#حتمابخونید:
⚡ ابوبشیر ۶۰ ساله، ساکن دمشق #سوریه، کشاورز، دارای سه دختر و یک پسر خاطراتش از اوضاع سوریه قبل و بعدِ داعش رو برامون میگه.
💎ما مردم سوریه قبل از داعش دچار یک توهم شده بودیم و بر اثر تبلیغات فراوان مخالفان #بشاراسد در خارج و داخل سوریه، به این نتیجه رسیدیم که عامل تمام بدبختیهامون شخص بشار اسد و دولتشه و هر طور شده باید بشار اسد بره.
⛔ آن زمان پیامهای زیادی بین مردم سوریه پخش میشد که بشار اسد یک دیکتاتور است و نجات سوریه یعنی رفتن بشار اسد...
هر روز مخالفان نظام بشار اسد بیشتر میشدند و راهپیمایی و تحصن انجام میشد که دیکتاتور سوریه باید برود!
مردم #حمص به خیابانها آمدند و نیروهای نظامی بشار اسد هم برای کنترل آنها جمع شده بودند که تیراندازی شد و عدهای کشته و زخمی شدند و از آن روز اعتراضات مردم سوریه و مخالفان بشار اسد رنگ و بوی خون گرفت...
مردم متحصن عصبانی بودند و جنازههای کشتهشدگان رو باشور و هیجان خاصی تشییع کردند. در همین اوضاع و احوال بود که سر و کله مخالفان نظام سوریه و بشار اسد پیدا شد: #داعش!😱 گروهی که با پرچم «محمد رسول الله» و شعارهای اسلامی آمدند!
⛔ ما ابتدا از آمدن داعش خوشحال شدیم چون داعش وعده نابودی حکومت بشاراسد که خواست ما بود رو داد... شهرهای سوریه روز به روز شاهد درگیریها و کشتار بود و داعش با همراهی مردم و مخالفان بشار اسد شهرها و روستاهای سوریه را یک به یک اشغال میکرد و پیش میرفت!
داعش پس از اشغال شهرها، حکومت نظامی اجرا میکرد، موافقان بشار اسد را شناسایی و در میدان شهر گردن میزد. مخالفان بشاراسد هم خوشحال میزدن و میرقصیدن...
در این ایام بود که من هم دست زن و بچهمو گرفتم و به شهر حلب رفتیم و در حکومت اسلامی داعش زندگی خود را شروع کردیم!
داعش دختران و زنان سوری زیادی رو به بهانههای مختلف اسیر میکرد، آنها را در بازار میفروخت، ثروتمندان عربستانی، اماراتی و حتی اروپایی میآمدن و دختران زیبا و کم سن و سال را میخریدن. من این صحنهها را در بازار حلب دیدم و چون خودم دختر داشتم بشدت ناراحت میشدم.
گریههای آن دختران در هنگام اسارت در قفس و موقع خرید و فروش آزارم میداد.😔
پسرم ۲۰ سالهم بشیر اطلاعات کمی درباره دین داشت. یه وهابی بنام ابوجهاد باهاش دوست شده بود، رو ذهنش خیلی اثر گذاشته بود تا عضو داعش بشه.
یک روز بشیر ازم اجازه خواست تا در عملیات نظامی داعش شرکت کنه. من بشدت مخالف بودم چون از طرز تفکر وهابیت خوشم نمیآمد و آن را قبول نداشتم اما بشیر دیگه حرفمو گوش نمیکرد، تمام فکر و ذکرش ابوجهاد بود. ابوجهاد بشیرو عضو داعش کرده بود و ماهیانه هزار دلار بهش میداد!
به بشیر گفتم چرا میخوای برای داعش بجنگی؟! مگر نمیشناسیشون؟! حرفهای عجیبی میزد، میگفت شیعه مشرکه و ما باید آنها را بکشیم!!! بشیر میگفت وظیفه داعش ابتدا کشتن مشرکین (شیعیان) هست و سپس نبرد با کافرین!! میگفت با کشتن شیعیان ما به بهشت میرویم !!! این چرندیات را ابوجهاد در مغزش کرده بود.😔
صحبتهای من و مادرش فایده نداشت و بشیر دیگر یک داعشی تمام عیار شده بود. او بعد از چند ماه تمرین نظامی وارد عملیاتهای داعش شد و بعد از یکسال
جنگ داخلی سوریه تنها پسرم را از من گرفت و بشیر در راه باطل تفکر داعش و وهابیت خونش را هدر داد حتی جنازشم برایمان نیاوردند.
وضعیت شهرهای تحت تسلط داعش هر روز سخت تر میشد. داعش ابتدا گفته بود که کاری به مسلمانان اهل سنت سوریه ندارد و فقط با شیعیان میجنگد اما کمکم خشونتهای داعش دامن اهل سنت را هم گرفت.
داعش حضور در اینترنت و فیسبوک را حرام میدانست و دختری را به همین جرم در میدان شهر گردن زد.
داعش اسلام را وارونه کرده بود، ما مردم سوریه گرفتار کسانی شده بودیم که بنام اسلام خلاف اسلام عمل میکردن و چارهای جز تحمل نداشتیم.
آنها مخالفانشان را بشدت سرکوب و اعدام میکردند. اوضاع زندگی در رقه و حلب سخت بود. فرماندهان داعش نماز هم نمیخواندند و میگفتند جهاد کردن بالاتر از نماز خواندن است!
مردم سوریه برای نجات از حکومت بشاراسد قیام کردند اما گرفتار حکومت بسیار خشنتر و بیمنطقترِ داعش شدند.
بشیر میگفت فرماندهان نظامی داعش عرب نیستند. از چچن و اسراییل آمدند و به ما آموزش نظامی میدهند. با خودم میگفتم این چه بلایی بود؟ ما که در رفاه و آسایش بودیم، امنیت داشتیم، چرا خودمان همه اینها را نابود کردیم. چرا فریب مخالفان بشاراسد را خوردیم؟!
اهل تسنن که فکر میکردند داعش کاری با آنها ندارد و فقط شیعیان و حامیان دولت بشاراسد مجازات میشن بشدت پشیمان بودن اما کار از پشیمانی گذشته و زیر سلطه حکومت خشن و غیر منطقی داعش بودیم!
در مغازه ابویعقوب بودم که موبایلم زنگ خورد، همسرم بود با اضطراب و ناراحتی و صدای پر از گریه گفت ابوبشیر کجایی؟! سریع بیا خونه
تلفن قطع شد😱
ادامه دارد..
@fatemiioon110
#حتمابخونید:
⚡ ابوبشیر ۶۰ ساله، ساکن دمشق #سوریه، کشاورز، دارای سه دختر و یک پسر خاطراتش از اوضاع سوریه قبل و بعدِ داعش رو برامون میگه.
💎ما مردم سوریه قبل از داعش دچار یک توهم شده بودیم و بر اثر تبلیغات فراوان مخالفان #بشاراسد در خارج و داخل سوریه، به این نتیجه رسیدیم که عامل تمام بدبختیهامون شخص بشار اسد و دولتشه و هر طور شده باید بشار اسد بره.
⛔ آن زمان پیامهای زیادی بین مردم سوریه پخش میشد که بشار اسد یک دیکتاتور است و نجات سوریه یعنی رفتن بشار اسد...
هر روز مخالفان نظام بشار اسد بیشتر میشدند و راهپیمایی و تحصن انجام میشد که دیکتاتور سوریه باید برود!
مردم #حمص به خیابانها آمدند و نیروهای نظامی بشار اسد هم برای کنترل آنها جمع شده بودند که تیراندازی شد و عدهای کشته و زخمی شدند و از آن روز اعتراضات مردم سوریه و مخالفان بشار اسد رنگ و بوی خون گرفت...
مردم متحصن عصبانی بودند و جنازههای کشتهشدگان رو باشور و هیجان خاصی تشییع کردند. در همین اوضاع و احوال بود که سر و کله مخالفان نظام سوریه و بشار اسد پیدا شد: #داعش!😱 گروهی که با پرچم «محمد رسول الله» و شعارهای اسلامی آمدند!
⛔ ما ابتدا از آمدن داعش خوشحال شدیم چون داعش وعده نابودی حکومت بشاراسد که خواست ما بود رو داد... شهرهای سوریه روز به روز شاهد درگیریها و کشتار بود و داعش با همراهی مردم و مخالفان بشار اسد شهرها و روستاهای سوریه را یک به یک اشغال میکرد و پیش میرفت!
داعش پس از اشغال شهرها، حکومت نظامی اجرا میکرد، موافقان بشار اسد را شناسایی و در میدان شهر گردن میزد. مخالفان بشاراسد هم خوشحال میزدن و میرقصیدن...
