ملکـــــــღــــه
#گلاب ۹۴ + خانواده ترنج قراره مهمون عمارت بشن .. نگاهی از گوشه چشم به من انداخت و گفت +به همین ز
#گلاب
.۹۵
+اما الوند خان اصلا با من حرفم نمیزنه
_معلومه که نمیزنه دختر اون اربابه .. تو باید باهاش حرف بزنی .تو باید بری طرفش خودتو شیرین کنی
با خجالت سرمو انداختم پایین که با لحن تند تری گفت
_ الان وقت خجالت نیست دختر سرتو بگیر بالا و گوش بده ببین چی میگم
به صورتش نگاه کردم که انگار اخماش باز شده بود
+ الوند هم مرده مثل همه مردهای دیگه .اگه میخوای مردی رو دیوونه خودت کنی به دو تا چیزش برس به شکم و ...
سرخ شدمو سرمو انداختم پایین
_تو الان یک زن شوهر داری گلاب باید یک سری چیزا رو بدونی مادرت باهام حرف زده و میدونم که شب اول باهم نخوابیدین .. انقدرم از خدا عمرم گرفتم که بدونم تا الانم هنوز دختری و الوند بهت دست نزده اما من اونو سرزنش نمیکنم تو روسرزنش میکنم که چرا تا الان جای اینکه خودتو تو دل شوهرت جا کنی ساکت شدی و کشیدی کنار تا هوو اومدن به سرتو ببینی ..
_ الوند خان ترنج و دوست داره
+چون ترنج بلده اونو به راه خودش دربیاره توهم یادبگیر دختر با بزرگ ترت صحبت کن مادرت بهت میگه چیکار کنی و نکنی چشم بهم بزنی ترنج یک بچه هم گذاشته بغل الوند و تو میمونی و یک عمر تنهایی کنج همون اتاق
_ ماهجانجان فکر میکردم شما از من بدت میاد و خوش حال میشی اگه الوند طلاقم بده
+من از کسی بدم نمیاد دختر جان خداهم نیستم که بخوام بنده هاشو قضاوت کنم اما ظلمی که در حقت شد و میتونم بفهمم میخوام که خوشبحت بشی و کمکت کنم میخوام که دلت از پسرم صاف بشه ..
با ناباوری به ماهجانجان که این حرفا رو میزد نگاه کردم .
_ به خودت برس ..این چه رنگ ورویه داری ادم دلش بهم میاد که نگاهت کنه چجوری انتظار داری الوند بیاد طرفت
یکم به خودت برس و سعی کن به چشم بیای به اون چشمات سرمه بکش لباتو سرخ کن لباسای جدید بدوز
_چشم ماهجانجان
+از امروز حواسم بهت هست گلاب اگه فقط تایک هفته دیگه نتونی تغییری تواین زندگی بدی هر چی زودتر الوند و زنش میدم و برای همیشه شانستو از دست میدی .. این عمارت احتیاج به یک خان داره و خان احتیاج به بچه ..اونم بچه پسر پس زودبه خودت بیا و این وضع و تمومش کن
+چشم ماهجانجان .
بلاخره ماهجانجان رضایت دادو از اتاقش زدم بیرون اما فکرم حسابی درگیر بود برگشتم تو اتاقو یک گوشه کز کردم که بتول اومد طرفم
_ چیزی شده خانم جان..از ازدواج الوند خان ناراحتی؟
+بتول
_جانم خانم جان
+ تو بلدی چجوری باید یک مردو جذب خودت کنی
_ منکه نه اما توی ابادی یک دختری هست میگن همه مردهای ابادی عاشقشن ...
❤️❤️
. 👇تقویم نجومی اسلامی شنبه👇
✴️ شنبه 👈28 مهر/ میزان 1403
👈15 ربیع الثانی 1446👈19 اکتبر 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر:
✅خواستگاری و عقد و عروسی.
✅خرید کردن.
✅معاملات.
✅دیدار با قاضی و روسا و اشراف و درخواست از آنها.
✅اقدامات قضایی.
✅آغاز نویسندگی و نگارش.
✅شکار و ماهی گیری.
✅و مسافرت خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب است.
👶زایمان خوب نیست.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج ثور و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️عقد و عروسی و خواستگاری.
✳️خرید جواهرات و طلا.
✳️تفریحات و سرگرمی و شادی.
✳️مسافرت.
✳️خرید املاک و مستغلات.
✳️ارسال جنس به مشتری.
