#چله_مجرب
#حاجت
🔸چله ی مجـــرب برای هر گونه مشکل🔸
▫️برای شروع،ابتدا #غسل میکنید،وسط چله پریودهم بشیداشکالی نداره ومیتونیدادامه بدید✅
▫️ تا《40》روز،رأس یک ساعت مشخص(روزحتما.غروب خوب نیس)❌❌❌❌مثلاهمیشه بعدازنمازظهر✨✨✨
روب قبله مینشینیدقبل ازشروع نیت میکنیدک خدایامن چله برمیدارم تاگره ازکارم بازبشه ودوتالیوان آب میارید
▪️روی یکی ازآبها《4》قل را(کافرون،توحید،فلق،ناس)میخونیدب نیت #گشایش_بخت و #باطل_شدن_کلیه_ی_بستگی ها و بازشدن کلیه ی گره هاازکارتون💫💫💫وبه آب فوت میکنیدومیخوریدآب رو
▫️وبرای لیوان دوم هم سوره ی #فتح رومیخونیدنیت بالارومیگیدبه آب فوت میکنیدوآب رومیخورید.
🔔یه مقدارازاین آبهاروهم ب سروصورت خودبزنید🔔
❌❌اگه یک روزانجام ندادیدباطله وبایدازاول شروع کنید.❌❌
#باب_گشایش
📚ذکرهای گره گشا
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
#شهدا
#كسی_صدا_میزند...!
🌷هنگام غروب بود و آماده برگشتن به مقر. از صبح كار كرده بوديم و هيچ شهيدی خودش را نشان نداده بود. همين مسئله بر خستگیمان افزوده بود. وسايل را جمع كرده بوديم كه برويم. خورشيد، پشت ارتفاع ۱۴۶ فكه، سرخ میشد و پایين میرفت. در كنار من، «شمس الله مهدوی» از بچههای آذربايجان میآمد. پاسدار وظيفه لشكر ۲۷ بود و خدمتش را در تفحص میگذراند. متوجه شدم مهدی سرجايش ايستاد. بدون هيچ حركتی. من هم ايستادم. برگشتم به طرفش و گفتم: برای چی وايسادی؟ راه بيفت بريم، شب شد.... او حركت كرد. ولی نه به طرفی كه ما میرفتيم. برگشت طرف محلی كه كار میكرديم.
🌷تعجب كردم. با خودم گفتم حتماً چيزی جدا گذاشته، به همين خاطر گفتم: كجا میری؟ با حالتی خاص گفت: يك دقيقه صبر كن.... ما سوار ماشين شديم و آماده حركت. خيلی عجيب بود. رفت و بيل به دست گرفت و شروع كرد به كندن زمين. جايی خاص را میكند. خندهای كردم و به شوخی گفتم: بابا جون.... اشتباه كرد، ولش كن بيا، چيزی گيرت نمياد. ولی او همچنان بيل میزد، يك دفعه صدا زد: بياييد.... اينجا.... يك شهيد.... اول فكر كرديم شوخی میكند. ولی تا بحال سابقه نداشت كسی در مورد پيدا كردن شهيد شوخی كند.
🌷....همه از ماشين پريديم پايين. جلو كه رفتيم، ديديم راست میگويد. استخوانهای شهيدی در سرخی غروب نمايان بود. همه بيل به دست گرفتيم و در كمال احتياط شروع كرديم به كندن. طولی نكشيد كه پنج شهيد در كنار يكديگر يافتيم. بعد از اينكه شهدا را برداشتيم تا آماده برگشتن شويم، رو به او كردم و چگونگی مسئله را پرسيدم، كه گفت: هنگامیكه با شما راه افتادم كه برويم، يك لحظه احساس كردم يك نفر دارد با انگشت به من اشاره میكند كه برگردم. چند قدم رفتم جلو ولی دوباره ديدم دارد اشاره میكند كه بيا. من هم تأمل نكردم و برگشتم تا جايی را كه نشان میداد، كندم.
منبع: سایت نوید شاهد
❌❌ گوش کنید! همیشه کسی یا کسانی صدا میزنند. صداهایی به عمق تاریخ، فقط گوش کنید....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
♦ در اسلام؛ ارزش زن پاکدامن با هیچ چیزی قابل قیاس نیست.
🌸 امام جعفر صادق (علیه السلام) میفرمایند:
نه برای زنان خوب [و پاکدامن] می توان قیمت در نظر گرفت و نه برای زنان بد. زن خوب چنان با ارزش است که حتی نمی توان او را با با ارزشترین چیزها مانند طلا و نقره هم تراز قرار داد (و زنان بد [به واسطه عمل و رفتارشان] از بی ارزش ترین اشیاء مانند خاک هم بی ارزش تر هستند. [حال کدام خوب است؟ پاکدامنی یا ناپاکی؟]
📚 منبع: روضةالمتقین؛ ج۸؛ ص۱۱۰
♦ خواهرم؛ دنیای امروز جنس زن را اینطور تعریف کرده است که هرچه عریان تر و بی حیاتر، ارزشمندتر! اما اسلام؛ پاکدامنی شما را آنچنان بزرگ می داند که با هیچ چیزی نمیتوان هم ردیف کرد!
♦ خودتان بگویید، چه کسی انسانیت شما را می بیند؟ دنیای آلوده امروز یا اسلام؟ شما نمی دانید اسلام چه کرامتی برایتان قائل شده است. اگر می دانستید به هیچ مردی اجازه نمی دادید از شما بهره کشی ولو در حد نگاه کند.
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
📿📖 #احکام_خمس
💠سال خمسی مشترک بین مرد و زن
📕سؤال
با توجه به اینکه بنده و همسرم هر دو کارمندیم آیا می توانیم یک تاریخ واحد و مشترک را به عنوان سال خمسی خود تعیین نماییم؟
📗پاسخ
هر یک از شما سال خمسی مستقلی به حساب درآمد خودش دارد و واجب است هر کدام خمس باقیمانده حقوق و درآمد سالانه خود را در پایان سال خمسی بپردازد.
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
#احکام_نماز
☑️سوال
آیا درست است که می گویند کسی که شراب خورد تا چهل روز بدنش نجس است و نمیتواند نماز بخواند؟ و اگر اینطور است, پس تکلیف نمازهای نخوانده ی این چهل روز چیست؟
✅پاسخ
مشروبات الکلی نجس است و خوردن حتی یک قطره از آن حرام و از گناهان بسیار بزرگ است و آثار و عواقب فراوانی دارد. مجازات آن در صورت اثبات شلاق و در صورت تکرار مرتبه سوم کشته میشود.
و در هرحال اگر کسی چنین گناهی را مرتکب شد باید توبه کند و درهر حال باید نمازش را بخواند . خوردن شراب دلیل بر ترک نماز نیست.
گناهکار باید وظایف خود را انجامدهد. از نماز خواندن در حال مستی نهی شده است: لا تقربوا الصلوه و أنتمسکاری؛ در حال مستی نماز نخوانید. در این حالت اصلا نماز انسان صحیح نیست تا چه رسد به نماز مقبول الهی اما در حال عادی باید نماز را بخواند و نمازش صحیح است.
نماز و عبادات شرابخوار گرچه صحیحاست و از گردن او ساقط میشود، ولی باید بداند با انجام این گناه بزرگ، عبادات او قبول نیست، زیرا فرق است بین صحیح بودن عملی و قبول آن. ممکن است نماز و عبادات کسی صحیح باشد، ولی بر اثر گناه و معصیت مورد قبول خدا قرار نگیرد.
علی(ع) فرمود: منشرب المسکر لم تقبل صلوته أربعین یوماً و لیلهً؛ کسی که مست کننده بنوشد، تا چهل شبانه روز نمازش قبول نمیشود
پیامبر(ص) فرمود: اگر در آن چهل روز بدون توبه بمیرد، خداوند او را از آب های جوشان جهنم خواهد نوشانید.
از دیدگاه اسلام حتی نشستن بر سفرهای که در آن شراب نوشیده شود، حرام است، علی(ع) فرمود: لا تجلسوا علی مائده تشرب علیها الخمر ؛ بر سر سفره(یا میزی) که در آن شراب نوشیده میشود ننشینید .
رسولاللّه(ص) فرمود: ملعون است، ملعون است کسی که بر سفرهای که در آن شراب نوشیده شود بنشیند.
http://www.pasokhgoo.ir/node/34126
__
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سارا
#قسمت200
ای خدا مردک حرص درار دردسرساز پرو...
با عصبانیت از اتاق خارج می شوم و در را هم محکم بهم می کوبم و شانه هایم از جا می
پرد!
از آن زن برادر های بد هستم ها والا...
**
چند باری با ارسلان تماس گرفتم و تماسم را جواب نداد و فقط یک پیام داد که "نگران
نباش" ...
همین هم جای شکر داشت؛ نداشت؟
برای مهمان پردردسرمان سوپ ماهیچه به همراه زرشک پلو با مرغ در نظر می گیرم و
در کمال ناباوری غذاهایم عالی می شوند! آشپز قشنگه ی کی بوده ام من آخر...
طعم غذایم را که می چشم با صدای ورود ماشین ارسلان به حیاط قاشق از دستم رها میشود و
بدون اینکه از زمین بردارمش با عجله از آشپزخانه خارج می شوم و خودم را به در
ورودی می رسانم و باز که می کنم در را میان قاب در قرار می گیرد همان طور تر و
تمیز است و هیچ نشانه ای از درگیری از وجناتش مشخص نیست نفس راحتم را بیرون میدهم.
نگاهش دوباره روی گردنم که با شالی پوشانده ام می نشیند اخم می کنم و جوابش را نمی دهم
سلام عرض شد!
او به من گفته بود "خفه خون گرفته ام" دروغ چرا ناراحت شده ام و قهر شده ام!
بی
توجه به سمت آشپزخانه گام برمی دارم و سنگینی نگاهشم تاثیر ندارد!
ناهار می خورند و بلند می شود به سمتم که گام برمی دارد ناخواسته قدمی به عقب برمی دارم دستش
دراز می شود ودرست روی
گرد زخم شده ام می نشیند....
ادامه دارد...
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
#سارا
#قسمت201
غذای فراز را می کشم تا در اتاقش بخورد از وجناتش پیدا بود که نمی تواند این همه پله را
بالا بیاید.
سینی غذا را آماده می کنم و همه ی تلاشم را می کنم که همه چیز عالی باشد ناسلامتی اولین فامیل شوهرمان است که در خانه ی مان مهمان شد!
سینی غذا را که کمی هم سنگین است بلند می کنم و از آشپزخانه خارج می شوم از ارسلان
هم خبری نیست و حتما به حمام رفته است پاکیزه خان!
پشت در اتاق فراز می ایستم و
سینی را روی زمین می گذارم چند ضربه به در میزنم منتظر جواب نمی مانم و در را باز
می کنم خم می شوم سینی را برمی دارم و وارد اتاق می شوم..
بیدار است و با ابروهای بالارفته نگاهم می کند فکر می کرد بدون آب و دانه می ماند حتما!
کور خوانده ای آقای دردسر
زن برادرت همه چیز تمام است ؛
اره جان خودت...
سینی را روی تخت می گذارم و او کمی خودش را کنار می کشد.
-بهت نمیاد از این هنرا داشته باشی!
از جواب تند و تیزم می خندد تداعی گر خنده ی دوباره نایاب شده ی عزیز دلم می شود واگه هنر به اومدن هستش که به تو هیچی نمی یاد!
لبخند کمرنگی روی لبانم می نشیند.
-میتونی بخوری؟
-می خوای با قاشق تو دهنم بزاری؟!
چپ چپ نگاهش می کنم و او هم پرو پرو قاشق را به سمتم می گیرد، این دیگر کیست؟
-حالا که می بینم متوجه میشم فلج که نشدی خدارو شکر؛
دست و پاتم به اندازه زبونت کارمی کنه!
اشاره ای به سینی غذا می کنم و می گویم:-موفق باشی!
تک خنده ای می زند و
می گوید که زبانم را باید بدهد ارسلان کوتاه کند!
بی تربیتی هست ها...
از اتاق بیرون می آیم و به سمت اتاق خودمان می روم از حمام بیرون آمده و موهایش را
خشک می کند نیم نگاهی هم به من می اندازد که مشغول دید زدن بدن عضلانیش هستم.
-کجا رفته بودی؟
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2