🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#برشی_از_زندگی_اعضا
#سمیرا
#قسمت_سیزدهم
این دیگه دورانی بود ک تک و توکی موبایل داشتن ک من هم چون مستاجربودم وتلفن نداشت موبایل داشتم.یکماهی دوباره گذشته بود و من چهار ماهه باردار بودم ک ی شماره ناشناسه افتاد،صدای ساعد اینبار اومد ک دلسوزانه برای بار اول بهم گفت نگران نشو من میرم اونور آب برای کار ی کم کارم طول میکشه رسیدم زنگت میزنم،تو دوران قهر های ی ماهه اش من ب فامیل میگفتم اون راه دور کار میکنه.
چند روز گذشت خبری نشد و من با همون شماره ک ساعد زنگ زده بود تماس گرفتم بعد از کلی نشونی دادن تازه اون آقا متوجه جریان شدن و گفتن ک من سربازم و ی متهم گوشی از من خواست و من براش خواستم کاری بکنم،تلفن های من ب خانوادش شروع شد و اونا میگفتن تصادف کرده و یکیو زیر گرفته دنبال کارش هستیم و آزاد میشه،هر دفعه ک زنگ میزدم اینو میگفتن و از اونجا ک باردار بودم و بخاطر گشادی دریچه میترال قلبم استراحت توان رفتن ب شهرشون ک از ما دور بود رو نداشتم،همین وعده های سرخرمن ک امروز آزاد میشه فردا آزاد میشه پسرم ب دنیا اومد و نه ماهه شد ک تصمیم گرفتم برم ببینم چ خبره.بماند ک برگشتم با ی بچه به همان جو خانوادگی ک ازش میخواستم فرار کنم با مشکلات هزار برابر بیشتر
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88