لبخندی زد و با دست ریش
ولی خانم شایسته من مأمورم و معذور، آقای کامروز به بنده دستور اکید دادن که از شما مبلغی نگیرم. خواهش می
کنم منو در مقابل آقای کامروز قرار ندین.
- آقای محترم، شما با آقای کامروز چی کار دارین من به شما می گم که لطف کنین و با من هم مثل سایر مشتری ها
تسویه حساب کنین، همین.
- خواهش می کنم خانم، من نمی تونم این کارو بکنم. اگه آقای کامروز بفهمه که به دستورشون عمل نکردم حتماً
منو اخراج می کنه. خواهش می کنم موقعیت منو درک کنین.
او که از حالت درماندگی جوان حوصله اش سر رفت بود گفت:
- خیلی خوب آقا، تمومش کنین. آقای کامروز الان کجا هستند. می خوام خودم باهاش صحبت بکنم.
پسر جوان خوشحال از این که مجبور به سرپیچی از دستور رئیسش نشده نفس عمیقی کشید و با بی سیم مشغول
صحبت شد. بعد از قطع تماس گفت:
- آقای کامروز گفتن که الان میان این جا، چند لحظه تشریف داشته باشین.
در حالی که از شدت عصبانیت رنگ چهره اش کامالً پریده بود و نفس نفس می زد کنار صندوق دار به دیوار تکیه
داد و به انتظار ایستاد.
سعید که از همون لحظه ای که او رو ترک کرده بود آروم و قرار نداشت و مثل اسپند روی آتش بالا و پایین می
پرید. اون قدر این ور و اون ور رفته بود که پا درد گرفته بود. نمی تونست یک لحظه هم چهره ی شاد و پر از
شیطنت او رو از یاد ببره. نفسش داشت بند می اومد و اون قدر قلبش تند تند می زد که می ترسید همه صدای بلند و
نامنظم ضربان قلبش رو بشنون. وقتی که یادش افتاد اون قراره خرید بکنه با عجله به صندوق دار واحد چهارم اطلاع
داده بود که از خانم شایسته مبلغی دریافت نکنه و در واقع باهاش تسویه حساب نکنه. حالا که صندوق دار باهاش
تماس گرفته و گفته بود که خانم شایسه می خواد باهاش صحبت بکنه، بهش گفت که خودش می ره طبقه ی چهارم.
برای دیدن او بی تاب پله های برقی رو دو تا یکی طی کرد و با قدم های بلند و سریع خودش رو به اون رسوند.
او با دیدن سعید یک دفعه قلبش لرزید و همه ی خشمش از بین رفت، اصلاً یادش رفت که برای چی می خواست
سعید رو ببینه.
سعید با لبخند زیبایی که روی لبش بود کنارش اومد با لحن معنی داری گفت:
- سلام، پس بالاخره اجازه دادین که بیام توی این واحد. اون قدر جدی ازم خواستین همراهیتون نکنم که گفتم دیگه
اجازه نمی دین حتی در نبودتون هم پام رو توی این واحد بذارم.
او که از حس ناشناخته ی درونش و لرزش قلب و کم طاقتی خودش حرصش گرفته و تعجب کرده بود سعی کرد
خودش رو ناراحت و خشمگین نشون بده، گفت:
- این جا چه خبره آقا سعید؟ )و با دست به صندوق دار اشاره کرد( این آقا چی می گه؟ چرا نمی تونن با من تسویه
حساب بکنن؟
سعید در حالی که سعی می کرد او رو آروم بکنه با لحن آرومی گفت:
- چرا این همه عصبانی شدین؟ )و با دست به پسر صندوق دار اشاره کرد( این آقا تقصیری نداره. من گفتم که ازتون
پولی دریافت نکنن.
بی حوصله گفت:
ادامه دارد...
