eitaa logo
ملکـــــــღــــه
15.2هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس جون برای اون خانمی که مشکل ارتباط گرفتن تلفنی و حضوری با دیگران رو داشتن و گفتن نمیتونن اهل صحبت باشن میخواستم بهشون بگم مواقعی که توی جمع قرار میگیری سعی کن در لحظه زندگی کنی یعنی نگران این نباش که قراره چه صحبتی بشه با شما یا شما قبل از اینکه چیزی ازت بپرسن استرس نداشته باش که چی بگی و چطوری باشی یا به این فکر نکن که قبلا چطوری بودی در کل نگران گذشته و آینده نباش تو همون لحظه ای که هستی حضور داشته باش راحت و ریلکس باش فکر کن تو خونه خودت تنهایی اینو به این خاطر میگم که آرامش داشته باشی فکر کن خواهرت کنارت نشسته یا اونی که باهاش خیلی راحتی پیش بینی منفی نکن ارزیابی هم نکن اینکه گفتی یکم مکث میکنی جواب میدی خیلی هم خوبه مکث چند ثانیه ای واسه تمرکز و جواب به جا لازم هم هست تمام اون آدم ها افرادی عادی هستن بیشتر سعی کن گوش کنی شنونده خوبی باش اجازه بده بیشتر اونا صحبت کنن تا تمام منظورشون رو متوجه بشی بعد با تمزکز و احترام جواب مناسب بده بذار تمام چیزی که داره رو نشون بده وقتی حرفش تموم شد با آرامش و لبخند شمرده جواب بده نظر بده با صدای رسا و شیوا حرف بزن آهسته حرف نزن آخر جملاتت رو نخور با صلابت و اعتماد به نفس حرف بزن جنسیت برات مهم نباشه با خانم و آقا راحت صحبت کن تو جمع گوشه نشین بهترین جا بشين به اندامت بها بده جایی نشین که مچاله بشی روی بهترین مبل میزبان بشین و نفس عمیق بکش. امیدوارم بیای بگی خیلی راحت بود برات 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس جون برای اون خانمی که مشکل ارتباط گرفتن تلفنی و حضوری با دیگران رو داشتن و گفتن نمیتونن اهل صحبت باشن میخواستم بهشون بگم مواقعی که توی جمع قرار میگیری سعی کن در لحظه زندگی کنی یعنی نگران این نباش که قراره چه صحبتی بشه با شما یا شما قبل از اینکه چیزی ازت بپرسن استرس نداشته باش که چی بگی و چطوری باشی یا به این فکر نکن که قبلا چطوری بودی در کل نگران گذشته و آینده نباش تو همون لحظه ای که هستی حضور داشته باش راحت و ریلکس باش فکر کن تو خونه خودت تنهایی اینو به این خاطر میگم که آرامش داشته باشی فکر کن خواهرت کنارت نشسته یا اونی که باهاش خیلی راحتی پیش بینی منفی نکن ارزیابی هم نکن اینکه گفتی یکم مکث میکنی جواب میدی خیلی هم خوبه مکث چند ثانیه ای واسه تمرکز و جواب به جا لازم هم هست تمام اون آدم ها افرادی عادی هستن بیشتر سعی کن گوش کنی شنونده خوبی باش اجازه بده بیشتر اونا صحبت کنن تا تمام منظورشون رو متوجه بشی بعد با تمزکز و احترام جواب مناسب بده بذار تمام چیزی که داره رو نشون بده وقتی حرفش تموم شد با آرامش و لبخند شمرده جواب بده نظر بده با صدای رسا و شیوا حرف بزن آهسته حرف نزن آخر جملاتت رو نخور با صلابت و اعتماد به نفس حرف بزن جنسیت برات مهم نباشه با خانم و آقا راحت صحبت کن تو جمع گوشه نشین بهترین جا بشين به اندامت بها بده جایی نشین که مچاله بشی روی بهترین مبل میزبان بشین و نفس عمیق بکش. امیدوارم بیای بگی خیلی راحت بود برات 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
سلام عزیزم روزت بخیر تشکر بابت کانال خوبت.خاستم تو چالش عشق دوران جوانی شرکت کنم.من متولد ۵۹ هستم ۶ ماه مونده به دهه ۶۰😅اون موقع سریال شرلوک هلمز میداد که یه دکتر همیشه همراهش بود اسمش دکتر واتسون بود البته الانم تکرارشو خیلی میگزارن.من عاشق شخصیت شرلوک هلمز بودم عاشق چه عرض کنم دیوانش بودم🥴(الان که فکرشو میکنم اخه چراااااا😅) و از اونجاییکه ما دهه پنجاهیا و شصتیا به شدت محجوب به حیا بودیم و از پدرومادرمون حساب میبردیم همیشه تو ذهنم و رویاهام لوکیشن عشق و عاشقیمون خونه ی مادربزرگم بود حتی تو رویاپردازی هم میترسیدم تو خونه ی خودمون با شرلوک جانم لاو بترکونم در اینحد از مادرم میترسیدم😅و باهاش تو رویاهام تا مرحله ی بارداری و زایمان و نی نی دار شدن هم پیش رفتم و جالب تر از اون اینکه تو تمام این مراحل تو تخیلاتم دکتر واتسون هم کنار ما بود(چون تو فیلم همیشه کنار شرلوک هلمز بود😂)در این حد تباه بودم من😁🤦‍♀دوستدار شما آوا😉❤️😘 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
