ملکـــــــღــــه
#رسوایی دریده بود و حالا طعنه می زد . ندیدم سامان چه گفت و چه زمانی رفت، فقط تکه های غرورم و چشما
#رسوایی
پنجره پاهایم سست شد و آرام روی زمین نشستم. با برخورد تیغه ی کمرم به چیزی،
صدایی آمد و در پی اش روشنایی که اتاق را در بر گرفت .
تمام تنم یخ زده بود. ترس و وحشت کم ترین حس آن لحظاتم بود. لحظاتی که عمران
با برق نگاهش ساکت و صامت نگاهم می کرد .
آن قدری لرزش تنم آشکار بود که نمی توانستم کنترلشان کنم. جلو آمد و من بیشتر
لرزیدم. نزدیک شد و لب هایم بیشتر روی هم فشرده شد. در آخر مقابلم نشست و با
جلو آمدن دستانش لب هایم تکان خورد .
مانند کودکانی که تازه زبان باز می کنند، کلمات گنگ و ناشناخته بودند برایم. چند
باری لب هایم جنبید و در آخر فقط نامش بود که شکسته و با عجز از دهانم بیرون
آمد .
-ع ...م...ران...
-هیس! الان کاریت ندارم...
صدای تیک تاک ساعتش زیر گوشم گذر ز مان را به رخم می کشید. او رهایم نمی کرد
از این کارم گذشت نمی کرد...
کمی در آن حالت ماندم که بالاخره صدایش زیر گوشم پیچید. ناملایم و عصبی
-دراز بکش
دستش از بالای سرم گذشت و کلید برق را فشرد و باز هم تاریکی سایه در اتاق انداخت
نور کمی که از پنجره می افتاد او و حرکاتش را برایم نمایان می کرد.
شال پیچیده دور گردنم را کنار انداخت و با خشونت خاصی گیسوانم را از بند کش رها
کرد .
-می دونی چه غلطی کردی دیگه؟
-اون صورت خوشگلت طاقت کاری که باهام کردی رو داره؟
هق هق هایم بیشتر شد .
-گریه نکن...حق انتخاب داری، بگو چجوری تلافی کارتو بکنم؟
سکوت کردم که این بار خشن تر غرید :
-نذار خودم به روش خودم تقاص غلطی که کردی رو بگیرم
-حرف بزن.
نمی دانست که چه آشوبی درونم به پا شده که این گونه می خواست برایش حرف بزنم. از ترس رو به مرگ بودم !
-م...من...من...
-درست حرف بزن بهار .
آب دهانم را قورت دادم، گلویم خشک شده بود.
آن سیلی را باید همان روز در قبرستان میزدم نه حالا و نه امشب...
-م...ن...من عصبی شدم...
نوچی کرد
توضیح نخواستم، بگو چه بلایی سرت بیارم، بگو تا خودم دست به کار نشدم .
-می ترسی؟
سرم را تکان دادم . لب هایش به یک طرف کش آمد .
-خوبه که از خودم می ترسی و پیش خودم میای .
مرا چرخاند .
-پس بهتره به روش خودم تلافی کارتو بکنم، اینجوری یادت میمونه دستت بد نره...
سکوتم را مبنی بر رضایتم برداشت کرد در حالی که من از آن نگاهش لال شده بودم .
لرزه به جانم انداخت .
-عم...ران...
- یه س! صدات در نمیاد بهار .
اتمام حجتش کار ساز بود آن قدر لال ماندم که دقیقه ها مانند قرنی گذشتند و تحقیر
و توهین هایش از حد فرارتر رفت، بی حرمتیی که بر سر تنم می آورد، قلبم را تکه
تکه کرده بود .
با کنار رفتنش، به پا خواستم. سخت بود اما ایستادم.
مانتوام را به سختی چنگ زدم. با اخم به منه ویران شده نگاه می کرد. بستن دکمه
های مانتو سخت ترین کار آن لحظه ام بود. دستانم سر می خورد، بستمشان یک در
میان و بالا و پایین. .
شال را از زیر پایش برداشتم که بلند شد و ایستاد
به قلم پاک #حدیث
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۱۸﴾
🔸 تا چون به وادی مورچگان رسید موری (یعنی پیشوای موران) گفت: ای موران، همه به خانههای خود اندر روید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته شما را پایمال کنند.
💭 سوره: نمل
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
“صـبـح یعنی تــو بخندی
ودلـــــم باز شود
پلک بگشــــــاییُ
از نو غزل آغاز شود !
