eitaa logo
ملکـــــــღــــه
15.2هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 اون وقتا که ماشین لباسشویی نبود تو هر خونه ای یه تشت قرمز پیدا میشد که مادرامون رخت ها رو توش میشستن... چه تو سرما و چه تو گرما.... 😍 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 نظر اعضا درباره خانومی که دختری به فرزندی گرفتن .... 🍃🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 نظر اعضا درباره خانومی که دختری به فرزندی گرفتن .... 🍃🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام به یاس خوشگلمون راجع به مشکل ایشون بگم که بهتره حرف روانشناس پرورشگاه رو گوش کنن ..پدر مادر در هر صورت باید به بچه بگن بچه خودشون نیست چون آینده رو نمیشه پیش بینی کرد  تا بچه هستن راحت قبول میکنن ولی وفتی بزرگ بشن دیگه نمیشه کاری کرد ..اطراف خودمون هم بوده که بچه موقع جوانی فهمیده پرورشگاهی بوده نابود شده بهترین  بچه در زمان نامزدیش  تبدیل شده به بدترین وخلافکارترین بچه .بهتره با تفکر لازم پیش برن چه ایرادی داره بچه متوجه بشه که پدر مادر واقعیش نیستن ممکنه یک درصد آینده یه نفراز اقوام باهاشون مشکل پیدا کنه و به بچه حقیقت رو بگن .اون موقع بد مصیبتی پیش میاد. یه نمونش از اقوام دور یه عروس تو خانوادشون  بعد سال‌ها زندگی با همسرش بنا به دلایلی تصمیم به جدایی گرفتن تهدید این عروس بوده راحت طلاقم ندیدن به بچه این خانواده  میگم که پرورشگاهی هستی مادر چند ماه تنش داشت که خداروشکر تو این مورد اختلاف زن وشوهر حل شد ولی یک درصد فکر کنین حل نمیشد .پسرخاله خودم بچه عمویش بود تو بچگی متوجه شد خیلیم راحت قبول کرد . مامان الهام هستم 🌺 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
💞💞💞💞💞❤️💞💞 جدایی مهناز و محمد.... 💞💞❤️💞
ملکـــــــღــــه
#جدایی_مهناز_و_محمد حقيقت اين بود که می ترسيدم. از اين که آن حرف ها حقيقت داشته باشد، می ترسيدم و م
❤️❤️ .اين بار آن دو از ته دل خنديدند و من دلم نيامد ورقه را دور بيندازم فردای آن روز کنار ورقه تاريخ آن جمعه را نوشتم و گذاشتم زير شيشه ميز کارم، توی مهد کودک، تا هر وقت چشمم به آن می خورد به خودم دلداری بدهم. از آن به بعد اين شد يک رمز بين ما. هر وقت بحثمان می شد و نرگس می خواست به :خاطر به قول خودش کم عقلی مرا مسخره کند، به طعنه می گفت !ديدی يوسف گمگشته، باز نيامد به کنعان؟ :من هم هميشه خندان می گفتم !گفته بود می آد! نگفته بود که کی می آد! گفته بود؟ زمستان از راه رسيد. برخلاف انتظار، آزيتا و شوهرش زودتر راهی شدند. چون از طريق اقامت مهندس پارسا در انگليس می توانستند زودتر کارهايشان را روبراه کنند، ولی نرگس کارش بيشتر طول می کشيد و به احتمال زياد اواخر .زمستان يا اوايل بهار می رفت که برای من همان دو سه ماه هم غنيمت بود روز خداحافظی از آزيتا و رفتنش، بار ديگر به ياد رفتن زری افتادم. بعد از سال ها دوباره با همان شدت برای رفتن دوستی که بی نهايت برايم عزيز بود، اشک می ريختم. شايد يک هفته طول کشيد تا حالم کمی جا بيايد و بدون اين که به .زبان بياورم، پيشاپيش برای رفتن نرگس هم عزا گرفته بودم برای همين روزتولد 42 سالگی ام جزو خاطرات تلخم است. همان وقت ها علی هم که درسش تمام شده بود،رفت سربازی و به عنوان افسر وظيفه به مشهد اعزام شد و اين باعث بی قراری و گريه زاری مدام مامان توی خانه بود که تا حالا هيچ کداممان از او جدا نشده بوديم. ازطرف ديگر، برای خريد محلی که برای مهد کودک اجاره کرده بوديم احتياج شديدی به پول داشتم. برای همين ناگزير ماشينم را فروختم و اين برای من که ماشين برايم مثل خانه ای متحرک شده بود و کار راه .انداز بود خيلی سخت بود کشمکش با مادرسر مسئله ازدواج هم که روز به روز شديدتر می شد و حالا با نبودن علی و تنهايی مادر، ديگر از خانه هم نمی توانستم فرار کنم. ثريا هم به خاطر بيماری زهرا خانم و نبودن جواد که از طرف شرکت آقای ارجمند مدام در سفر بود، نمی توانست مثل گذشته زياد به خانه ما بيايد. پس من می ماندم و مادر و بی قراری هايش برای علی و آينده خودم. حالا که مجبور بودم وقت بيش تری توی خانه باشم تازه به تغييراتی که مادرکرده بود پی می بردم. بعد از مرگ پدر انگار مادر آن صبوری و تحمل هميشگی را نداشت،به کوچک ترين بهانه ای ناراحت می شد و گريه می کرد و آخر سر هم به اين نتيجه ميرسيد که اگر پدرم زنده بود، اوضاع اين طور نمی شد. بعد با التماس سر و ته هر موضوعی را به :ازدواج من می کشيد و مدام می گفت ادامه دارد.... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 صدای حق سلام همیشه ازروی دلتنگی دست دخترمو میگرفتم‌میرفتم خونه مادرم سعی میکردم عصرهابرم که نگن واسه خوردن اومدی ولی بازم خواهروبرادرم متلک بارم میکردن گفتم بیرون‌ماه محرمه ملت چایی غذا نذری میدن اونوقت شمافک میکنین من بخاطر چای اومدم خونتون یه بار داداشتم سر یه گوشت خوردن منو انداخت بیرون فحشم داد به مادرمم که گله میکردم بدتر چندبار ازخونش بیرونم‌کردوطرفداری خواهربرادرمو میکرد  باچه غروری  خیلی دلم شکسته بود هم پیش دخترم شرمنده بودم بخاطر همچین خونواده ای هم زارمیزدم گریه میکردم که من کسیو ندارم فقط خونه اینا میرم باهام همچین میکنن الان وضعشون طوری شده که خودشون به یه لقمه نون محتاجن همش میان ازمن قرض میخان خوشحال نیستماازوضعشون ولی اون تهمتهایی که بهم زدن توهینها الان سرخودشون اومده والان خواهرم مادرمو خونش راه نمیده که توواسه خوردن میای خونم یادتون باشه خدا صدای حق رو زودتر میشنوه 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام به همه ی دوستان عزیز خواستم یه عالی واستون معرفی کنم هم خنک کننده اس هم روشن کننده..خیار و سیب زمینی رو تو مخلوط کن بریزین قشنگ آبشونو بگیرید بعدش میتونید بهش چن قطره آبلیمو ویا گلاب اضافه کنید و تو فریزر بزارید هر موقع خواستین درش بیارید بمالید به صورتتون خیلی نشاط بخشه میتونید تو قالبای یخ کوچولو بریزید خیلی عالیه 🚨فقط مواظب باشین یخ با پوست تماس پیدا نکنه داخل پارچه نازکی بذارین واسه تابستون 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
تقویم نجومی اسلامی 👈 یکشنبه 👈2 اردیبهشت /ثور 1403 👈12 شوال 1445 👈21 آوریل 2024 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. ⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️امروز روز خوبی برای همه امور خصوصا امور زیر است: ✅خواستگاری و عقد و عروسی. ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅خرید و فروش. ✅دکان باز کردن. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅جابجایی و نقل و انتقال. ✅مسافرت. ✅و شکار خوب است. 👼 مناسب زایمان و نوزاد عمری طولانی دارد. 🚘مسافرت : سفر خوب و سلامتی و خیر در پی دارد. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز:قمر در برج میزان است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است : ✳️فروش جواهرات. ✳️خوردن نوشیدنی ها و معجون دارویی. ✳️و آغاز درمان و معالجه نیک است. 🔵امور کتابت حرز و بستن و نماز آن خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت امشب: فرزند حافظ قران گردد. ⚫️ اصلاح سر و صورت. طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث هیبت و شکوه می شود. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری،باعث سلامتی می شود. 😴😴تعبیر خواب. خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 13 سوره مبارکه رعد" است. یسبح الرعد بحمده و الملائکه من خیفته... و چنین استفاده میشود که چیزی باعث ملال خاطر خواب بیننده گردد و صدقه بدهد تا برطرف شود و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ⭐️نیایش شبانگاهی🙏 ‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌      ‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌼پروردگارا دستانم بسوی توست ⭐️نگاهم به مهربانی و کرم توست 🌼با تو غیر ممکن‌ها ممکن می‌شود ⭐️نا ممکن‌های زندگی‌ام را ممکن بفرما 🌼که باخدای بی‌همتایی چون تو ⭐️معجزه زندگی جان می‌گیرد 🌼الــهــی آمـیـــن🙏🏻 🌙شبتون قشنگ عزیزان مثبت اندیش    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
❤️🍃🍂 داستان آرامش.... ❤️🍃🍂
ملکـــــــღــــه
#آرامش **حامی شکستن قانون ها..خطر شکسته شدن رو حس میکردم. قانون من امشب با آرامش‌ شکسته شده بود.