سلام عزیزم روزت بخیر تشکر بابت کانال خوبت.خاستم تو چالش عشق دوران جوانی شرکت کنم.من متولد ۵۹ هستم ۶ ماه مونده به دهه ۶۰😅اون موقع سریال شرلوک هلمز میداد که یه دکتر همیشه همراهش بود اسمش دکتر واتسون بود البته الانم تکرارشو خیلی میگزارن.من عاشق شخصیت شرلوک هلمز بودم عاشق چه عرض کنم دیوانش بودم🥴(الان که فکرشو میکنم اخه چراااااا😅) و از اونجاییکه ما دهه پنجاهیا و شصتیا به شدت محجوب به حیا بودیم و از پدرومادرمون حساب میبردیم همیشه تو ذهنم و رویاهام لوکیشن عشق و عاشقیمون خونه ی مادربزرگم بود حتی تو رویاپردازی هم میترسیدم تو خونه ی خودمون با شرلوک جانم لاو بترکونم در اینحد از مادرم میترسیدم😅و باهاش تو رویاهام تا مرحله ی بارداری و زایمان و نی نی دار شدن هم پیش رفتم و جالب تر از اون اینکه تو تمام این مراحل تو تخیلاتم دکتر واتسون هم کنار ما بود(چون تو فیلم همیشه کنار شرلوک هلمز بود😂)در این حد تباه بودم من😁🤦‍♀دوستدار شما آوا😉❤️😘 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس جان و عزیزای دل و مهربون کانال که بهترین تجربه هارو در اختیار ما میزارن ❤️ خانمی گفته بودن که شوهرشون دوقطبی هست .من خودم بدترین نوع تجربه کردم.   شوهرم  بدترین نوع داره الان خداروشکر با دارو بهتر شده .عزیزم حتما اگ پدر داره به پدرشون بگو که قانع کنن بیاد دکتر اگ نه برادر یا خواهر داره حتما حتما ببرین دکتر چون دو قطبی مدلای مختلفی داره بعضیا خودشونو اسیب میزنن بعضیا ب دیگران .اگ اصلا کسیو نداره که راضیش کنه .خودتون برین به دکتر بگین شرایتتون رو همه چیزو کامل توضیح بدید نمیدونم کدوم شهر هستین حتما ب دکتر خوب مراجعه کنید .و خیلی مراقب بچه هاتون باشین چون تو ژن بچه ها هست بهترین درمان دوقطبی تو سن کم تشخیص داده بشه درمان میشه وگرنه فقط میشه کنترول کردش.از وقتی ابتدای بچه ها تموم میشه خیلی دقت کن ببین ،گوشه گیر نباشن تو جمع حواسشون به صحبتا هست اگ زیاد تو فکر برن .نتونن دوست پیدا کنن اینا نشونه های اولیست .من از  اتفاقاتی که برام افتاد براتون نمیگم که نترسین فقط اینو بدوننین تنها نیستین .فقط سریع برین دکتر .این بیماری چیزی نیست که بدون دارو درمان یا کنترول شه چون اصلا کنترول چیزی دست خودشون نیست .خدایی نکرده بالایی سرتون بیاره دیگ راه برگشتی نیست پس بزرگترارو خبر کنید ببرینش دکتر خوب . 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 اعتقاد شخصی اعضا شخصی هست عمومی نیست سلام به همه خواهران و برادران و مخصوصا یاس جان در خصوص چالش پیشنهادی میخواستم بگم که من خیاط م و روزهای سه شنبه اصلا نباید پارچه رو برش بزنم باید حتما برش پارچه رو روزهای غیر از سه شنبه انجام بدم چون حتما کارم بد درمیاد .تجربه ش و داشتم 😐🫤. سه شنبه ها فقط سعی میکنم دوخت پارچه های رو ک برش زدم ‌وانجام بدم. 😒😉 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام خانمی اگه عفونت دارین ،چند تجربه اطرافیان روبراتون میگم امیدوارم به دردتون بخوره ،یکیش تویه تشت آب ولرم روبه گرم با سرکه بشینید،یه دامن بپوشید وعنبرنسا روی زغال بریزید دودبدین به واژنتون🙈،میتخم (تخم شوید ) بجوشونید صاف کنید بخورید وتفاله هاش یعنی دونه های میتخم رو تویه دستمال پارچه ای بپیچید بذارید داخل لباس زیرتون 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس جون خسته نباشی. در جواب دوستانی که از ادب و تربیت بچه هاشون شاکی بودن خواستم بگم که اکثر بچه های امروزی به قول دوست روانشناسم شخصیت ژله ای دارن با هرکی باشن به شکل و قالب همون درمیان. ۱- ما باید دقت کنیم بچه هامون با کیا رفت و آمد میکنن. ۲- ماهواره رو از خونه هامون برداریم والا رسما تربیت بچه مونو دادیم دست همون بی دین ها. ۳- قبل از اینکه به بچه مون مثلا بگیم مودب باش، درساتو بخون، نمازتو بخون، قبلش خودمونم به اینا پایبند باشیم. ۴- براشون دعا کنیم و وقتی دارن میرن بیرون به خدا بسپریم شون چون فقط خداست که میتونه از همه ما محافظت کنه. اینهمه افراد موفق و معروف در تاریخ داریم که تابه امروز آوازه شون موجود هست از تربیت کردن اونها الگو بگیریم، همه این افراد، تربیت شده که به دنیا نیومدن. در تاریخ اومده که فضیل بن عیاض رحمه الله پسری داشته به نام علی که سربه هوا و سبک سر بوده و عالم بزرگوار هرکاری میکنه نتونسته بوده که پسرشو مؤدب بار بیاره در نتیجه به خدا رو میاره و میگه که «خدایا من نتونستم پسرم علی رو ادب کنم پس خودت اونو برام ادب کن» و گفته شده که به برکت دعای پدرش علی یکی از علمای با تقوا شده و مقام بسیار والایی داشته. نکته آخر هم اینکه وقتی برای موفقیت بچه هامون دعا میکنیم از خدا فقط براشون دنیا رو طلب نکنیم چون هیچکدوم دنیا نیومدیم که تا ابد بمونیم، براشون موفقیت و آبرو و خوشی دنیا و آخرت رو طلب کنیم تا هم در دنیا وهم در آخرت باعث سربلندی و سرافرازی مون بشن. ممنونم که دلنوشته مو خوندید دوستون دارم❤️❤️❤️ 🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ✅سلام عزیزم در دوران مجردی همیشه آرزو داشتم کسی نصیبم بشه که حرفامو بفهمه درکم کنه نازمو بکشه وقتایی که حال یا حوصله ندارم سرحالم کنه احساساتمون برابر باشه اهل شوخی بگو بخند پایه دیوونه بازیام ولی متاسفانه کسی نصیبم شد که خییییییلی آروم کم حرف بی احساس حتی اگه جلوش جون بدم میگه اشکال نداره بهش فکر نکن خلاصه اون زندگی که من آرزوشو داشتم کاملا برعکس واسم رقم خورد🥺😢 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌸منتظر زمان مناسب نمانيد: اقدام كنيد. 💐از شكست نترسيد: از آن استفاده كنيد. 🌸منتظر مسير نباشيد: ايجادش كنيد. 💐منتظر فرصت نباشيد: خلقش كنيد. 🌸به كم قانع نشويد: بهترين ها را بدست آوريد. 💐مقايسه نكنيد: منحصر به فرد باشيد. 🌸با بدشانسی ها نجنگيد: تغيير وضعيت دهيد. 💐به اشتباهاتتان فكر نكنيد: از آنها ياد بگيريد. 🌸عقب نشينی نكنيد: عبور كنيد. 💐چشم هايتان را نبنديد: ذهنتان را باز كنيد. 🌸از زندگی نگريزيد: آن را بپذيريد.    