صبح یعنی که دلم گرم نگاهت باشد
آســـمان،عشــــق، زمیــــن
با تـــو هم آواز شود…
❤️❤️❤️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
طنز ارسالی دوستان😘😂
مامان و خاله ی شماهم ؟😂😂😅
😂 بفرست واسه دوستات ❤️😁
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
18.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🌈💎یک کودک ۶ ساله آلمانی که در مراحل پایانی عمر خود در حال مبارزه با بیماری سرطان بود از پدرش خواسته موتور هارلی دیویدسون از جلوی خانهشان رد شود و پدرش این درخواست را در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشت و این اتفاق باشکوه افتاد.🌷😍
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
📃 طالع روزانه:
🌕پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳
🌾طالع امروز متولدین #فروردین:
اینکه اطرافیان کمی سرسنگین هستند را به خود نگیرید. این را بدانید هر کسی مشغله های فکری خود را دارد و همه نمی توانند همیشه شاد باشند. شاید خودتان هم عصبی و کلافه باشید. همین در بزرگ تر دیدن زشتی ها موثر است. سعی کنید تنها . آرام باشید. با ورزش هایی همچون پیاده روی یا یوگا می توانید استرس های خود را تا اندازه زیادی برطرف کنید. در مسایل احساسی، خیلی شتابزده رفتار نکنید. از تجربیات گذشته خود درس بگیرید و همان راه های قبل را نروید تا دوباره تجربه شکست نداشته باشید.
🌾طالع امروز متولدین #اردیبهشت:
با توجه نقطه نظر شما بهتر است که از تظاهر کردن بیشتر در یک رابطه دوستی اجتناب کنید تا میزان پیچیدگی یک چالش دیگر را کمتر کنید. پای خود را کنار کشیدن از موقعیتی غیر قابل حل کار دشواری است، بخصوص اگر قبلاً احساسات شما جریحهدار شده باشد. در چند روز بعد شما خواهید فهمید که موقعیت شما به آن اندازه که فکر میکردید تحمیل شده نیست.
🌾طالع امروز متولدین #خرداد:
امروز ممکن است در ارتباطاتی که با دیگران دارید به برخی موانع برخورد کنید. دلخوری هایی که این اواخر به وجود آمده اند شاید به نظر شما مسائلی بزرگ بیایند، ولی اگر به دقت آنها را مورد بررسی قرار دهید خواهید دید که اینطور نیست و با پرداختن به جزئیاتی که وضعیت حاضر را به وجود آورده اند متوجه می شوید که موانع موجود تا حدود زیادی تحت تأثیر احساسات خودتان قرار دارند. اگر بتوانید نقش خودتان را در به وجود آمدن آنچه پیش آمده درک کنید خواهید توانست مشکلات را حل کنید.
🍀طالع امروز متولدین #تیر:
در مورد راهی که باید برای آینده تان انتخاب کنید، تردید دارید. اینطور تصور می کنید که تمام آدم های اطرافتان زندگی هدفمندی دارند جز شما. برای رهایی از این وضع با فردی مشورت کنید. سعی کنید خودتان را در معرض چیزهایی که به آن علاقه ای ندارید، قرار ندهید. انرژی امروز شما زیاد است اما شما هنوز نشسته اید. بهتر است بلند شوید و حرکت کنید. یکی از دوستان تان از شما دلگیر شده است اما شما نیز نسبت به آن بی تفاوت بوده اید. اگر این رابطه برایتان ارزش دارد، همین امروز به سراغ اش بروید و از دلش در آورید.
🍀طالع امروز متولدین #مرداد:
شما انسانی هستید که خود را با شرایط روز خیلی سریع وفق میدهید، هیچ گاه از روزمرگی هفتههایتان خسته نمیشوید زیرا با برنامههای مختلفی که برای هر روز تان دارید، هر روز از روز قبلی متفاوت میشود. فعالیتها و افکار مثبتی که در این روزها دارید باعث میشود بیش از پیش حرکت تان سریع شود. شما به دلیل اخلاق خاصی که دارید محبوب همگان هستید، در هر زمان که به هر مکان جدیدی میروید مورد پسند افراد زیادی قرار میگیرید. در روابط تان کاملا صبور و محتاط هستید.
