ملکـــــــღــــه
.#رسوایی چراغ ق وه ی گوشی اش را روشن کرد . به کمکش جلو رفتم و آب را روی پاتختی گذاشتم . -خواب ب
.#رسوایی
نخوابیده بودی که؟ گفتم شاید سردت باشه برات پتو آوردم رسماً مرا نادیده می گرفت و حتی نیم نگاهی نیز به سویم نینداخته بود. لحاف قرمزرنگی که پشت در گذاشته بود را برداشت و به سوی تخت آورد .
-پاییز امسال خیلی زود سرماشو داره نشون میده توام سرمایی مادر...
دلسوزی و مادرانه هایش را باور نمی کردم. حس ششمم بیداد می کرد او برای سرکشی
آمده بود عمران دست به کمر حرکات مادرش را با لبخند کجی که گوشه ی لبش بود از نظر می
گذراند .
توران خانم وقتی همه چیز را کامل و با دقت وارسی کرده بود، رضایت به رفتن داد و
اصال هم برایش مهم نبود که در این مدت عمران حتی به یک سوالش هم پاسخ نداده
بود .
در را پشت سرش بست که نفس حبس شده ام را رها کردم .
عمران کالفه تر از قبل خودش را رو ی تخت انداخت .
چشمانش را بسته بود و نفس های بلند و کشدار می کشید.
حرکاتش ناملایم بود با و هر اعتراضم خشن و خشن تر می شد .
چه چیزی او تا را آن حد دیوانه کرده بود؟ هم صحبتی ام با عباس! رفیقش که را او دور
زده بود؟ نه نمی توانست هیچ کدام از این ها باشد او از چیز دیگری رنج می برد .
تنش را کمی بالا کشید. صدایش خشدار بود و نفس هایش داغ ...
روی تخت تک نفره اش جا به جا شدن سخت بود. بطری را برداشت و گوشه ی لبش
گذاشت . التهاب درونش به قدری بود که تا نیمه بطری را خالی کرد .
ادامه ی کارهایش را سعی می کرد آرام باشد اما باز هم موفق نبود و من لال شده بودم
و نمی توانستم از دکتر و توصیه اش برای او بگویم .
شب سختی بود، گیج کننده ترین قسمت آن جایی بود که عمران پیش رفته بود اما به
یک باره عقب گرد کرده بود از و من نظرم را خواسته بود آن که خواهان هم خوابی او با بودم یانه؟ نمی دانستم کد ام رفتارش را باید باور می کرد
نه به آن خشونت و بی رحمی دستانش و نه به این که رضایتم برایش مهم بود.
رضایتی که نمی دانم با چه رویی به او مجوزش را دادم. گاهی اوقات کارهایی می کردم
که بعدها هر چه به آن می اندیشیدم درکش برایم مشکل بود .
نمونه ی بارزش آن تند خوییم با عمه لیلا و بی توجهی به نصحیت های خان جون بود .
فردا روز مهمی برای این خانواده بود، روزی که عماد را از در به دری و فراری بودن رها
می کرد اما اتهام یا بی گناهی پدر و برادرانم را کدام قاضیی بود حکم دهد؟ !
تن یخ زده ام زیر لحافی که عمران تازه رویم کشیده بود، داشت گرم می شد و خواب به
چشمانم می آمد که صحبت عمران با عمادی که پشت در اتاق بود خواب را از سرم پراند .
-فیلما دست عموعه من مطمئنم .
عماد پچ پج وار صحبت می کرد و عمران نیز مانند او لحنش را کنترل می کرد .
کنجکاوانه کمی سرم از را زیر لحاف سنگین بیرون کشیدم .
-اون شبی که فیلما گم شدن عمو کربلا بود اصلا اینجا نبود که ...
استدال و سبک سنگین های عمران و عماد بر سر چه فیلمی بود؟
منتظر ادامه ی مکالمه شان بودم که عماد مانند همیشه همه چیز را به هم ریخت.
-یچی بپوش بیا بیرون خوش ندارم اون دختره حرفامونو بشنوه .
عمران غیظ کرد .
-دلت هوس کتک کرده؟ گل بگیر دهنتو دیگه چیزی در وجودم تکان خورد ، حمایت او چه حال و هوای زیبایی داشت !
در همان حالت مانده بودم و صدای خش خش نشان می داد عمران قصد گوش کردن
به
حرف برادرش را داشت .
با کنار رفتن پتو سعی در حفظ حالتم کردم که مبادا عمران پی به بیدار بودنم ببرد .
خوشبختانه شانس با من یار بود که بیرون رفت.
عطرش جا مانده بود و فکر و خیالش خواب را حرامم کرده بود .
این مرد قصد داشت با قلبم چه کند؟ چرا این گونه بی قرارم می کرد؟ دوست داشتن مرد
تند خویی چون عمران سخت بود دیگر نبود؟
به پهلو چرخیدم و سرم را روی قسمتی از بالشت که او دیشب سرش را آنجا گذاشته بود،
فشردم .
بوی عطرش می آمد و قلبم بی قرارانه خودش را به سینه ام می کوبید .
با درد تک تک سلول هایم از زیر لحاف گرم و نرم بیرون کشیدم و به سوی حمام رفتم .
سر تا سر این اتاق روز اولی که بی سر پناه و لرزان پا در آن گذاشته بودم را برایم به
تصویر می کشید.
یک ساعت بیشتر از استحمامم گذشته بود و نه خبری از عمران بود و نه من عجله ای
برای بیرون رفتن از اتاق داشتم .