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ✅سلام یاس جووونم علت سفید شدن موهای صورت و ابرو چیه؟ کسی این مشکل رو داشته راه حلی دارید لطفاً کمک کنید من سنم پایینه ولی اکثر موهای سرم و حالا صورت و ابروم سفید شده سلام یاس جان برای دور کردن یه  مرد  که مزاحم زن متاهل میشه وبه هیچ‌صراطی مستقیم  نیست چکار باید کرد؟دعایی ختمی چیزی 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 و چه احساس قشنگیست تو را داشتن ❤ سالگرد عاشقیمون مبارک آرامش زندگیم🎁 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🔸داستان کوتاه، بخونید زیباست😊 مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟» چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم» مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!» چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت : «نمازش تمام شد!» مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟ چوپان گفت: بهتر از این بلد نبودم مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت. شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟» پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!» مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟ چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی ؟ » به نام خدای آن چوپان ... گاهی دعای یک دل صاف، از صدنماز یک دل پرآشوب بهتراست...👌 ارسال از طرف یه دوست محترم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ‌ ✍🏼 امام سجاد علیه السلام فرمودند: چهار خصلت اســت كه در هر كس باشد، ایمــانـش كامــل و گناهــانش بخشـــوده خواهدبود، و درحالتی خداوند را ‏ملاقات می‌كند كه از او راضی و خوشنود است: ‏۱- تقوای الهی با كارهایی كه برای مردم به دوش می‌كشد .. ‏۲ - راست گوئی و صداقت با مردم .. ‏۳ - حیا و پاكدامنی نسبت به تمام زشتی‌های در پیشگاه خدا و مردم .. ‏۴ - خـوش اخلاقی و خوش برخوردی با خانواده‌ی خود .. مشكاة‌الانوار ص۱۷۲ ─┅─═इई 🌸🌺🌸 ईइ═─┅─ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 دوباره سلام. اینجا شده پاتوقم. درباره اینکه چجوری موهای دخترامون رو سالم نگه میداریم تجربه خودمو بگم،من دوتا دختر ۵ و ۸.۵ ساله دارم. کوچیک که بودن قبل از حمام موهاشون رو با روغن بادام شیرین چرب میکردم نیم ساعتی میموند بعد میبردم حمام میشستم. بزرگتر شدن از اب برنج استفاده کردم. برنج رو میپختم ابش رو بعد از شامپو به سرشون میزدم و یکم ماساژ میدادم بعد ابکشی میکردم. موخوره خیلی کم گرفته بود سر موهاشون روغن زیتون رو با سرکه سیب به ساقه موها مالیدم و بعد یه ربع بردم حمام خیلی بهتر شد البته سه چهار بار تکرار کردم. الان که موهاشون بلنده هفته ای یکبار ساقه موها  رو بعد از شامپو ماسک مو میزنم هم نرم میشه و راحت شسته میشه هم موخوره نمیگیره. نکته اخر هم اینکه از شامپو بچه فیروز استفاده نکنین. موها رو خیلی خشک میکنه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 َ 📚داستان زیبا📚 ⚡️پسر نمونه⚡️ 💞در آمستردام امام جماعت مسجدی هر جمعه بعد از نماز همراه پسرش که ده سال سن داشت به یکی از محله ها میرفتند و کارتهایی را که در آن نوشته شده بود «راهی به سوی بهشت » درمیان مردم غیر مسلمان پخش میکردند تا بلکه سودمند واقع شود و برای تحقیق درمورد اسلام و قبول آن اقدام کنند ، در یکی از روزهای جمعه هواخیلی سرد و بارانی بود ، پسر لباسهای گرمی پوشید تا سرمارا احساس نکند ، وگفت : پدرجان من آماده ام !َ پدر پرسید : آماده برای چه چیزی ؟ پسرگفت : برای اینکه برویم و این جمعه هم مانند جمعه های گذشته نوشته هارا پخش کنیم پدر جواب داد: هوا خیلی سردو بارانیست امروز ممکن نیست . پسر بااصرار ازاو خواست که بروند و گفت : مردم دربیرون به طرف آتش میشتابند . پدر گفت : من دراین سرما نمیتوانم بیرون بروم‌ . پسر گفت : پس اجازه دهید من بروم‌و کارتها را پخش کنم ؟ بعد از کمی بالاخره پدر راضی شد و اورا فرستادو پسر از او تشکر کرد . وپسر بااینکه فقط ده سالش بود در آن خیابانها تنها کسی بود که در آن هوای سرد دربیرون بود ، او درهمه خانه ها را میزد و کارت رابه مردم میداد. بعد از دو ساعت راه رفتن زیر باران فقط یک کارت باقی مانده بود ومیگشت دنبال کسی که آن کارت آخری رابه او بدهد ولی کسی رانیافت ، بنابراین یک خانه روبروی خود راانتخاب کرد و رفت که کارت رابه اهل آن خانواده بدهد . زنگ آن خانه رابه صدا در آورد ولی جواب نشنید دوباره زنگ رابه صدا درآورد و چند باردیگر هم‌تکرار کرد تا بالاخره پیرزنی اندوهگین در راباز کرد و گفت : پسرم چه میخواهی دراین باران ؟ کاری هست که برایت انجام دهم ؟ پسر باچشمانی پرامید و پاک و بالبخندی دلنشین گفت : ببخشیدباعث اذیت شما شدم فقط میخواستم بگویم که خداشمارا واقعا دوست دارد وبه شماتوجه عنایت کرده ومن آمده ام آخرین کارت که مانده رابه شمابدهم کسی که شمارااز همه چیز آگاه خواهد ساخت خداوند است وغرض از خلق انسان و وهمه چیز این است که رضای او بدست آید .... . سپس کارت را به او دادو خواست برگردد که پیرزن از او تشکر کرد. بعد از یک هفته و بعد از نماز جمعه وقتی امام از خطبه تمام شد پیرزن ایستاد و گفت : هیچ کدام از شماها مرانمیشناسید و من هرگز قبلا به اینجانیامده ام ، وتا جمعه گذشته مسلمان هم نبوده ام و فکرس راهم نمیکردم که مسلمان شوم ، ماه گذشته شوهرم فوت کرد و مراترک نمود و من تنها ماندم در دنیایی که کسی را نداشتم و جمعهٔ گذشته درحالیکه باران میبارید و هوا خیلی سرد بود میخواستم که خودم رابکشم چون هیچ امید وآرزویی در دنیا نداشتم ... برای همین یک چهار پایه آوردم وطناب را از سقف آویزان کردم و آن را درگردن انداختم سپس آنرا در گردنم محکم کردم تنها و غمگین بودم و داشتم آخرین افکارم را مرور‌میکردم‌و باخود کلنجار میرفتم که دیگر بپرم وخود را خلاص‌کنم !!! .. که ناگهان زنگ به صدادر آمد ، من هم که منتظر کسی نبودم کمی صبر کردم تا شاید دیگر در نزند ولی دوباره تکرار شد و چندین مرتبه زنگ را به صدا در آورد اینبار باشدت در راکوبید و زنگ راهم میزدبار دیگر گفتم که کیست ؟!!! به ناچار طناب را از گردنم‌پایین آوردم و رفتم تا بدانم کیست که اینگونه با اصرار در رامیکوبد ، وقتی در را باز کردم چشمم به پسر کوچکی افتاد که با اشتیاق و لبخند به من نگاه میکند چهره ای که تابحال آنرا ندیده بودم ! و حتی توصیفش برایم مشکل است کلمات قشنگی که بر زبانش آورد قلبم را که مرده بود بار دیگر به زندگی برگرداندو صدایی قشنگ گفت : خانم ؛ آمده ام که به شمابگویم که خدا شمارا دوست دارد و به تو عنایت کرده وسپس کارتی را بدستم داد! کارتی که روی آن نوشته بود راهی به سوی بهشت ! پس در رابستم و به شدت چیزهایی که در کارت نوشته شده بود را خواندم ... سپس طناب را از سقف باز کردم و همه چیز راکنار گذاشتم ... چون‌من دیگر به آنها نیاز ندارم و من پروردگار حقیقی و محبت واقعی راپیدا کرده ام ... اسم این مرکز اسلامی هم روی کارت نوشته شده بود بنابراین آمدم اینجا تابگویم : الحمدلله و سپاس برای شما به خاطر تربیت چنین فرزندی که در وقت مناسب سراغم آمد و من را از رفتن به جهنم باز داشت ! َ و چشمان نماز گذاران‌پر از اشک شد و همه باهم تکبیر زدند و الله اکبر گفتند ...الله اکبر ... امام که پدر آن پسر بود از منبر پایین آمد و پسرش را که در صف اول نماز گذاران بود ، با گریه ای که نمی توانست جلوی آنرا بگیرد درآغوش می فشرد ... نمیتوان به چنین پسری افتخار نکرد ... واینجا این سوال مطرح میشود که مابرای دعوت در راه خدا چه کرده ایم. آیا این وسایل پیام رسانی مثل تلگرام و غیره را در مسیر دعوت به سوی خداوند به کار گرفته ایم ، یا خیر ؟!؟... جواب این سوال را به خودتان واگذار می کنم... ❤️أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ❤️ ‌‎  ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline
دوستان همراه من در حال بارگذاری روایت واقعی باران هستیم گلی جانم بزن رولینک تا درکنار هم باشیم👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 ارسالی اعضا داستان عروس شیطان صفت اسم من مرحمت است یک پسر ۲۴ ساله و یک دختر ۱۸ ساله دارم وقتی که پسرم موضوع عشق و عاشقی خودش با دختری به اسم آوا را مطرح کرد من و پدرش خیلی خوشحال شدیم چون به نظرمون وقت ازدواج پسرمون بود القصه شال و کلاه کردیم و به خواستگاری آوا رفتیم ولی وقتی آوا با اون تیپ و آرایش غلیظ دیدیم همان لحظه متوجه شدیم فرهنگ ما با خانواده آوا خیلی فرق می‌کند آوا دانشجوی رشته ریاضی بود دختری بسیار باهوش و فرز بود ولی با همه محسنات ظاهری که داشت به هیچ عنوان به اعتقادات ما ارزش نمی‌گذاشت و هرچی که منو دخترم محجبه و مهجور بودیم آوا بسیار سبک سر و خودخواه بود از همان دوران نامزدیش سر ناسازگاری گرفت ما هیچ وقت مجبورش نکردیم طبق خواسته ما رفتار کنه من به عنوان مادر شوهرش حتی یک بار هم نگفتم باید حجاب کنی ولی راجع به صحبت با نامحرم بهش تذکر می‌دادم که آداب را رعایت کنه انگار با ما لجش گرفته بود سعی می‌کرد درست خلاف چیزی که ما هستیم رفتار کند با اینکه طبقه بالای خونمون رو برای پسرم در نظر گرفته بودیم ولی هم خود آوا و هم منو همسرم به خاطر رفتارهای آوا برای اینکه احتراممون حفظ بشه و جنجالی به پا نشه خصوصاً که با دخترم زهرا بسیار لج و لجبازی داشت راضی شدیم که آپارتمان دیگری اجاره کند و دور از ما زندگی کند ما هم از نصیحت و حرص خوردن خسته شده بودیم پسر من اداره راه کار می‌کرد و هرچند گاهی به ماموریت چند روزه می‌رفت عروسم آوا موقع‌هایی که