eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.1هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
. 👇تقویم نجومی اسلامی شنبه👇   ✴️ شنبه 👈29 اردیبهشت / ثور 1403 👈9 ذی القعده 1445👈18 می 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر: ✅مسافرت رفتن. ✅شروع به کار و کسب. ✅استقراض. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅درختکاری. ✅خرید کردن. ✅و وارد شدن بر سلطان خوب است. 🚘مسافرت: مسافرت خوب است. 👶 مناسب زایمان و نوزاد مقبول و محبوب مردم خواهد شد‌‌. 💑مباشرت امشب: مباشرت استحباب یا کراهت ندارد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر تا عصر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️خرید باغ و زمین کشاورزی. ✳️اشتغال به تجارت. ✳️ارسال کالاهای تجاری به مشتری. ✳️بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️قباله و قولنامه نوشتن. ✳️خرید منزل. ✳️و امور زراعی و کشاورزی و امور اموزشی خوب است. 🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است. 💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث درد و بیماری می شود. 💉💉 حجامت: فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری، باعث درد اعضا می شود. 😴😴 تعبیر خواب : خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 10 سوره مبارکه "یونس " است. دعواهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که از خواب بیننده عمل صالح یا خیری به وجود اید که در دنیا و اخرت به او نفع رساند.ان شاءالله. و چیزی همانند آن قیاس گردد... کتاب تقویم همسران صفحه ۱۱۶ 💅 ناخن گرفتن. شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود) 🙏🏻 استخاره: وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد. 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 📚 منبع مطالب: تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان انتشارات حسنین قم 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 تنها خــداست که میداند بـهتریـن در زندگی توچگونه معنا میشود مـن آن بهترین را امشب بـرای دوستان وعزیزانم آرزومندم شبتون در سایه لطف الهی شب خـوش💫💖     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
❤️🍃🍂 داستان آرامش.... ❤️🍃🍂
ملکـــــــღــــه
❤️❤️ #آرامش نگاهم خیره به چشمای ترسیده و پر از درد کیهان بود اما آرامش رو در آغوشم گرفته و سعی می
❤️❤️ گاهی وقت ها شدیدا دوست داشتم شونه های پهنش رو بگیرم و در آغوشم بکشم...اما هیچ وقت این کار رو نمیکردم. فقط نگاهش کردم و مسیح باز زیبا خندید و گفت: -من مخلص رییس هستم. بی هوا مشتی به پهلوش زدم که از خنده و درد خم شد و بی خیال گفتم: -زبون نریز بچه. بلند خندید و "چشم"غرایی گفت. سری تکون دادم و از کنارش گذشتم. اگه گمشده همایون رو پیدا میکردم که مطمئن بودم به زودی پیدا میکردم دقیقا مقابل چشم هاش تک تک استخون هاش رو میشکستم و بعد جسم نیمه جونش رو دقیقا مقابل چشم هاش آتیش میزدم. به مسیح قسم که این کار رو میکردم من فقط و فقط برای اين انتقام زنده بودم. وقتی کیان در ماشین رو بست سرم رو به پشتی تکیه داده و بستم اما هنوز چند لحظه بیشتر نگذشته بود که تلفنم زنگ خورد. بدون اينکه چشم باز کنم تلفنم رو جواب دادم،نفس آزاد کردنش رو شنیدم و بعد صدای جدی و مملو از احترامش. -سلام رییس بسته ای که سفارش داده بودید تازه رسید دستم. برای لحظه کوتاهی متوجه حرفش نشدم اما با یادآوری سفارشم چشمام رو باز کردم و گفتم: -بیارش جلوی عمارت و وایمیسی تا خودم بیام. تلفن رو قطع کردم و با خودم فکر کردم دقیقا باید چی کار کنم؟؟؟ **آرامش مستانه قهقه زدم و گفتم: -پارسا تو خیلی با استعدادی بچه. تکه چوب خشک شده دیگه ای درون آتش پرت کرد و با کمی خجالت و بی خیالی گفت: -مسخره نکن. دستم رو جلوی دهانم گذاشتم و سعی کردم خنده ام رو کنترل کنم. به هرم بلند شده از آتش نگاه دوخته و به صدای سوختن چوب ها گوش سپردم. پتویی رو که بانو رو دورم انداخته بود نزدیک تر کرده و خودم رو کاملا درون پتو جمع کردم. متوجه نگاه زیر زیرکی هدی بودم بنابراین نگاهی به پارسا کردم و گفتم: -با این آتیشی که راه انداختی حیفه سیب زمینی تنوری نخوریم. میری بیاری؟ با پاش چوب ها رو سمت آتش فرستاد و گفت: _آره حتما, تشکری کردم و به رفتنش چشم دوختم. شب شده و هنوز نیومده بود. از دیشب که رفته و تا الان که کاملا هوا تاریک شده بود نیومده بود. حوصله ام سر رفته و به دل باغ زده بودم. بانو پتو مسافرت بزرگی رو دورم پیچیده بود و پارسا برای گرم شدنم آتش کوچکی انتهای باغ به پا کرده بود. زیر انداز انداخته و در فاصله مناسبی از آتش اتراق کرده بودم. آتشی که حرارت دلنشینی داشت و اين شعله های خوش رنگش باعث میشد چشمام برق بزنه. وقتی صدای باز شدن در رو شنیدم به سختی تکونی خورده و لنگان لنگان بلند شدم. مچ پام کامل خوب نشده و به همین خاطر کمی لنگ میزدم. هنوز از خم باغ رد نشده بودم که قامت بلندش رو دیدم. لبخند زیبایی زده و به آرومی سمتش قدم برداشتم. اورکت بی نهایت جذب و شیکی به تن داشت و من دلم میخواست برای این جذابیتش ضعف کنم. وقتی متوجه من شد سر بلند کرد و نگاه غیر قابل نفوذش رو به من دوخت. وقتی قدمی برداشتم نگاهش از صورتم به سمت پای راستم و لنگان لنگان رفتنم حرکت کرد. متوجه شدم قدم هاش رو تند تر کرد و قبل از اينکه بذاره من خیلی قدم بردارم خودش رو بهم رسوند و مقابلم قرار گرفت. لبخندی زده و گفتم: -سلام. خوش اومدی. نگاهی به پام کرد و با اخم کوچکی گفت: -برای چی با این وضعت اومدی بیرون؟ سری تکون دادم و گفتم: -آره منم خوبم. ممنون. حتی توجهی هم به تمسخرم نکرد. بازوم رو گرفت و با جدیت گفت: -بریم تو. بازوم رو عقب کشیده و با لحن نرمی گفتم: -اع نه. پارسا برام آتیش درست کرده. بیا بریم اونجا بشینیم. قاطع سری تکون داد و بازوم رو کشید و گفت: -سرده. خیلی آروم بازوم رو از بین دستاش بیرون کشیدم و گفتم: -نمیام. میخوام کنار آتیش بشینم. و بی توجه به چهره اخم آلودش پشت کرده و باز هم لنگان لنگان سمت آتش دوست داشتنی ام حرکت کردم. برای اینکه حرصش رو در بیارم قدمی به آرومی برداشته و با صدای بلندی گفتم: _یه ذره احساس نداره. لبه های پتو رو دورم کشیده و همون طور که قدم میزدم ادامه دادم: -فقط بلده بی... و ناگهانی در هوا قرار گرفتم. جیغی کشیده و محکم به گردنش آویزون شدم. محکم من رو به خودش.... و با لحن عصبی ای گفت: -خیره سر. خودم رو بالاتر کشیده و پاهام رو همون طور که در آ.... بودم تکونی دادم و با لبخند بزرگی گفتم: -زورگو. متوجه شدم به جای عمارت سمت آتش حرکت میکنه. برای اینکه حسابی ازش پذیرایی کنم زیر گلوش رو محکم بو کشیدم -چه قدر بوی لعنتی میدی. هشدار گونه صدام کرد: -آرامش؟ -جانم؟ به جای پاسخ جسم سبکم رو روی زیر انداز قرار داد و خودش هم به آرومی مقابلم نشست. نگاه اون به شعله های آتش و نگاه من به چهره جذابش بود که در تلالو شعله های آتش به شدت گیرا شده بود. برای اينکه توجهش رو جلب کنم با صدای آرومی گفتم: -حامی. کلامی نگفت اما نگاهش رو از آتش گرفت و به من بخشید. دستام رو روی دستای گرم و بزرگش قرار دادم و گفتم: 🍃🍃🍃🌼🍃 @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 مَا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا ﴿۱۳﴾ 🔸 چرا شما مردم خدای را به عظمت و وقار باور ندارید؟ 🔅 وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا ﴿۱۴﴾ 🔸 و حال آنکه او شما را (از نطفه‌ای) به انواع خلقت و اطوار گوناگون (ارمتب آدمیّت) بیافرید. 🔅 أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ﴿۱۵﴾ 🔸 آیا ندیدید که خدا چگونه هفت آسمان را به طبقاتی (بسیار منظم و محکم) خلق کرد، 🔅 وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا ﴿۱۶﴾ 🔸 و در آن آسمانها ماه شب را فروغی تابان و خورشید روز را چراغی فروزان ساخت؟ 🔅 وَاللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا ﴿۱۷﴾ 🔸 و خدا شما را مانند نباتات مختلف از زمین برویانید. 💭 سوره: نوح 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 با عشق بنویس:الهی به امید تو🤲🌙💜حال خوب رو انتقال بده😍✨خدایا شکرت که هستی و هوامونو داری✨خدایا شکرت برای برکت و آرامش زندگیمون✨خدایا شکرت که صدامونو میشنوی و ما رو به ✨بهترینها و عالیترینها در پناه خودت میرسونی💐😍❤️     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
23.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🥴❌این ۵مورد رو تو زندگیت به کسی نگووووو👌     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🦋🎉🎉بفرست برای خرداد ماهی عزیز🌷 پیشاپیش تولدشون مباررررکککک😍🌼💐 خرداد ماهی ها اعلام حضور کنن😘❤️     ❤️فاطمه عزیزم تولدت هزاران بار مبارک❤️ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🪴همه بگیم چشم ! کار و وظیفه ی « زخم و درد » ؛ بیدار کردن جسم و جون ماست ... ما خیلی دیر متوجه رسالت زخم ها میشیم . مثلا دیروز میزبان عزیزی بودم حدودا پنجاه ساله که پدرشون رو ۱۴ ماه پیش از دست داده بودن ( ماجرای پرواز پدرشون هم خیلی جالب بود که بعدا میگم ) . خودشون میگفتن که این درد و زخم ( فقدان پدر ۹۲ ساله ) چنان بهشون آگاهی و امید به زندگی داده که گفتنی نیست ‌. چرا ؟ چون اجازه دادن لایه لایه های پنهان اون درد بزرگ رو کشف کنن و به « نور » برسن . 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88