🍀طالع امروز متولدین #شهریور:
فقط زمانی که شما از نادیده گرفته شدن احساسهایتان ناراحت میشوید، توجه دیگران به سمت شما جلب میشود. اما باز هم ممکن است که شما به اندازهای که آرزو داشتید احساس راحتی نکنید. خوشبختانه شما قادر خواهید بود به حد کافی خودتان را مطرح کنید در حالی که برخی از بخشهای وجود خود را هنوز مخفی نگاه داشتهاید. مقاومت کردن در برابر اکثر رازهای ارزشمند هنوز میتواند منشأ اولیه آسایش خاطر شما باشد.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
📃 طالع روزانه:
🌕پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳
🍁طالع امروز متولدین #مهر:
امروز دیدگاه ها و نگرشی که نسبت به زندگی دارید را خیلی جدی می گیرید و اگر مجبور به گرفتن تصمیماتی باشید که در تضاد با آنها هستند احساس آسیب پذیری و ناراحتی خواهید کرد. افراد زیادی در زندگیتان هستند که دوست دارید به آنها نزدیکتر شده و ارتباط جدی تری با آنها برقرار کنید، ولی ترس هایتان جلوی راهتان را گرفته اند و نگران هستید که مبادا این روابط چیزی نباشند که انتظارش را داشته اید. این قانون طلایی را به یاد داشته باشید که باید با دیگران همان طوری رفتار کنید که انتظار دارید با شما رفتار شود. وسواس هایی که در رابطه عاطفیتان دارید را باید کنار بگذارید تا بتوانید رابطه سالمی داشته باشید و در طرف مقابلتان حساسیت ایجاد نکنید.
🍁طالع امروز متولدین #آبان:
امروز پر از عشق و محبت هستید، بهتر است آن را با دیگران، به خصوص افرادی که برایتان عزیز هستند، تقسیم کنید، بنابراین از بیرون رفتن و در جمع بودن نترسید. افکار خود را عملی کنید تا موفقیت به سراغتان آید. پیشنهادهای زیادی از اطراف به شما شده است اما نمی دانید کدامیک را انتخاب کنید. توصیه می کنیم آنها را بیش از این منتظر نگذارید زیرا ممکن است فرصت های خوب از دست تان برود. کلید موفقیت شما آینده نگری تان است.
🍁طالع امروز متولدین #آذر:
به نظر میرسد امروز دیگران معنی حرفهایی که میزنند متوجه نشوند و یا حتی حرفهای بی معنی بزنند. اما شما میتوانید از این فرصت استفاده کنید و از میان حرفهایشان به اطلاعات مفیدی دست پیدا کنید و براساس آن اطلاعات تصمیم گیری کنید. ممکن است وسوسه شوید در کارهایشان دخالت کنید و به این ترتیب میتوانید بر اوضاع مسلط شوید. این کار شما یاس و ناامیدی تان را از بین میبرد. اما بهتر است صبر کنید و اجازه دهید اوضاع خود به خود درست شود و شما دخالت نکنید.
❄️طالع امروز متولدین #دی:
خواستههای شما بر پایه زمان شما ایجاد شدهاند و شما زمان کافی برای این ور و آن ور رفتن ندارید. مهم نیست که شما برای انجام دادن چه کاری تلاش میکنید، لازم است بعضی از کارها ناتمام باقی بمانند، حتی اگر شما عصبانی شوید. به یاد داشته باشید که شما مجبور نیستید ناراحتی شخص دیگری را هم به ناراحتیهای خود اضافه کنید. اگر دیگران در تلاش هستند لغزشی را به شما نسبت بدهند، فقط به آنها یادآوری کنید که بهترین کاری را که میتوانستهاید انجام دادهاید.
❄️طالع امروز متولدین #بهمن:
شما تا به حال این را نمی دانسته اید که می توانید به دیگران در حل مشکلاتشان کمک کنید اما بر خلاف آنچه در ظاهر به نظر می رسد و تصور دیگران در مورد این که شما فردی احساساتی هستید منطق شما می تواند در چنین مواردی خیلی خوب عمل کند. برگ برنده ی شما این است که احساسات را با منطق ترکیب می کنید، چون نمی توان با منطق محض تمام مشکلات را حل کرد. شما معمولا از تنهایی بدتان نمی آید و در واقع حتی از این که با خودتان تنها باشید لذت هم می برید، اما امشب اصلا دلتان نمی خواهد در خانه تنها بمانید و ترجیح می دهید وقتتان را در کنار دوستان و عزیزانتان و ترجیحا شخصی که دوستش دارید بگذرانید.
