eitaa logo
مناره
74 دنبال‌کننده
97 عکس
52 ویدیو
0 فایل
#مناره چراغ پایه ای برای راهنمایی کاروان ها،اذان گویی،خبر رسانی و نمادپیروزی است. تازه ترین مطالب هنر،رسانه و اندیشه را در مناره ببینید. ارتباط با ادمین: @jebhefarhangi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
در آستانۀ برگزاری انتشار برای اولین بار در تحلیل چهل و پنج سال پیش از پیاده روی اربعین ⭕️ اربعین به مثابه یک کنگره جهانی زیارت الاربعین؛ می‌دانید یکی از علائم ایمان است؟ بنده نمی‌دانم این روایت چقدر صحیح است. اصراری هم ندارم که بگویم معنای این روایت همینی است که من گمان کردم. یک جمع متفرقی بود. یک جامعه‌ای بود که در یک جا، در یک مکان زندگی نمی‌کردند. در مدینه بودند‌، در کوفه بودند‌، در بصره بودند‌، در اهواز بودند‌، در قم بودند‌، در خراسان بودند، اطراف و اکناف بلاد. اما یک روح در این کالبد متفرق و در این اجزاءِ متشتّت در جریان بود مثل دانه‌های تسبیح یک رشته و یک نخ همه‌ این‌ها را به هم وصل می‌کرد. چه بود آن رشته؟ رشته‌ اطاعت و فرمانبری از مرکزیت تشیع، از رهبریِ عالی تشیع یعنی . همه‌ این رشته‌ها به آن جا متصل می‌شد. قلبی بود که به همه‌ اعضاء فرمان می‌داد. و به این ترتیب تشیع یک سازمان و یک تشکیلاتی بود. ممکن بود دو نفر از حال هم خبر نداشته باشند اما بودند کسانی که از حال همه با خبر بودند. اطاعت و فرمانبری آن‌ها به حساب {بود}‌، فریاد زدنشان از روی دستور{بود}‌، سکوتشان بر طبق نقشه{بود}. همه چیزشان با حساب{بود}. فقط یک عیبی کار آن‌ها داشت و آن اینکه همدیگر را کمتر می‌دیدند. اهل یک شهر‌، شیعیان یک منطقه البته یکدیگر را می‌دیدند. اما یک لازم بود برای شیعیانِ روزگار ائمه (علیهم السلام). این کنگره‌ جهانی را معین کردند. وقتش را هم معین کردند. گفتند در این موعِد معین در آن کنگره هر کس بتواند شرکت کند. آن موعِد روز است و جای شرکت، سرزمین است. چون روح شیعه روح کربلایی است‌، روح عاشورایی است. در کالبد شیعه تپشِ روز مشهود است. شیعه هر جا که هست دنباله‌روی عاشورای است. این هم که می‌بینی همه جا این تپش‌هایی که در شیعه مشهود شده‌، از آن مرقدِ پاک ناشی شده. این شعله‌هایی بوده که از آن روح مقدس و پاک و از آن تربت عالی مقدار سرکشیده. به جان‌ها و روح‌ها رسیده. انسان‌ها را به گلوله‌های داغی تبدیل کرده و آن‌ها را به قلب دشمن فرو برده. بنابراین مسئله‌ اربعین یک مسئله‌ مهمی است‌، اربعین یعنی میعاد شیعیان در یک کنگره‌ بین‌المللی‌ و برای سرزمینی که خودش خاطره انگیز است آن سرزمین‌. سرزمین خاطره‌ها است‌، خاطره‌های باشکوه‌، خاطره‌های عزیز‌، سرزمین ، مزار کشته شدگانِ راه خدا‌، این جا جمع بشوند تشیع‌، پیروانِ تشیع و و هر چه بیشتر بدهند. اگر امروز هم بتوانند شیعیان آن سرزمین پاک و را یک چنین میعادی قرار بدهند البته بسیار کار بجا و جالبی خواهد بود و همین دنباله‌گیری از راهی است که از ائمه‌ هدی (علیه السلام) به ما ارائه دادند. ● گزیده ای از سخنرانی در علیه السلام در تاریخ 24 اسفند 1352 مصادف با جمعه بیستم صفر 1394 هجری قمری 📎 اینجا بشنوید: eitaa.com/Manaareh/172@Manaareh
⭕️ حسين(ع) پيام و پيامبر داشت زينب (س) پيامبر خون خدا است. که اگر در آنجا نبود، كلاغ‌های سياه چنان بر جناياتشان بال میگستردند كه به جز سياهی چيزی به يادگار نمی‌ماند. و اين است كه تا قرآن گشوده است، كتاب بسته نخواهد شد. چرا كه مرگ قهرمانان اين داستان، آخرين برگ كتاب نيست. و زينب فصلي ديگر بر اين كتاب ضميمه كرد. فصلی بیپايان كه هم‌چنان ورق می‌خورد و هر ورقش عاشورايی است. و نه تنها هر زمينی، كه هر سينهای كربلايی است كه هر دم در آن عاشورايی بپاست. و حسينی و يزيدی در پهنۀ آن به نبرد ايستادهاند. تا كدام پيروز شوند. هر چند كه حسين(ع) هيچ گاه شكست نخورده است. چرا كه هميشه زينبی هست تا همچنان كه علی(ع) ذوالفقار از نيام برمیكشيد؛ زبان از كام بركشد و چون طوفان بتوفد و چون سيل بخروشد و در اسارت هم با گردن افراخته گام بردارد و با روی افروخته بر سر ابنزيادها و يزيدها فرياد بكشد. آري، هيچ گاه نمرد و هيچ‌گاه شكست نخورد. و پرچمش بر زمين نيفتاد. پرچم حسين(ع) خونآلوده شد؛ اما خاكآلوده نشد. و حسين(ع) نه تنها شكست نخورد بسا غنيمت كه آن روز به چنگ آورد و برای ما به وديعه گذاشت. او گوهر گران شهادت را از دشمن به غنيمت گرفت و چه غنيمتی از اين گرانمايهتر؟! آری حسين(ع) نمرد، كه اگر مرده بود، چرا پس از سال‌ها «متوكل» دستور داد تا قبر او را آب ببندند و اگر كسی به آن برود، دستش را قطع كنند. و اما يزيد، او نه تنها نتوانست از خود حسين(ع) بگيرد كه از خون او نيز نتوانست. چرا كه خون حسين(ع) پيام و پيامبر داشت. و يزيد اگر زنده ماند، از آن بود تا ما در امتداد آن خط سرخ هر روز يزيدی را بكشيم و خون حسين(ع) را كه هنوز میجوشد و تا آن سوی هنوز خواهد جوشيد از آنان بگيريم. و اگر حسين(ع) تشنه ماند و حسينيان تشنه ماندند، از آن بود تا ما هر روز با اشك و خون، گلوی تشنهشان را تر كنيم و از تشنگی آن‌ها بياموزيم كه اگر تشنه بوديم، و از اندك سپاه آن‌ها بياموزيم كه اگر اندك بوديم و تمام دنيا در برابر ما ايستاده بود؛ باز هم ، حتي اگر هفتاد تن باشيم! و بياموزيم كه هر كدام يزيدی را در درونمان بكشيم و با جانی حسينی و زبانی زينبی به و برخيزيم. و بياموزيم كه گرسنگی بخوريم و برهنگي بپوشيم، اما . خون بدهيم، اما دين نه! جان بدهيم، اما ايمان نه! ● بریده‌ای از داستان «زنی که پیامبر بود» به قلم 📆 به بهانۀ تقارن یازدهمین سالروز درگذشت با روز @Manaareh