❤️❤️ _پس برات مهم نیست؟ _شاه منم قوانینو من میسازم هر موقع بخوام خراب میکنم...من با هر کس مطابق رفتارش برخورد نمیکنم کنم هر جور که دلم بخواد رفتار میکنم چون من اونا رو کنترل میکنم..رفتار من کنترل گره،نه اونا...پس؛ هیچی نمیتونه برام مهم باشه!!! سر تکون دادم و گفتم: _عجیبه..پس هیچی برات مهم نیست؟ با قاطعیت گفت: _نه،چون من حواسم پرت نمیشه. از پشت میزش فاصله گرفت و سمت پنجره رفت. دستاش رو دو طرف بدنش حائل کرد و ایستاد. طوطی وار حرکتش رو تکرار کردم. هر دو به فضای باغ سرما زده نگاه دوختیم. سکوت کرده و حرفی نمیزدیم که با یادآوری عکس هایی که اون روز با پارسا گرفته بودم گفتم: _بذار گوشیمو بیارم یه چی بهت نشون بدم. ازش فاصله گرفته و سمت میز رفتم. چند قدم بیشتر دور نشده بودم که مو‌هام از پشت به نرمی کشیده شد و قبل از اینکه بخوام بفهمم چی شده کش موهام شل شد و موهام دورم ریخت. مبهوت برگشتم و به اویی که با جدیت نگاهم میکرد چشم در چشم شدم. کش موی بنفش رنگم رو جلوی چشمم گرفت و گفت: _وقتی اینجایی دیگه موهاتو نمی بندی..اخطار اول و آخرم. و بی توجه به من مبهوت.کش موم رو روی کنسول پرت کرد. همچنان مات نگاهش میکردم که تلفنش زنگ خورد. از جیب کتش تلفنش رو بیرون کشید و نگاهی به صفحه اش انداخت و قطع کرد. خواستم حرفی بزنم که گفت: _میمونی تو اتاق تا بیام...حتی فکر پایین اومدنم از سرت پرت میکنی بیرون. گیج نگاهش کردم که با قاطعیت از کنارم رد شد و بیرون زد. لعنتی...چه خبر بود؟ سمت پنجره رفتم و از دیدن داریوس,لبخند شیطنت آمیزی زدم. فکر خطرناکی داشتم اما دوست داشتم امتحانش کنم..کش موهام رو محکم تر کشیدم و به آرومی از راه پله پایین رفتم. پله سوم رو که رد کردم متوجه اش شدم. داخل سالن نشسته و مشغول صحبت بودن. با دیدن حالت نشستنشون لبخندی زدم...خودشه. داریوس پشت به من و راه پله نشسته اما اون دقیقا مقابل سالن نشسته و اگه دوتا پله دیگه پایین می اومدم کاملا متوجه من میشد. کارم ریسک بود اما شدیدا دوست داشتم امتحان کنم. قلبم کمی تند تند می تپید اما هیجان بهم غلبه کرد و بعد از کشیدن چند نفس عمیق آروم و با لبخند از پله پایین رفتم. کفشام رو در آورده بودم که صدایی ایجاد نکنه. وقتی پله بعدی رو هم رد کردم توی دیدرس قرار گرفتم. قلبم گومب گومب صدا میکرد..نگاهی به چهره اش انداختم و اصلا متوجه من نبود. دستی به موهای عصیانگرش کشید و همین که سر بلند کرد.نگاهش به من افتاد و ماتش برد و این چیزی بود که میخواستم! **حامی آنچنان خون درون رگهام یخ بست که فکر کردم بدنم از کار افتاد..لعنتی قصد داشت چه غلطی بکنه؟ روی مبل خشکم زده بود و حتی نمیتونستم تکون بخورم. تا چشمامون باهم تلاقی کرد لبخند مکش مرگمایی زد و بعد غیرقابل ترین کار ممکن رو انجام داد. چشمکی زد و بعد دستای کوفتیش رو سمت موهاش برد و من روی مبل تکون سختی خوردم. از حالت تکیه ام بیرون اومدم و جدی نشستم. داریوس کاغذ قرار داد رو مقابلم گذاشت و همون طور که سرش پایین بود گفت: -ببینید رییس. من کاملا بررسیش کر... نمیشنیدم..