❄️طالع امروز متولدین #اسفند:
از تفاوت هایی که میان شما و دیگران است نترسید. تفاوت ها دلیلی بر جنگیدن نیست، باید آنها را درک و قبول کنید. چند روزی است که میان دو راهی گیر افتاده اید اما امروز هیچ گزینه ای جز قدم گذاشتن در راهی ناشناخته، ندارید. از ناشناخته ها نترسید زیرا نتیجه آن بهتر از آنچه فکرش را بکنید است. در اطراف تان فردی است که این روزها بیش از حد به شما توجه نشان می دهد، سعی کنید تا از هدف او آگاه نشده اید، او را به حریم شخصی تان راه ندهید.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#حس_خوب❤️❤️❤️
من نگاه تو را...
حس ناب تو را...
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
87.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😳 کوتاه و عجیب
☹️ما پزشکان مخصوصا مخالف طب اسلامی هستیم😂
بخصوص واکسن های بچه ها رو نزنید😃
اوتیسم درمان دارد😃
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#درخواست_راهنمایی
یاس عزیز
من فیبرم دارم هرچی دکتر میرم فایده ندارد خیلی خونریزی دارم بخاطر خونریزی همش سردرد دارم زیر چشمام گود افتاده سیاه شده تو کانال بزارید هر کس تجربه ای داره بگن من از این بیماری نجات پیدا کنم خدا خیرتون بده
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌹تکنیک تنفس برای رفع سردرد و تخلیه انرژی منفی🌹
وقتی سردرد دارید:
سعی کنید که حفره سمت راست بینی تان را ببندید و برای تنفس کردن تنها از حفره سمت چپ استفاده کنید.
خواهید دید که بعداز پنج دقیقه سردرد شما خوب خواهد شد.
اگر احساس خستگی می کنید:
برعکس اقدام فوق را عمل کنید.
حفره سمت چپ بینی تان را ببندید و تنها از حفره سمت راست بینی تان تنفس کنید.
بعداز مدتی احساس می کنید که خستگی شما برطرف شده است.
حفره سمت راست بینی شما به گرمی مربوط است و لذا براحتی گرم می شود این درحالی است که حفره سمت چپ بینی تان به سردی مربوط می باشد...
🕊🙏🕊
https://eitaa.com/Yoga20
✅سلام یاس عزیز
لطفا ایدی این کانال رو بدبد خانمی ک یوگا برای دخترشون میخواستن
محازی هم اموزش یوگا دارن
خدا خیرت بده عاقبت بخیر شی گلم
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام وقت بخیر
مادر دختری هستم ۲۵ ساله وحدود ۴ سال دخترم دچار ریزش موی هورمونی شده که کلا انرژی واعتماد به نفسم رواز من گرفته
دکتر طب سنتی ودکتر متخصص هم بردم که فقط قرص ضد بارداری تجویز می کنند که هورمونهاش متعادل بشه
خواهش می کنم اگر خواهری راجع به درمان این مشکل می تونه کمکم کنه
وخواهش بعدی دعا کنید که هیچ بنده ای محتاج دارو ودکتر نباشه وخدا هیچ پدرو مادری رو با بچه هاش امتحان نکنه
الهی آمین
بابت گروه خیلی خوبتون ممنونم
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
سوال: من خواستگار ندارم، چکار کنم؟
پاسخ : گروه تحقیقاتی استاد عباسمنش👇👇👇
🌼چند تا باور قوی و چند تا تمرین فوق العاده از دوره های فوق العاده ی استاد بهت میدم فقط باید قول بدی هر روز صبح انجام بدی:
🌼اول این باور های قدرتمند کننده و مشابه همینا رو بنویس روی یه برگه و هر روز مرورشون کن یا باصدای خوت ضبط کن و هر روز بارهاوبارها گوش بده :
آنچه در زندگی ام اتفاق می افتد را خودم با فرکانس هایی که به جهان ارسال میکنم خلق میکنم.(یعنی مهم نیست پدر و مادر شما در چه وضعیتی هستند)( سند: تمام آیاتی از قرآن که در آن جملات {بما کانو تعملون}و{بما کسبت ایدیهم} و {بما قدمت ایدیهم} آمده مثلا آیه ۱۸۲ سوره ی آل عمران. یا ۱۳۴ بقره)
خوشحالم و سپاسگزارم که آدم لایق و ارزشمندی هستم. من رابطه ی بسیار زیبایی رو تجربه میکنم. چون لایق یک رابطه ی زیبا هستم. هرکسی با من باشه واقعا احساس خوشبختی میکنه. چون من همیشه در جستجوی خوشبختی ام و به چیزای خوب توجه میکنم.
