تقویم نجومی اسلامی
✴️ دوشنبه 👈13 فروردین /حمل 1403
👈21 رمضان 1445👈1 آوریل 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
شهادت مولی الموحدین یعسوب الدین امام العالمین امیر المومنین علی علیه السلام.(40 هجری)😭
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴وفات حضرت موسی علیه السلام.
💠بیعت مردم با امام مجتبی علیه السلام.
🔥به درک واصل کردن ابن ملجم ملعون توسط امام مجتبی علیه السلام.
🔥کشتن قُطام ملعونه توسط مردم.
🍀روز طبیعت.
📛تقارن نحسین ، صدقه صبحگاهی رفع نحوست کند.
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی.
📛امروز برای امور زیر مناسب نیست :
📛از منازعه و مسافرت پرهیز شود.
🚘 سفر: مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود).
👶مناسب زایمان نیست.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج جدی و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است:
✳️جا به جایی و نقل و انتقال.
✳️شروع به کسب و کار.
✳️و شراکت و امور بازرگانی و آموزشی نیک است.
✳️ شما میتوانید باجستجوی کلمه" تقویم همسران"در تلگرام و ایتا به ما بپیوندید و تقویم هر روز را دریافت نمایید.
🟣 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب نیست.
👩❤️👨 مباشرت و مجامعت:
مباشرت امشب: شب سه شنبه شهادت در راه خدا نصیب چنین فرزندی شود.
💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث دولت می شود.(ولی احترام امروز را نگه دارید)
🔴 حجامت:
#خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث روشنی دل می شود.
🔵ناخن گرفتن:
دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕دوخت و دوز لباس:
دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ استخاره:
وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن).
✳️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه.
✳️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد.
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که امشب شبِ سه شنبه دیده شود طبق ایه ی 22 سوره مبارکه "حج " است.
کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها...
و از معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده پیش آمدی است که موجب ملال خاطر وی می شود و هر چه سعی کند از آن خلاص نگردد صدقه بدهد تا برطرف گردد. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌸زندگیتون مهدوی🌸
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
▪️باورم نیست
که خیبرشکن از پا افتاد
حضـرت واژهی برخاستن از پا افتاد
▪️شهادت
حضرت امیرالمؤمنین
مولا علی علیه السلام تسلیت باد🏴
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
#زیارت_عاشورا
#روز_۳۶
دوستای همراه کانال طبق قرارمون چله زیارت عاشورا برای اول ظهور حضرت مهدی (عج) و بعد هر کسی هر نیتی تو دلش داره بخونه
هم به صورت صوتی هم تصویری و هم متنی پست میکنم با هر کدوم که راحتین شروع کنین.منو هم از دعای خیرتون محروم نکنین🙏❤️
به امید ظهور آقامون❤️❤️❤️
#یاس
#زیارت_عاشورا
روز۳۶
🍃🍃🍃🍃🍂🍃
💚✨زیارت عاشورا✨💚
🌺«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، وَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللهِ وَابْنَ ثارِهِ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، یا اَباعَبْدِاللهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَعَلى جَمیعِ اَهْلِ الاِْسْلامِ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى السَّمواتِ، عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ، وَاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللهُ فیها، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ، وَلَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَمِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ وَاَوْلِیآئِهِم، یا اَباعَبْدِاللهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ، وَلَعَنَ اللهُ آلَ زِیاد وَآلَ مَرْوانَ، وَلَعَنَ اللهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً، وَلَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجانَةَ، وَلَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْد، وَلَعَنَ اللهُ شِمْراً، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى، لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِکَ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ وَاَکْرَمَنى بِکَ، اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمام مَنْصُور مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، یا اَبا عَبْدِاللهِ، اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللهِ وَاِلى رَسُولِهِ، وَاِلى اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَاِلى فاطِمَةَ، وَاِلَى الْحَسَنِ وَاِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ، وَبِالْبَرآئَةِ مِمَّنْ اَسَسَّ اَساسَ ذلِکَ، وَبَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ، وَجَرى فى ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَیْکُمْ، وَعلى اَشْیاعِکُمْ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ، ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَمُوالاةِ وَلِیِّکُمْ، وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْدآئِکُمْ وَالنّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ، وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ، اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ، وَوَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداکُمْ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیآئِکُمْ، وَرَزَقَنِى الْبَرآئَةَ مِنْ اَعْدآئِکُمْ، اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْق فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَاللهِ، وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمام هُدىً ظاهِر ناطِق بِالْحَقِّ مِنْکُمْ، وَاَسْئَلُ اللهَ بِحَقِّکُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَکُمْ عِنْدَهُ، اَنْ یُعْطِیَنى بِمُصابى بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً بِمُصیبَتِهِ، مُصیبَةً ما اَعْظَمَها وَاَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الاِْسْلامِ، وَفى جَمیعِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَمَماتى مَماتَ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، اَللّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ، وَابْنُ آکِلَةِ الاَْکبادِ، اَللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ، عَلى لِسانِکَ وَلِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، فى کُلِّ مَوْطِن وَمَوْقِف وَقَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَللّـهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفْیانَ وَمُعوِیَةَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ، عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدینَ، وَهذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیاد وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِ، اَللّـهُمَّ فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْکَ وَالْعَذابَ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ فى هذَا الْیَوْمِ، وَفى مَوْقِفى هذا وَاَیّامِ حَیاتى، بِالْبَرآئَةِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ، وَبِالْمُوالاتِ لِنَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ اَلسَّلامُ * سپس صد مرتبه مى گویى: اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ
مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَآخِرَ تابِع لَهُ عَلى ذلِکَ، اَللّـهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ، وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً * آنگاه صد مرتبه مى گویى: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ * سپس مى گویى: اَللّـهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِم بِاللَّعْنِ مِنّى، وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَالرّابِعَ، اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً، وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللهِ بْنَ زِیاد وَابْنَ مَرْجانَةَ وَعُمَرَ بْنَ سَعْد وَشِمْراً، وَآلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیاد وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ * آنگاه به سجده مى روى و مى گویى: اَللّهُمَّ لَکَ الْحَممْدُ حَمْدَالشّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ، اَلْحَمْدُ للهِِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى،اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ، وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْق عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ، اَلَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ»🌺
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
لطفا یک دقیقه مطالعه بفرمایید
حرمت پدر واجب است !
