#ریحانه🌱
↫دَࢪ ایـنـــ زَمآنہ ،
أڱربھ خآطر"حَـرف مَــردمـ" تَغییرڪُنے⇣
اینـــْـ جمآعت هَر ࢪوز تو ࢪٰا یِڪ جوࢪِ،
دیڱر مےخوٰاهندْ↶
وَلـ↯ـی ....
لَبخنـ❥ـدِ خآلق ࢪٰا بہ هیچْ حَرفےتَرجیحـْ نَدھ۔۔۔۔!!!
حجاب ࢪا"عاشــღــقانہ"انتخابـــ ڪنـــ.●
#زن_عفت_افتخار
#حجاب
@Manavi_2
#تـــــلنـگـــر
هیـچْوقتْ ،
توزِندڱےتونـــْـ هیـچْچیزیتونْࢪو ،
بٰابَقیـہ مُقآیِسـھ نَڪنیـدْ....
چِھ وَضـعزِندڱےتونـــْ ؛
چِھ شُغلیٰاتحصیلآتتونـــْ؛
چھ حتّےهَمسَـریٰافَرزندتونـــْ..!!
أوّلینْقیـآسڪُننـدِھ ،
شِیـطآنـــ بودْ!
آتَشࢪٰابٰاخآڪ مُقآیسـھ ڪَردْ!-'🌱
مُرآقِبـــ بٰاشیمْ .
#تلنگرانه
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#آنسوی_مرگ 📼 شرح و بررسی کتاب «آن سوی مرگ» 📖 «#آن_سوی_مرگ» کتابی است که از طریق مصاحبه با افراد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1610224655-1336.mp3
10.07M
#آنسوی_مرگ
📼 شرح و بررسی کتاب «آن سوی مرگ»
📖 «#آن_سوی_مرگ» کتابی است که از طریق مصاحبه با افرادی که به نوعی مرگ را دیده و تجربه کردهاند، این حس و تجربه پیچیده را به خوانندگان ارائه میکند.
💠 قسمت 6⃣1⃣
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#بیداری_از_خواب_غفلت (قسمت_اول) 🔺اصل و حقیقت انسان #روح اوست نه جسم. متاسفانه تمام فکر ما محدود به
#بیداری_از_خواب_غفلت (قسمت دوم)
🔺آیا انسانی که اشرف مخلوقات است، باید تنها محدود به این باشد که شکمش را سیر کند، خانه ای بسازد و تناسلی داشته باشد!!!
🔺اگر تنها به جسم باشد که حیوانات لیاقت و شایستگی بیشتری برای مقام خلیفةالهی داشتند زیرا آنها دید بسیار بهتر و گوش بسیار تیزتزی دارند، بعضاً قدرت بدنی شان هم از انسان بیشتر است و نیاز به اینهمه مراقبت و بهداشت و... ندارند و سالهای سال در مسیری که خدا برایشان تعیین کرده حرکت می کنند و تخطی هم نمی کنند.
🔺لفظ انسانیت وقتی درباره انسان صدق می کند که در مسیر رشد قرار گرفته باشد و به مساله رشد روحی و جنبه ها و نیازهای روحی اش توجه داشته باشد، نه اینکه صرفا به مسائل جسمانی توجه کند.
🔺کسی که از نظر روحی و معنوی رشد نداشته باشد، این مرده است.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند مَنْ ساوَا یَوماهُ فَهُوَ مَغبوُنٌ.
کسی که دو روزش مساوی باشد این مغبون است، دچار ضرر و زیان شده است!
💢استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#غدیر_عهدی_با_مهدی
#روز_شمار_غدیر
▫️امام رضا علیه السلام:ِ إِنَّ يَوْمَ الْغَدِيرِ بَيْنَ الْأَضْحَى وَ الْفِطْرِ وَ الْجُمُعَةِ كَالْقَمَرِ بَيْنَ الْكَوَاكِب
🔸روز غدیر در مقایسه با عید قربان و فطر و جمعه، مثل ماه در بین ستارگان میدرخشد!
📚 اقبال الاعمال ج۲، ص۲۶۰.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈 ۵ روز تا برترین عید. ✨
✋نشر دهیم
به_عشق_علی
به_نیت_فرج ...
#امام_علی ﷺ
#غدیر
@Manavi_2
#روز_شمار_غدیر
⚖ #قضاوتهای_امیرالمومنین
دو مادر و یک فرزند‼️
🔹در زمان خلافت عمر دو زن بر سر کودکی نزاع می کردند و هر کدام او را فرزند خود می خواند، نزاع به نزد عمر بردند، عمر نتوانست مشکلشان را حل کند از این رو دست به دامان امیرالمومنین علیه السلام گردید.
🔹امیرالمومنین علیه السلام ابتدا آن دو زن را فراخوانده آنان را موعظه و نصیحت فرمود ولیکن سودي نبخشید و ایشان همچنان به مشاجره خود ادامه می دادند.
🔹امیرالمومنین علیه السلام چون این دستور داد اره ای بیاورند، در این موقع آن دو زن گفتند : یا امیرالمومنین! می خواهی با این اره چکار کنی؟ امام علیه السلام فرمود : می خواهم فرزند را دو نصف کنم براي هر کدامتان یک نصف! از شنیدن این سخن یکی از آن دو ساکت ماند، ولی دیگری فریاد برآورد: خدا را خدا را! ای اباالحسن! اگر حکم کودك این است که باید دو نیم شود من از حق خودم صرفنظر کردم و راضی
نمی شوم عزیزم کشته شود.
🔹آنگاه امیرالمومنین علیه السلام فرمود: الله اکبر! این کودك پسر توست و اگر پسر آن دیگري میبود آن نیز به حالش رحم می کرد و بدین عمل راضی نمی شد، در این موقع آن زن هم اقرار به حق نموده به کذب خود اعتراف کرد، و به واسطه قضاوت آن حضرت علیه السلام حزن و اندوه از عمر برطرف گردیده براي آن حضرت دعاي خیر نمود.
📚 کتاب قضاوتهای حضرت علی علیه السلام، تالیف آیت الله شیخ محمد تقی شوشتری(ره)
@Manavi_2
42.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دَࢪ آتشِ دوزَخْ نَرودْ پآ؎ ڪَسے ڪِہ ؛
یِڪ ذَࢪه بِہ دِلْ،
حُبـــِّ ؏َـلـ♡ــی دٰاشتھ بآشد...
#روز_شمار_غدیر
#عید_غدیر
#امیرالمومنین
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#روز_شمار_غدیر قسمت5⃣2⃣ *ورود به کوفه پس از جنگ صفین *مواجهه با خوارج *بحث درباره حکمیت *خطبه در ک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part26_علی از زبان علی.mp3
13M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 کسانیکه اهل نماز شب هستند، حتماً این کلیپ رو ببینند، تا با این ذکر بعد از نماز وتر پاداشی عظیم نصیبشان شود۰
ذکر دو سجده ای که بعد از نماز وتر در نماز شب مستحب است گفته شود👇
به سجده میرود و ۵ مرتبه میگوید (سبوحُ القُدّوس ربُّ المَلائِکةِ وَ الرّوح )
از سجده بلند میشود و ایة الکرسی میخواند
دوباره به سجده میرود و ۵ مرتبه میگوید
(سبوحُ القُدّوس ربُّ المَلائِکةِ وَ الرّوح )
از سجده بلند نمیشود مگر اینکه خداوند گناهانش را امرزیده و....
@Manavi_2
داروخانه معنوی
🔴 #رمان #داستان 🌷 #سلام_بر_ابراهیم – قسمت 3⃣ 🍀 زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار " #شهید_ابراهیم_
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 #رمان #داستان
🌷 #سلام_بر_ابراهیم – قسمت 4⃣
🍀 زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار " #شهید_ابراهیم_هادی "
✅ روزی حلال (راوی: خواهر شهید)
💥 پيامبراعظم(ص) ميفرمايد: «فرزندانتان را در خوب شدنشان ياري كنيد، زيرا هر كه بخواهد ميتواند نافرماني را از فرزند خود بيرون كند.» (نهجالفصاحه حديث370)
بر اين اساس پدرمان در تربيت صحيح ابراهيم و دیگر بچهها اصلاً كوتاهي نكرد. البته پدرمان بسیار انسان باتقوائی بود. اهل مسجد و هیئت بود و به رزق حلال بسیار اهمیت میداد. او خوب میدانست پیامبر(ص) میفرماید: «عبادت ده جزء دارد كه نه جزء آن به دست آوردن روزي حلال است.»
💥 براي همين وقتي عدهاي از اراذل و اوباش در محلهی اميريه (شاپور) آن زمان، اذيتش كردند و نميگذاشتند كاسبي حلالی داشته باشد، مغازهاي كه از ارث پدري به دست آورده بود را فروخت و به كارخانهی قند رفت. آنجا مشغول كارگري شد. صبح تا شب مقابل كوره میایستاد. تازه آن موقع توانست خانهای کوچک بخرد.
ابراهيم بارها گفته بود: «اگر پدرم بچههاي خوبي تربيت كرد به خاطر سختيهائي بود كه براي رزق حلال ميكشيد.»
هر زمان هم از دوران كودكي خودش ياد ميكرد ميگفت: «پدرم با من حفظ قرآن را كار ميكرد. هميشه مرا با خودش به مسجد مي برد. بیشتر وقتها به مسجد آیتاللّه نوری، پائين چهارراه سرچشمه میرفتیم. آنجا هیئت حضرت علي اصغر(ع) بر پا بود. پدرم افتخار خادمي آن هيئت رو داشت.»
💥 یادم هست که در همان سالهای پایانی دبستان، ابراهیم کاری کرد که پدر عصبانی شد و گفت: «ابراهیم برو بیرون، تا شب هم برنگرد.»
ابراهیم تا شب به خانه نیامد. همهی خانواده ناراحت بودند که برای ناهار چه کرده. اما روی حرف پدر حرفی نمیزند.
شب بود که ابراهیم برگشت. با ادب به همه سلام کرد. بلافاصله سؤال کردم: «ناهار چیکار کردی داداش؟!»
پدر در حالی که هنوز ناراحت نشان میداد اما منتظر جواب ابراهیم بود.
ابراهیم خیلی آهسته گفت: «تو کوچه راه میرفتم، دیدم یه پیر زن کلی وسائل خریده، نمیدونه چیکار کنه و چطوری بره خونه. من هم رفتم کمک کردم. وسایلش را تا منزلش بردم. پیرزن هم کلی تشکر کرد و سکهی پنجریالی به من داد. نمیخواستم قبول کنم ولی خیلی اصرار کرد. من هم مطمئن بودم این پول حلاله، چون براش زحمت کشیده بودم. ظهر با همان پول نان خریدم و خوردم.
💥 پدر وقتی ماجرا را شنید لبخندی از رضایت بر لبانش نقش بست. خوشحال بود که پسرش درس پدر را خوب فرا گرفته و به روزی حلال اهمیت میدهد. دوستی پدر با ابراهیم از رابطهی پدر و پسر فراتر بود. محبتی عجیب بین آن دو برقرار بود که ثمرهی آن در رشد شخصیتی این پسر مشخص بود. اما این رابطهی دوستانه زیاد طولانی نشد!
ابراهیم نوجوان بود که طعم خوش حمایتهای پدر را از دست داد. در یک غروب غمانگیز سایهی سنگین یتیمی را بر سرش احساس کرد. از آن پس مانند مردان بزرگ به زندگی ادامه داد. آن سالها بیشتر دوستان و آشنایان به او توصیه میکردند به سراغ ورزش برود. او هم قبول کرد.
@Manavi_2