بینهایت آدم مناسب با همون ویژگی هایی که من میخوام هستند.(باور فراوانی)
خداوند همواره منو به مسیر هایی هدایت میکنه ، که به بینهایت خوشبختی و سلامتی و ثروت و عشق برسم.
و….
🌼 تمرین : یه دفتر یا دو تا برگه بردار و تمام موارد مثبت و زیبایی که درحال حاضر در زندگیت داری رو بنویس.و جملاتت رو با شکرگزاری تلفیق کن.(مثلا خدایا شکرت که شغل بسیار خوب و شان اجتماعی بالایی دارم).
🌼 در برگه ی دوم تمام ویژگی ها و صفات و خصوصیات ظاهری و باطنی خودت رو توش بنویس و جملات رو با سپاسگزاری تلفیق کن (مثلا : سپاسگزارم که اینقدر اخلاق خوبی دارم).
🌼 بخاطر نداشتن همسر ناراحت و نگران نباش و از همین لحظاتت لذت ببر.
🌼 هر روز صبح بخونشون و بخاطرش سپاسگزار باش و خودتو در تمام طول روز در احساس شادی و سپاسگزاری نگه دار. {این قوی ترین و سریع ترین تمرینیه که شما رو در مدار فرکانسی ای قرار میده که فرد مورد علاقه شما و با ویژگی های نزدیک به شما رو وارد زندگیتون میکنه}
🌼تمرین۲: هر روز برو جلوی آینه بایست و به خودت از این مدل جملات بگو: چقدر من آدم فوق العاده ای هستم. چقدر من آدم ارزشمندی هستم. من لیاقت بهترین نعمت ها و ثروت های خداوند رو دارم.
🌼تمرین۳: عاشق ویژگی های شخصیتی خودت باش. به خودت بگو که من عاشق قدمم، من عاشق صورت زیبام هستم و…
🌼تمرین۴: یه برگه بردار و تمام ویژگی هی مثبت و فوق العاده ای که دوست داری همسر آینده ات داشته باشه رو توش بنویس ، و هر روز یه آهنگ ملایم و زیبا بزار و با احساس خیلی خوب و احساس سپاسگزاری ، فردی رو تصور کن که باهاش ازدواج کردی و همه ی اون ویژگی هایی که مدنظرته رو داره. (برای قد هم دقیقا بنویس دوست داری که همسرت قدش چند سانت باشه و تو تصوراتت تجسمش کن و از بودن در کنارش لذت ببر و سپاسگزار باش)
شاد ، خوشحال ، سلامت ، ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت باشید...
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
برای کودکی که پوکی استخوان دارد
✅سلام وعرض ادب خدمت دوستان عزیز ببینید شیر ولبنیات خوبه ولی در صورتی که با مصلحش خورده بشه مثلا شیر با عسل یک الی دو وعده در روز کشک گاوی با زیره سیاه وپونه قبل خواب خورده بشه دوغ وماست با پونه ونعنا خورده بشه پنیر با گردو خورده بشه اما از قدیم وائمه گفته شده سنجد پوستش پوست گوشتش گوشت وهسته اش استخوان رامیرویاند شما سعی کن سویق سنجد که شامل پودرپوست وگوشت وهسته سنجد هست راتهیه کنی ومخلوط با آب یا شیر با عسل بدی بخوره خیلی خوبه روزی ۲۰ دقیقه بدون لباس در معرض نور آفتاب بزارش تا ویتامین دی بدنش تامین بشه وبهترین خوراکی به عنوان تنقلات مغز بادام درختی روزی ۷ الی ۱۴ عدد مثل آدامس جویده بشه یا پودر بشه با عسل یا خرما در آب حل بشه وبده بخوری برگ چغندر را آش یا سوپ کنی بدی بخوره خرما خیلی خوبه بخوره اگه تقریبا ۱ماه این کارها انجام بدی حتماجواب خوبی میگیری مطمئن باش در عوض گریه کردن سعی کن بفهمی چه طور میتونی اینها رابدی بخوره مثلا پودر بادام را با آب وعسل یا خرما توپک درست کنی بده بخوره واز این دست کارها
✅سلام من تجربه ندارم ولی میدونم شیر و لبنیات بدترین چیزا هستن
من مامان بزرگم سال هااااای خیلی زیادی صبحانش شیر بود اخرم از پوکی استخوان به شدت رنج میبرد
کلا طبعشو باید گرم کنه نه سرد
شیر برای هیچ سنی خوب نیس و رد شده کلا
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
برای خانومی که از موی زیر پوستی پرسیده بودن
سلام یاسی جون
درجواب این خانم من خودم اپیلاسیونمیکنم و مو زیر پوستی داشتم از کاربلدش پرسیدم گفتن بعد اپیلاسیون یا هر کاری که مواز زیر پوست جدا میشه نباید پوست روشست باید با یه دستمال مرطوب تمیز کرد حداقل تا چند ساعت بعد....
