eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.9هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
خواهریا خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌 🌸 آیه الکرسی 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃 🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃 🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🍃 ❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️ ⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️ 🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺 ❤️❤️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
#رسوایی لب گزیدم و چشم فشردم. باز هم افسارم را قلبم به دست گرفته بود، تماس گرفته بودم که به او یاد
نخواهد داشت . سمیرا کم بود فاطمه هم به لیست حسادت هایم اضافه شده بود. حماقت بود اما من به دختری که حتی یک بار ندیده بودم، حسادت می کردم . به عشق عماد نسبت به فاطمه . به توجهی که عمران به او داشت و هر حسی که خودم از آن محروم بود . باز هم در خودم فرو رفتم. چرا حسرت هایم تمام نمی شد! مغموم تر و بی حال تر روز را به شب رساندیم. سمیرا لباس های تازه ای که خریده بود را برتن زد و من نیز یکی از آن لباس هایی که همراه با عمران خریداری کرده بودم را پوشیدم . شومیز زیتونی رنگ همراه با دامن کوتاه که تا روی زانوانم بود. جوراب شلواری زخیمی نیز به پا زدم و چادرم را برداشتم . تا آمدن مهمان ها کارها ادامه داشت و به قدری زیاد بودند که فرصت فکر کردن به عمران از سرم افتاده بود . بیشتر مهمان ها زن و مرد جوان بودند و کودکی همراهشان نبود. با اشاره ی مهسا که کنار پنجره از شارژر آویزان بود. پارچ آب را روی میز عسلی گذاشتم و جلو رفتم . -چیزی شده؟ با ابرو اشاره ای به حیاط کرد. چراغ های پایه دار حیاط را کاملاً روشن کرده بود اونا خانواده ی عموت نیستن؟ چشمانم را باریک کردم و با دقت نگاه کردم. خودشان بودند . عمو و عباس جلو بودند و زن عمو و سعیده نیز پشت سرشان می آمدند . دعوت سعیده یقیناً به خواست کبری خانم بود، او تنها کسی بود که از عروس زن عمو خوشش می آمد و مهم ترین که توران خانم با دعوت خانواده ام به شدت مخالف بود و تنها بخاطر آرزو راضی شده بود که این دعوت به عمل آید . روسری ام را مرتب کردم و برای خوش آمد گویی رفتم . مهم نبود که از تک تک شان دلخوری عظیمی بر سینه ام بود، حاال در خانه ی غریبه ها تنها نگذاشتن آن ها در اولویت بود . این هم یکی از آن تربیت های خان جون بود، من دست پرورده ی زنی بود که در سن کم عروس خانواده ی خان شده بود و بس خوب و بد را برایش دیکته کرده بودند او نیز برایم همه چیز را مو به مو دیکته می کرد . -سلام پسرعمو . او نگاهم می کرد سنگینی اش را احساس می کردم، من اما به جایی روی یقه و گردنش چشم دوخته بود . عمو و زن عمو نرگس داخل شده بودند و او و همسرش کمی عقب تر مانده بودند. کف دست عرق کرده ام را روی لباسم کشیدم که داخل شدند و در توسط عباس بسته شد حس خاصی به سعیده نداشتم، یک احوال پرسی کوتاه با او كردم تا کسی شک و شبهه ای در دلش نماند. خوب می دانستم شش دانگ حواس زن عمو نرگس پیش ما بود . سکوت میان من و عباس را برای لحظه ای، باد پاییزی که خودش را با شدت در و دیوار می کوبید در هم شکست . -خوبی؟ سعیده جلوتر رفته بود و در آغوش کبری خانم بود و عباس کسی که فکرش را هم نمی کردم کمی فرصت طلبانه رفتار می کرد . " برایش زمزمه کردم و به داخل اشاره زدم . ممنونی " به سردی -بفرمایید . نمی خواست برود، چشمانش میخ صورتم بود و لب هایش برای گفتن حرفی باز و بسته می شد و کلمه ای از دهانش خارج نمی شد . با صدای مهسا که مرا فرا میخواند او را پشت سرم جا گذاشتم و به سوی پذیرایی رفتم . علی نیز برای خوش آمد گویی از عمو احمد گذشت و منتظر عباس شد . در خانه غلغله ای به پا بود و توران خانم با همه احوال پرسی می کرد و در پاسخ زیارت قبول هایشان سر تکان می داد و تشکر می کرد . پذیرایی توسط مبل ها به دو قسمت تقسیم شده بود و مردان در قسمت بالایی پذیرایی نشسته بودند و خانم ها روی مبل و چند تنی نیز روی زمین به پشتی تکیه داده بودند . سینی چای را از دست سمیرا گرفتم و چادرم را زیر بغل کشاندم بده به عماد اون طرف منتظره. چادر به پذیرایی آمده و بازگشته بود . سینی را کمی بالا کشیدم که عماد آن را از دستم گرفت . عباس در تیررس نگاهم نشسته بود و بی هیچ خجالتی نگاهم می کرد . کمی ابروانم به هم نزدیک شد و خطی های ریز و درشت روی پیشانی ام افتاد . توران خانم با مغنعه ای سفید و چادر همرنگش شبیه به کسانی که از حج آمده بودند، شده بود و کمی فاخرانه رفتار می کرد . تواضع و خشوع در حرکاتش نبود، بیشتر غرور بود که آنگونه روی مبل نشسته بود و آن تسبیح سبز رنگ در میان انگشتانش می چرخید. هر چه کردم نتوانستم کلمه ی ریا را در ذهنم کمرنگ کنم. کارهای توران خانم کم از خودنمایی و ریا کاری نداشت . چند استکان خالی را از روی میز برداشتم و داخل سینی چیدم و ناخودآگاه صدای خانمی که کنار توران خانم نشسته بود و از سمیرا را تعریف و تمجید می کرد، به گوشم خورد. زنی که با دیدن من لبخندی زد که چال گونه هایش از پس چین و چروک هایی که زمانه بر روی صورتش گذاشته بود، خودش را به رخ کشید . -این عروس کوچیکت ماشاله، هم خوشگله هم خانومه خدا خوشبختشون کنه، راستی توران جان حامله نیست؟ کمر راست کردم تا هر چه زودتر از مقابل نگاهشان بگریزم . آن ها چه کاری به حاملکی من داشتند.... به قلم پاک 🍃🍃🍃🌼🍃 *
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 فوق العاده زیباست تا آخر ببین واقعا زیباست 🌹🌹 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 هیچوقت تو محل با ما بازی نمی کرد... فقط یه گوشه به دیوار تکیه می داد و تماشا می کرد فرقی نداشت وسطی و هفت سنگ و فوتبال، اون فقط تماشاگر بود یه بار وقتی ازش پرسیدم چرا هیچوقت خودت بازی نمی کنی بهم گفت" یه بار با چند تا از دوستام بازی کردم و بازی رو باختم. خیلی واسم کری خوندن و اون باخت خیلی ناراحتم کرد. واسه همین از باختن می ترسم و ترجیح میدم بازی نکنم. فقط یه تماشاگر باشم، نه چیزی بیشتر... " تو تمام این سال ها یه تماشاگر بود. چون از تکرار گذشته می ترسید. بعد از چند سال بی خبری دوباره دیدمش. تا بهش گفتم تماشاگر منو شناخت. وسط حرفامون فهمیدم تو دلش کسی هست که تو زندگیش نیست. دلیلش رو که پرسیدم از یه تجربه ی تلخ گفت. از یه خواستن که به داشتن ختم نشده... فهمیدم هنوز ترس از تکرار گذشته تو وجودش هست. درست مثل قدیما که بازی نمی کرد و فقط تماشاگر بود. حالا تماشاگر تنهاییش بود... می دونستم حرف زدن با یه تماشاگر بی فایدست ولی تو چشماش نگاه کردم و گفتم ببین رفیق ما قدیما بازی می کردیم تا تلاش کنیم اونی بشه که می خوایم. نمیگم همش می بردیم ولی باختن هم آخر دنیا نبود. تمام لذت بازی به این هستش که همش برد یا همش باخت نیست. بازنده باش ولی تماشاگر نباش. نذار ترس از باخت، ترس از نرسیدن، ترس از تکرار اتفاقات تلخ گذشته لذت زندگی رو ازت بگیره... 👤 حسین حائریان 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ❤️ سلام خدمت شما عزیزم محترم وتشکر بابت کانال بسیار خوبتون در جواب خانمی که گفتن دختر گلشون لرزش دست وتپش قلب بالای دارن بگم دختر منم هفده ساله هستش و همچین مشکلی رو داشت بردم مشاوره و خودمم رفتم ایشون راهی رو گفتن این بود اگه در عرض ۱ هفته ۳ بار غمگین شدن و تپش قلب گرفتن استرس پیدا کردن بدونم که مشکلش افسردگی هستش بعدا پرا پرانول ۱۰ نوشتن گفتن تو این سن نباید از دارو های که شما اسم بردید استفاده بشه .فقط وفقط رابطتون رو دختر تون صمیمی کنید تا حرف دلش رو به شما بگه با هم شوخی کنید استخر برید. حرف دل خودتون که نارحتش نکنه بزنید .