در این ایام بود که من هم دست زن و بچهمو گرفتم و به شهر حلب رفتیم و در حکومت اسلامی داعش زندگی خود را شروع کردیم!
داعش دختران و زنان سوری زیادی رو به بهانههای مختلف اسیر میکرد، آنها را در بازار میفروخت، ثروتمندان عربستانی، اماراتی و حتی اروپایی میآمدن و دختران زیبا و کم سن و سال را میخریدن. من این صحنهها را در بازار حلب دیدم و چون خودم دختر داشتم بشدت ناراحت میشدم.
گریههای آن دختران در هنگام اسارت در قفس و موقع خرید و فروش آزارم میداد.😔
پسرم ۲۰ سالهم بشیر اطلاعات کمی درباره دین داشت. یه وهابی بنام ابوجهاد باهاش دوست شده بود، رو ذهنش خیلی اثر گذاشته بود تا عضو داعش بشه.
یک روز بشیر ازم اجازه خواست تا در عملیات نظامی داعش شرکت کنه. من بشدت مخالف بودم چون از طرز تفکر وهابیت خوشم نمیآمد و آن را قبول نداشتم اما بشیر دیگه حرفمو گوش نمیکرد، تمام فکر و ذکرش ابوجهاد بود. ابوجهاد بشیرو عضو داعش کرده بود و ماهیانه هزار دلار بهش میداد!
به بشیر گفتم چرا میخوای برای داعش بجنگی؟! مگر نمیشناسیشون؟! حرفهای عجیبی میزد، میگفت شیعه مشرکه و ما باید آنها را بکشیم!!! بشیر میگفت وظیفه داعش ابتدا کشتن مشرکین (شیعیان) هست و سپس نبرد با کافرین!! میگفت با کشتن شیعیان ما به بهشت میرویم !!! این چرندیات را ابوجهاد در مغزش کرده بود.😔
صحبتهای من و مادرش فایده نداشت و بشیر دیگر یک داعشی تمام عیار شده بود. او بعد از چند ماه تمرین نظامی وارد عملیاتهای داعش شد و بعد از یکسال
جنگ داخلی سوریه تنها پسرم را از من گرفت و بشیر در راه باطل تفکر داعش و وهابیت خونش را هدر داد حتی جنازشم برایمان نیاوردند.
وضعیت شهرهای تحت تسلط داعش هر روز سخت تر میشد. داعش ابتدا گفته بود که کاری به مسلمانان اهل سنت سوریه ندارد و فقط با شیعیان میجنگد اما کمکم خشونتهای داعش دامن اهل سنت را هم گرفت.
داعش حضور در اینترنت و فیسبوک را حرام میدانست و دختری را به همین جرم در میدان شهر گردن زد.
داعش اسلام را وارونه کرده بود، ما مردم سوریه گرفتار کسانی شده بودیم که بنام اسلام خلاف اسلام عمل میکردن و چارهای جز تحمل نداشتیم.
آنها مخالفانشان را بشدت سرکوب و اعدام میکردند. اوضاع زندگی در رقه و حلب سخت بود. فرماندهان داعش نماز هم نمیخواندند و میگفتند جهاد کردن بالاتر از نماز خواندن است!
مردم سوریه برای نجات از حکومت بشاراسد قیام کردند اما گرفتار حکومت بسیار خشنتر و بیمنطقترِ داعش شدند.
بشیر میگفت فرماندهان نظامی داعش عرب نیستند. از چچن و اسراییل آمدند و به ما آموزش نظامی میدهند. با خودم میگفتم این چه بلایی بود؟ ما که در رفاه و آسایش بودیم، امنیت داشتیم، چرا خودمان همه اینها را نابود کردیم. چرا فریب مخالفان بشاراسد را خوردیم؟!
اهل تسنن که فکر میکردند داعش کاری با آنها ندارد و فقط شیعیان و حامیان دولت بشاراسد مجازات میشن بشدت پشیمان بودن اما کار از پشیمانی گذشته و زیر سلطه حکومت خشن و غیر منطقی داعش بودیم!
در مغازه ابویعقوب بودم که موبایلم زنگ خورد، همسرم بود با اضطراب و ناراحتی و صدای پر از گریه گفت ابوبشیر کجایی؟! سریع بیا خونه
تلفن قطع شد😱
ادامه دارد..
@fatemiioon110