چونمنافد پوست بازمیشه نباید اب بریزید روش که باعث رشد مو در زیر پوست میشه
✅سلام عزیزم
حتما وفقططط .مو رو در خلاف جهت رویش بکنند
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#تجربه_ناموفق_اعضا
🍀سلام یاسی جون ممنون بخاطر کانال عالیتون و خدا قوت😘😘.راستش من دوماهه پیش از روغن خراطین تایلندی برای گونه هام استفاده کردم که میگفتن خیلی حجم میده😐و من دو هفته استفاده کردم گونه هام حجم نگرفتن هیچ پوست صافم پر #جوش شده یه ماهه هر کاری میکنم خوب نمیشه واقعا اعتماد به نفسم رو از دست دادم 😔😔ممنون میشم پیام منم بزارین یاسی جونم اعضا درس بگیرن💋💋💋
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
#آرامش خندیدم و گفتم: -ای جی پایینه. همه چیزو برات توضیح میده،تنها کسایی که شادو بهشون اعتماد داش
#آرامش
با توپ پر و عتاب امیز وارد شدم اما از دیدن تصویر مقابلم تموم حس هام به یک باره نابود شد و من بودم و چشم هایی که حریصانه گوشه گوشه این تصویر رو می بلعید. سِحر شدم.واقعا جادو شدم. حس می کردم عضلات سفت و منقبضم رو به آرامش میرن. مشتم باز شد و وقتی دیدم مادر و دختر در آغوش هم به خواب فرو رفتن,از قدرت ویرانگر نیروی بینشون,سست شدم. یک جور بی هوایی... نمیتونستم.. دستم رو مشت کردم,چرخیدم و دست دراز کردم دستگیره رو در دست بگیرم اما هنوز قدم از قدم برنداشته بودم که با شنیدن نق نق کودکانه ای خشک شدم. نه قدرت ادامه دادن و نه توان برگشتن داشتم. صدای نق نقش بلند تر شد و کسی که بی هوا چرخید و به سمت صدا حرکت کرد,من نبودم! نه میلرزیدم,نه رعشه بدنم رو گرفته بود,فقط گیج بودم. آروم و با طمانینه نزدیک تخت قرار گرفتم. دست های کوچکش درون دست های آرامش بود,غرغر میکرد و آرامش عمیقا به خواب رفته بود. وقتی آوای نامفهمومی از دهانش خارج شد یک سیل عظیمی درون وجودم به راه افتاد. یک نیروی عجیبی از وجود این بچه ساطع میشد,هنوز به چهره اش نگاهی نمیکردم اما افسار بی قراریم رو در دست گرفتم و بعد جلو رفته و به آرومی از روی تخت بلندش کرده و در آغوشم گرفتمش. ابتدا نق نقی کرد اما با محض اینکه سرش روی گودی گردنم قرار گرفت,سکوت کرد و من حس کردم یک چیزی از وجودم سر خورد و به زمین افتاد. وقت رو هدر نداده و با عجله از اتاق بیرون زدم.