فقط درگیر موج موهایی شدم که از کش موهای اون لعنتی بیرون زد و بعد تموم صورتش رو احاطه کرد. خدایا... لبخند دلبرانه ای زد و تموم موهای فرش رو به سمت چپش هدایت کرد ونیم رخش رو با موهاش پوشش داد و با دلبر ترین حالت ممکن لباش رو غنچه کرد و بوسه ای فرستاد. دستام رو مشت کردم اخم غلیظی بین دو ابروهام افتاد. از دیدن اخمام. خنده شیرینی کرد و چشمکی زد. داریوس کاغذ دیگه ای رو مقابلم گذاشت و بی توجه به معرکه ای که پشتش راه افتاده بود گفت: -مثل اينکه قبل از ما شرکت فروغی هم برای ثبتش اقدام کرده اما خب... حتی نمی تونستم به کاغذ ها نگاه کنم و تموم حواسم پی اون موهای افشون گیر کرده بود. سرم رو بالا گرفتم و بهش اخمی کردم و با چشم و ابرو بهش اشاره کردم هر چه سریعتر از اینجا بره. اما با افسونگری خندید و بعد بوسه ای برام فرستاد و ابروهاش رو با حالت سرتقانه ای بالا فرستاد..,.خداا؛مسیح..داشت چه کوفتی اتفاق می افتاد؟ داریوس با دستش به اوراق اشاره کرد و گفت: -اینجا تو بند شش شرایط ما رو نوشته تموم ضوابط رو بر.. تمرکزم به صفر رسیده و نمیتونستم فکر کنم. نمیتونستم مغزم رو جمع و جور کنم...وای آرامش‌.اگه دستم بهت برسه خدا هم نمی تونه به فریادت برسه...وحشی...ضربه کاریش وقتی بود موهاش رو رها کرد و با زیباترین حالت ممکن سرش رو به چپ و راست تکون داد و گیسوان رنگ شبش به زیبایی در هوا رقصید... حس میکردم دارم از شدت خشم میمیرم... لبخند روی لبش مثل خار به چشمم می رفت و اون پرتاب موهاش دیوانه ام کرده بود. داریوس بالاخره سرش رو بالا گرفت اما سریعا نگاهم رو بهش دوختم و گفتم: _ادامه بده, آرامش از شدت خنده قرمز شده و من با چشمای عصیانگرم نگاهش کردم. بچرخ تا بچرخیم. ادامه دارد ... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 وَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَىٰ عَلَىٰ يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ ﴿۸۴﴾ 🔸 آن گاه یعقوب (از شدت حزن) روی از آنها بگردانید و گفت: وا اسفا بر فراق یوسف! و از گریه غم چشمانش سفید شد و سوز هجران و داغ دل بنهفت. 💭 سوره: یوسف 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 |انرژی خوب رو ارسال کن🤚🥰| ✨برای شروع روزتون براتون آرزو میکنم 🌺عشـــق باشد و یک دنیــــــا ســـــلامـتی ✨و امضــــای خدا پای تمـــــام آرزوهــــــــاتون 🌺روزتـــــــون زیبـــــــا و درپــــــناه حق باشـــــــید ✨خدایا شکرت که هستی ودلــمان خوش است به بودنـــت 🌺خدایا شکرت که مسیر رسیدن به خواسته هایمان را نشانمان میدهی     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 📖 داستان کوتاه "بسیار سفر باید تا پخته شود خامی ... بدانیم که برای موفق شدن تنها باسواد بودن کافی نیست!! باید اطلاعات و تجربه کافی کسب کرد..."👌 چوپانی را فرزندی بود زیرک و کاردان... این پسر به‌ پدر در (احصاء) شمارش و آمارگیری از گوسفندان کمک می‌کرد‌. هر غروب پسر گوسفندان را می‌شمرد و چند و چون کار را به پدر گزارش می‌داد تا پدر از نتیجه کارش با خبر شود. تا اینکه پسر بزرگ شد و به دنبال کسب مدرک راهی شهر شد... بعد از چند سال تلاش و کوشش و جد و جهد بالاخره پسر باسواد شد و به خدمت پدر بازگشت. پدر در کمال مسرت روزی از او خواست تا باز در شمارش گوسفندان به او کمک کند؛ فرزند هم با تمام اشتیاق قبول کرد. گوسفندان وارد آغل شدند، اما گویی کار پسر به انجام نرسیده بود، چون معلوم بود که هنوز نتوانسته آنها را بشمرد.!! به همین دلیل از پدر خواهش کرد که بار دیگر گوسفندان را برگرداند و از نو وارد آغل کند؛ ولی مثل این که پسر نتوانست برای بار دوم و... بار... هم موفق شود و نصفِ شب شد.! پدر که تا آن موقع حوصله کرده و چیزی نگفته بود از کوره در رفت و با عصبانیت از پسرش پرسید: قبلاً بار اول گوسفندان را دقیق می شمردی و آمارش را به من تحویل می دادی، اما الان تا نصفِ شب هم از عهده این کار بر نیامده‌ای؟! علت چیست؟! پسر گفت: قبلاً که با سواد نبودم و ضرب و تقسیم و توان نمی‌دانستم کله گوسفندان را می‌شمردم... اما الان با سواد شده‌ام، پای گوسفندان را می‌شمرم و تقسیم بر ۴ می‌کنم ولی نمی‌دانم چرا جور در نمی‌آید...!! 