✳️نقل و انتقال.
✳️بردن جهیزیه به خانه داماد.
✳️دیدار با دوستان و روسا و مسئولین.
✳️و آغاز بنایی نیک است.
🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث سرور و شادی می شود.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، سلامت آفرین است
💑حکم مباشرت امشب شب یکشنبه: مباشرت برای سلامتی توصیه می شود.
😴😴 تعبیر خواب:
خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 16 سوره مبارکه "نحل" است.
و علامات و بالنجم هم یهتدون...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد و از این قبیل امور قیاس شود.
کتاب تقویم همسران صفحه ۱۱۶
💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبان گردد.
❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💗چـه شب زيبـایـی
⭐️خـواهد بـود
💗وقتی بـرای دوستان
⭐️و عـزیـزانمـان
💗آرامـش مـوفقيت
⭐️و سـلامتی بخواهيم
💗بـا آرزوی شبـی
⭐️سـرشـاراز آرامـش
💗بـرای شمـا عـزیـزان
⭐️شبتون گرم از نگاه خدا
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
#رسوایی نخواهد داشت . سمیرا کم بود فاطمه هم به لیست حسادت هایم اضافه شده بود. حماقت بود اما من به
#رسوایی
وارد آشپزخانه شدم و خودم را در آن جا مشغول کردم که توران خانم بعد از دقایقی آمد
.
-سمیرا خودت یه چادر بنداز سرت بیا پذیرایی، کارای اینجا رو بسپار به اون...
گفت و گوشه چشمی نگاهی به سویم انداخت و بیرون رفت .
از حرص و بغض دستمال را در دستم می فشردم و هر آن امکان فریاد زدنم بود .
نمک نشناسی بود که کمک های بیشمارم به سمیرا را دیده و زبان نگه نداشت برای
زخم
زبان نزدن .
هم مهسا و هم سمیرا عصبی بودند اما کاری از دستشان بر نمی آمد .
روی صندلی نشستم و دمی عمیق گرفتم و بغضم را کنترل کردم .
سمیرا با ناراحتی سفره های یک بار مصرف را به مهسا داد و گفت :
-زود نیست برای شام؟ ساعت هشته، هنوز آرزو اینا هم نیومدن .
مهسا لاقید شانه ای بالا انداخت .
-عروس عمو قرار نیست که بمونن اینجا، یساعت دیگه ببینن شام خبری نیست میزارن
میرن .
کبری خانم که تازه وارد آشپزخانه شده بود، لبه ی چادر دخترش را گرفت و به سوی
درگاه آشپزخانه کشید بیا کم زبون بریز دختر .
سمیرا کارهایش را کنار گذاشت و مقابلم ایستاد .
-ناراحت نباش بهار ولش کن .
لب باز کردنم مصادف با ترکیدن بغضم بود. ترجیح دادم سکوت کنم و به جایش از جا
برخاستم .
برای تدارکات شام دست به کار شدم، سمیرا هنوز همان جا ایستاده بود و مرا نگاه می
کرد .
البته فکر می کرد فولاد آب دیده شده بودم و دیگر چیزی رویم اثر نمی گذاشت اما من
از
درون در حال متلاشی شدن بودم. هر دم صبرم کم و کم تر می شد اما سرگرم کردن
خودم بهتر از آن بود که بنشینم و بنای گریه بگذارم برای قدرنشناسی زنی که طاقت
نداشت کسی از من خوب بگوید. به بد گویی از من و خانواده ام عادت کرده بود اما من
دیگر اجازه ی چنین کاری را به او نمی دادم .
قاشق های دسته بندی شده را در سبد ریختم که سمیرا ماهان را از روی زمین برداشت
و به سویم گرفت .
-بهار خدا خیرت بده ماهان و ببر تو اتاق من خودم همه کارا رو میکنم همش زیر دست
و پاست بچه .
می دانستم برای خلاص کردن من آن راهکار به ذهنش رسیده بود، البته ماهان هم کم دردسر نداشت. چهاردست و پا از این سر تا آن سر آشپزخانه را طی می کرد و مدام هر
چه دم دستش می آمد را به دهانش می گذاشت .
فرار کردن از آن شلوغی را بیشتر می پسندیدم تا ماندن و تحمل کردن اخم و تخم های
توران خانم و چشم غره های زن عمو نرگس که حتی رغبت نمی کرد در جمع حرفی با
من بزند .