پسرم سجاد به ماموریت می‌رفت به خونه مادرش می‌رفت و ما خیالمون راحت بود تا اینکه روزی از روزها برادر یکی از همکلاسی‌های دخترم زهرا به خواستگاری دخترم آمد پسر متین سرب زیر و مودبی بود بعد از تحقیقات سوروسات عروسی و عقد مهیا شد عروسی دخترم زهرا ، آوا بهترین آرایش رو داشت بهترین لباس و طلاها رو داشت طوری که بیشتر از عروس آوا تو چشم بود همه با انگشت نشونش می‌دادند لباس‌های باز و گرون قیمتی پوشیده بود از اونجا که ما خانواده با اعتقادی بودیم طبق رسم و رسوماتمون با پوشش بودیم ولی آوا اصلاً رعایت نمی‌کرد بگذریم از اینکه چقدر به خاطر آوا خجالت کشیدم و متلک شنیدم ولی درست از همان شب رفتار آوا با ما و خصوصاً دخترم و شوهرش ۱۸۰ درجه فرق کرد آواایی که تا دیروز جواب سلام زهرا را نمی‌داد امروز پاگشا زودتر از همه دعوت کرد برای کادوی پاگشا کادوی خوب و معقولی داد و مدام با دخترم و شوهرش با ملایمت و عطوفت رفتار می‌کرد من و همسرم خیلی متعجب بودیم آخه بیشتر از ما آوا با زهرا بد رفتاری می‌کرد ولی الان مهربان شده بود و تقریبا ماهی دو بار مهمانی می‌گرفت و هممون رو دعوت می‌کرد ما هم جرات نداشتیم از پسرم بپرسیم که چه اتفاقی افتاده راستش از سوء تفاهم و اینکه از حرف ما برداشت بدی بکنند می‌ترسیدیم کم کم این روی مهربان آوا برامون عادی شد و مثل یک خانواده خوب کنار هم بودیم آوا هنوز هم در پوشش و رفتارش مثل ما نبود ولی خوب از اینکه خیلی تغییر کرده بود و مهربان‌تر با من و دخترم برخورد می‌کرد راضی بودیم فکر می‌کردیم کم کم بقیه موارد هم درست می‌شه گذشت تا اینکه ۶ ماه بعد درست روزی که پسرم به یک ماموریت پنج روزه رفته بود عروسم ما رو شام دعوت کرد راستش انتظار نداشتیم چون پسرم منزل نبود ولی گفتیم حالا که دعوت کرده بهتره بریم مثل همیشه آوا شیک‌ترین لباس‌ها و بهترین غذا رو آماده کرده بود همش می‌گفت و می‌خندید و از ما پذیر پذیرایی می‌کرد خصوصاً با دامادم سجاد بسیار خوش برخورد بود بعد از شام و انجام دادن کارها خداحافظی کردیم و راهی منزلمون شدیم نیمه‌های راه بود که متوجه شدم گوشیم خونه آوا جا مونده ولی چون نزدیک خونه بودیم سختمون شد که برگردیم با خودم گفتم فردا صبح موقعی که به خرید می‌روم سر راهم میرم و گوشی رو هم می‌گیرم اون شب به همسرم گفتم که چقدر خوشحالم آوا هم رفتارش درست شده و دیگه بحث و کینه و کدورتی نیست فردای اون روز بعد از رفتن همسرم چادرم رو سر کردم و سوار اتوبوس شدم وقتی به سر کوچه رسیدم همزمان با من ماشین دامادم هم درست دم در خونه عروسم پارک کرد و دامادم با یک گلدون زیبای گل و چیز دیگری که داخل کیسه بود وارد خونه عروسم شد تعجب کردم که این وقت صبح دامادم با گل و اون چیزی که داخل کیسه بود اینجا چیکار می‌کند فکرهای ناجوری به کله‌ام آمده بود پس بیخود نبود که آوا انقدر مهربان شده بود خاک بر سر من چه ساده بودم که فکر می‌کردم آوا عاقل شده و می‌خواد زندگی بدون تنشی با ما داشته باشه رنگم هر لحظه به تیرگی می‌رفت فکر رابطه.... وای حتی گفتنش در ذهنم هم سخت بود به سرعت خودم رو به دم در رسوندم خوشبختانه در هنوز باز بود دست ها و پاهایم از شدت خشم و ناراحتی میلرزید باورم نمی‌شد.... ادامه دارد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
4_5811931259407962366.mp3
7.24M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🎵👁👁 🎤 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
4_5963324402710875203.mp3
4.67M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🌹 ! مهم بودن در نگاه دیگران را فراموش کن..!! زندگی کن به شیوه ی خودت!! با قوانین خودت.....!! مردم دلشان میخواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند...!! برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی......! ☺️🌱     🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 اعتقاد شخصی اعضا شخصی هست عمومی نیست ✅سلام یاس جانم برای چالش پیشنهادی &‌ مادر شوهر خواهرم میگه وقتی دستاتون خیسه مثلاً ظرف میشورین یا کارای دیگه دستاتون با لباستون خشک نکنید غم میاره ۰۰ الهی غم تو دل هیچکدومتون نباشه😘❤️ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 عشق فانتزی اعضا ✅سلام درباره جالش عشق بچگی من وقتی کوچیک بودم عاشق علیرضاحقیقی دروازه بان پرسپولیس بودم☺️یکی ازهمکلاسیهامم دوسش داشت باهم همیشه دعوامیکردیم میگفت عمرابیادتوروبگیره منم میگفتم نه پس میادتورومیگیره😂😂🤣🤣الان هردومون اردواج کردیمومن یه پسرواون یه دخترداره علیرضاحقیقی هم هیچکدوممونونگرفت😂😂😊 ✅سلام عزیزم بابت چالشتون من ی دوست داشتم دوران مدرسه که عاشق علی ضیامجری بودیعنی جوری که همه میدونستن اتاقش پرررره عکس اون بود ولی الان ازدواج کرده ودوتادسته گل داره ✅سلام یاس جان یاد بیست سال پیش افتادم،من عاشق یه مجری تلویزیون بودم😁 که بعدها بازیگرشد،الانم بازیگر مورد علاقه ام هستش وطرفدارشم اما نه مثه گذشته عاشقش باشم آا،آقای شهاب حسینی بودن ایشون🙊😂 ✅یاس جونم چه چیزا ک در ذهنم زنده شد با این چالشت. من خیلی رویایی فکر میکردم. عاشق اون دکتره جوونه خوشتیپه تو پرستاران شده بودم. اسمش بن تری بود فک کنم اسم واقعیش. بعد خیلی خفن عاشق حمید گودرزی بودم.