eitaa logo
мαɴαreм
240 دنبال‌کننده
561 عکس
94 ویدیو
0 فایل
[ بِسم‌ِرَب‌ِّماه‌ِچشمانش ] اینجا‌ مانارِم‌ به‌ معنای‌ ِماندگار‌ ِمن‌ .. برای قدم زدن در کوچه پس‌کوچه‌های ِخیال .. برای برگشتن به آغوش ِخود .. برای حس ِلمس ِابدیت .
مشاهده در ایتا
دانلود
سندروم اسم بیقرار گرفتم .. هی میرم اسمشو تغییر میدم :/ جاشه بگم چوکا موکنی داوش😐💔
حس اون آدمیو دارم که از همه طرف خورده و الان بی‌جون یه گوشه نشسته و فقط نگاه میکنه .. دیشب بهم گفت حق نداری کم بیاری ، ببین و بگذر سعی کن از هر چیزی لذت ببری :) آره من میبینم و فراموش میکنم ولی یادم میمونه کی منو سر پا کرد .. !🚶🏿‍♂
من عاشق اون زمانیم که استوری آزاد میکنم و هر کی هر عکسی ازم داره رو استوری میکنه :) و در صندوقچه عکسای سم و اسید من .. 🙂
منکه میدونم قراره باز تا ۳ و ۴ صبح بیدار باشیم و با زور همو بیدار کنیم که از مدرسه نمونیم و خواب نریم :))😂🙂🤝
ولی من همش یادم میره این انگشتر لعنتی باید دست‌راستم باشه و باعث میشه وسط تماس یهویی صداش بره بالا و حرصش در بیاد :)☹️
میخوام یه چیزیُ بگم بهت ؛ شاید بنظرت مسخره باشه ! ولی تجربه همه چیز با تو یجوریه که انگار بار اوله ، حس با تو بودن انقد برام تازگی داره که انگار حتی برای بار اوله تو زندگیم دارم میخندم ! از ته دلم ؛ شدم شبیه بچه‌ای که انگار یه آبنبات چوبی بزرگ با کلی عروسک جدید براش خریدن و با بازی کردن با تک تک عروسکاش به وجد میاد و چشماش برق میزنه ، اره وقتی میبینمت چشام برق میزنه ، همه کارات برام تازگی داره و .. ؛ یه سوال دارم ازت باید جواب بدی ! چطوری انقد خوبی ها ؟ چطوری میتونی ؟ '(:
با آهنگ‌خوندنای امروز مغزم فلش‌بک زد به پنج‌سال و اندی پیش همین موقع‌ها به این نتیجه رسیدم به یه آدم واهی و توخالی دل بسته بودم ، یه آدمی که هیچوقت واقعی نبود و بخاطرش دردی رو متحمل شدم که بازم واقعی نبود ولی اون یه تجربه تلخ بود ! تجربه‌ای که به خودم قول دادم تکرارش نکنم و هیچوقت اون تلخیو دیگه حس نکنم .. امروز دوباره حس کردم جلوش روی سکو نشستم که برام میخونه : از آسمون سنگ بیاد حتی اگه جنگ بشه دل من تورو میخواد میدونی حقشه '(: داشتم فکر میکردم بعضیا لیاقت خوبی و محبت ندارن بهشون میگن آدمای اشتباهی ! دارم یاد میگیرم آدمای اشتباهی زندگیمو حذف کنم :) فراموش‌کردنشون سخت نیست .🚶🏿‍♂
چیه تو این کلمه که دلتو قرص میکنه ؟ [کنارتم]
یه روز همه‌ی دوستای مجازیم و جمع میکنم و باهاشون میرم کمپ ، آهنگ باز میکنیم و دور آتیش میشینیم در مورد چیزای خوب حرف میزنیم و با چایی مست میکنیم'(:
انگاری عقربه‌های ساعت بازیشون گرفته باشه با دلِ من ! به آرومترین حالت ممکن حرکت میکنن وقتی میدونن من منتظرم :) منتظرم بیاد با همون صدای خسته بگه اگه الان تو بغلت بودم تو خوبم میکردی و من تو دلم قند آب میشد .. * هی تا صبح عادی رفتار کنیم وقتی تحمل نداریم به دور بودن :) هی روزارو برای هم بشماریم ، و دلتنگ‌تر بشیم .🙂🙂