🍃🍃🍂🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 دامادم.... 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
تورا خدا اینو بزارین تا دوستان راهنمای کنن چکار باید کنم خودم معلولم با هزار بدبختی دخترم بزرگ کردم خواب خوراک ازم گرفته از آینده دخترم میترسم ممنون از لطف شما
👇👇👇👇👇👇
سلام دوستان عزیزم ویاسی جون من ۴۲ سالمه یک پسر ۱۴ ساله و یک دختر ۱۹ ساله دارم دخترم ۱۱ ماه هست که عقد کرده دامادم قبل عقد خیلی اهل کار کردن بود وضعش بد نبود چند ماهی هست سر کار نمیره ماشین سمند داشت اونم فروخت مدتی میانش با دخترم جالب نبود انگار مشکل داره ی شب دخترم امد گریه کرد گفت پیام داده میخوام طلاقت بدم و کلی هم قرص خورده بود من اینو شنیدم زنگ دامادم زدم گوشی برنداشت پیام دادم بهش گفتم بلای سر دخترم بیاد خودت می دونی از این حرفا دوروز دخترم بیمارستان بود نیامد عیادت از اون به بعد با دخترم خوبه ولی با من بد شده همینطور با شوهرم شب دیر وقت میاد که ما خواب باشیم با ما روبرو نشه زیاد دنبال حرف میگیره به دخترم گفته بد عروسی میارم دم در میزارمت ولی خودم نمیام داخل تورا خدا شما بگید چکار کنم تصمیم گرفتیم طلاقش بگیریم بد منصرف شدیم دخترم مشکلش اینه که شوهرش با ما خوب نیست بد این ماجرا فهمیدیم هر چی پول داشته گذاشته تو ارز نمیدونم کجا ور شکست شده اول عقد ۱۰۰ ملیون دار ندارم بود دادم دسش اونم رفت توش ماندم چکار کنم شاید پیش خودتون بگین چرا تحقیق نکردی ولا از هر کی پرسیدم همه گفتن خوبه از اشناهاست ادم لج باز و ی دنده زیر بار هیچی نمیره کینه ای هم هست
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام خدمت خاهری که گفتن پسرشون داره از دست میره...خاهر گرامی این داستان ها هر کدوم برای ما ی امتحانه...شما نمیتونید فرزندتونو نادیده بگیرید..مام یکی از اقوامون مثل شما بود ..ولی به اسرار ما پسرشون دخترو عقد کرد با سکه ی بسیار پایین فکنم ۵تا بود ...چون واقعا پسرشون پدرو مادرو رها کردو رفت تو بدترین نقطه اای کثیف تهران کارتن خاب شده بود ..واقعاا جنون گرفته بود...بلاخره با کمک ماها پسرشون دخترو عقد کرد و بعداز ۴۰ روز به طور جدیت و قاطع گفت من این دخترو نمیخام..هر کاری کردن گفت نمیخام و طلاق داد...خاهر گرامی فقط پسرتون دریاب چون اگر بگی نه بازم پسرت میره عقدش میکنه...شاید خدا خاسته شما ی دختر جون رو به دین هدایت کنید به فال بد نگیر..شما با دختر صحبت کن و در تمام راه ها همراه پسرت باش ..مطمن باش تو هر شری ی خییری نهفته س مطمن باش☺️☺️❤️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
✅سلام یاس عزیزم خوبین
میخواستم ازعزیزان بپرسم من چندوقته استخوان سمت چپم دردمیکنه مخصوصا وقت خوابیدن دردش زیادمیشه واقعا کسی میدونه به خاطرچیه ممنونم اگه کمکم کنین 💖💖💖
سلام یاس جونم
برای خانم مذهبی که پسرش می خواد با یه دختر غیر مذهبی ازدواج کنه
نظر من اینه که هیچ عجله ای برای ازدواج پسرش نداشته باشه و اصلا نه مخالفت کنه ونه موافقت وبهش بگین که باید همدیگه رو بهتر بشناسین بگذارید که زمان بگذره وخودتونم با دعا ونذر ونیاز بدرگاه خدا غافل نشید ومطمئن باشید که سر شما با اون دختر فرار نمی کنه در اینصورت که بهش گیر ندین وآرام آرام با صحبت و محبت براه بکشونیدش
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
✨﷽✨
🔴 هنگام وحشت به سوی خدا پناه ببرید
ميگويند پسري در خانه خيلي شلوغ کاري کرده بود. همه ي اوضاع را به هم ريخته بود.
