#ختم_ده_آیه_جهت_جمیع_مهمات
#باب_حاجات
#حاجت
برای فتح و نصرت و نرسیدن آفت مکروه و رسیدن به مراد خود چهل 《40》روز و روزی《41 》بار این آیات را بخواند:
«وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا»
📚 منابع: دو هزار و یڪ ختم ص 17
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص
#تشرفات
☘مرحوم عباس رحمان نژاد (١۶)
💥همسر ایشان می گوید: چند وقتی بود دو نفری باهم می نشستیم و کتاب شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام را می خواندیم و بسیار با خواندن شرح ملاقاتهای با امام زمان، منقلب می شدیم. پشت سرهم میخواندیم و اشک میریختیم. در همان زمان تصمیم گرفتیم با والدین همسرم به جمکران برویم، تصمیم رفتن به جمکران حال و هوای خاصی در دل ما انداخت. انگار داشتیم سر وعده گاه عشاق میرفتیم. با سادگی تمام به او میگفتم یعنی میشود ما هم حضرت را آنجا ببینیم و اوهم باصداقت و اخلاص میگفت: شاید هم دیدیم!
⚡️⚡️⚡️
یک روز صبح با ماشین شخصی پدر همسرم همراه آنها راه افتادیم. نزدیکیهای غروب وقت نماز مغرب وسط بیابان ایستادیم برای نماز. یکجای بسیار خرابه مانند بود، بدون امکانات درست و حسابی و سرویس بهداشتی. فقط میشد وضو گرفت و در پستویی نماز خواند. وقتی نمازم تمام شد و بیرون آمدم دیدم مرحوم. رحمان نژاد هم ایستاده اما رنگ برویش نیست، حالت عجیبی داشت. بهت زده و متحیر بود! پرسیدم: طوری شده؟! گفت: وقتی در وضوخانه داشتم وضو میگرفتم اتفاق عجیبی افتاد:
⚡️⚡️⚡️
یک آقای جوان و بسیار زیبایی با لباس عربی بلند قبل از من آنجا بودند و داشتند وضو میگرفتند، من رفتم کنارشان و شروع کردم به وضو گرفتن و داشتم فکر میکردم وسط این بیابان این عرب زیبا از کجا پیدا شده، که ایشان رو کردند به من و یکی از اشتباهات کوچکی که در وضو گرفتن داشتم و خودم حواسم نبود به من گوشزد کردند. متعجب شدم، سرم پایین بود داشتم فکرمیکردم که این آقا هنوز درست وضوی مرا ندیده چطور ایرادی را که خودم توی خیالش نبودم گفته! سرم را بالا آوردم و دیدم کسی نیست. از آن چهاردیواری بدون سقف بیرون دویدم و دیدم تا چشم کار میکند دشت خالیست!
#شرح_حال_اولیاء_خدا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چرا روز نهم‌ربیع پراهمیت است؟
🔵 امسال قراره پررنگتر از سال‌های قبل بیعت کنیم تا نشون بدیم قرار نیست مثل غدیر امام ما تنها بمونه و بیعتی شکسته بشه...
🔻 وعده ما ۳ مهر (نهم ربیع‌الاول) در سراسر کشور🤝
#امام_زمان ﷻ
#عید_بیعت
#آغاز_ولایت_امام_زمان ﷻ
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#حفظ_از_دزد
✍امام جعفرصادق ؏؛
هرڪس با ایمان【سوره تغابن】را
به جهت حفظ مال از دزد 《7》 بار با نیت خالص و باحال وضو
بخواند اموالش از دزد محفوظ مےماند
📚خواص آیات قرآن ۱۷۴
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص #تشرفات (قسمت چهارم): #امام_زمان ﷻ آقا سید مهدی قزوینی به من فرمود: چهل شب جمعه به زیار
#احسن_القصص
#تشرفات (قسمت اول)
#امام_زمان ﷻ
💥حاجی نوری در کتاب نجم الثاقب می نویسد: «سید محمد قطیفی» نقل کرده است: شبی از شبهای جمعه با یکی از طلاب به مسجد کوفه رفتم٬ ولی در آن زمان رفت و آمد در آن مسجد بسیار خطرناک بود، زیرا دزدهای فراوانی در آن اطراف بودند و رفت و آمد زوار هم کم بود. وقتی داخل مسجد شدیم، در مسجد جز طلبه ای که مشغول دعا بود کس دیگری نبود.
✨💫✨
مشغول اعمال آنجا شدیم، سپس در مسجد را بستیم و پشت در، آنقدر سنگ و کلوخ و آجر ریختیم که مطمئن شدیم دیگر کسی نمی تواند در را باز کند و داخل شود. من و رفیقم در محلی که به نام «دکة القضا» معروف است رو به قبله نشستیم و مشغول دعا و عبادت شدیم. آن طلبه که مرد صالحی بود، با صوت حزین نزد باب الفیل نشسته و مشغول خواندن دعای کمیل بود، هوا بسیار صاف بود، ماه هم کامل بود، نور ماه به فضای مسجد تابیده بود و مرا فوق العاده مجذوب کرده بود.
✨💫✨
ناگهان متوجه شدیم که بوی عطر عجیبی فضای مسجد را پر کرده، عطری که بهتر از مشک و عنبر بود، بعد از آن دیدم، شعاع نوری که نور ماه را هم تحت الشعاع قرار داده، مثل خورشید در فضای مسجد ظاهر شد...
ادامه دارد....
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2