با احتیاط دستم را پشت ماهان گذاشتم و چادر را از سرم کشیدم . طبع سرد توران خانم
و شوفاژهایی که تا انتها باز بودند، شرشر عرقم را در آورده بود .
ماهان ورجه وورجه می کرد و روی تخت ثابت نمی ماند ناچار او را روی پاهایم خوابانده
و
تکانش می دادم.
چشمان کوچکش خمار شده بود و همانطور که نق می زد بنای خواب گذاشته بود. حالت
های او مر ا نیز تشنه ی خوابیدن و فرار از آن هیاهو می کرد .
بغضم به قوت خودش باقی بود اما دیگر میلی برای شکستنش نداشتم. بیشتر دلم می
خواست هر آن چه در دلم بود را بر سر توران خانم می کوبیدم .
ساعت از هشت و نیم گذشته بود و خبری از خان جون و بهزاد نبود. حتی سفره ی شام
نیز پهن شده بود و صدای قاشق و چنگال ها خبر از اوضاع می داد .
دلشوره ام را با فرستادن صلوات رفع و رجوع می کردم اما چیزی درون قلبم وعده ی
رسیدن خبری را می داد. بالشت را کنار ماهان گذاشتم و برای ثانیه ای کنار او دراز
به قلم پاک #یاس
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
7.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💐سـ❤️ ـلام 😍 ✋
🍁 روزتون پراز خیروبرکت 🍁
🍂 امروز شنبه
☀️ ۲۸ مهر ۱۴۰۳خورشیدی
🌙 ۱۵ ربیع الثانی ۱۴۴۶ قمری
🎄 ۱۹ اکتبر ۲۰۲۴ میلادی
💯ذکر_روز
🍁🌼یا رب العالمین 🌼🍁
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
14.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💎خیلیا فکر میکنن شیطان فقط عامل گناه است، ولی نمیدانن که از هر طریقی شما رو به بند میکشد ، از طریق افراط ، وسوسه ، و حتی از طریق امید های واهی ، برای درک بیشتر کارهای شیطان کافیست کتب هایی با منابع درست را بخوانید تا ببینید که این نیرو چقدر قدرتمند و حیله گر است.
🤲 دوست داشتی بنویس " یا الله "
پ.ن: در برخی منابع نام آن عالم بایزید بسطامی بوده است .
نشر از تو دوست من❤️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 ترجمه دلنشین آیه ٢۴ و ٢۵ سوره مبارکه انفال.
🔎 جستجوی سوره: #انفال
#مصحففارسی
🕊🕊🕊
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
چند روز پیش یک خبری شنیدم که خیلی ناراحت شدم شهر ما کوچیکه تقریباً همه همو میشناسند یه خانومی طلاهای طلا فروشی شوهرش رو برداشته و با دوست پسرش زدن تو دل جاده و فرار کردن و به اصطلاح میخواستند برن اونور آب و با هم زندگی کنند اما چند کیلومتر که از شهر دور شدند تصادف وحشتناکی کردند و اون آقا رفت تو کما و خانم هم همون جا فوت کرد میگن شوهرش وقتی خیانتشو فهمید حتی نرفت جنازه رو تحویل بگیره خانواده دختر هم حتی سیاه نپوشیدند چه برسه به مراسمهای سوگواری فقط رفتن جنازه رو گرفتن خاک کردند شاید ما خانما بگیم شوهرش با باید میرفت جنازه رو میگرفت بالاخره زنش بود یا خیلیهامون بگیم از کجا معلوم که داشته فرار میکرده شاید میخواسته بره یه کار خیر انجام بده یا حتماً شوهره بد بوده که این خانم خیانت کرده بماند از شواهدی که بر خیانتش بوده مثل پیامها و زنگها و یا یواشکی طلا برداشتن اما اگر مرد ما همین کار و با ما بکنه سریع میگیم هیچ دلیلی باعث نمیشه خیانت کنیم بعضی از خانما تو همین کانال وقتی داستان زندگیشون رو تعریف میکردند به کسی که قبلاً دوستش داشتند میگفتند عشقم اما به همسرشون میگفتند شوهرم به نظرم این هم یک نوع خیانت به نظر من خیانت جسمی داریم لفظی داریم فکری داریم یا خیلی موارد دیگه که باعث بشه فکرمون از پیش عزیزمون دور بشه و دست به کاری بزنیم.... خانم این قصه حتی فرصت دفاع هم نداشت پس مراقب رفتارهامون باشیم قضاوت نکنیم عاقبت بخیر باشید دوستان
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88