وقتي پدر وارد شد، مادر شکايت او را به پدرش کرد.پدر که خستگي و ناراحتي بيرون را هم داشت، شلاق را برداشت.
پسر ديد امروز اوضاع خيلي بيريخت است، همه ي درها هم بسته است.
وقتي پدر شلاق را بالا برد، پسر ديد کجا فرار کند؟راه فراري ندارد!
خودش را به سينه ي پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد...
شما هم هر وقت ديديد اوضاع بيريخت است، به سوي خدا فرار کنيد.
✨« فَفِرُّوا إلي الله مِن الله»✨
هر کجا متوحش شديد راه فرار به سوي خداست.
✍ حاج محمداسماعيل دولابی
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#خیلی"نامردیه"
از کسی دیگر "حاجت" بخوام؛
وقتی که "خدا" رو دارم...!
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🍃سخاوت💐
ﭘﺴﺮ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯾﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ ﻧﺸﺴﺖ.💐
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺭﻓﺖ.
ﭘﺴﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﮔﻔﺖ: 50 ﺳﻨﺖ.
ﭘﺴﺮﮎ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﻤﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺴﺘﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟💐
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺰﻫﺎ ﭘﺮﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺰ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻥ، ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮔﻔﺖ: 35 ﺳﻨﺖ.💐
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ.
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﮎ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ.💐
ﭘﺴﺮ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩ.
ﺻﻮﺭﺗﺤﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ.
💐
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﯿﺰ ﺭﻓﺖ، ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﮔﺮﻓﺖ...
💐
ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ، ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﺧﺎﻟﯽ 15 ﺳﻨﺖ ﺍﻧﻌﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ!
ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽِ 50سنتی ﺑﺨﺮﺩ.
💐
ﺁﺭﯼ ﺷﮑﺴﭙﯿﺮ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ:
1ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ،
2ﺑﺮﺧﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ،
3 ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام خدمت خاهر گلی که آزمون دادن ..خاهرم زیاد سخت نگیر فقط بگو میتونم ..درمورد قدت که یکی از اقوام ما خانم هست خیلی قدش کوتاهه ولی بهترین ماشینو راحت سوار میشه و رانندگی میکنه حتی متکا میزاره میشینه پس نشد دلیل☺️دوماا من کلیپ خانمی پیرزنی رو دیدم که ۷۵ بار تو آزمون رد شده وبود وبار آخر مدرک گرفته بود ناامید نشو و اینم طبیعیه که دفعه ی اول و دوم آدم هول بشه و دست وپاش بلرزه..مطمن باش که به زودی قبول میشی عزیزم فقط بگو من میتونم ❤️❤️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
📚داستان واقعی و آموزنده ای تحت عنوان👈 دختری بنام سودابه #سودابه_قسمت_بیست_وششم درسته من اشتباه کر
📚داستان واقعی و آموزنده ای
تحت عنوان👈 دختری بنام سودابه
#سودابه_قسمت_بیست_وهفتم
گفت دختررو پرت میکنم بیرون
گفت بشین اینجا من برم با خانوادت صحبت کنم میام،رفت تو خونه بابام.
تقریبا شب شده بود
چراغ اتاقم خاموش بود
جوونیمو
زیباییمو
بهترین دوران زندگیم حروم سهیل شده بود
نگاه کردم تو آینه
آنقدر گریه کرده بودم که چشام کاسه خون شده بود یکم لباسمو مرتب کردم تا اینکه
در حیاط باز شد
بابام اومد
داشت با اقای نامی حرف میزد
در ماشین و باز کرد
پیاده شدم
سرم پایین بود
گفتم سلام
لبام میلرزید
بابا دستشو گذاشت پشت کمرم
گفت خوش اومدی بابا
رفتم تو خونه
مامان نگران جلو در ایستاده بود
تا منو دید بغض جفتمون ترکید
رفتم تو بغلش
گفتم مامان منو ببخش
غلط کردم مامان
بچگی کردم
بابا از فرداش افتاد دنبال کارای طلاقم
یه وکیل گرفت که کل کارارو انجام بده
سهیل هیج دادگاهی نیومد
بابام همش با اقای نامی در تماس بود
روز اخر دادگاه بود
اگه نمی اومد
اگه از من شکایت میکرد
۶ماه بود خونه بابا بودم
روز اخر تو دادگاه نشسته بودم
اسمم خونده شد
رفتم اما سهیل نبود
اقای نامی با بابام ایستاده بودن
قاضی اسم سهیل و گفت
اما گفتم نیومده
اقای نامی گفت میاد وعده ایی که دادم میاد
یهو در باز شد
سهیل خیلی شیک با کت شلوار اومد تو
گفت من کجارو باید امضا کنم
قاضی خندش گرفت
گفت اول صحبت کنیم بعد..
