eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.5هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
4.2هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
مزاحم تو مغازه بابا نشسته بودم که یکی از رفیقام اومد مغازه و با خوشحالی گفت امروز شماره یک دختر رو پیدا کردم که به اشتباه بهش پیام داده بود گفت از صداش مشخص که بچه است گفتم کو زنگ بزن ببینم کیه وقتی شماره رو میگرفت ناخودآگاه شماره دختر رو نگاه کردم البته هیچ قصد و غرضی نداشتم دختره گوشی رو برداشت و با عصبانیت گفت _ آقای محترم خوشت میاد یکی مزاحم خواهر شما بشه من یک اشتباهی کردم شماره شما را با یکی از دوستانم اشتباه گرفتم معذرت خواهی هم کردم حالا شما دست بردار نیستی من و دوستم این ور خط فقط میخندیدیم ممد گفت عزیزم مهرت به دلم نشسته چی میشه یکم مهربون باشی دختر با عصبانیت گفت برو گمشو و گوشی رو قطع کرد تو همین حال دوتا دیگه از دوستامون وارد مغازه شدن ممد قضیه رو گفت شماره رو بلند بلند واسه همه خوند تا همه مزاحم دختر بشن من گفتم کاری ندارم ممد از صداش معلوم بود خیلی عصبانیه پدری برادری میگه برامون دردسر میشه بچه ها بهم خندیدن و گفتن چقدر ترسویی چجوری میخواد مارو پیدا کنه این پیش شماره واسه شهرستان کی میخواد بره شکایت کنه بیاد مزاحم را پیدا کنه دوره این حرف‌ها گذشته کمی گفتند و خندیدند و رفتن از اون روز هر روز که به مغازه می اومدن شماره رو میگرفتن شماره گاهی خاموش بود گاهی زنگ میخورد ولی جواب نمی داد گاهی هم پیام می فرستاد و می نوشت که خواهش می کنم مزاحم نشید نمیدونم چرا ولی دلم برای دختر سوخت بعد از رفتن رفیقام برایش پیام نوشتم و گفتم من از دوستای شماره هایی هستم که مزاحمت میشن و باهات کار دارم لطفاً گوشی رو بردارید زنگ زدم گوشی رو برداشتم گفتم چرا گوشیتو کلا خاموش نمی کنی اینا بیخیالت بشن یا یه خط دیگه بگیری گفت دانشجو است و با دوستاش و خانواده اش در ارتباط نمیتونه گوشی کلا خاموش کنه یا سیم کارت دیگه بگیره و اینکه دوست نداره خانواده‌اش خصوصاً پدر و برادرش بفهمن که مزاحم داره خصوصاً در این مورد که خودش باعث شده شمارش بیافته دست مزاحم نمیدونم چرا ازش خوشم اومد گفتم سعی می کنم یواشکی شماره را از گوشی دوستام پاک کنم و این صحبت شد باب آشنایی ما از آن روز واقعاً سعی کردم شماره را از گوشی ممد و دوستای دیگه پاک کنم گاهی بهش زنگ میزدم و به این بهانه باهاش صحبت میکردم دختر خیلی خوبی بود بالاخره شماره را از گوشی همه دوستان پاک کردم ولی متاسفانه اونا شماره ها رو به دوستای دیگر شون هم داده بودن یه روز ازش خواستم ببینمش قبول نکرد گفت بهم اعتماد نداره و میترسه بعد از کلی قسم خوردن بالاخره راضی شد و توی کافه قرار گذاشتیم به دیدنش رفتم باورم نمیشد یک دختر با قد متوسط و بانمک و خوشگل بود یک دل نه صد دل عاشقش شدم ولی اون همچنان می ترسید و آدرس نمیداد یه روز که باهاش قرار داشتم مادرم رو با خودم بردم فرشته همش خجالت میکشید بالاخره مادرم تونست آدرس رو ازش بگیره با مامان و بابا به خواستگاری اش رفتیم بابام آدم معتبری بود کار داشتم خونه داشتم ماشین داشتم برای همین هم خانواده‌اش زود قبولم کردن فرشته بهم اعتماد کرده بود بعد از عقد یک سیم کارت جدید براش گرفتم با همه دوستام قطع رابطه کردم اونا هرگز نفهمیدن فرشته همون دختری بود که مزاحمش میشدن از انتخابم راضیم و خداروشکر می کنم که انتخاب درستی کردم ما خوشبختیم😊 @Malakeonline
🌼🌱 در یک لیوان مخلوط عرق بید و کاسنی شاطره، یک قاشق سوپخوری ترنجبین حل و صاف کنید. بعد از صاف کردن، یک قاشق چای خوری گرد لیمو عمانی و دو قاشق غذاخوری خاکشیر تمیز(بهتره نیمکوب شده باشه) اضافه و کمی گرمش کنید صبح ناشتا میل کنید. 🌸میتونید شب آماده کنید و صبح فقط گرمش کنید. 🔴نسخه ها اینترنتی نیست؛ انتشار با ذکر منبع مجاز است ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
است قطعا است💚🌱 ۱۴۰۱/۱۰/۱۰ @Malakeonline