**آرامش
نفس هاش رو حس نمی کردم...بی قرار و خواب آلود دست دراز کردم تا به خودم نزدیک ترش کنم اما وقتی جای خالیش رو حس کردم,سراسیمه از خواب پریدم. ابتدا گیج بودم اما به محض یادآوری تموم اتفاقات شالم رو از روی تخت برداشته و از اتاق بیرون زدم. درون سرم هزارن فکر مختلف رژه می رفت و مهم ترین و خطرناک ترینش این بود: "نکنه پناه رو از من گرفته باشه؟" اسیمه سر از اتاق بیرون زدم. اونقدر ترسیده و آشفته بودم که حتی نمی تونستم حرف بزنم به سمت راه پله قدم تند کردم اما هنوز پا روی پله نذاشته بودم که با شنیدن غرغرش,مکث کردم. مستاصل برگشتم و به سمت اتاق رو به رویی قدم تند کردم. وقتی صدای پناه رو شنیدم,نفس هام به سینه برگشت,لبخند زنان خواستم نزدیکش بشم اما...,وقتی چشمم به حامی خورد.به عقب چرخیده و پشت در مخفی شدم. خدای من...دست روی قلبم گذاشته و به آرومی خم شدم از گوشه در نگاهش کردم. سر پناه روی گردنش بود و با صدای بمی گفت:
-تو از جون من چی میخوای بچه؟
**حامی
میخکوب بودم.سوزوند،نابودم می کرد. قدرت نگاه کردن به چشم هاش رو نداشتم و ترجیح میدادم همین طور بمونه. بوی خاصی میداد....بوی بهار می داد,تکون های ریزش حس زندگی داشت و صداش,از جنس آرامش بود. غرغر کرد,دست های کوچکش رو به گردنم زد و کم کم غرغر هاش بلند تر شد و من....ناتوان و عاجز دست دراز کردم و از گردنم فاصله دادم و بعد...برای اولین بارچشمم به چشم های آبی روشنش افتاد. چشم هایی که رنگِ نگاه من و پرتره از زیبایی مادرش رو به ارث برده بود. مادری که باعث خوشبختی دنیای من شده بود. مادرش من رو خوشبخت کرده بود و وجود این بچه برای زندگی کردنم کافی بود!! "با تو خوشبخت ترینم کافیه بودنت واسم این راهو باید بریم تا تهش باهم" دیگه نفس نکشیدم...دیگه چیزی نشنیدم,دیگه چیزی حس نکردم و جهان کوچکم در چشم های رنگی این بچه تموم شد!!! موژه های فر خورده و سیاهش شلاقی شد و به قلبم کوبیده شد. من با بهت و پناه با کنجکاوی نگاهم می کرد. سرگشته این حس بودم که نگاهش,رنگی از آرامش گرفت و دست های کوچکش رو بلند کرد و مثل نوازش یک پر روی ته ریشم گذاشت و لمسش...به محض لمس سر انگشتاش روی ته ریشم آرامش به وجودم تزریق شد. مغزم تنها یک چیز رو برام تداعی کرد....وقتی اولین بار آرامش تو رینگ مبارزه برای آروم کردنم, ته ریشم رو نوازش کرد و اون دست های معجزه گر من رو رام کرد. گم شده وجودم,چیزی که در به در دنبالش بودم با لبخندش پیدا شد و وجودم رو جادو کرد. این لبخند.این چشم های وحشی می تونست تموم خلا های زندگی من رو پر کنه. "بذار عشقی که گم کردم با تو پیدا شه هر چی جای خالیه جای تو باشه" لمسش ابتدا نرم و آروم بود اما ناگهانی,دهن باز کرد و خنده شیرینی کرد و سمفونی خنده اش من رو با زانو انداخت. تند تند و با ذوق و خنده دست های کوچکش رو به ته ریشم می کشید و با صدایی که باعث می شد روح زخمی ام تسلی پیدا کنه می خندید. صدای خنده اش من رو غرق کرد و من رو به اثبات رسوند این دختر,از وجود آرامش زندگی من چشم به این دنیا گذاشته که انقدر من رو آروم میکرد. به اختیار من نبود اصلا دست من نبود فقط بی تاب و منگ مقابل صورت زیباش گفتم:
-تو چی هستی بچه؟ انگار صدام باعث تشدید خنده اش شد.
ادامه دارد ...
❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زناشویی
⁉️ چرا نمیتونم محبت شوهرم رو جلب کنم؟
✅ دکتر میثم صداقتزاده:
🔹 غریزه مردانه، به رابطه خوب نیاز داره...
⭕️ نکته مهم:
❓ اگه غریزه مرد در رابطه با همسرش به خوبی ارضا بشه، هم محبت و توجه اون مرد رو بیشتر میکنه و هم به حفظ خانواده و عفت بیشتر زوجین کمک میکنه. پس به غرایز مردانه همسرتون توجه کنید!
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
✍🏻 این جمله ی دکتر هلاکویی
واقعا جای فکر داره که میگه :
«هرگز برای داشتن کسی سماجت نکن
پرنده ای که سهم تو نباشد
برایش قفس هم بسازی می رود
پس برای آدمایی که حاضر نیستن
برای تو از یه گودال بپرن
از یه اقیانوس عبور نکن.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
#رسوایی پنجره پاهایم سست شد و آرام روی زمین نشستم. با برخورد تیغه ی کمرم به چیزی، صدایی آمد و در
#رسوایی
کجا؟ کارم تموم نشده هنوز...