👈 نتیجه! گاهی انسان به علت داشتن "یک سری اطلاعات سطحی" فکر می‌کند که با این اطلاعات باید تمام سوالات را جواب دهد یا آنها را به گونه‌ای پیچیده و در هم کند!! اما دوستان عزیز همیشه به یاد داشته باشیم که؛ هر سوال جواب آسانی دارد و نیازی نیست آن را "عجیب و غریب‌تر" کنیم.! چون شما بارها "تجربه" کرده‌اید که جواب سوالات بعد از حل آنها چه‌قدر آسان بوده است..." * پس یادمان باشد؛ "علم و سواد" قدمی است رو به جلو، نه پیچیده کردن دانسته‌های قبلی 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 پیش میاد سلام جون منم میخوام یه داستانک بگم. من که عروسی کردم ما رسم داریم وقتی عروس از خونه پدرش میاد فامیلای عروس رو شنلش پول سنجاق میکنن. خانواده منم سنجاق کردن بعد که اومدیم خونه پدر همسرم من اونجا لباسمو عوض کردم بعد رفتیم خونه خودم. دو روز بعد که رفتیم خونه مادرشوهر همه پولای منو برداشتن برا هزینه ارایشگاه و اینا که به عهده خودشون بود من دلم شکست چیزی نگفتم. موند ۴ سال بعد عروسی خواهرشوهرم خواهر بزرگه به عروس سفارش کرد پولای شنلتو تو ماشین باز کن خودت بردار... فرداشم پاتختی داشتن خواهرشوهرام میخواستن شاباش عروسو بگیرن که مادرشوهرش نزاشت و گفت به من میرسه و به عروس نداد... اینا شده بودن مثل اسپند رو آتیش... با خودم گفتم زمین گرده هر کاری کنی خدا سرت میاره. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
📃 طالع روزانه: 🌕یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ 🌾طالع امروز متولدین : این که طوری رفتار کنید که انگار همه چیز تحت کنترلتان قرار دارد یک تاکتیک دفاعی موثر است برای این که دیگران به خودشان اجازه ندهند در مورد جزئیات نقشه هایتان شما را مورد سوال قرار دهند. در حال حاضر اصلا دلتان نمی خواهد که دیگران سر از کارهایتان در بیاورند، دلیل آن هم این است که می خواهید ابتدا خودتان از درست پیش رفتن نقشه هایتان مطمئن شده و بعدا آنها را با دیگران در میان بگذارید. داشتن نبوغ کافی نیست و باید شجاعت لازم برای عملی کردن ایده های خارق العاده ای که به ذهنتان می رسند را نیز داشته باشید. نگران مشکلاتی که ممکن است در سر راهتان قرار بگیرند نباشید و ابتدا همه جوانب را در نظر گرفته و سپس دلتان را به دریا بزنید. 🌾طالع امروز متولدین : امروز از یک طرف تمایلی که به واکنش های ناگهانی و حساب نشده دارید شما را به سوی بیان افکار و احساساتتان بدون در نظر گرفتن هیچ چیز دیگری می کشاند و از طرف دیگر در نظر گرفتن و پذیرفتن محدودیت هایتان می تواند به رها کردن خودتان از ایده ای که می تواند عواقب بدی برایتان داشته باشد کمک کند. اگر بتوانید بین نگرش مثبت و منطقی تعادل ایجاد کنید خواهید توانست کارتان را بدون هیچ مشکل خاصی ادامه دهید. شما همیشه نیاز به تحسین و تأیید دارید و وقتی که طرف مقابلتان عشق شما باشد این نیاز بیشتر نیز می شود؛ اگر احساس می کنید هرگونه کمبودی در این زمینه دارید بدون هیچ خجالتی در مورد آن صحبت کنید. 