برای بار دوم گیسوانم را میان چادر فشردم تا از خشکی اش مطمئن شوم. از این که....
به قلمپاک #حدیث
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ ﴿۴۶﴾
🔸 و هر که از مقام (قهر و کبریایی) خدایش بترسد او را دو باغ بهشت خواهد بود.
🔅 فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۴۷﴾
🔸 (الا ای جنّ و انس) کدامین نعمتهای خدایتان را انکار میکنید؟
🔅 ذَوَاتَا أَفْنَانٍ ﴿۴۸﴾
🔸 در آن دو بهشت انواع گوناگون میوهها و نعمتهاست.
🔅 فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۴۹﴾
🔸 (الا ای جنّ و انس) کدامین نعمتهای خدایتان را انکار میکنید؟
🔅 فِيهِمَا عَيْنَانِ تَجْرِيَانِ ﴿۵۰﴾
🔸 در آن دو بهشت دو چشمه آب (تسنیم و سلسبیل) روان است...
💭 سوره: الرحمن
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
✨﷽✨الهی به امیدتو
🌹💕 جمعه رو
🌹💕را پربرکت می کنیم
🌹💕با صلوات بر
🌹💕حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ
🌹💕و خاندان پاک و مطهرش
🌹💕اَللّهمّ صلِّ علی محَمّد
🌹💕وآل مُحَمَّد
🌹💕وَعجِّّل فرجهُم
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#سلام_امام_زمانم♥️
🦋🌼دوباره جمعه و در سایه سار عشق تو
مینشینیم گوشه ای چشم انتظاری میکنیم
اشک خود از دیده مشتاق جاری میکنیم
🌼🦋بر سر راه تو عمری بی قراری میکنیم
تا بیایی ان شاءالله در رکابت🌼🦋
جان نثاری میکنیم
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
الهی آمین🤲🏻
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💎👑یه زن جذاب تو این دوره زمونه ….🦋👠
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
17.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
❌️کپشن مهم❌️
بیشتر بیماریهاتو با همین یک نسخه ساده درمان کن✴️
به شرط استمرار ومداومت در درمان،➡️
هر شب انجامش بده💙
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
📚 فال حافظ روزانه
🔴 جمعه ۶مهر ۱۴۰۳
🌾فال حافظ امروز متولدین #فروردین :
حال دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است
طمع خام بین که قصه فاش
از رقیبان نهفتنم هوس است
📜تعبیر:
بیش از این طمع نکن چون حریفان از تو پیشی می گیرند. بر مبنای هوی و هوس کاری را انجام نده چون عاقبت خوشی در پی ندارد. آن مرادی که مدت هاست دنبالش می گردی به زودی خواهی یافت. انسانیت و شرف خود را در گرو این کار نگذار.
🌾فال حافظ امروز متولدین #اردیبهشت :
مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست
📜تعبیر:
در کارهایت موفق خواهیشد و مورد تحسین قرار خواهیگرفت. اما مغرور نشو وبه مردم کم اعتنایی نکن تا بیشتر مورد توجه قرار بگیری.
🌾فال حافظ امروز متولدین #خرداد :
بیا با ما مورز این کینه داری
که حق صحبت دیرینه داری
نصیحت گوش کن کاین در بسی به
از آن گوهر که در گنجینه داری
📜تعبیر:
این همه کینه و عصبانیت دردی را دوا نمیکند. سعی کنید خود را کنترل کرده و عقل خود را به کار بیندازید. برای حل مشکلات با تدبیر و درایت عمل کنید و از دوستان مورد اعتماد کمک بگیرید. چاره کار تو دعای خیر دیگران است. پس از اطرافیان خود غافل مشو و حق هم صحبتی را فرو مگذار.
🍀فال حافظ امروز متولدین #تیر :
سلام الله ما کر اللیالی
و جاوبت المثانی و المثالی
بر آن نقاش قدرت آفرین باد
که گرد مه کشد خط هلالی
📜تعبیر:
اندوه و ناراحتی دردی را درمان نمیکند و گره از کار بازنخواهد کرد. عمر طولانی دارید، سعی کنید بیشترین بهره را از روزهای زندگی ببرید. به تازگی دچار تضرر شده اید اما مطمئن باشید این ضرر از جای دیگر جبران خواهد شد. تو انسانی پاکدل و ساده هستی و وجودت از غرض ورزی خالی است. خداوند نیز به یمن این حس نیکو تو را در انجام این نیت یاری خواهد کرد.
🍀فال حافظ امروز متولدین #مرداد :
آن کس که به دست جام دارد
سلطانی جم مدام دارد
آبی که خضر حیات از او یافت
در میکده جو که جام دارد
📜تعبیر:
هر کس که در خانه ی او را بزند ناامید بر نمیگردد. پس دست به سوی او دراز کنید و از او بخواهید. خداوند هم به خاطر حسن نیت شما ، شما را یاری خواهد کرد انشاءلله.
🍀فال حافظ امروز متولدین #شهریور :
چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
یا رب امان ده تا بازبیند
چشم محبان روی حبیبان
📜تعبیر:
ناامیدی و یأس را از خود دور کنید. در کاری که انجام دادهاید اشتباهاتی مرتکب شدهاید بهتر است به آن بیشتر فکر کنید تا نقاط ضعف خود را پیدا کنید. سختیهایی که در این راه میکشید به خاطر سهلانگاری خودتان و اطرافیان است. برای یافتن مسیر درست از رهنمودهای سازنده افراد عاقل و دانا نهایت استفاده را ببر.
🍀🍀🍀