😜 تو مدرسه معروف بودم. یکی دیگه از دوستامم عاشقش بود ک از اون دختره  بدم میومد‌ حالا انگار واقعا هوومه... بعد عاشق امید زندگانی شدم. بعد پوریا پورسرخ😳خاک بر سرم چقد عاشق بودم. الانم عاشق بچه هامممممممم. ینی عاشقشونم هااااا...اقایی هم تاج سرمه. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 📚 💞دو روز مانده به پايان جهان تازه فهميد كه هيچ زندگی نكرده است، تقويمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود. پريشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بيشتری از خدا بگيرد، داد زد و بد و بيراه گفت، خدا سكوت كرد، جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سكوت كرد، آسمان و زمين را به هم ريخت، خدا سكوت كرد. به پر و پای فرشته ‌و انسان پيچيد، خدا سكوت كرد، كفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سكوت كرد، دلش گرفت و گريست و به سجده افتاد، خدا سكوتش را شكست و گفت: "عزيزم، اما يك روز ديگر هم رفت، تمام روز را به بد و بيراه و جار و جنجال از دست دادی، تنها يك روز ديگر باقی است، بيا و لااقل اين يك روز را زندگی كن" لا به لای هق هقش گفت: " اما با يك روز... با يك روز چه كار می توان كرد؟ ..." خدا گفت: "آن كس كه لذت يك روز زيستن را تجربه كند، گويی هزار سال زيسته است و آنكه امروزش را در نمی‌يابد هزار سال هم به كارش نمی‌آيد". آنگاه سهم يك روز زندگی را در دستانش ريخت و گفت: "حالا برو و يک روز زندگی كن" او مات و مبهوت به زندگی نگاه كرد كه در گودی دستانش می‌درخشيد، اما می‌ترسيد حركت كند، می‌ترسيد راه برود، می‌ترسيد زندگی از لا به لای انگشتانش بريزد، قدری ايستاد، بعد با خودش گفت: "وقتی فردايی ندارم، نگه داشتن اين زندگی چه فايده‌ای دارد؟ بگذار اين مشت زندگی را مصرف كنم". آن وقت شروع به دويدن كرد، زندگی را به سر و رويش پاشيد، زندگی را نوشيد و زندگی را بوييد، چنان به وجد آمد كه ديد می‌تواند تا ته دنيا بدود، می تواند بال بزند، می‌تواند پا روی خورشيد بگذارد، می تواند... او در آن يك روز آسمانخراشی بنا نكرد، زمينی را مالك نشد، مقامی را به دست نياورد، اما... اما در همان يك روز دست بر پوست درختی كشيد، روی چمن خوابيد، كفش دوزدكی را تماشا كرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد و به آنهايی كه او را نمی‌شناختند، سلام كرد و برای آنها كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد، او در همان يك روز آشتی كرد و خنديد و سبك شد، لذت برد و سرشار شد و بخشيد، عاشق شد و عبور كرد و تمام شد. او در همان يك روز زندگی كرد... فردای آن روز فرشته‌ها در تقويم خدا نوشتند: "امروز او درگذشت، كسی كه هزار سال زيست!" زندگی انسان دارای طول، عرض و ارتفاع است؛ اغلب ما تنها به طول آن می انديشيم، اما آنچه که بيشتر اهميت دارد، عرض يا چگونگی آن است. امروز را از دست ندهيد، آيا ضمانتی برای طلوع خورشيد فردا وجود دارد؟! ‌‎  ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ⭕️ عروسک پنج سالگی 💞عروسکی که در پنج سالگی خراب شد و کلی غصه اش را خوردیم، در ده سالگی دیگر اصلا مهم نیست... نمره امتحانی که در دبیرستان کم شدیم و آنقدر به خاطرش اشک ریختیم و روزگارمان را تلخ کرد در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است... آدمی که در اولین سال دانشگاه آنقدر به خاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیایمان ویران شد، در سی سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور دور دور شده که حتی ناراحتمان هم نمیکند... و چکی که برای پاس کردنش در سی سالگی آنقدر استرس و بی خوابی کشیدیم، در چهل سالگی یک کاغذ پاره بی ارزش و فراموش شده است... پس یقین داشته باش که مشکل امروزت، اینقدرها هم که فکر میکنی بزرگ نیست... این یکی هم حل می شود ... میگذرد و تمام میشود... غصه خوردن برای این یکی هم همان قدر احمقانه است که درسی سالگی برای خراب شدن عروسک پنج سالگی ات غصه بخوری. همه مشکلات،همان عروسک پنج سالگی است...شک نکن❗️ ‌‎  ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🏛 فال حافظ روزانه 🏛 💖یکشنبه 22 مرداد 1402💖 🕊♥️فال حافظ امروز متولدین : درد عشقی کشیده​ام که مپرس زهر هجری چشیده​ام که مپرس گشته ​ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده​ام که مپرس 💎تعبیر: کسی را دوست داری که از همه چیز و همه کس برایت عزیز تر است. اوهم تورا دوست دارد. خودت را سرزنش نکن که به هم خواهید رسید و دردها و رنجهایتان به پایان خواهد رسید. 