🌾طالع امروز متولدین : شما حس ششم فوق العاده‌ای دارید و می‌توانید حدس بزنید كه در آینده چه اتفاقاتی برایتان می‌افتد. اما امروز به مانع دشواری برخورد می‌كنید. حل كردن این مشكل ممكن است خیلی آسان نباشد، آن را نادیده نگیرید كه ممكن است همین مشكل برایتان سرنوشت ساز باشد. به جای اینكه دنبال یك راه حل ساده و سریع برایش باشید، سعی كنید یك راه پیدا كنید كه شما را در طولانی مدت به راه‌تان برساند. 🍀طالع امروز متولدین : امروز فکر‌های نگران‌کننده‌ای به سراغ شما می‌آید، به این افکار بها ندهید و تفکرات منفی را از ذهن خود دور کنید. اهل عمل نیستید و با مشکلات روبرو نمی‌شوید، این روحیه را کنار بگذارید و از مواجهه با مشکلات هراسی نداشته باشید. امروز به این نتیجه می‌رسید که توقع‌های بی‌جایی از یکی از اعضای خانواده دارید. توانایی‌های خود را بسنجید و به فکر تقویت نقاط قوت خود باشید. 🍀طالع امروز متولدین : امروز روابطتان با دیگران ممکن است فشارهای روانی غیر منتظره ای را برای شما به همراه داشته باشند که خودتان فکر می کنید بهتر است در مورد آنها صحبت نکنید. اما موفقیت شما بسته به این است که احساسات خود را بیان کنید؛ تا وقتی که قلبتان شاد و آزاد نباشد دنبال کردن اهداف حرفه ایتان که در حال حاضر اولویت اصلیتان هستند برای شما کار راحتی نخواهد بود. در هر صورت این نکته را در نظر داشته باشید که هیچ گاه نباید خانواه تان را به خاطر کارتان نادیده بگیرید. این که فقط در ظاهر و به واسطه کلمات احساسات خود نسبت به عزیزانتان را بیان کنید کافی نیست. این باورهایتان نیستند که شما را آدم بهتری می کنند، رفتارتان مهم است! 🍀طالع امروز متولدین : در ظاهر امر این طور به نظر می رسد که رابطه عاطفیتان نیازهای شما را برآورده می کند. اما در واقع در درونتان چیزی در جریان است که شاید خودتان هم خیلی از آن باخبر نباشید و یا خودتان را گول بزنید و آن را نادیده بگیرید. فاصله بین رویاهایتان و واقعیت دارد شما را آزار می دهد، اما نمی توان این مشکل را با یک پرش ناگهانی از بین برد. برای از بین بردن این فاصله باید افکار قدیمیتان را کنار گذاشته و با نگرشی جدید به زندگی نگاه کنید. شما مرد عشق های آتشین و دیوانه وار نیستید و از ابتدای رابطه عاطفیتان نیز تظاهر به این که چیزی غیر از این هستید نکرده اید، اما گاهی واجب است که دیوانه وار به شریک عاطفیتان عشق بورزید. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🌻🌿 سرانجام روزی به حکمت همه اتفاقات زندگیتان پی خواهید برد... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
💞💞💞💞💞❤️💞💞 جدایی مهناز و محمد.... 💞💞❤️💞
ملکـــــــღــــه
❤️❤️ #جدایی_مهناز_و_محمد .اين بار آن دو از ته دل خنديدند و من دلم نيامد ورقه را دور بيندازم فردا
❤️❤️ می ترسم مثل بابايت من هم ناغافل برم، اون وقت دستم برای تو از گور بيرون می مونه. علی مرده،بالاخره خودش گليم .خودش رو از آب می کشه. غصه تو داره منو داغون می کنه اگر در پاسخ،شوخی می کردم از کوره در می رفت و اگر سکوت می کردم برآشفته می شد و فکر می کرد به او اهميتی نمی دهم و ... برای همين ديگر خانه برايم جو آرام و آرامش هميشگی رانداشت. بعد از چند سال که تازه داشتم آدمی عادی می شدم و با دنيای خودم و کارم آرامش پيدا می کردم، حالا اين اوضاع پيش آمده بود وکلافه ام می کرد. از طرف ديگرمريم هم غصه ها و ناراحتی هايش را که مهتاب علتش بود به محيط کار می آورد و آن جا هم او يا پکر بود يا در .