پشت گوشی تند تند و با عجله گفته بود چند درصد بیشتر شارژ ندارد؛ که توی راه است و دارد خاموش میشود گوشی وامانده اش، که باید الاهمُ فالاهم کنم نگفته هایم را، که معلوم نیست کی و کجا بشود گوشیش را دوباره روشن کند که بلکه بتوانم دوکلام خبر بگیرم از حالش...
گفته بود وقت نداریم و باید توی همین یکی دو دقیقه هرچه را میخواهم بگویم و من آن لحظه به همه چیز فکر کرده بودم، به خیلی چیزهایی که ارزش گفتن نداشتند وسط آن بلبشو، به خیلی چیزهای مهم تر که شاید گفتنشان خالی از لطف نبود و آن وقت رسیده بودم به دو جمله که تمامی مرا خلاصه وار برایش شرح بدهد و با اهمیت ترین کلامی باشد که آن لحظه بشود به زبان آورد و گفته بودم:
" خیلی دلتنگت هستم وخیلی تر دوستت دارم! "
همین!
همین و نه چیزی بیشتر و بعدها همیشه این فکر با من بود که کاش ما آدم ها همیشه ضرب العجل داشتیم برای دوستت دارم گفتن ها و حرف دل زدن هایمان!
کاش یک نفر بود که کنار گوشمان میخواند هی فلانی! وقت نداری ها! تا فرصت هست، کوتاه و مختصر حرف دلت را بزن که فردا حسابی دیر است، که فردا مجالِ از دل گفتن نیست که شارژ گوشی تمام میشود، که جاده خبر نمیکند، که خدا میداند فردا روز چه کسی هست و چه کسی نیست...
و آن وقت ما فرزندانِ آدم، قبل از این که مهلتمان تمام بشود، غرورمان را میگذاشتیم زیر پایمان تا قامت همتمان بلند شود برای گفتن مهم ترین حرفهای دنیا به عزیزترین هایمان...
برای گفتن نرو
برای گفتن برگرد
برای گفتن دوستت دارم
برای گفتن دلتنگت بودم
برای گفتن دلتنگت هستم
و برای گفتنِ تا همیشه...
همیشه...
دلتنگت خواهم ماند!
طاهره اباذری هریس🌱.
꧁🦚 @az_tanhaiy 🦚꧂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
در گورستان
بر مزار بی خانه ای نوشته بودند:
شکر خدا بالاخره صاحبِ خانە و مکان خویش شدم.
بر سنگ قبر فقیری نوشته بودند:
پا برهنه به دنیا آمدم، پابرهنه زیستم
و پا برهنه به آخرت برگشتم.
روی سنگ ثروتمندی خواندم:
همه کس را با پول راضی کردم، اما
فرشته ی مرگ را نتوانستم راضی کنم.
بر مزار دلشکسته ای چنین نگاشته
شده بود:
قیامتی هست، تلافی می کنم.
بر گور جوانی چنین خواندم:
یکدیگر را نیازارید. به خدا قسم
پشیمان خواهید شد.
بر قبر کودکی نوشته بودند:
خوشحالم بزرگ نشدم تا به درنده ای تبدیل شوم.
بر مزار مادری نگاشته بودند:
تو رو خدا مواظب بچه هایم باشید.
بر قبر دیوانه ای نوشته بودند:
هوشیار به دنیا آمدم، هوشیار زیستم،
اما بخاطر رفتارهایتان خودم را به دیوانگی زده بودم.
بر سنگ قبر دکتری چنین خواندم:
همه چیز چاره و درمانی دارد غیر
از مرگ!
دنیا مزرعه ی آخرت است. به عاقبت
خود بیندیشیم که چه کاشته ایم،
چون به جز آن درو نخواهیم کرد..
از مکافاتِ عمل غافل مَشو
گندم از گندم بروید... جُو ز جُو
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
⭐دردها و مشكلات گذشته رو
⭐مثل یه کـوله پشتی پراز سنگ
⭐با خودتون اينور اونور نبرین.
⭐تا زندگی براتون سخت و طاقت فرسا بشه.
⭐اگه ميخواين جلو برين بايد رهاشون كنين
⭐و اونها رو زمين بزارین.
⭐و به سمت چيزهايى كه حـالتون رو
⭐بهتر ميكنه حركت كنين و
⭐در جهتشون قدم بـردارین
🌙شبتون غرق در عطر گل
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
تقویم نجومی اسلامی
✴️ جمعه 👈6 بهمن / دلو 1402
👈14رجب 1445 👈26 ژانویه 2024
🏛مناسبت های اسلامی و دینی.