🕊♥️فال حافظ امروز متولدین : می خواه و گل افشان کن از دهر چه می​جویی این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می​گویی مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را لب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بویی 💎تعبیر: به دامن طبیعت برو و از آن لذت ببرو ببین دنیا زیباست و تا وقتی که فرصت داری ازاین فرصت استفاده کن و از زندگی لذت ببر. فکر می کنی که ناکامی ،ولی تمام وسایل کامروایی در اختیار شماست. 🕊♥️فال حافظ امروز متولدین : هزار دشمنم ار می​کنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک مرا امید وصال تو زنده می​دارد و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک 💎تعبیر: سعی کنید قدر دوستان خود را بدانید زیرا دوستان مهربان و فداکاری دارید که در مواقع سختی شما را تنها نمی گذارند و به کمک شما می آیند. 🕊♥️فال حافظ امروز متولدین : بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم 💎تعبیر: از زندگی با تلاش و زحمت ،عشق و دوست داشتن ،گردش و برنامه های نو لذت ببر. اگر ازکسی ناراحتی و کینه ای به دل داری آنرا فراموش کن وبه فکر انتقام مباش و آنها را به خدا واگذار کن. 🕊♥️فال حافظ امروز متولدین : دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم این که می​گویند آن خوشتر ز حسن یار ما این دارد و آن نیز هم 💎تعبیر: دارای اخلاق بسیار نیکو و پسندیده ای هستید واین اخلاق دیگران را به سوی شما جذب کرده است وبه همین دلیل شانس پیشبرد کارهایتان زیاد است ،با عشق و علاقه کار کنید که بسیار موفق هستید. 🕊♥️فال حافظ امروز متولدین : به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست که مونس دم صبحم دعای دولت توست بکن معامله‌ای وین دل شکسته بخر که با شکستگی ارزد به صد هزار درست 💎تعبیر: دل شکسته و شور عاشق همواره مالامال از مهر ماندنی محبوب است و عاشق نباید از سرسختی ها وسردی های یار ناامید شود باید مردانه راه بپیماید و رنجیده نشود و برصفای خود بیفزاید. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🕊♥️فال حافظ امروز متولدین‌ : به تیغم گر کشد دستش نگیرم وگر تیرم زند منت پذیرم کمان ابرویت را گو بزن تیر که پیش دست و بازویت بمیرم 💎تعبیر: عاشق شده ای و دراین راه دل به دریا زده ای و گفته ای هر چه باداباد ،چون با شهامت تصمیم گرفته ای بدان که اگر تلاش کنی حتما موفق می شوی. 🕊♥️فال حافظ امروز متولدین : مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو 💎تعبیر: شما شب و روز به فکر محبوب ،کسی که دل شما را ربوده است می باشید و از حوادث اطراف خود بی خبر هستید. آری دلباختگی ضرر آور است ،اما مطمئن باشید به مراد دلتان می رسید. 🕊♥️فال حافظ امروز متولدین : بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت و اندر آن برگ و نوا خوش ناله​های زار داشت گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت 💎تعبیر: برای بدست آوردن مقصود نباید با کوچکترین ناملایمات ناامید شوی و دست از کار بکشی. فعالیت و تلاش کن تا به هدفت برسی. 🕊♥️فال حافظ امروز متولدین : اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را 💎تعبیر: اگر چیزی را می خواهی باید برای آن تلاش کنی. در عشق ثابت قدم باش و دوست را کسی مپندار که تو را تحسین می‌کند. به نصیحت بزرگان توجه داشته باش تا به سعادت برسی. در کارهایت زیاد دست به دست مکن. 🕊♥️فال حافظ امروز متولدین : چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست 💎تعبیر: سخن دانایان دلسوز را باید به جان خرید و به کار بست و از غرور و نپذیرفتن کناره گرفت چرا که آن ها اهل بینش اند. عشق با جان همگان مانوس است و آن را نمیتوان پنهان کرد .ساکتی ولی درونت متلاطم است ،سعی کن اول با خودت کنار بیایی و هدفت را مشخص کنی. 🕊♥️ فال حافظ امروز متولدین : آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند 💎تعبیر: خیلی سختی کشیده ای و ناملایمات زیادی دیده ای ،ولی ناامید نشو و بدان که زندگی برای هر کس به گونه ای سخت است. سعی کن از کسانی که به تو بدی کرده اند دوری کنی و بدان که شادی در پیش داری. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس عزیز  ممنون از کانال خوبتون در مورد این مادر عزیز خولستم بگم دخترتون درست در بحران بلوغ بسر میبره و پسرتون هم دیگه از ۱۰ ستلگی شروع میشه عزیزم برای داشتن این دوتا بچه تو این سن باید صبر و حوصله به خرج بدی خیلی زیاد با دخترت مهربان باش میگی درسش خوبه تشویقش کن بهش بگو بهت افتخار میکنم برو مدرسش  برگرد بغلش کن بگو واقعا سربلندم کردی و همین طور محبت و تشویق بهش نزدیک بشو در مورد پریود اینا براش توضیح بده وقتی پریود میشه تقویتش کن بهش برس بگو بیا مامان این چای و نباتو بخور براش قرص اهن بخر بپرس شورت و نوار میخوادیا نه این کارا و توجهات شما رو بهش نزدیک میکنه اصلا الان ازش توقع کار نداشته باش  انقدر خوب میشه این روزهارو یادت میره  کم خونی دخترا و خانمها رو پرخاشگر میکنه اینم حواست باشه پریودش تمام شد ده روز بهش اهن بده از بچه هات اصلا پیش پیراهن خودت شکایت نکن چه برسه به دیگران . یادت باشه در مورد فیلم و سریال ترکی خونه خودت نبینه از جای دیگه میشنوه باهاش ببین بعضی جاها یه نظر بده عاقلانه رفتار کن تونستی پیش مشاور برو تا نحوه صحیح رفتار با نوجوان رو بهت تو ضیح بده ناشکر نباش و راه حل پیدا کن  در مورد پسرت هم همینطور از در میره بیرون بغلش کن بگو مادر حواست باشه تو جان منی  .