فکر يا مشؽول گريه مهتاب از آن دسته قربانی ها بود که برای فرار از چاله، چاه را نديده و نشناخته و با سر در آن افتاده بود. او که به قول خودش با ازدواج با مردی مسن و پولدار تصميم گرفته بود گره ای از زندگی مادرش باز کند، شده بود گره ای کورتر از بقيه برای اکرم خانم بيچاره. چون به هيچ عنوان نمی توانست شوهری را که هيچ جور با افکار و آرزوهايش جور در نمی .آمد تحمل کند و از طرفی به خاطر بچه هايش راه گريزی نداشت مخصوصا بعد ازازدواج موفق مريم، انگار آرزوهای مهتاب هم دوباره بيدار شده بود، سراب پول وخوشبختی عاصی و ا سرخورده اش کرده بود و بدجور سرناسازگاری با شوهرش گذاشته بود. باداشتن دو تا بچه، در حالی که سومی را حامله بود، يکسره در راه يزد به تهران يا برعکس بود. ولی چون با مخالفت اکرم خانم ازدواج کرده بود و خواست خودش بود، تا دهان باز می کرد همين را می شنيد که – تقصير خودته – بی چاره او هم مثل من نه راه پس داشت نه پيش. اين وضعيت مهتاب، گريه هايش، پژمردگی بچه هايش، بگومگو و جنگ اعصابی که به راه می انداخت و نگرانی ای که پديد می آورد مستقيماا روی زندگی مريم و اکرم خانم هم تاثير داشت. مريم هم که نمی خواست اين مسئله را توی خانه و با ناصر مطرح کند، گريه و ناراحتی و درد دل هايش را می آورد به مهدکودک برای من. اين درحالی بود که به دليل شناخته شدن مهدکودک و بيش تر شدن تعداد بچه ها، اجباراا پرسنل و در نتيجه کارهای مهدکودک هم چند برابر شده بود و .حوصله و وقت بيشتری می خواست از سوی ديگر فشار روحی که ناشی از رفتن نرگس بود اعصاب مرا تحت فشار می گذاشت. احساس می کردم بعد از يک دوره آرامش دوباره دنيا با من سر جنگ دارد. فشارهای عصبی تحملم را کم ترمی کرد، حوصله ام را می گرفت و جسمم را فرسوده می کرد و من دوباره همه شادابی و انرژی و روحيه ای که با کمک نرگس ذره ذره به دست آورده بودم، از دست می دادم و دنيا پيش چشمم تيره و تار می شد و خودم بی حوصله و عصبی و پژمرده می شدم. اين حالت هر چه بود به موعد رفتن نرگس نزديک تر می شديم، تشديد می شد. طوری که وقتی آخرفروردين ماه نرگس رفت، ناراحتی معده با چنان شدتی مرا از پا انداخت که يک هفته تمام بستری بودم. شبی که نرگس رفت، برخلاف قولی که هر دو به هم داده بوديم که به قول خودش – زنجموره نکنيم - ، انگار به چشم های هر دويمان سيل اشک بسته بودند. حتی کلامی حرف از دهانمان درنيامد. فقط اشک بود و اشک و وقتی پشت شيشه ها نرگس برای آخرين بار هق هق کنان دست تکان داد و رفت، من چنان احساس بدبختی و تنهايی و بيچارگی می کردم که انگار من به جای او توی شهری غريب گير افتاده بودم. درمانده بودم، سرم را توی دست هايم گرفتم و زار زنان آن قدر توی فرودگاه ماندم که صبح شد و بلندگو اعلام کرد .هواپيما از باند بلند شد ادامه دارد... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