به وقت فان😂😂😂😂😂😜😜😜😜 پنج سال پیش من هنوز مجرد بودم( البته بگم که ماتو یه شهر کوچیک زندگی می کنیم) ماه رمضون بود و هر روز عصرا توامامزاده شهرمون جلسه قرآن بود مثل همینا که تو تلوزیون نشون میده آقا ما هرروز با مامانم خواهرم دخترداییم اینا میرفتیم جلسه خیر سرمون مادخترا صف اول هم مینشستیم شد تا رسید به یه سوره سجده دار همه رفتیم سجده قاری سوره سجده روخوند همه بلند شدن ادامه‌ی قرآن ما سه تا دختر هنوز سجده منتظر بودیم یه صلواتی یا حتی مکثی بشه ازسجده بلندبشیم تقریبا یه صفحه کامل ماسجده بودیم 🤦‍♀️🤦‍♀️ یدفعه دیدم ینفر زد به شونه هام وقتی بلند شدم ببینم کیه چیکارم داره دیدم دختر داییم وخواهرم سیاه خنده همه هم دارن به ما میخندن😂😂😂 نگو همه ازسجده بلند شدن فقط ماسه تا اسکل هنوز سجده بودیم😖😖😖 وای خدا داغ کردم فقط ولی من ازاون روز دیگه نرفتم جلسه قرآن🤦‍♀️🤦‍♀️ @Malakeonline
آقای دکتر مثل همه دخترهای هم سن و سال خودم منم گاهی شیطنت می کردم بچه بودم و عقلم نمی رسید فقط میخواستم تو رقابت احمقانه دلبری کم نیارم موفق هم شدم یک روز که مسمومیت غذایی پیدا کرده بودم رفتم بیمارستان دکتر جوان خوشتیپ اومد و معاینه کرد با اینکه حال ندار بودم ولی دست از دید زدن و تجزیه و تحلیل دکتره بر نداشتم تو دلم گفتم کاش من زن این دکتر میشدم چقدر خوشگل و جذابه همینطور هم شد اونم از من خوشش اومد وقتی روی تخت دراز کشیده بودم دور از چشم مادرم شمارشو بهم داد و چشمکی زد همان شب بهش زنگ زدم و همون حرف های مسخره تکراری گفته شد که من در اولین نگاه عاشقت شدم و این حرفها با اینکه صدایی درون من نهیب میزد که مواظب باش ولی اهمیت ندادم و با خودم گفتم اگر دوستم داشته باشه که چه بهتر میشم زن آقای دکتر اگرم سرکاری باشه بازم سرم پیش دو دوستانم بلند است و میگم که با دکتر دوست بودم ولی همه چیز شوخی شوخی جدی شد یه روز گوشیم شارژ نداشت با دوستان بیرون بودیم و از گوشی دوستم نوشین بهش زنگ زدم روزها گذشت و بعد از ۶ ماه با خانواده اش به خواستگاریم اومد من که رو ابرا بودم خانواده ام انگار بدشون نمیومد داماد دکتر داشته باشند بدون هیچ شرط و شروطی من شدم زن آقای دکتر نامزد که بودیم یه روز نوشین بهم زنگ زد و با احتیاط و ترس گفت از شماره آقای دکتر مزاحمش میشن من که غرور سرتا پامو گرفته بود حرفش باور نکردم و فکر کردم داره دروغ میگه چون به موقعیت من حسودیش میشه این ماجرا گذشت نزدیکی های عروسی بود که یک روز دیدم سینا با گوشیش خیلی سرگرم هست دور از چشمش گوشیش رو باز کردم و دیدم که با یک خانوم در حال چت است گریه ام گرفت همون لحظه یک دعوای حسابی راه انداختم ولی اون قسم خورد که این که نمیدونه کیه چیه گفت قصد اون خانوم سرکار گذاشتن سینا بوده و سینا هم فهمیده وخواسته اونو سرکار بذاره همین نمیخواستم حقیقت رو بفهمم برای همین باور کردم بالاخره عروسی کردیم یک ماه نشده متوجه شدم که سینا مشکل روانی داره چت با زنها و دخترها و خیانت های مکرر همه و همه به من فهماند که در انتخابم اشتباه کردم خیلی دیر شده بود انگار از بالای اون بلندی که تو توهمات خودم ساخته بودم به زمین پرت شدم نمیدونستم چیکار کنم به کی بگم خانواده‌اش هم که یک خانواده سست بنیان بی نظم و قاعده بود که براشون مهم نبود پسرشون چه غلط هایی میکنه تنها مونده بودم یک روز کلیپی از یک روانشناس دیدم که راجع به عزت نفس و این جور چیز ها صحبت می کرد به این نتیجه رسیدم که فرصت دادن و بخشیدن سینا کار اشتباهی است باید طلاق می گرفتم باید خودمو از این اسارت و حقارت دوساله رها میکردم درسته که مراحلش سخت بود ولی الان که جدا شدن بارها و بارها خداروشکر می کنم که به من ناچیز کمک کرد خود حقیقیمو در یابم و نجات بدم به نظرم تنها موندن و با عزت زندگی کردن بهتر از خرج کردن ارزش‌های وجودیت برای آدمی است که نه به خود و نه به دیگران ارزشی قائل نیست.... @Malakeonline
♡ ♡ ♡ وقتی میگن زمین گرد ....😔😔😱.
هدایت شده از تبلیغات رنج کشیده ها
متنوع تربن کانال سایزبزرگ✅ فقط از ۴۰ت❌😱 🔴حراج کارها زیر صد تومن 😱 ❌ عالیه کیفیتش😍😍 ❤️ورود خانمای تپلی الزامیه🔴 عجله کن الان پاک میشه👇 https://eitaa.com/joinchat/468189195C496ac34c9b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
است قطعا است🌱💚 ۱۴۰۱/۱۰/۱۱ @Malakeonline