🔵 امور دینی و اسلامی.
❇️امروز روز مبارک و خوبی برای همه امور است خصوصا امور زیر شایسته است:
✅مسافرت.
✅تجارت و داد و ستد.
✅شراکت و امور شراکتی.
✅خرید کردن.
✅قرض و وام دادن و گرفتن.
✅و دیدار علما و بزرگان خوب است.
👶 مناسب زایمان و نوزاد دارای کمالات و طالب علم گردد.
🚖سفر: مسافرت خوب است.
👩❤️👨مباشرت امروز:
مباشرت بعد از وقت فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند چنین ساعتی عالمی مشهور گردد. ان شاءالله.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓امروز قمر در برج اسد و برای امور زیر مناسب است:
✳️خواستگاری عقد و ازدواج.
✳️شروع امور دائمی.
✳️ورود به خانه نو.
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️جهیزیه بردن.
✳️جراحی و آغاز درمان.
✳️انتخاب شغل و کسب و پیشه.
✳️عهدنامه بستن و تعهد گرفتن از رقیب.
✳️خرید خانه.
✳️و درخواست از مسولین نیک است.
🔵نگارش ادعیه و حرز و نماز و بستن حرز خوب است.
💑مباشرت امشب و فردا: شب شنبه و روز شنبه.
ممکن است فرزند و مادرش دچار جذام یا دیوانه شوند.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)،باعث شادی می شود.
💉حجامت.
خون دادن فصد و زالو انداختن...
#خون_دادن یا حجامت ، سلامتی در پی دارد.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
😴 تعبیر خواب...
خواب و رویایی که امشب. (شبِ شنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 15 سوره مبارکه "حجر" است.
لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفتگویی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود و چیزی همانند آن قیاس گردد...
کتاب تقویم همسران صفحه 115
❇️️ ذکر روز جمعه.
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
ملکـــــــღــــه
❤️🍃🍂 داستان آرامش.... شروع ❤️🍃🍂
#شروع_داستان
داریوش
صدای شلیک گلوله و جسم که مقابل
زانوم،به زمین افتاد.تموم شد،به چشمای نیمه بازش که زندگی رو وداع :کرد،نگاه انداختم و گفتم
-قانون بازی رو نباید دور میزدی..اخطار رو گرفته بودی،هوم؟
خرخر کرد ..سری تکون دادم و منتظر شدم تا نفس اخرش رو بکشه و با چشمای خودم شاهد مرگش.باشم.کار باید بهترین شکل انجام میشد
این یه قانون بود ،وقت فرشته مرگ،جسمش رو به اغوشش.کشید،ماموریتم تموم شد دستم رو روی گردنش قرار دادم و بعد از اینکه چیزی حس نکردم ,لبخندی زدم و از جنازه خونینش .دور شدم اشاره ای به دو مرد همراهم کردم تا جنازه اش رو به جایی که مشخص
کرده بودیم ببرن،به سمت ماشین رفتم و دستکشم رو از دستم بیرون .کشیدم به جنازه ای که روی زمین کشیده میشد،نگاه .دوختم و شماره اش رو گرفتم
-بله؟
نفس کشیدم و به خاک که روی جنازه ریخته میشد .نگاه کردم.
-عروسی تموم شد ..به رییس بگو
خیالت .راحت،عروس به دامادش رسید:لحظه ای سکوت و بعد..
-بهش خبر میدم.
-خسته نباشید .و قطع کردم
چشمام میسوخت،نیاز به خواب داشتم ..سرم رو به پشتی تکیه دادم و چشمام رو بستم.
آرامش
کاردکس رو امضا کردم و رو به دختر بچه شش
ساله ای که با دقت به من نگاه میکرد،لبخندی زدم و گفتم:
-خب مهدیه خانوم،اگه امروزم قبول کنی و مهمون ما باشی ،فردا صبح زود زود مرخص میشی.باشه عزیزم؟
مادرش لبخند محبت امیزی زد و مهدیه با شک گفت:
-توام اینجا میمونی خاله؟
دستی به سرش کشیدم و گفتم:
-اره عزیزم ..من شب میام پیشت،خوبه؟
سرش رو تکون داد،خداحافظی گرم با مادرش کردم و به سمت استیشن .رفتم خسته نباشیدی به بچه ها گفتم و برای تعویض.لباس،سمت رختکن حرکت کردم تقه ای به در زدم و به اروم در رو باز کردم اما تا چشمم به دلارام که با نیم تنه برهنه ایستاده بود .خورد،جیغ خفیف کشیدم
-زهرمار ..عنتر من چی دارم که تو نداری؟
تک خنده ای کردم و گفتم:
-محض رضای خدا دلی.. بابا شرف نذاشتی واسمون هر کی میاد اینجا قشنگ بالا پایینتو یه رصد میکنه،خوب میمیری زیر مانتوت یه تاب بپوشی، مغنعه اش رو از سرش کشید ,و من محو موهای بلند .اتشینش که صورت سفیدش رو قاب گرفت، شدم
-بدبخت بزار ببینن ادرنالینشون بزنه بالا ..