امام علی(ع) همیشه برای ما عزیز است.
همانطور که میلاد امیرالمومنین را جشن گرفته و بنام روز پدر گرامی میداریم، حفظ حرمت شهادتش نیز لازم است.
او پدر امت است....
۱۳ فروردین، سالروز شهادت مولاست .
من ندیدم کسی سالروز وفات پدرش به گردش و طبیعت و تفریح برود، آنهم پدری بالاتر از تمام مخلوقات!
بالاخره تفریح رفتن، بگو بخند و شادی هم دارد، شاید آنروز اطراف شما توسط دیگران، روزه خواری و پایکوبی و... هم بشود،
شاید دلتان به درد بیاید...
شاید دل حضرت زهرا (س) بشکند...
بیاییم یک امسال را به احترام و عشق مولا،
۱۲ یا ۱۴ فروردین به دامان طبیعت برویم و به حرمت نان و نمکش، روز ۱۳ را از تفریح و بگو بخند اجتناب کنیم...
این یکروز میگذرد و تمام میشود
اما ما تا قیامت با این پدر کار داریم...
کاش رویمان بشود یا علی بگوییم....
(نشر این مطلب، صدقه جاریه است)
#پویش_همگانی_حرمت_شهادت_مولا
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام وخداقوت به یاس مهربون بابت کانالشون
درمورد سوال اون خانمی که کوچولوی چهارونیم ماهه دارن
داخل گوگل دکتر تو سرج کنن دکتر محمدهادی مظلومی شیرازهستن خیلی دکتر عالی هستن
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
#وفا سعید جان من رفیقتم، از دلت خبر دارم، تو رو جون هوتن دیگه دست روی دست نذار، وفا اون قدر ارزش دا
#وفا
خیرگی ترانه، گل بهی رنگ و مثل غنچه ی نورسی پر از طراوت و تازگی شده بود. ترانه بی اختیار مثل یک رباط
آهنی از روی تخت بلند شد و روبروی او ایستاد. لبخند پرمهر و پر از تحسینی به صورت او زد
و گفت:
-چه قدر ناز شدی وفا! کلک، نکنه قصد جون سعید و هوتن رو کردی بی انصاف، فکر قلب بی طاقت و ضعیف اونا رو
هم کردی که با خودت این کارو کردی؟
با خجالت به ترانه تشر زد و گفت:
-اذیت نکن دیگه؟ به خدا اگه بازم از این حرف ها بزنی، همه ی اعتماد به نفس و تحمل و قدرتم رو از دست می دم
و همین جا توی اتاق می مونم تا مهمونی تموم بشه.
ترانه دستش رو به طرف گردن کشیده و بلورین او که با یقه ی تقریبا باز کت کاملا در معرض دید بود برد و زنجیر
سفید ایتالیایی او رو که تاب خورده بود رو صاف کرد و بعد حلقه ی درشت و نگین برلیان آویزان و وصل شده به
زنجیر رو هم صاف کرد، با لحن شوخی گفت:
-دختر خوب، مگه دروغ می گم، به خدا اون قدر خوشگل و قشنگ شدی که منی که هم جنستم و مدام کنارتم و می
بینمت نمی تونم از دیدنت سیر بشم وای به حال بقیه مخصوصا از نوع کم جنبه و کم ظرفیتشون.
برای این که بحث رو عوض بکنه به طرف کیف دستی آویزان شده اش در رخت آویز رفت و بعد از برداشتنش
شیشه ی ادکلن فرانسویش رو از توش برداشت و کمی کنار گوش ها و گردنش زد و گفت:
-ترانه جون، بهتره زودتر بریم، ساعت هفت و نیمه، الان دیگه باید عروس خانمم از راه برسه، زشته بعد از اومدن
عروس بریم توی جشن.