صدایم گرفته بود و بغض در حال جویدن گلویم بود .
-بزن...
متوجه نشد. کمی سرش را جلوتر آورد، نور ماه حالا بیشتر اتاق را روشن کرده بود یا
شاید من به این سیاهی عادت کرده بودم. دوباره تکرار کردم .
-بزن...
دستش بالا رفت و چشمانم بسته شد اما سنگینی دستش را احساس نکردم، شبیه به
همان خالی کرد خشم و عقده هایش بود .
عقب رفت و به شانه ام زد .
-رو زمین بیشتر خوش می گذشت.
دیگر نتوانستم جوابش را بدهم، متورم شدن لب هایم را به صراحت احساس می کردم .
با حالی نزار دست به دیوار گرفتم و از اتاق بیرون رفتم. سکندری می خوردم. مهسا در
راهرو بود، روی اولین پله نشسته بود با دیدنم ایستاد. قدمی جلو گذاشت و ناباور صدایم
زد .
-بهار !
چه چیزی او را آن گونه متحیر کرده بود که چشم از صورتم بر نمی داشت !
-دسشویی کجاست؟
صدایم گرفته تر شده بود. اشاره ای دستش به درب کنار اتاق عمران بود پشت به او کردم اما به دنبالم آمد .
-بهار خوبی؟
در را باز کردم و وارد سرویس شدم .
سخت بود نگاهم را به قهوه ای های غرق شده در اشکم بدوزم . من از خودم خجالت
می کشیدم، بخاطر تمامی ضعف ها و ترس هایم، بخاطر دقایقی پیش که آن قدر بزدل
بودم که اجازه دادم او هر کاری که می خواهد با تنم بکند، محرمش بودم اما نه آن که
آن گونه حیوان بودنش را ثابت کند .
لب هایم سرخ و متورم شده بودند و خون مردگی گوشه ی لبم نشان دهنده ی جای
دندان هایش بود.
یاد آوری آن لحظات معده ی حساسم را تحریک کرد و محتویات به دهانم هجوم
آوردند .
عق زدن هایم تمامی نداشت. در زدن پی در پی مهسا و فرا خواندن نامم هر لحظه
بیشتر می شد، کمی بعد خودم را جمع و جور کردم و بیرون رفتم .
مهسا پشت در با چهره ای نگران دستم را گرفت .
-چرا تو این حالی؟
به کمکش وارد اتاق شدم. عمران پنجره را باز کرده و دستانش را ستون کرده بود .
شلوارش را به پا زده بود اما پیراهنش هنوز گوشه ی اتاق بود .
مهسا با پا به در کوبید که عمران به عقب باز گشت.چه بلایی سرش آوردی؟
سرش را چرخاند و بی تفاوت گفت :
-کاریش نداشتم، دلش درد میکنه قرصاشو بخوره خوب میشه .
او گفت اما قبل از آن مهسا با پوزخند، به تیشرت و لباس خصوصی ام که کنار بالشت
افتاده بودند، سر تکان داد .
دستم را رها کرد .
-من برم به عروس عمو بگم یه چی بیاره برات بخوری رنگت پریده .
نمی خواستم برود اما مجال نداد و خیلی سریع رفت .
در را بستم و کنار کمد دیواری نشستم .
مگر چقدر گذشته بود که سمیرا از مسجد آمده بود؟
صدای قدم هایش می آمد اما من رمقی برای گشودن پلک های خسته ام نداشتم .
بالای سرم ایستاد که از زیر پلکانم نگاهش کردم. پیراهنش را به تن می زد .
-بهشون بگو اونقدری پیش نرفتم که لازم به کاچی باشه ...
حتی هم صحبتی با او هم حالم را بد می کرد. تمام تلاشم بر آن بود که فکرم در پی او
و لحظاتی قبل نرود، فقط باید حالم خوب می شد کمی که خوب می شدم می توانستم
با همه ی دنیا بجنگم برای جدایی از این مرد...
با صدای در زدن کسی، به طرف در رفت .
باز کردنش مصادف شد با ورود مهسا و بعد از او سمیرا که لیوان آبی در دستش بود
به قلم پاک #حدیث
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88