دستم رو به نشونه خاک بر سرت بلند کردم و .سمت کمدم رفتم.
-پرستار نمونه؟
همون طور که مانتوم رو تعویض
میکردم،گفتم بگو
-رفتی خونه دو ساعت بتمرگ،بعد زنگ میزنم باهم .بریم خرید ..باید کلی
وسیله بخرم
به چهره اش نگاه ننداختم و به اروم
گفتم
-باشه..حس متضادی داشتم از اینکه پدرش یه کار خوب توی تهران پیدا کرده بود و قرار بود اسایش مال بیشتری داشته باشن،خوشحال بودم اما از اینکه قرار بود دوست چندیدن ساله ام رو از دست بدم،بغض سنگینی توی گلوم حس میکردم ..به هر حال ...حق نداشتم .بخاطر خودخواهی خودم حالش رو خراب کنم .کمدمون رو بستیم و بالاخره از رختکن بیرون رفتیم،سری برای نگهبان تکون دادم و از بیمارستان خارج
شدیم توی ایستگاه منتظر اتوبوس شدیم
-ارامش؟
نگاه به چهره دوست داشتی اش انداختم و گفتم:
-بله؟
-شما کسی رو تهران ندارید؟
-با سوالش تکون خوردم ...ما هیچ کسی رو تهران
نداشتیم الان ...اصلا کسی رو نداشتیم که تهران سکونت کنه..اما،اون،اونم تهران بود،افکار مغشوشم رو پس زدم و گفتم
-نه،همه فک و فامیل ما شیرازن..ما کس رو تهران نداریم ..چطور؟
-هیچ بابا ..گفتم مثل این رمانا میرم اونجا یک از فامیلای تو از قضا خیلی
هم پولداره و خیلی شاخه عاشق من میشه ...و القصه
خنده کوتاه کردم و گفتم
-شرمنده..همچی موردی نداریم
اتوبوس اومد،سوار شدیم،اما ذهنم گیرکرده کرده تو جایی که ممنوع بود و بیرونم نمی اومد
ذهنم رو سمت دلارام و موهای قرمزش که به زیبا
شعله های اتش بود،سوق دادم و سع کردم ازآخرین لحظه هایی که با صمیم ترین دوستم هستم.لذت ببرم.
ادامه دارد ...
🍃🍃🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سـ❤️ـلام😍✋
❄️روزتون پراز خیروبرکت❄️
💠 امروز جمعـه
🌞 ۶ بهمن ۱۴۰۲ خورشيدی
🌙 ۱۴ رجب ۱۴۴۵ قمری
🌲 ۲۶ ژانـویه ۲۰۲۴ میلادی
💯 #ذکر_روز📿
❄️⛄️اللـهم صـل علـی محمـد و آل محمـد و عجـل فـرجهـم⛄️❄️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🌼 اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یابَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِه
🌼لبريز ترانہ و نوايم با تو
💫از درد و غم زمان رهايم با تو
🌼تو سبزترين بهار در جان منے
💫سبز است تمام لحظہ هايم با تو
🌼 اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلَیَّکَ الْفَرَج🤲
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
4_5879683432199491695.mp3
6.96M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🎵#حالم_خوبه
🎤#آرشا_علیزاده
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام عزیزم شب بخیر
به دوستمون که پای زن برادرشون زخمه
برن بیمارستان رازی
از سایت تلفن و نوبت بگیرن
من زخمی داشتم با همسرم روی باسن که درمانی نداشت و هزارو یک دکتر و دارو نشد که نشد
تا رفتم بیمارستان رازی جای #زخم هم نمونده حتی
انشالله نتیجه بگیرن
منم دعا کنن اسمم باشه 🌹الهه🌹
#پوست #تهران
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام یاس زیبا
ممنونم از کانالت خوب و بینظیر ت.
خدا بهت سلامتی بده خانم.
در مورد اون خانمی که روی دستشون پینه بسته بگم، شوهر منم اینجوری بود، خیلی اتفاقی با این آبرسان آشناشدیم ، خدارو شکر خوب خوب شدن.
بهشون بگو خوب میشه،نگران نباشه
#پوست #خشک
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88