ترانه هم کیفش رو برداشت و کنار او رفت و گفت:
- آره، راست می گی بریم.
او و ترانه وقتی که بالای تراس ایستادن از دیدن اون همه جمعیتی که توی باغ روی میز و صندلی ها نشسته بودن
هردوتاشون تعجب کردند، دست ترانه رو فشار داد و زیر گوشش گفت:
-خدای من ترانه، جمعیت رو می بینی؟ یعنی واقعاً همه ی این ها دعوت شدن،فکر نمی کنم که توی این شهر کوچک
دیگه کسی توی خونش مونده باشه.همه بدون استثنا تو جشن شرکت کردن.
ترانه با تکون دادن سر حرف او رو تایید کرد و گفت:
- آخه وفا جون، شوخی که نیست عروسی دختر یکی یه دونه ی رئوف خان ها . یکی از پولدار ترین و با اسم و رسم
دار ترین اشخاص توی این شهر کوچیک برای خودشون دک و پزی دارن، اون طوری که از هوتنم شنیدم سوران
شوهر ریزانم .از اون بچه پولدار است که باباش با پدر ریزان هم شان و هم مرتبه و در ضمن از همه مهم تر هم
کاره، پس می بینی که خیلی هم جمعیت زیاد این مراسم عروسی غیرطبیعی و تعجب برانگیز نیست.
همون طوری که دوتایی روی تراس ایستاده بودند و داشتن با هم حرف می زدن هیچ کدومشون به اطرافشون و
چشمهای زیادی که به وفا خیره شده بودن توجهی نداشتند. ترانه یک لحظه با دیدن سعید که از میان جمعیت با نگاه
خشمگینی داشت به طرفشون می اومد با آرنج به پهلوی وفا زد و گفت:
ادامه دارد...
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام روزتون به خیر و شادی.
راجع به تقویم همسران خواستم بگم بعضی از مطتلبشو ما باید صبح بعد از نماز انجام بدیم ولی شما تقویم رو ساعت یک یا دو یا اصلا صبح بعد از نماز هم که بگذارید سودی نکردیم چون اصل کارش که بعد از نماز هست ،رو ما رعایت نکردیم لذا ازتون میخوام در صورت امکان از به دار ظهر روز قبلش یا شب قبلش بگید که با آمادگی کامل رعایت کنیم وگرنه نه شما کاری کردی و نه ما استفاده کردیم.
با کمال تشکر .
دوست شما زیبا .🙏🌹
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
#آرامش و لیوان هات چاکلت رو چرخوندم و طعم دلکشش رو پذیرا شدم. هنوز غرق از طعم مطبوعش نشده بودم که ص
#آرامش
_گفتم حق نداری حالتتو عوض کنی. سرگشته و ناراحت به من نگاه میکرد و بالاخره لباش رو تکونی داد و با زبانش لباش رو تر کرد و طعم نوشیدنیش رو مزه مزه کرد. دقیقا مثل مادرم... مقابل صورتش بودم و نقطه نقطه چهره اش رو از نظر می گذروندم. از گوشه به گوشه صورتش آرامش تابیده می شد. دستور دادم.
دستور دادم
_دوباره بنوش. سیبک گلوش رو به سختی تکونی داد و بالاخره گفت:
_جگوار,
صداشو نمیخواستم...,صدای کوفتیشو نمیخواستم. با حرص خم شده و لبای مزه دار شده اش رو بین انگشت شست و اشاره گرفتم و با برافروختگی گفتم:
_صدات نباشه...,صدات هیچ جا نباشه دختر رضا..حرف بزنی گردنتو شکستم. و لبای نرم و خیسش رو محکم فشردم. لباش غنچه و چشماش پر شده. دیگه ترس تنها حسی بود که از چشماش بهت لبخند میزد چشماش پر شد و قطره اشکی از چشمش چکید که بلافاصله غریدم
_حق نداری گریه کنی. لرزشش رو حس کردم و با تَغییر گفتم:
_حق نداری بترسی..حق نداری ازم بترسی. من ارامششو میخواستم. با عصیانگری گفتم: _صداتو نمیخوام...فقط کاری رو که میگم انجام بده. از ترسش تکون هم نمیخورد. من متوجه شده بودم اين دختر اعتیاده...,مخدره. یک مخدر قوی!!! و با غضب گفتم،از واهمه ایی که داشت نفسی کشید و نفسش دقیقا به صورتم کوبیده می شد. هرم نفساش سوزان و بوی شکلات میداد. قفسه سینه اش با وحشت تکون می خورد. من دیوانه بودم.بهتر از هر کس این رو میدونستم. من آدم نرمالی نبودم من عصب هام نباید تحریک می من نباید چیزی تحریکم میکرد. من خطر بودم و ممکن بود هر بلایی,دقیقا هر بلایی سرش بیارم. من بیست سال بود ذره ای آرامش حرومم شده بود. من بیست سال بود فقط یاد گرفته بودم باید آدم بکشم و من وقتی روزی که تموم اندام های داخلی هشت تا از همراهانم به روی لباسام پاچیده شد. دیگه اون آدم من مثل جنون نبودم...من خود جنون بودم. و حالا صدای یک نفر ریتم نفس های یک نفر و چشمای یک نفر من رو خشمگین میکرد...من رو آروم میکرد. زانوم رو روی مبل قرار دادم .....و بعد دوباره با شدت آزاد شد. تموم تنم خواهان کشتن این دختر بود...این لعنتی من رو بهم می ریخت. چشماش از حالت طبیعی خارج و با گردی حاصل از ترس به من نگاه می کرد. جگوار درونم خرناس می کشید و من برای دریافت آرامش ,گردن خم کرده و با چشمای یخ زده ام نگاهش کرد...... نگاهش کردم...چشماش حالا ترسیده نبود. یک جور عجیب و نامانوسی نگاهم می کرد...یک تب کشنده گفتم:
_تو نباید حرف بزنی..نباید نفس بکشی..تو حتی نباید زنده بمونی. بدنش رو رعشه گرفت اما محکم گرفتمش .....و با حالتی جنون آمیز گفتم:
_شاید یه روز بخاطر این وجود محرکت خودم خفه ات کنم اما فعلا فقط یه چیز می خوام... چشماش رو با استفهام به من دوخت و پیچی خورد.
_فعلا فقط میخوام نفس بکشی!!! و نفسای شکلاتیش روی صورتم رها شد.
**آرامش
سرمای چشمای زمستونیش من رو به یک تضاد دل ضعفه آوری دعوت کرده بود. واقعا ترسیده بودم اما این عصیانگری و سرکشی وحشیانه اش من رو مثل یک قطب مخالف سمت خودش می کشید. می خواستم تمام آرامشم رو تقدیمش کنم و خشم سرکوب شده اش رو کمی رام... و نفسای شکلاتیم دقیقا به گونه اش برخورد میکرد. این که چی از نفس های من میخواست اصلا برام واضح نبود اما این وحشی گریش من رو دیوانه میکرد. نگاهش اونقدر نافذ بود که حس میکردم تموم افکارم رو می خونه.اما برای این که گزک دستش ندم ساکت و صامت ایستاده و با نگاه آرومی بهش خیره بودم. قفسه سینه ام با ریتم مشخصی تکون میخورد..... حرارتی عجیب تموم تنم رو در بر گرفته و من از این نگاه گنگ و جدیش در حال ضعف کردن بودم. نگاهش من رو به لرزه می انداخت. رسما من رو تهدید به مرگ کرده و بعد خواستار نفس کشیدنم بود. نمیدونم چند دقیقه درون حالت قرار گرفتیم که بالاخره,دستاش رو برداشت و به آرومی رها کرد. فاصله گرفته و بدون یک کلام من رو رها و از سالن بیرون زد...رفت و من هم به اغمایی از جنس دلتگگی فرو رفتم.
ادامه دارد ...
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام خانم ها نماز روزه هاتون قبول درگاه حق
پسرم زیر چونه اش کلی دونه زده که داخلش دونه های چربی هست گردن و روی سینه هم زده که بزرگتر هست مدام داره بیشتر و بیشتر میشه
طب سنتی نشون دادم
گفت یا خودش میره یا باید لیزر کنی
و اینکه اضافه وزن هم داره
آیا
شما تجربه ای درباره این مشکل دارید راهنمایی ام کنید
یه مادر رو از نگرانی در میارید
عکسش رو هم میفرستم لطفا بذارید گروه
الان حدود شش ماه یا بیشتر هست این دونه ها هست
بیشتر هم شده
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃 آثار عجیب بند بند جوشن کبیر🍃
🌺فراز 1👈🏻برای رزق و روزی.
🌺فراز 2👈🏻برای خلاص شدن از سختی.
🌺فراز 3👈🏻برای رفع دشمن.
🌺فراز 4👈🏻برای رسیدن به جاه و مقام و عزت.
🌺فراز5 👈🏻برای نزدیک شدن به خداوند.
فراز 6👈🏻برای تواضع در برابر خداوند.
🌺فراز 7👈🏻برای روزی حلال.
🌺فراز 8👈🏻اگر کسی با شما وعده ای کرده ولی زیر قولش زده این بند را زیاد بخوانید.
🌺فراز 9👈🏻برای جلب محبت.
🌺فراز10_29_33_78👈🏻برای بستن زبان بدگویان و بد زبانان مثل شوهری که بدزبانی میکند و دشمنان.
🌺فراز11_15_17_27_44_46👈🏻برای آسان شدن در کارها.
🌺فراز 12👈🏻برای بخت گشایی جوان ها.
🌺فراز 13👈🏻برای سعادت مندی و خوشبختی
🌺فراز 14👈🏻برای آرامش.
🌺فراز 16👈🏻برای نجات یافتن نکیر و منکر
🌺فراز 18👈🏻اگر با شخص مهمی کاردارید مثل ادارات.
🌺فراز 19👈🏻برای آسان رد شدن از پل صراط.
🌺فراز 20_25👈🏻برای حفظ ایمان.
🌺فراز 21_26👈🏻برای رفع غم.
🌺فراز 22👈🏻اگر دوست دارید کارتان انجام بگیرد قبل از آنکه دنبال آن کار بروید چند روز این ذکر را بخوانید.
🌺فراز 23👈🏻برای پیدا کردن حال خوش در عبادت.
🌺فراز 24_30👈🏻برای دولتمند شدن و بخت بلند پیدا کردن.
🌺فراز 28👈🏻برای موفقیت در کارها مثل دانش آموزان.
🌺فراز 31👈🏻برای سرحال شدن در عبادت
🌺فراز 32👈🏻برای بالا رفتن درجه مثل درس خواندن.
🌺فراز 34👈🏻برای محبوب شدن پیش بزرگان.
🌺فراز 35👈🏻برای عزیز شدن در نظر مردم.
🌺فراز 36_-58👈🏻برای رفع شر.
🌺فراز 37👈🏻برای رفع حالت تهوع مانند خانم های باردار.
🌺فراز 38👈🏻برای دفع چشم و زخم.
🌺فراز 39👈🏻برای محفوظ ماندن مال
🌺فراز 40👈🏻اگر میخواهید به جایی بروید برای شگون آنجا قبل از رفتن بخوانید مانند اسباب کشی.سیسمونی.جهيزيه.
🌺فراز 41_86👈🏻برای رفع بلا
🌺فراز 42👈🏻رحمت خدا.
🌺فراز 43👈🏻برای رها شدن از معصیت و گناهان.
🌺فراز 45👈🏻برای عزیز شدن بزرگان مثل مديران.
🌺فراز 47👈🏻برای بسته شدن زبان مردم که پشت سر شما بدگویی نکنند.
🌺فراز 48👈🏻اگر برای نماز خواندن خواب میمانید.
🌺فراز 49👈🏻اگر دوست دارید به خواندن نماز شب نایل شوید.
🌺فراز 50👈🏻اگر در روز خوابید و دوست دارید ساعت معینی از خواب بیدار شوید.
🌺فراز 51👈🏻برای دفع جن ها.
🌺ـ 52👈🏻برای رفع ناراحتی ها.
فراز 🌺53_54_88👈🏻برای رفع سرخک.
🌺فراز 55_63👈🏻برای رفع سردرد.
🌺فراز 56_57👈🏻برای رفع تهمت.
🌺فراز 59👈🏻برای رفع کمر درد.
🌺فراز 60👈🏻برای رفع بادهای سمی.
🌺فراز 61👈🏻برای کسانی که سرخک گرفته اند.
🌺فراز 62👈🏻برای وارد شدن در دریا.
🌺فراز 64_80👈🏻برای چشم درد.
🌺فراز 65👈🏻برای زکام.
🌺فراز 66👈🏻برای جلوگیری از سردرد مثل میگرن.
🌺فراز 67👈🏻برای نور چشم.
🌺فراز 68👈🏻برای کسانی که چشمشان نمیبیند.
🌺فراز 69👈🏻برای درد بینی.
🌺فراز 70_87👈🏻برای رفع قولنج
🌺فراز 71👈🏻برای کسانی که از اجنه میترسند.
🌺فراز 72👈🏻برای درد ساق پا.
🌺فراز73.74👈🏻برای درد دهان.لثه.زبان.
🌺فراز 75👈🏻برای رفع گوش درد.
🌺فراز 76👈🏻برای رفع دندان درد.
🌺فراز 77👈🏻برای رفع بلا مثل سیل و زلزله ...
🌺فراز 79👈🏻برای کسانی که نميدانندکجایشان درد میکند.
🌺فراز 81.84👈🏻برای کارهای مهم مثل خواستگاری و خرید خانه.
🌺فراز 82👈🏻برای درد حلق مثل مداحان.
🌺فراز 83👈🏻برای رفع دردهاي بدن.
🌺فراز 85👈🏻برای رفع همه بیماری ها.
🌺فراز 95👈🏻برای جلوگیری از کمردرد قبل از آنکه کمرتان درد بگیرد.
🌺فراز 96_98👈🏻برای رفع متروها.
🌺فراز 97👈🏻برای آزادی زندانی.
🌺فراز 99👈🏻برای آنکه مریض نشوید.
🌺فراز 100👈🏻اگر میخواهید همیشه دعاهایتان مستجاب شود
التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
👌ذات خوب
پشتش خداست 🌺
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام یاسی جان
یهو یادم اومد بگم خواهرم اسم خانواده شوهرش را گذاشته مغولها😬البته خداراشکر خیلی با هم راحت و خوبن فقط چون خوش اشتهان و میان میخورن و میریزن و می پاشن و میرن خواهرم اسمشون را گذاشته مغولا(البته مدلشون اینجوریه تو دورهمی ها خودشون هم هر چی باشه میارن وسط و یا علی😝)
مثلا الان دو شبه مغولا میخواستن برن اونجا اما هنوز نرفتن 😂
خواهرمم عضو کاناله ، از همین جا بهش میگم چاکرتم آجی✋😂
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
#جدایی_مهناز_و_محمد گرفتنش وسردی و بی تفاوتی که نشان می دادم، او با نگاه ها و کارهايی که به نظرم بی
#جدایی_مهناز_و_محمد
:بعد بدون اين که کنجکاوی کند يا دنباله حرفش را بگيرد، گفت
.باشه من می رم، ولی فکر نمی کنم، اين بابا دست برداره
!و در حالی که دوباره به قلبش اشاره می کرد گفت: آخه کار اون بی چاره ام به همين، گير کرده
.خندان خداحافظی کرد و رفت
نمی دانم چرا دلم می خواست با او درد دل کنم و حرف بزنم. دوست داشتم از من سوال کند و شايد همين کنجکاوی
نکردنش، مرا به گفتن، حريص می کرد و در دل از اينکه بی اعتنا گذشته بود، دلخور بودم. دلم می خواست اين راز را به
کسی بگويم. من که حتی در اين مورد به مريم هم حقيقت را نگفته بودم، ناخودآگاه دنبال يک همراز بودم و نرگس با
.رفتارش، بدون اين که علتش را بدانم، يک حس اطمينان و تمايل در من به وجود آورد
به هر حال به بهانه پيغام های آقای ميرزايی ما به هم نزديک شديم و رابطه مان از حدود سالم و عليک عادی گذشت و کم
.کم به بيرون از دانشگاه و خانه کشيد
نرگس سه سال از من بزرگ تر بود ولی از نظر فکری، به نسبت سه سال، خيلی فهميده تر و پخته تر از من بود. مهارتی
خاص در ارتباط بر قرار کردن با آدم هاداشت، با هر کس به زبان خودش حرف می زد و حرف همه را می فهميد.
درست مثل اين که خدا، وجودش را برای محبت کردن به ديگران آفريده باشد. مورد اعتماد و سنگ صبور همه بود. برای
مشکلات ديگران چنان خودش را وقف می کرد که من ماتم می برد. چون اين استعدادی بود که خودم هيچ وقت نداشتم.
برای او ناراحتی هيچ کس، غريبه يا آشنا، فرق نداشت. بی تفاوت نبود و در عين حال، يک اخلاق عالی ديگر هم داشت
که سبب اعتماد و اطمينان می شد. هيچ وقت خودش سوالی نمی کرد و تا خودت زبان باز نمی کردی، غیر ممکن بود حتی
در مورد چيزهايی که می دانست سوال کند يا حرفی بزند و همين آدم را برای گفتن مشتاق می کرد. خصوصا من که از
کشيدن بار رازی که به تنهايی کشيده بودم، در رنج بودم. بالاخره در اثر اصرار های مداوم آقای ميرزايی که ديگر داشت
به مزاحمت کشيده می شد و توجه بقيه همکلاسی ها را هم جلب می کرد، يک روز دل به دريا زدم و حقيقت را برای
نرگس گفتم و اين شد نقطه شروع دوستی نزديک ما و برقرار شدن ارتباطی عاطفی و عميق، آن چنان که انگار سال ها با
.هم دوستيم
وقتی به آقای ميرزايی، دو سه تا از دانشجوهای سال های بالاتر هم اضافه شدند، تصميم گرفتم شر همه را از سر کم کنم.
حلقه ام را دستم کردم و به کمک نرگس توی دانشگاه شايع کردم که نامزد کرده ام. هيچ وقت آن روز را که با نرگس
.شيرينی مثلا نامزدی ام را پخش کرديم، فراموش نمی کنم
.بی چاره آقای ميرزايی چه حالی شد
ادامه دارد...
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
یاس سلام
به نکته بگم که شاید با دونستنش باعث بشیم دل کسی نشکنه
اگه دختری به هردلیلی زود ازدواج کرده وشما متوجه میشید بهش نگید وای کودک همسری بودی؟
واژه ی کودک همسری خیلی سنگین هستش چون طرف باتمام بچگیش زندگیشوروی پانگهداشته بیشترازظرفیتش شاید هزاران برابرازآدمای عادی برای زندگیش هزینه کرده
اونی که زودازدواج کرده خودش میدونه بچگی نکرده خودش میدونه چه دردهایی وتوسن کم کشیده تاسرافکنده جلوبقیه نباشه
اینکه میای سریع بهش میگی تو کودک همسری بودی یه تحقیرخیلی بزرگ پشتشه که فقط خوداون آدم حسش میکنه
تمام رنج هاش وخستگیاشو بایه حرف جلوی چشمش میارین
توروخدامراقب حرفامون باشیم
مهم نیست گذشته ی آدمهاچی بوده مهم اینه واسه بهبود شرایطشون چه فداکاری کردن وچقدرزمین خوردن
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
امروز به کودک درون خود آرامش بدین.
کودک درونتون در قلبتون زندگی میکنه و شما باید همون طور که به کودکی که ترسیده ارامش میدین، کودک معصوم درون خودتون رو هم به همین شکل آروم کنید.
با کلمات ساده و آرامش بخش و جملات محبت آمیز مثل
❣اشکال نداره عزیزم
❣من کنارتم
❣تو خیلی قوی هستی
❣دوستت دارم
این تمرین به قلبتون کمک میکنه که عمیق تر باز شه و شما احساس آرامش بیشتری داشته باشید.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام من اومدم از جناب دکتر جراح پلاستیک سفیده تخم مرغ بگم😁
ایشون با شما کاری میکنن به اذن خداوند که هرگز پوستتون چروک نشه و همیشه جوون بمونه اما چجوری🤔
یک تخم مرغ رو برمیدارید سفیده و زرده رو جدا میکنید و ما برای هربار فقط به یک سوم یا یک چهارم یک سفیده نیاز داریم و بقیشو توی ظرف شیشه ای یا چینی درداز نگه میداریم برای روزهای بعد.روش استفادش اینه که سفیده رو با چنگال هم میزنیم تا روون بشه بعد میمالیم به صورت و روش دستمال کاغذی میذاریم.جوری باید باشه که دستمال کاملا خیس و شفاف بشه اگر نشد روی دستمال سفیده میزنیم تا خیس بشه و صبر میکنیم تا کامل خشک بشه.کامل کامل کامل. بعد از گوشه آروم آروم برش میدازیم.تو این مدت بهتره اصلا حرف نزنیم. وقتی برداشتید بگیریدش تو نور و ببینید که چربیهای تمام منافذ پوستتون رو درآورده و بعد صورت رو با آب ولرم بشورید
بعد از انجام اینکار حس میکنید پوستتون نرم نرم شده
اینکار به بهبود جوش و جای جوش هم کمک میکنه
سلولهای مرده رو برمیداره.کلا تفاوت رو به چشمتون یهوووووووووویی میبینید...خیلی شگفت انگیزه
ولی فرداش سفیده تخم مرغ دیگه بدون دستمال میزنیم.یغنی دستمال بازی فقط هفته ای یک بارنه بیشتر.باقیش سفیده خالی رو میزنیم بعد ازین که خشک شد میشوریم
با این فرمول کسی که هفتاد سالشه و هفته ای یکبار استفاده کرده به نظر چهل ساله میاد .یعنی با دکتر سفیده شما پیر نمیشید.
اگر پوستتون خشکه بعدش کمی روغن یا مرطوب کننده مناسب پوستتون بزنین
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
تقویم نجومی سه شنبه👇👇
✴️سه شنبه👈14 فروردین/ حمل 1403👈22 رمضان 1445👈2 آوریل 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
✅صدقه مقبول است و ثواب مضاعف دارد.
🚖سفر : مسافرت سودمند و پر فایده است.
👶 زایمان خوب و نوزاد خوش قدم و خوشبخت باشد.
🤕 بیمار امروز زود خوب شود.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز قمر در برج جدی است و برای امور زیر خوب است:
✳️برداشت محصولات کشاورزی.
✳️از شیر گرفتن کودک.
✳️وام و قرض دادن و گرفتن.
✳️و کندن چاه و کانال خوب است.
🔵نوشتن حرز و سایر ادعیه و نماز و بستن آن برای اولین بار مناسب است.
👨👩👧👦مباشرت امشب :شب نزول قرآن و شب قدر است و شبی که احتمال شب قدر بودن آن از شب های دیگر بیشتر است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سروصورت) در این روز از ماه قمری ، باعث فقر و بی پولی می شود.
💉💉حجامت خون دادن فصد.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث قوت دل است.
✂️ ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد.
👕👚 دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر ان را تکمیل کنند)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن)
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که امشب شبِ چهار شنبه دیده شود طبق ایه ی 23 سوره مبارکه "مومنون" است.
و لقد ارسلنا نوحا الی قوما فقال یا قوم...
و از معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را خیر و خوبی از جانب بزرگی برسد که باور نکند و یا نصیحتی به کسی کند و او باور نکند. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد .
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد .
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
#آرامش _گفتم حق نداری حالتتو عوض کنی. سرگشته و ناراحت به من نگاه میکرد و بالاخره لباش رو تکونی داد
#آرامش
صیغه تموم شد.. دقیقا صیغه پنج ماه ما تموم شد. تموم شدن صیغه چیز عجیبی نبود اما رفتار های داریوس به شدت مشکوک بود. سردرگم و عصبی بود...وقتی علت حال بدش رو جویا شدم چرا نمیتونستم باور کنم. حس میکردم داریوس یک چیزی رو از دست داده و در پی اون میگرده اما چی؟؟؟ نمی دونستم. نمی خواستم زیاد فکر کنم و به همین علت خودم رو رها و از همه چیز آزاد کردم. فقط خواهان یک چیز بودم.. هیولا.
**حامی
چشمای دردناکم رو بهم فشردم و سعی کردم کمی بخوابم. سرم رو روی بالشت قرار داده و خواستم چشمام ببندم که صدای پیامک گوشیم بلند شد معمولا مهم ترین خبرات رو به من.یعنی به تلفن شخصیم پیغام میدادن بنابراین دست دراز کرده تا تلفنم رو از روی میز بردارم. ابرو درهم کشیده و پیام رو باز کردم اما از دیدن چیزی که فرستاده شده بود به سرعت از روی تخت بلند شده و ایستادم. متعجب پیام رو سه بار دیگه خوندم و بعد مطمئن شدم نگاهی به شماره اش کردم و بعد تماس رو برقرار کردم.
**داریوس
آیپد رو با جدیت درون دستم گرفته و سعی می کردم با نهایت سرعت خودم رو به جگوار برسونم و بالاخره خبر عجیبی رو که امروز صبح به دستم رسیده بود رو خبر بدم. نگاهی به آیپد که انگار مثل یک بمب اتم هر لحظه در حال منفجر شدن بود کردم و با استرس ضربه ای به در زدم و بعد از اذن ورود در رو باز کرده و وارد شدم. با ژست جذابی پشت به من و مقابل پنجره ایستاده و به باغ نگاه میکرد.
_سلام رئیس. سری تکون داد و با نفوذ کلامش گفت:
_چی شده؟
نفسی تازه کرده و با هیجان گفتم:
_ یه اتفاقی افتاده, و هیبتش رو تکونی داد و چشم از منظره مقابلش گرفت و به من بخشید. نگاهش خیره بود و بنابراین بدون تردید گفتم: _چند هفته پیش میثم خبر داد که فعالیت های همایون یکم مشکوکه. دیروز خبر رسید که همایون دستیار ارشدش رو فرستاد شیراز که سری به جنسای بازارش بزنه اما وقتی این موضوع جالب شد که همایون پیغامی به نوچه هاش فرستاد که خونه رضا شرقی رو زیر و رو کنن. وقتی اینو شنیدیم برامون جالب شد و بالاخره امروز صبح فهمیدیم که درست شبی که رضا شرقی کشته شده یه بسته به دستش رسیده و بعد انگار بهش حمله شده. این که اون بسته چی بوده و الان کجاست,دقیقا یه راز سر به مهره.. با اون ابهت شاه نشینش سری تکون داد و با جدیت گفت:
_پس همایون در به در دنبال اون بسته است؟
با احترام گفتم:
_بله. از مقابل پنجره با صلابت قدم برداشت و سمت میزش رفت. آیپد رو روی میز قرار داده و گفتم:
_اطلاعات دقیق تر اینجاست.. آیپد رو با اخم کمرنگی در دست گرفت و اطلاعات رو رصد کرد. حدودا چند دقیقه بعد گفت:
_اون بسته هر چیزی که هست.یه مدرک مهم از همایونه..رضا به من گفته بود که یه خبرهایی قراره دستش برسه و من قرار بود زود خودم رو بهش برسونم که اون بلا سرش اومد.
نفس عمیقی کشیده و گفتم:
_امیدوارم بتونيم اون مدرک رو به دست بیاریم. خیلی جدی گفت:
_نیازی به امیدواری نیست...اون مدرک الان تو دست ماست.
متعجب نگاهش کردم و گفتم:
_متوجه نمیشم. نگاه خیره اش رو به من دوخت و گفت:
_دختر رضا رو صدا کن بیاد اینجا.
**آرامش
دونه های گردو زیر دندونام خرچ خرچ صدا کرد و من با لذت باقی مونده عسل رو از روی لب هام چشیدم و گفتم:
_بانو ممنونم..من برم. از پشت میز بیرون اومدم و گونه چروک شده اش رو با عشق بوسیدم و گفتم:
_خدافظ خوشگلم. لبخندی زد و گفت:
_در پناه خدا مادر, دستی برای بقیه تکون داده و سعی کردم تکه گردویی رو که گوشه دندون انتهاییم گیر کرده بود رو در بیارم. با زبونم به دندونام فشار وارد می کردم تا بتونم تکه گردو گیر کرده رو خارج کنم. با دست راستم کیفم رو محکم گرفتم و سرانگشت دست چپم رو روی لبم قرار داده و سعی می کردم با کمک دست و زبونم مسیر درستی ایجاد کرده و اون لعنتیو بیرون بیارم که با شنیدن اسمم با تعجب به سمت راست چرخیدم. متعجب و خندان به داریوس چشم دوخته و بالاخره با فشاری که به دندونم وارد کردم گردو از لای دندونم خارج و با حرص بلعیدم.
_سلام خوبی؟ چهره اش کمی مشوش بود اما با لبخند دروغینی گفت:
_خوبم.
_داری میری بیمارستان؟
کیفم رو روی شونه ام تنظیم کردم
و گفتم:
_آره..تو اینجا چی کار داری اونم اول صبحی؟ نگاهش گشتی صورتم زد و من حس کردم تشویش در حال جویدن افکارشه. به آرومی گفتم:
_چیزی شده داریوس؟ نگاهی به راه پله کرد و بعد با ناچاری گفت:
_رییس کارت داره.
و گرمایی که درون قلبم ایجاد شد تحت اراده من نبود... تشویشش رو درک نمیکردم اما لبخندی زدم و گفتم:
_پس احضار شدم؟
گیج و سردرگم نگاهش کردم و با استفهام گفتم:
ادامه دارد ...
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88