سهیل هم گفت جناب قاضی صحبت چی
طلاق ما به صورت توافقی انجام شده...
📚
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💕من دلم میخواهد
خانهای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو…؛
هر کسی میخواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند.
شرط وارد گشتن
شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست…
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهار
مینویسم ای یار
خانهی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
” خانه #دوست کجاست؟"👌🏻
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام من میخوام به اون خانم مومن که گفتن پسرم داره از دست میره و با ی خانم آشنا شده بگم
خانم محترم من هم مثل شما خانوادتن مومن هستیم
اینو گفتم که اگر حرفی زدم فکر نکنی بیحجاب هستیم
عزیزم اولا که خدا حتی انگشت هم میده هیچ کدوم شکل هم نیست
دوما چرا بیشتر از اینکه فکرت بره پیش خدا و بگی اگر پسرم کج بره پیش خدا شرمنده نشم میگی پیش دوست و فامیل شرمنده نشم این بزرگترین اخلاق بد ما متدینهاست که همش فکر حرف مردم هستیم تا اینکه بیشتر فکر عاقبت بخیری و دوست داشتن خدا باشیم
سوما از من میشنوی به هیچکس نگو خیلی هم تو نرو پسرت نرو فقط وفقط متوسل شد به ائمه و خود خدا نماز جعفر طیار نماز استغاثه به امام زمان بخون و فقط وفقط بسپار به خدا خود خدا همیشه بهترینهارو برامون رقم میزنه
راستی نماز یک فقط نها چند بار بخون
من که خودم فقط و فقط به خود خدا میگم خوب هم جواب گرفتم
انشالله که عاقبت بخیر بشید
از طرف یک دوست💐🌷
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
شبی نبود که بهش فکر نکنم،شده بود تنها چیزی که آن روزها می خواستم؛بعد از ماه ها انتظار به چیزی که می خواستم رسیدم، یک قطار ریلی اسباب بازی... فوق العاده بود،ریل هایش را که بهم وصل می کردی یک مسیر دایره شکل درست می شد و وسط آن می نشستم و قطار را روشن می کردم، می چرخید و می چرخید. حسابی لذت می بردم از اینکه بالاخره به دستش آورده بودم...
اما این لذت همیشگی نبود،چند هفته که گذشت دلم را زد، پس تصمیم گرفتم به سلیقه ی خودم آن را تغییر دهم تا شاید دوباره دوستش داشته باشم.شروع کردم ریل ها را جا به جا کردن،مسیر قطار را تغییر دادن اما نمی شد،به سلیقه ی من تغییر نمی کرد،هر کاری می کردم یا ریل ها بهم وصل نمی شدند یا اینکه آخرین ریل به اولین ریل نمی رسید و قطار چپ می کرد!!! آنقدر به تغییر دادنش اصرار کردم که ریلش شکست ، دیگر حتی مثل اولش هم نشد.من ماندم و تمام خاطرات روزهای خواستنش...
آدم ها هم همینند ، اگر بخواهی به اجبار با سلیقه خودت تغییرشان بدهی می شکنند... از مسیر زندگی خارج می شوند.من سال هاست گوشه ی ذهنم حک کرده ام " اگر کسی را دوست داری، همانطور که هست
دوستش داشته باش...
نه با این فکر که با سلیقه ی خودت
تغییرش می دهی!"
#حسین_حائریان🌿
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا