🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#درد_دل_اعضا ❤️
#قسمت_چهارم
میگه ربطی به زندگی خصوصی ما نداره وهیچ خللی توزندگی من نمیتونه داشته باشه ومن دوستت دارم
خیلی سخته دیگه توان ندارم خستم اما چه کنم ؟بچه هام خیلی من وپدرشون ودوست دارن وشوهرم هم هیچی واسشون کم نمیزاره موندم چطور سر پا بشم دوست دارم جدا بشم از شوهرم اما آینده بچه هام چی ؟ من مسئولم در قبال آینده بچه هام
البته الان یکسال گذشته وشوهرم میدونه که من ازدرون داغونم خیلی خود خوری میکنم اما چه فایده تازه یه کم ازلحاظ روحی سرپاشدم اما بعضی شب ها مثل امشب حالم خراب میشه هیچ کسم ندارم که باهاش حرف بزنم آخه میدونم حرف زدنم فایده نداره خیلی مشاوره رفتم اما هیچ کس نمیتونه درک کنه که چه به سرم رفته فقط واسم دعا کنید تابتونم ازاین بحران رد بشم واین که دلم میخواد هیچ کدام از زن های این سرزمین دچار درد ی که من شدم نشن وهمیشه آرامش داشته باشن التماس دعا
واین که زیاد توضیح ندادم به خاطر این هست که چند نفراز بستگانم تواین کانال عضو هستن ونمیخوام که متوجه دردم بشن بزار این غم تنهایی تا ابد در قلب خودم بمونه 😔
آشنای غریب 💔
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#تقاضای_همفکری
سلام یاس جان ممنون از کانال خوبتون یه حرفهایی که نمیتونیم پیش کسی بزنیم تو کانال راحت میتونیم بگیم من متولد ۶۸ هستم دوتا فرزند دارم دخترم کلاس ۹هستش پسرم کلاس دوم مشکله من دخترم هست واقعا اذیت میکنه بسیار مخفی کار هست همش باید بالای سرش باشم یک هفته پیش باهمسرم رفتیم شهرستان بچه ها روسپردم به خواهرم دخترم به بهانه خونه خواهرزادهام نمیدونم بادوستاش رفته بیرون اینم بگم واقعا رفیق باز هستش حتی مدیر مدرسه منو صدازد گفت دخترت درسش خوبه اما این دخترا رفیق های خوبی برای دخترت نیستن دارم دیونه میشم که اون یک ساعت دخترم کجا رفته بخدا براش کم نمیزاریم باباباش رستوران میره بادخترهای خواهرم کافیشاپ میره الان مشکله زندگیه من فقط دخترم هست من وهمسرم مذهبی هستیم بعضی وقتا به خودکشی فکرمیکنم یا برم خونه پدرم بازمیگم نمیشه همسرم دیابت داره اعصبانیت براش سمه توروخدا کمکم کنید اجرتون باخانم فاطمه زهرا
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
✅سلام منم خواستم ناراحتیمو امروز با شما در میون بذارم
خیلی وقته عروس خانواده ای شدم که به اجبار منو خواستن در حالی که کاملن سنتی اومدن خواستگاری و انتخاب مادرشون بودم ولی همچنان بعد گذشت هشت سال نفرت و در وجودشون حس میکنم در صورتی که چیزی براشون کم نذاشتم بیشتر از یک دختر براشون کار کردم از لباس شستن با دست بگیر تا شستن فرش و دستشویی و غذا پختن برای اهل خانه و مهمان ها..اما هر بار جوری رفتار کردن انگار وظیفه بوده اما امروز حرفی و شنیدم که تابحال انقدر ناراحتم نکرده بود یعنی هر چی میشنیدم ندید میگرفتم ما زندگی معمولی داریم خداروشکر دستمون ب دهنمون میرسه و همسرم عاشقمه من ی دختر بچه دوساله ای دارم ک خیلی شیرینه و تازه حرف زدن و یاد گرفته رفته بودیم خونه پدرشوهرم همسرم با ذوق برای پدر و مادرش تعریف کرد ک دخترم بگو وقتی به بابایی زنگ میزنی میگی چی بخرم دخترمم گفت بستنی.کیک.نون واسه مامان یهم پدرشوهرم برگشت به یه بچه دو ساله گفت شما مفت خورا تو خونه چیکار میکنین برید خودتون بگیرید خداشاهده شاید شاغل نباشم اما از صد تا زن شاغل دار بشتر بدرد بخور تر بودم از وام های خونگی ک از پول تو جیبیم واس کمک ب همسرم گرفتم از پس اندازام از طلاهایی ک داشتم دادم بابت بدهی هاش وقناعتام اما هچکدومشون ندیدن در حالی که در جریانن همسرم خیلی خجالت زده شد و سرش و انداخت پایین ولی من نمیبیخشمشون بابت دلی که از منو بچم میشکنن کاش بزرگترا یاد میگرفتن اگه دل پری دارن از کسی سر بچه کوچیک خالی نکنن تاوان داره
🍃🍃🍃🌼🍃
یاس هستم
@Yass_malake
لینک کانال
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
#گلاب ۹۷ + تو خوشگلی.. خوش اندامی اما ظرافت زنونه نداری دوباره رو به روم وایستاد که اخمام رفت توهم
#گلاب
.میگفت توجه نکن میگفت یکی مثله الوند که از اول عمرش همه دخترا زیر دستش بودن و چشم چشم ارباب از زبونشون نمیفتاده دیگه مطیع بودن جواب نمیده ..میگفت جذبش کن طرف خودت متفاوت از دور و بریاش باش .. میگفت یکم بهش بی توجهی کن که فکر کنه برات مهم نیست بعد خودش کم کم میاد طرفت بعد تو با دست پس بزن با پا پیش بکش ..
حرفاش گیجم میکرد و بهشون اطمینان نداشتم اما قصد داشتم که انجامشون بدم .
از گوشه کنارای در بیرون و نگاه کردم اما چیزی دیده نمیشد کلافه نفسی کشیدم و در و باز کردم پا گذاشتم رو ایوون و نگاه همه تو یک لحظه اومد سمتم .
معذب شده بودم و خواستم لبخندی بزنم که یکم راحت تر بشم اما افسون گفت که مغرور باش و گستاخ .. نه فقط با الوند باهمه ...
از مقابل اون همه نگاه های متحیر گذشتم و رفتم سمت اتاق مامان..
حق داشتن انقدر تعجب بکنن همیشه لباسای ساده میپوشیدم و مثله بقیه زنها فقط موقع جشن و پایکوبیا یکم سرمه میکشیدم به چشمام .. الان کاملا فرق کرده بودم
رفتم تو اتاق و مامانم با دیدنم متعجب شد
بلنو شد اومد طرفم
+ چیزی شده؟
_ بتول گفت کارم داشتین
+اره .. این لباسا چیه؟
_ زشته؟
+ نه خیلیم قشنگه .
مامان لبخندی زد
_ چیکار داشتین با من ؟
+ ماهجانجان باهام حرف زد
صورتم رفت توهم
+ گفت که انگار لازمه یک چیزایی بهت یاد بدم ...
سرخ شدم و سرمو انداختم پایین
_تو الان دیگه یک زن شوهر داری نباید خجالت بکشی گلاب به جاش بیا اینجا و خوب به حرفام گوش بده
مجبوری نشستم کنار مامان و مامان برام چیزایی گفت و من فقط از شدت شرم عرق میریختم .. بلاخره حرفاش تموم شد و من احساس میکردم فشارم افتاده ..از جام بلند شدم و رفتم سمت در و از اتاق زدم بیرون.هوای تازه که بهم خورد نفسی کشیدم و تازه انگار جون گرفتم ..
سرمو بلند کردم که با الوند چشم تو چشم شدم .تکونی خوردم و حرفای افسون تو مغزم زنگ خورد و تکرار شد ..
سرمو گرفتم بالا و سعی کردم جدی به نظر برسم .یک گوشه از دامنم با دستم گرفتم بالا و رفتم سمت اتاقم .الوند خیره نگاهم میکرد و چقدر لذت بخش بود این نگاها اونم درست جلوی چشمای ترنج ..
به الوند که رسیدم مکثی کردم و فقط زیر لب سلامی دادم و دوباره ازش گذشتم .
به اتاق که رسیدم به نفس نفس افتاده بودم .. برای منی که همیشه یک جور دیگه پوشیدم و گشتم و زندگی کردم این مدل لباس پوشیدن و مرکز توجه قرار گرفتن خیلی سخت بود.بتولم نبود که بگم برام یک چیز شیرین بیاره بزارم دهنم .ضعف داشتم و گرسنه بودم .رفتم سمت اینه و به خودم نگاهی انداختم ...
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام خوبی برا اون خانم که گفتن دخترش خارش داره .عزیزم این نباید آنتی بیوتیک تحت هیچ شرایطی مصرف کنه .هفته دوبار با بتادین خالص آب قاطی نکنه خودش تو سرویس بشوره .استرس سم براش کلا استرس نداشته باشه چون بدن که ضعیف میشه دستگاه تناسلی اولین جایی که مریض میشه .سرویس بهداشتی بین راهی استفاده نکنه
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
19.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
⭐️🌷در من امـیدیست
میآید و میرود
اما هرگز نمیگویمش بدرود...🌱🌸
حس_خوب_زندگی✔️🌈
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
خواهریا خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌
🌸 آیه الکرسی 🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ
منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃
🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃
🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا
أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🍃
❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️
⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️
🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺
❤️❤️
ملکـــــــღــــه
#رسوایی بالاخره او نیز تکانی به خودش داد و هر دو بی توجه به حرف هایی که ممکن بود در جمع پشت سرما
#رسوایی
قرار نیست امشب در دهنتو ببندی نه؟
می گفت و جلو می آمد. من آدم بی آبرویی کردن نبودم اما دیگر صبرم سر آمده بود .
حق نداشتند سر هیچ و پوچ پدرم را فحش بدهند .
-تا وقتی که شماها یاد نگیرید احترام پدرم و نگه دارید همینی که هست .
چشم باریک کرد و متوقف شد .
-داری تند میریا، نذار اون روم بیاد بالا .
خط و نشان هایش کم بود، چیزی بیشتر می خواستم تا از موضعم کوتاه بیایم .
رو به مادرش کرد و بی تفاوت گفت: این گریه زاری نداره که صبح خودم میرم میارمش،
ببینم کدوم تخم جنی جلومو میگیره .
دیوانه شدم. دهانم باز شده و قبل از آن که چیزی بار عمران کنم، در باز شد و آقا بهروز
داخل شد .
-عماد بیا ببین این ماشین چش شد می خواستم برم آشپزخونه ممد آقا واسه تسویه
حساب .
وخامت اوضاع را درک کرد که در را بست و داخل آمد. آرنج هایش را بالا داده بود و
دستانش روغنی بودند .
-خیر باشه چیزی شده؟
از میانشان گذشتم و به طرف اتاق عمران رفتم و در را با صدا کوبیدم. طول و عرض
اتاق را طی می کردم و دندان می فشردم تا عصبانیت کم تر شود اما توفیری نداشت .
با ورود عمران و قفل شدن در، شجاعانه سر جایم ایستادم تا شیر پسری که توران خانم
پرش کرده بود، برابرم صف آرایی کند .
امشب یا می مردم یا این جماعت را به خودشان می آوردم.
یقه ام را گرفت و پیشانی اش را به پیشانی ام چسباند .
-رو دل کردی؟ کی بهت نخ داده هار شدی؟
قدمی عقب گذاشتم که او نیز آمد .
-زر بزن زود...
باز هم قدمی دیگر و دیواری که راه را برای عقب گرد بیشترم بست و صدای فریاد بلند
او
که در اتاق پیچید .
-با توام بهار .
کسی به در اتاق می کوبید اما من تنها مرد درنده ی مقابلم را می دیدم .
-بگو به پدرم توهین نکنن منم کاری به کسی نداشته باشم .
انگشت شقیقه اش را به پیشانی ام کوبید و صدایش را بالا تر برد .
-د احمق چرا نمی فهمی، پدرت هم قاتل بود هم حروم خور به ژن این آدما چی
میگن؟
میگن حروم زاده میگن حیوون... خیلی چیزا میگن می خوای تک تک برات بشمرم؟به سینه هایش کوبیدم و مانند او فریاد زدم.
-پدرم قاتل نبود، پدرم مال حروم خور نبود، هیچ کدوم از اینایی که میگی لایق بابا
محمودم نیست. لایق خودتونه ...
گویی می خواست بزور حرف در کلمه ام فرو کند که فکم را در میان مشتش گرفت و
لب
هایش را دم گوشم برد و آرام تر از دقایقی قبل گفت :
-محمود خان قاتل بود، دزد بود، بیشرف و زیر و رو کش بود، بفهم تا نشدم همون
حیوونی که به ریشم بستی...
رهایم کرد و به سوی در رفت تا سرو صدا ها را خاموش کند .
با باز شدن در آقا بهروز و سمیرا وارد اتاق شدند .
-چیکارش کردی پسر؟
انگشت اشاره ی عمران بالا آمد. جلوی در ایستاده بود و نمی گذاشت جلوتر بیایند .
-به این دختره راه و چاه یاد دادن که زبونش شده سه متر، اینا رو واسه من تیر نکنید
که هنوزم همون عمرانم، صبح نشده شکم پسرای محمود و سفره می کنم و دهن این
دردونشم سرویس می کنم تا واسه من شاخ و شونه نکشه .
سمیرا تندی کرد .
-مگه شهر هرته برو اونور ببینم دختره رو چیکار کردی.
دستم را روی فکم گذاشته بودم و آن ها گمان می کردند که دست روی ضربه ای که
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88