eitaa logo
🤶🏻مامانوئل🤶🏻
820 دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
34هزار ویدیو
207 فایل
سلام دوست عزیزم🤶🏻 من مهلام مامان🤱🏻علی کوچولو(سوپراستار کانال😂) قراره بهترین کانال خرید جمعی باقیمت رقابتی رو بسازیم همچنین آموزش و هرچیز جذابی پیدا کنم میزارم تا از روزمرگی مون فاصله بگیریم😎 🎁همراهم باش تا با شگفتانه ها حالت خوب بشه🎁 @Mahlaershadi
مشاهده در ایتا
دانلود
📌حرف مردم.... وقتی ۲۰ سالم بود اولین فرزندم رو خدا عنایت کرد، اطرافیان همه ناراحت شدن که چرا انقدر زود؟ می‌ذاشتی درس‌ات به یه جایی برسه بعد. سال ۹۰ خدای متعال هدیه‌ی شیرین دیگه‌ای داد درست زمانی که من از تهران به قم هجرت کرده بودم، باز برگشتن گفتن آخه چرا؟ هنوز اولی سه سالش نشده تو سزارین بودی خودت هنوز کوچیکی تازه تو شهر غربت بدون هیییچ فامیل و آشنایی چه جوری از پس کارها و بچه‌ها می‌خوای بربیای؟ با کلی دعا از سر فضلش سال ۹۲ بعد دو تا پسر روز میلاد خانم فاطمه زهرا دختر دار شدم. گفتن ببین دیگه بسه سه تا عالیه جنست‌ هم که جوره دو تا پسر و یه دختر. اصلا اگه بعدی رو آوردی دیگه خونه‌های ما نیا. دخترم شد سه سالش و دلم بچه‌ خواست ولی نمی‌شد همه فکر کردن من گوش به حرف اونا دادم. البته که در عمل، به همه ثابت کردم به حرف‌هاشون احترام می‌ذارم و واقعا اگر به شرایط زندگیم بخوره قطعا انجامش می‌دم. به هوای اینکه دخترم خواهر داشته باشه از خدا چهارمی رو خواستم. از اون‌جایی که به هر کی دلش بخواد پسر و به هر کی عشقش بکشه دختر می‌ده؛ به من سال ۹۵ یه پسر باهوش داد. دیگه فهمیده بودن دختر کوچیکه‌ی خونه، گوشش بدهکار نیست. هر وقت موفقیت و شادی و سرحالی منو می‌دیدن می‌گفتن به الانت نگاه نکن وقتی شدی ۴۰ ساله‌ات ولی شبیه ۶۰ ساله‌ها بودی به حرف ما می‌رسی. باز من بهشون لبخند زدم گفتم من دارم به وظیفه‌ام عمل می‌کنم. خدا خودش حواسش هست. خدای مهربونم از اون‌جایی که دوسم داشت و داره، دلش خواست یه خدیجه بانو هم داشته باشم، سال ۹۷ خدیجه بانوی من خونه‌ی منو به اسم مادر حضرت زهرا (سلام‌الله) نورانی کرد. اولا چقدر سر اسمش بهم حرف زدن. می‌دونی چی گفتم: گفتم طرف اسم بچه‌اش می‌ذاره...... چقدر تو باطل خودش محکمه بعد من تو اسمِ به این حقی خجالت بکشم؟ و حالا با تاسف و یواشکی اسمش و صدا کنم؟؟؟ به عشق حضرت زهرا می‌ذارم خدیجه. اونجا بود که خواهرام گفتن این خانم خیلی عزیزه ما هیچ‌ وقت جرائت نمی‌کنیم و جسارتش رو نداشتیم که بذاریم خدیجه؛ شجاعت کردی. ششمی رو تا ماه ۷ بارداری متوجه نشدن و وقتی فهمیدن فقط گفتن، ما به تو که ته‌تغاری خونه‌ای و تا سالها خودمون بند کفشت رو می‌بستیم، غبطه می‌خوریم که خدا انقدر تو زندگیِ تو پیداست. الان که دارم براتون اینا رو می‌نویسم، هفتمی رو باردارم و ۱۸ روز دیگه انءشاالله به دنیا میاد. همه شون کمر همت بستن که من با عافیت زایمان کنم. برنامه غذایی چیدن. برنامه تفریح برای بچه هام چیدن که وقتی من در دوران نقاهت هستم، بچه‌ها سرگرم باشن. برای زندگیتون خط قرمز‌هایی تعیین کنید و به هیچ‌کس اجازه ندین از خط قرمز‌هاتون عبور کنه. اطرافیان و فامیل و دوست، کسی رو که تو زندگیش محکم و مهربان هست رو دوست دارند و به نوع زندگیش احترام می‌ذارن. همه می‌دونن بچه‌ آوردن خط قرمز زندگی من هست. من تو این جریان شمشیرم و از رو بستم. زنگ خطر خیلی وقته به صدا در اومده، به فکر بحران جمعیت نه چندان دور باشید، الان رو حضرت زهرا (سلام‌الله) براتون جبران می‌کنه قطعا. eitaa.com/fatemiioon_news
به عشق سردار... من مادر دختر هفت ساله ای هستم که ۱۹ اسفند تولدش بود و ما با چند روز تاخیر تصمیم گرفتیم به کافی شاپ مجتمع پاژ مشهد برویم و آنجا شگفت زده اش کنیم. موقع رفتن دخترم بدون اینکه به من بگوید چادر مشکی اش را سر کرده بود. وقتی داخل پاساژ شدیم دیدم دو طرف چادرش را با پیکسل حاج قاسم به هم وصل کرده، خواستم بگویم آن را باز کند تا نکند کسی چیزی به او بگوید و احساسات پاک کودکانه اش خدشه بردارد، ولی دلم نیامد. رفتیم کافی شاپ سفارش دادیم و همسرم آرام در گوش گارسون گفتند، موقع آوردن سفارشات، آهنگ تولد پخش کنید. منتظر بودیم که آقایی آمد در گوش همسرم چیزی گفت و کاغذی گذاشت و رفت همسرم دوید پشت سرش صحبتهایی رد و بدل شد و دوباره برگشت. موقعی که سفارشات را آوردند و آهنگ پخش شد، دخترم حسابی ذوق زده و شگفت زده شد. بعد همسرم گفتند اون آقا میز ما را حساب کردند و گفتند دم حجاب دخترت گرم، من عاشق سردار هستم، به عشق سردار هزینه امشب تون رو من پرداخت می کنم. ما می‌خواستیم دخترمان را شگفت زده کنیم ولی دخترم با حجابش ما را شگفت زده کرد. ما می‌خواستیم او را مهمان کنیم ولی او با رفتار خالص کودکانه اش ما را مهمان کرد، به دخترم گفتم این هم هدیه حاج قاسم به تو بود که به واسطه آن آقای مهربان داده شد. نمی دانستم چه جوری پیام تشکر خود را به آن آقا برسانم، امیدوارم این متن به دستش برسد. ممنون آقای مهربان به خاطر شادی و شعفی که به دخترم به خاطر حجابش دادی، سپاس به خاطر اینکه پسرانم دیدن که در زمانه ای که عده‌ای چادر و روسری از سر برداشتند، خواهرشان برای چادرش تشویق می‌شود. ممنون که به ما یاد دادین که چقدر می‌توانیم برای امر به معروف حجاب، خلاق باشیم. تشکر به خاطر ثبت خاطر ه ی خوب و به یاد ماندنی برای همه خانواده... انشاالله عاقبت به خیر شوید و دعای سردار دلها روزیتان شود و شما را در روز قیامت شفاعت کند. http://eitaa.com/fatemiioon_news
دعاگویان... من هم فرهنگی هستم. امشب دیدم خانمی خواسته بودن برای فرزند دار شدنشان دعا شود که فرهنگی بودند. خواستم عرض کنم من چند وقت پیش به نیت شهید نوید صفری چله زیارت عاشورا گرفتم برای برآورده شدن حاجات کسانی غیر از خودم و بچه هایم. خدارو شاهد میگیرم بعد از آن چله آنچنان گشایشی و حالات خوبی در زندگی خودم و بچه هایم حاصل شد که نگو. با اینکه نیت من برای غیر بود، حتی فامیل هم نبودند. این را عرض کردم که چله زیارت عاشورا به نیت این شهید عزیز حتما بگیرید حتی برای رفع گره از کار فردی که خیلی درمانده شده و شما سراغ دارید، بگیرید ببینید چطور دعا در حق خودتان، حتی زودتر از آن بنده خدا مستجاب می گردد. اول همسایه سپس خانه امیدوارم به حق صاحب الزمان خیلی زود خبر باردار شدنتان را بشنویم و خدا را شکر کنیم. توسل به امام زمان امام حی و ناظر و دلسوز را هم فراموش نفرمایید. شک ندارم اگر مصلحت باشد به آرزویتان می رسید. التماس دعای فراوان🙏 http://eitaa.com/fatemiioon_news
📌آخه چراااااااااا... ؟!!! 👈 وقتی یه دختر ٢١ ساله می خواد ازدواج کنه و یه عده تلاش می کنند تا منصرف بشه. http://eitaa.com/fatemiioon_news
بچه ها باید باشند... تو رو به خدا اینو برای خودمون برای اطرافیان مون جا بندازیم که مسجد فقط محل نماز پیرمرد و پیرزن های تنها نیست، مسجد محل تربیت و ساخته شدن بچه ها و جوونای ماست، محل تربیت و یادگیری اون هاست. بعد از شاید سال ها رفتم مسجد برای نماز، بچه ی کوچیکم تو بغلم خواب بود. دخترم هم کنارم نشسته بود. هر کس می اومد داخل انگار که من جذام دارم، یه جوری نگاه خودم و بچه ها میکردن حس کردم واقعا مشکلی دارم و خبر ندارم. بعد از اون، موقع قرآن تا یه کلمه حرف از دهن دخترم درمی اومد، یه خانم می اومد و مدام تذکر می‌داد، اومدیم مسجد قرآن گوش بدیم، اومدیم آرامش داشته باشیم، بچه ها رو جمع کنید، اینجا که جای بچه نیست. منم فقط سکوت کردم و سرمو انداختم پایین... این بنده خدا یه داد و بیدادی راه انداخت که بین خودش و بقیه داشت دعوا درست میشد و صدا تا آقایون رفت... گذشت و اذان رو گفتن پسر شیرخوارم گریه افتاد، یه لحظه از دخترم غافل شدم بلند شد رفت دنبال یه بچه دیگه تو قسمت مردونه، یه خانوم دیگه اومد با لحن خیلی بد و با صدای بلند گفت آره دیگه اینجا پارکه بچه هاتون رو بذارید بازی کنن، من هیچی نگفتم، صداش رو بلندتر کرد و گفت نه پارک چیه اینجا طویله اس که همینجوری بچه هاتون رو به حال خودشون گذاشتید... این شد بدون اینکه نماز بخونم، قامت نماز که بسته شد دست بچه هامو گرفتم و با دل شکسته از مسجد اومدم بیرون و رفتم خونه نماز فرادا خوندم که حق الناس بقیه گردنم نمونه... از خودم و حق خودم میگذرم ولی از حق فرزندم و بقیه بچه های این سرزمین که به خاطر امثال شماها از مسجد زده میشن نمی گذرم. هر بار به دخترم میگم بریم مسجد، بریم هیئت، میگه نه مامان نریم اونجا، گریه میکنه و دائم میگه نریم. ولی باور کنید مساجد ما هر روز خالی تر میشه اونم فقط و فقط بخاطر روشی که شما در پیش گرفتین... کی گفته که مسجد جای شماهاس و جای بچه ها نیست؟! کدوم قانون شرع و حکومت اینو گفته؟ امیدوارم هر چه زودتر متوجه اشتباه تون بشید، قبل از اینکه دیر بشه... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
ساده اما صمیمی... وقتی بچه بودم، خانواده ما و دوتا از عموهام توی یه خونه حیاط دار بزرگ زندگی می کردیم، خونه هامون بهم چسبیده بود و یه در چوبی بین خونه هامون بود که عیدا اون در باز میشد😍 تو عالم بچگی چه کیفی می‌کردیم، از این خونه به اون خونه می دویدیم😊 اون روزا وقتی تو سرمای زمستون، گرسنه از مدرسه می اومدیم خونه، تنها خونه ای که همیشه بوی غذا ازش بیرون می اومد خونه ی عمو بزرگه بود که بچه هاش کیف دنیا رو می‌کردن، دور علاالدین غذای آماده رو می خوردن😋 اون عموم از همه وضع مالیش بدتر بود اما زن عمو جان ☺️ همیشه با کمترین امکانات از صبح زود یه غذای ساده، مثل آش، یتیمچه، کوکو و...حاضر می‌کرد تا بچه هاش معطل غذا نمونن. اون روزا زن عمو، از نظر ما بهترین مادر دنیا بودن. الان که از بچه هاش میپرسم میگن شیرین ترین دوران رو گذروندن و هیچ وقت احساس نداری نکردن. اون زمان کتک زدن بچه ها امری عادی بود😒اما زن عموم با وجود شیطنت بچه هاش، هیچ وقت بچه هاشو نمیزد، فقط اخم می کرد و بچه هاشم تمام تلاششونو می کردن که همیشه لبخند به لب مادرشون بمونه🤩 منم از ایشون برای تربیت بچه هام الگو گرفتم و دوست دارم مثل ایشون صبور و مهربون باشم😍 اون روزا وقتی قرار بود کسی از جاری ها بچه دار بشه بقیه بسیج می شدن برای پرستاری از اون و بچه هاش 😊 تو کارای خونه تکونی و شادی و... همه باهم بودن و بهم کمک می کردن... پدربزرگم ١١ تا بچه داره که هر کدوم حداقل ٧ تا بچه دارن به جز دوتا پسر آخری😔که یکیش بابای منه... موقع بازی کردن تو حیاط همیشه حداقل ۸ تا بچه بودیم که توی دورهمی ها تعداد بچه ها بالای۳۰ نفر بود، آخه بابابزرگم ۷۴ تا نوه دارن 😁 که اون زمان یه تعدادی شون ازدواج کرده بودن وقتی همسر و بچه های اونا هم شب عید میومدن، بیشتر از ۱۰۰ نفر می شدیم😂😍 یه اتاق خیلی بزرگ داشتیم که مال پدربزرگم اینا بود که بیشتر وقتا بزرگترها دورهمی داشتن اونجا، ما هم تو حیاط بودیم، تیم فوتبال واسه پسرا😄 خاله بازی هم واسه دخترا... من عاشق پدربزرگ خدا بیامرزم بودم، همیشه مشتاق خدمت به ایشون بودم و الان به برکت دعای خیر ایشون زندگی خوب و بچه های خلف دارم الحمدلله 🤲😍 اون موقع ها هر وقت بوی پلو خورشت تو خونه می پیچید، نوید اومدن مهمون یا شب میلاد ائمه و عید نوروز رو می داد😊😍 ماه رمضون هر کی هر چی واسه خودش درست کرده بود واسه سحری یا افطار، می آورد دورهم می خوردیم😋 دم اذون یهویی تق تق تق مهمون نمی خوای؟ یکی آش تو دستش، یکی نون بربری، یکی سبزی و... 😍 یادش بخیر.... بزرگ تر که شدم، موقع ازدواجم، بین کلی خواستگار، مادرم به خاطر شناخت خوبش از پسرعموم اصرار داشت که حتما باهاش ازدواج کنم😊 تو همون حیاط بزرگ خاطره انگیز عروسی گرفتیم و با یه شام ساده به فامیلای نزدیک که حدود دویست نفر بودیم😂😁 زندگی مشترک مون رو شروع کردیم😍 مزه شیرین اون روزا باعث شد منو همسرم با اینکه کار خوب و خونه از خودمون تو تهران داشتیم، برگردیم به زادگاهمون و با برادر و پدر همسرم یه زمین بزرگ بگیریم و توش سه تا خونه بسازیم با حیاط مشترک... الانم با جاری عزیزم از خواهر صمیمی تر هستم😍 بچه ها هم که خداروشکر همیشه همبازی دارن🤩 منو جاری عزیزم هم باهم همون جوریم، وقتی بچه ام به دنیا اومد، مثل یه خواهر ازم مراقبت کرد، وقتی هم ایشون عمل جراحی داشتن، با اینکه باردار بودم هم از بچه هاش نگهداری کردم، هم از خودش پرستاری... 😍 وقتی خونه هم میریم بدون ریخت و پاش از هم پذیرایی می کنیم و فوری بلند میشیم و تو کارها کمک حال هم هستیم😊 و وقتی جایی دعوت داریم از لباس و کفش هم استفاده می کنیم☺️ خلاصه جاتون خالی، ما سادگی و صمیمت گذشته رو حفظش کردیم و با خودمون به دنیای مدرن امروز آوردیم😍😊 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075