همش محبت کن یه کاری بهش بده مثلا نون بخره یا یه کار کوجیک بعد تشکر کن پیش دیگران ازش تعریف کن تا یواش یواش فاصله ها کم بشه محکوم کردن و دادگاهی کردن بچه ها فایده نداره خلاصه حرف زیاده و کم کاری ا  خودتونه حواستو جمع کن سرمایه هات هدر نره و هنوز قابل جبرانه من دوتا بچه دارم پسرو وختر با فاصله ۲ سال و این روزها رو تجربه کردم  و خدا رو شکر با انجام این کارها نتیجه گرفتم ببین خیلی راحت بهت میگم هر کاری که تو این سن وقتی خودت بودی دوست نداشتی یا دلت میخواست برات انجام بدن همون کارو بکن خوتو بزار جای اونا متاسفانه جوانان خیلی قضاوت میشن 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 💧 میکنم حتما بخونید. 💞این داستان فوق العاده زیباست و میتونه تاثیر زیادی روی روابط خانوادگی شماد داشته باشه. 💎ته پیازو رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهی تابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه، برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند. پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم. بابام می گفت: نون خوب خیلی مهمه. من که بازنشسته ام، کاری ندارم، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم می گیرم. در می زد و نون رو همون دم در می داد و می رفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت. دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند، این البته زیاد شامل مادرم نمی شود. صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت می کرد بالا. برای یک لحظه خشکم زد. ما خانوادۀ سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم. اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند و میامدند تو، روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند. قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند. برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت می کرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد. آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم. خونه نا مرتب بود، خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم. چیزهایی که الان وقتی فکرش را می کنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید. شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید. پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟ گفت: خوب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم. گفتم: ولی من این کتلت ها رو برای فردا هم درست می کردم. گفت: حالا مگه چی شده؟ گفتم: چیزی نیست؟ در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم. پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نونها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم. پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند. وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت. مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت. پدر و مادرم هردو فوت کردند. چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق ازسرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟ از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند. راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟ آخرین کتلت رو از روی ماهی تابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند. واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟ حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد. حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهی تابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟ آخ چقدر دلم تنگ شده براشون. فقط، فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه، میوه داشتیم یا نه. همه چیز کافی بود، من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک. پدرم راست می گفت که: نون خوب خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد. اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی. «زمخت نباشیم». زمختی یعنی: ندانستن قدر لحظه ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها ‌‎  ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
4_5789534722946239743.mp3
8.79M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🎼😍 🎙     🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88