eitaa logo
من یک زنم
68.8هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
3 فایل
ادمین : @RMnight تبادل نداریم فقط تبلیغات پذیرفته می شود ‌ ‌تعرفه #تبلیغات در کانال های گروه نایت 👇 https://eitaa.com/joinchat/3386114275C3c1618bf96
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی به یه مگس بال‌های پروانه رو بدی، نه قشنگ میشه نه می‌تونه باهاش پرواز کنه میدونی دارم از چی حرف میزنم؟ «از ظرفیت» بال و پر بیخود دادن اشتباست؛ همه‌ی آدما ظرفیت بزرگ شدن رو ندارن اگه بزرگشون کنیم گم میشن و دیگه نه شمارو میبینن و نه خودشون رو بیاییم و به اندازه‌ی آدم‌ها دست نزنیم...! ᴮᵉᵃᵘᵗⁱᶠᵘˡ ᵗᵉˣᵗˢ
مادر جان همیشه از من بیشتر می‌دانست. حتی وقتی مدرسه رفتم و سواد خواندن و نوشتن را یاد گرفتم و مادرجانم با همان سوادی که با تکه چوبی روی خاک های کف حیاط پدربزرگ ، از دایی جان خدابیامرز یاد گرفته بود، گلدوزی هایش را با نخ دمسه امضا و تاریخ می‌زد... مادر همیشه سوادش از من بیشتر بود حتی آن‌موقع که  دبیرستان رفتم و او حالا که ماها از آب و گل درآمده بودیم، بابا هم مدرکش را گرفته بود و ارتقاء شغلی اش را ، دو کلاس رفت اکابر و مدرک کلاس پنجم را گرفت. مادر تمام جمله سازی های کلاس سوم و انشاهای راهنمایی من را از من بهتر می نوشت. حتی وقتی دیپلم گرفتم و انشای کلاس دوازدهم را بیست شدم، مادرجان انشایش بهتر از من بود! مادر ریاضی را هم از من بیشتر می‌دانست! همانوقت که جبرومثلثات را بیست می‌شدم و مادر در ترازوی کفه ای توی ایوان، شیر و ماست وزن می‌کرد یا گل‌های زعفران را ... مادر شیمی و فیزیک را هم بهتر می فهمید. می‌دانست مواد بر هم چگونه و چه اثرهایی می‌گذارند.چون آشپزی اش حرف نداشت و هنوز هم حرف ندارد... نور را عمیق تر می فهمید در حالیکه من فقط قانون شکست نور را از بر می کردم و رابطه مولکولی مواد را ... مادرجان زعفران‌ها را دخترپیچ می‌کرد و برایمان ترانه های محلی می‌خواند. دانشگاه که قبول شدم ، مادر از من باسوادتر بود. من زبان خارجه می‌خواندم و او زبان دل را و زبان چشم را و زبان دست‌ها را ، بلد بود. وقتی توی خوابگاه چمدانم را باز کردم و جانماز مخملی یادگاری اش را روی لباس‌ها دیدم و عطر مادرانه اش توی اتاق خوابگاه پیچید ... او خیلی خیلی از من پیشتر ، مدرک گرفته بود. زبان دل می دانست، می فهمید. تار موی زردرنگش را که چسبیده بود به دامن چین واچینم هزاربار بوسیدم و به چشم کشیدم و زبان یاد گرفتم و برگشتم ... برگشتم و حالا دیگر یک خانم معلم بودم ! و مادرجان باز هم از من ، معلم تر بود ، خیلی معلم تر ... مادرجانم ، از عربی همان بیست کلامی که از کتاب "عربی در سفر" وقتی می‌خواست مکه برود خوانده بود، می دانست. دو کلمه از فرانسه؛ از سال‌های اولی که با بابا ازدواج کرده بود و بابا می‌خواست مدرک سیکلش را کامل کند و استخدام بشود ، و همان الفبای روی خاک با چوبی کوتاه از دایی جان را ... اما ، مادر از برادرم که پزشک است، طبیب تر است و از خواهرم که روانشناس است، روانشناس تر ، و از برادرم که کارشناس هنرهای دستی ست، هنرمندتر ... مادرجان از همه ما ، مادرتر است ... عاشق تر است. حتی حالا که هروقت هروقت از چشم‌مان می‌خواند که غمی داریم، می گوید : این روزها هم ، یک تکه از قصه ی زندگی ست. باید بگذره. بگذرونیم. ... می‌گذره می‌گذره ! ᴮᵉᵃᵘᵗⁱᶠᵘˡ ᵗᵉˣᵗˢ
4_6044261571050341774.mp3
3.81M
مادر ᴮᵉˢᵗ ᴹᵘˢⁱᶜ ᴿᵉᶠᵉʳᵉⁿᶜᵉ @U_Music
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه ازم میپرسیدن پناه داشتن چه شکلیه؟! قطعاً تورو نشون میدادم مامان :) روزت مبارک مهربونم💖❤️ @naderi_cafe | مادرانه
Reza Malekzadeh - Shahe Shahani.mp3
3.66M
شاه شاهانی ᴮᵉˢᵗ ᴹᵘˢⁱᶜ ᴿᵉᶠᵉʳᵉⁿᶜᵉ @U_Music
تو جان می کَنی تا حرمت ها را نگه داری و دیگرانی کمی آن طرف تر به سادگی ات می خندند ... تو را احمق فرض می کنند ، و در دلشان هزار بار، خدا را شکر می کنند که شبیهِ تو نیستند، که کلاه سرشان نمی رود، که خوب بلدند گلیمشان را از آب بیرون بکشند ... به این ها اهمیت نده ... این بعضی ها هیچ وقت دلیلِ کوتاه آمدن هایت را نخواهند فهمید ... تلاشی برای توضیحش نکن ... همانطور که برای خاک ، نمی توان زلال بودنِ آب را تفسیر کرد ... تصمیم با توست ... خواستی بازهم حرمت نگه دار ... یا نه! این به انسانیتِ تو بر می گردد ...! ᴮᵉᵃᵘᵗⁱᶠᵘˡ ᵗᵉˣᵗˢ
تمایل به رها کردن گذشته عجیب ترین راز تغییر زندگی تان است. بنابراین اگر به خودتان عشق دارید گذشته را رها کنید. وخودرا ودیگران را به خاطر گذشته سرزنش نکنید. ‌‌@ManYekZanam
Hoorosh Band - Koja Rafte Boodi.mp3
3.58M
کجا رفته بودی ᴮᵉˢᵗ ᴹᵘˢⁱᶜ ᴿᵉᶠᵉʳᵉⁿᶜᵉ @U_Music
روحِ انسان همانند گلی زیباست... هرچه بیشتر نور عشق را دریافت کند شاداب‌تر می‌شود ... ‌‌@ManYekZanam
Puzzle - Faghat Khodet.mp3
3.82M
فقط خودت ᴮᵉˢᵗ ᴹᵘˢⁱᶜ ᴿᵉᶠᵉʳᵉⁿᶜᵉ @U_Music
دنیا نه خوشبخت است، نه بدبخت. دنیا همان چیزی می‌شود كه ما می‌بینیم. دنیا بینش ماست. دنیا در نگاهِ ما آفریده می‌شود. هر آدمی، آفریننده‌ی دنیای خویش است. ‌‌@ManYekZanam
Hamid Hiraad - Eshgham.mp3
3.85M
عشقم ᴮᵉˢᵗ ᴹᵘˢⁱᶜ ᴿᵉᶠᵉʳᵉⁿᶜᵉ @U_Music
شما سرنوشت یکتایی دارید، شما در مسیری کاملاً منحصر به فرد زندگی میکنید و خداوند تمام آن‌چه را برای پیمودن این مسیر احتیاج دارید، برای شما فراهم کرده است... ‌‌@ManYekZanam
1_5055548971250877325.mp3
1.19M
نوار ᴮᵉˢᵗ ᴹᵘˢⁱᶜ ᴿᵉᶠᵉʳᵉⁿᶜᵉ @U_Music
لازم نیست تمام شرایط فراهم باشد تا بتوانی کار فوق العاده ای انجام دهی، در همین جایی که هستی احساس خوبی در مورد خودت داشته باش، خداوند بعضی ضعف ها را عمدا در وجود ما قرار می دهد، تا وجود ما به او وابسته باشد ‌‌@ManYekZanam
Mastan - Ye Zan.mp3
2.83M
یه زن ᴮᵉˢᵗ ᴹᵘˢⁱᶜ ᴿᵉᶠᵉʳᵉⁿᶜᵉ @U_Music
خیلی اتفاقی تاریخ گوشیم رو بردم به دوسالِ بعد ... دوسال بعد ولی توی همین روز و همین ساعت ... به این فکر کردم که دوسال دیگه، یه روز و ساعتی مثل الان حالم چجوریه؟ اونی که دلم در به در دنبالشه کجای زندگیمه؟ تو خـاطره هام؟ تو سطل زباله‌ی ذهنم یا وسط زندگیم؟ دو سال از عمر من پای رویاش گذشته یا خودش؟ اینی که امـروز حسرتِ نداشتنش آتیش میزنه به خوشی هام، دو سال دیگه اصلا اسمش رو یادمه ؟ دوسال شاید به نظر خیلی کم باشه اما وقتـی هنوز جوونی و میتونی روزای خـوب داشته باشی یه عُمــره؛ وقتی میتونی با رفقات اون دوسال رو خوش بگذرونی و کیف دنیا رو بکنی میشه یه عُمر ... نباید روزای خــوب زندگی، بشه تلف آدمی که جز آرزوی داشتنش هیچی ازش نداریم و حتـی عشقمون رو باور نداره ... پس بریز دور آدم هایی رو که فقط یه فضای بزرگ از قلبت رو احاطه کردن و زندگیت از حضورشون خالیه؛ شب ها به خـاطرش بالشتت خیسه و اون گرمه سرش با خوشی های خـودش؛ بریز دور آدمهایی رو که روزای خـوب جوونیت رو به اسمِ عشق میدزدن ازت ... بریز دور یه طرفه ها رو ... ᴮᵉᵃᵘᵗⁱᶠᵘˡ ᵗᵉˣᵗˢ
گاهی لازم است یک‌جایی ، یک چیزها و اتفاقات و آدم‌هایی تمام شوند تا شاهدِ رخ دادنِ اتفاقات خوب و آمدنِ آدم‌های خوب‌تر باشی. نخواه تمامِ فضا و زمان و مکان و آدم‌ها همان باشد و مسیر همان باشد و دیدگاه و تفکرات و رفتارهای تو همان باشد و اتفاقات خوب‌تری بیفتد و همه چیز به طرز اغراق‌آمیزی بهتر شود! تو باید بپذیری که معجزه‌ها و اتفاقات خوب، در نتیجه‌ی پذیرش و تغییر، اتفاق می‌افتند و نمی‌توانی در اتاقی بدون دریچه و پنجره و چراغ بنشینی و توقعِ نور داشته باشی!!! گاهی باید بلند شد، از آسودگی و ثبات دل کند، از حاشیه‌ی امن، بیرون زد، به استقبال ناشناخته‌ها رفت و برای همه چیز آماده‌بود و در نهایتِ به جان خریدنِ رنج‌ها و تیرگی‌ها و آسیب‌ها، توقعِ معجزه و گشایش و نور داشت... ᴮᵉᵃᵘᵗⁱᶠᵘˡ ᵗᵉˣᵗˢ