وخدا رو شکر من این کارهارو تو ۶ ماه انجام دادم و خودش مشکلی که داشت اومد وبهم زد ومشکلی که ایشون داشتن این بوده که تو رشته ای که تحصیل می کردراضی نبود به خیاطی علاقه داشته از نظر ما چنین چیزی مشکل نبوده ولی از نظر اونا فاجه هستش امسال تو فن وحرفه ای ثبت نام کرده و کاملا خدا رو شکر نه تپش قلب دارن و نه لرزش دست . ببخشید که طولانی شد 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 رستورانی 🧅 پیاز : ۳ عدد تخم مرغ: ۱ عدد نمک وفلفل: به مقدار لازم اویشن: ۱/۲ ق چ پاپریکا: ۱/۲ ق چ ارد سوخاری :۲ قاشق سیر: ۱ حبه * اول پیازو با میکسر یا چرخ گوشت چرخ میکنیم *آب پیازو میگیریم * بهش ادویه ها و تخم مرغ و ارد سوخاری میزنیم و مخلوط میکنیم تا مواد چسبنده و یکم سفت بشه * با قالب یا با ماسوره و… قالب میزنیم و میزاریم توی فریزر تا خودشو بگیره * حالا سوخاریش میکنیم: اول توی ارد بعد توی تخم مرغ و در اخر توی پودر سوخاری * توی روغن داغ داغ سرخ میکنیم * با سس چیلی تای سرو کنید👨🏻‍🍳 نوش جان❤️ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 »زیبایی سلام سلام صد تا سلام یاسی جونم سلام ایده زیبایی آوردم براتون درس کنین منم دعا کنین دوستان همگی میدونین تخم مرغ برای پوست و عالیه پس زرده رو جدا میکنی همش میزنی و رو پوستت ماساژ میدی، یه 20 دقیقه بزار بمونه بعد اول با آب گرم پاکش کن بعد صورتت رو با آب سرد بشور. اگه بتونی تخم مرغ محلی پیدا کنی خیلی تاثیرش بیشتره و زودتر نتیجه میگیری. این ماسک به صورت کلی پوستت رو بهبود میده ولی عمده تاثیرش برای ترمیمه جای های تازه است، اگه جاشون لک شده در کنار این ماسک سفیده اش رو هم بزن تا کف کنه و به پوستت بزن لک هارو خیلی کمرنگ میکنه، بزار کامل خشک شه اما نباید تا وقتی میشوریش عضلات صورتتو تکون بدی، اول با آب گرم بعد سرد بشورش یه هفته هر روز جفتشو انجام بدی واضح تاثیرش رو میبینی. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 آدمِ بیش از حدی نباش دست بردار از بیش از حد فکر کردن و بیش از حد اهمیت دادن و بیش از حد توجه کردن و بیش از حد غمگین شدن... دست بردار از بیش از حد توقع داشتن و بیش از حد محتاط بودن و بیش از حد دوست داشتن و بیش از حد دل بستن و بیش از حد وابسته شدن. دست بردار! تو باید زندگی کنی، باید آرام آرام مسیر رسیدن به خواسته‌هات را طی کنی، باید خودت حواست به خودت باشد و اجازه ندهی بازی‌های ذهن و افکارت، مسیر رشد تو را مسدود کند. تو باید خودت حواست باشد که بیش از حد فکر کردن و بیش از حد اهمیت دادن به هرکس و در هرچیز؛ چقدر می‌تواند به تو آسیب بزند و چقدر می‌تواند تو را از پناهگاهِ امنِ آرامش و خوشحالی دور کند. تو باید خودت حواست باشد که در هیچ چیزِ جهان افراط نکنی، جز در زیستن و جز در به دل نگرفتن و جز در فراموش کردن... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🌼🍃 ...❤️ سلام جواب عزیزی ک میگن دخترشون تپش قلب و لرزش دست داره منم از مشهدم. دختر منم همینطور میشد اینا فقط از اعصابه دخترتون حتما یه درگیری فکردی داره عزیزم من دخترمو بردم دکتر فقط پرانول و کلرو دیاز پوکساید تجویز کردن عزیز دلم ببین دخترت ازچی فکرش در گیره باهاش دوست باش 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ❤️ تغذیه دخترشدن جنین برای دختردار شدن باید سراغ گروههای غذایی بروید که طبع سردی دارند. خیار، کدو، گوجه فرنگی، کاهو، باقلا، لوبیا سبز، نخود سبز، سویا، فلفل سبز و... جزء سبزیجاتی هستند که طبع سردی دارند. از میوهها می توان به انار، پرتقال، لیمو و... اشاره کرد. در دسته لبنیات هم می توان به کشک، پنیر، دوغ و ماست را نام برد. همچنین توصیه میشود برای پخت غذا از ادویه هایی مثل سماق استفاده شود که طبع سردی دارند یا همراه غذاترشی میل کنند. خوردن تخم کدو یا تخم هندوانه به دلیل طبع سردی که دارند، می توانند موثر باشند. همچنین غذاهایی که کلسیم و منیزیم بالایی دارند و پتاسیم و سدیم کمتری دارند، بهتر است بیشتر مصرف شوند. خوردن قهوه و کاکائو به اندازه مورد نیاز برای دختردار شدن توصیه می شود. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88