📃 طالع روزانه: 🌕یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ 🍁طالع امروز متولدین : شما می‌خواهید دیدگاه مثبت و خوش بینانه خود را حفظ کنید، اما امروز هیچ چیز به آن اندازه که در ظاهر به نظر می‌رسد خوب و زیبا نیست.حالا شما باید انرژی بیشتری صرف نشان دادن چهره مثبتی بکنید که پیش از این به خاطرش خودتان را خسته کرده بودید.مطمئنا اگر بتوانید به هر چیزی که مانع از لذت بردنتان شده است پایان دهید، اوضاع بهتر می‌شود. لازم نیست تظاهر کنید؛ چرا که دیگران شما را همان طوری که هستید قبول دارند. 🍁طالع امروز متولدین : انسان سخاوتمندی هستید و دستی گشاده دارید، این روحیه شما را به انسان محبوب و مردم‌داری در میان اعضای خانواده و اطرافیان تبدیل کرده است. در نتیجه گشاده‌دستی را ادامه دهید و تا می‌توانید دست اطرافیان را بگیرید. به نظر‌های اطرافیان احترام بگذارید. جادوی عشق و محبت را دست‌کم نگیرید و با اطرافیان مهربان‌تر باشید. اجازه ندهید کار عقب‌افتاده‌ای از امروز به فردا موکول شود. 🍁طالع امروز متولدین : امروز با وجود این که می دانید مورد حمایت دیگران قرار گرفتن تا چه حد می تواند احساس آرامش وامنیت را به شما منتقل کند، به هیچ عنوان حاضر نیستید به هیچ کسی اجازه بدهید زندگیتان را کنترل کند. خوشبختانه شما در حال حاضر کارهایتان دارند به خوبی پیش می روند و علاوه بر این که آزادی کافی برای تصمیم گیری در مورد مسائل مختلف زندگیتان را دارید، انگیزه کافی برای ادامه تلاش هایتان را نیز در اختیار دارید. هر گونه شک و تردیدی را کنار گذاشته و برای تحقق بخشیدن به رویاهایتان تمام توانتان را به کار بگیرید. شاید حفظ امنیت فعلیتان و باقی ماندن در ناحیه امنی که برای خود ساخته اید راحت تر باشد، اما نباید هیچ گاه اجازه دهید ترس هایتان سرنوشتتان را تعیین کنند. ❄️طالع امروز متولدین : امروز روز خیلی خوبی برای رهایی از بارهای سنگینی است که بیهوده در زندگیتان به دوش می کشید، پس بی معطلی سراغ اصل مطلب بروید و از طفره رفتن دست بردارید. هر آدم بی مصرف و هر چیز اضافه ای که در زندگیتان دیدید او را از زندگیتان خط بزنید. شاید احساساتتان نسبت به همیشه کمی منفی باشند، اما شما می توانید از این وضعیت به نفع خودتان استفاده کنید. در واقع دیدن جنبه منفی مسائل مختلف می تواند به شما کمک کند اقدامات پیشگیرانه لازم را برای جلوگیری از آنها انجام دهید و تصمیماتی منطقی بگیرید. امروز ممکن است دیگران برای درد دل کردن به سراغتان بیایند، اما خودتان نیاز بیشتری به بیان احساساتتان دارید، پس نسبت به این موضوع بی توجه نباشید. ❄️طالع امروز متولدین : شما امروز می‌توانید با یک دیدگاه تازه و جدید به اتفاقاتی که پیرامونتان رخ می‌دهد نگاه کنید.ایده‌های ناب و تازه تان در محل کار دوستانتان را شگفت زده خواهد کرد، چرا که شما امروز قالب‌ها را شکسته‌اید و ظاهراً دیدگاه‌های جدیدی به دست آورده‌اید.اگر ایده‌ای داشتید، به خاطر ترس یا قضاوت‌های منفی دیگران از آن صرف نظر نکنید. به تنهایی کارهای که مثبتی که در نظر دارید را انجام دهید و اجازه دهید دیگران هم بفهمند که چه فکری دارید. ❄️طالع امروز متولدین : با اینكه امروز نسبت به زندگی خوش بین هستید، ‌اما می‌توانید احساس كنید كه اتفاقاتی دارد می‌افتد كه نگرانی و اضطراب برای شما ایجاد می‌كنند. اما به این معنی نیست كه شما از تغییر می‌ترسید و مخالف آن هستید؛ فقط به این خاطر است كه دلواپس این هستید كه مبادا طرح‌ها و برنامه‌هایی كه برای خودتان دارید خراب شوند. انرژی تان را صرف این نكنید كه با تلاش و كوشش بسیار بخواهید روال زندگی را به همان شیوه قدیمی ‌برگردانید. به جای جنگیدن با تغییر و دگرگونی، با آغوش باز به استقبال‌شان بروید. منتظر چه هستید؟ از همین حالا شروع كنید! 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88