eitaa logo
داروخانه معنوی
5.9هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
4.5هزار ویدیو
123 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
داروخانه معنوی
#بیداری_از_خواب_غفلت(96) #راهکارهای_تقویت_ایمان (٣٧) #تذکرات_اخلاقی 🎤: استاد حاج آقا زعفری زاده ز
(97) (٣٨) 🌟پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله: 👌با فضیلت‌ترین مردم از حیث ایمان کسی است که دستش در دادن مال به مردم بازتر باشد. 📚اتحاد و دوستی ص ٢١٧ 🌟امیرالمؤمنین علی علیه السلام: 👌 بخل و ایمان با یکدیگر در یک شخص جمع نمی‌شوند. 📚المحجة البیضاء ج ۶ص٧۴ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از امروز یک داستان حقیقی شش قسمتی که هر روز یک قسمتش تقدیم شما بزرگواران میشه در مورد معجزه چله شهدا در کانال قرار میدیم این داستان فوق العاده عجیب و جذابه در مورد حاجت گرفتن یک خانم بسیار بیمار از شهدا 👇👇👇
بسم رب الشهداء والصدیقین 💖ماجرای حقیقی معجزه دعای شهدا💖 من دبیر زبان در یکی از مدارس تهران و فردی بسیااار شاداب و پرانرژی و سرشار از شور و شادی بودم. حدودا شانزده یا هفده سال پیش بود که بطور ناگهانی احساس کردم موقع پیاده روی استخوانهام از داخل شروع به لرزیدن میکنن تا حدی که مجبور میشدم بنشینم و محکم خودم رو به آغوش بگیرم تا شاید کمی از شدت لرزش استخوانهام کمتر بشه‌. کسی از بیرون چیزی متوجه نمیشد ولی در درونم این رو حس میکردم. این مسئله ادامه پیدا کرد تا متوجه شدم میلم به غذا کاهش یافته و شروع کردم به کاهش وزن، به پزشک داخلی مراجعه کردم و سوال و جوابهایی کرد و منو ارجاع داد به پزشک متخصص اعصاب، با کمال تعجب متخصص اعصاب گفت که افسردگی شدید به میزان ۶۰ تا ۷۰ درصد دارید?  با همسرم در مطب کلی خندیدیم و همسرم به پزشک گفت که ایشون بقدری شاداب و پرانرژی هست که اصلا صحبت شما قابل قبول نیست ولی پزشک گفت اگر داروها رو استفاده نکنه دچار مشکل جدی میشه.? یک نایلون بزرگ داروهای اعصاب که روز به روز حالمو بدتر میکرد. کم کم خواب شدید و خواب رفتن ذهنم به علائم افسردگی اضافه شد. شرایط بسیاااار سخت شده بود بخصوص اینکه دو فرزند کوچک هم داشتم که نیاز به رسیدگی داشتن و من هیچ توانی برای رسیدگی به فرزندانم نداشتم. حتی ساعتها بدون غذا و گرسنه می موندن ولی من نه تنها توان بلکه اصلا به فکرمم نمی رسید که باید بهشون غذا داده بشه.? چندین دکتر و آزمایشات مختلف و پزشکهای حاذق ولی………. اصلا تاثیری در اوضاعم نداشت. این شرایط بیش از شش ماه طول کشید و حدود سی و پنج کیلو وزن کم کردم و واقعا شرایط خسته ام کرده بود. از آنجا که با آقا علی ابن موسی الرضاع? ارتباط قلبی خاصی داشتم از همسرم درخواست کردم که بریم پابوس امام رضا علیه السّلام برای متوسل شدن و انشاالله شفا گرفتن. بارها شده بود که در سختیها با سفر به مشهد و توسل به آقا، مشکل برطرف شده بود ولی این بار با وجود اینکه هشت روز در مشهد بودیم و من تماما در حرم آقا بودم ولی با کمال تعجب هیج اتفاق خاصی نیفتاد و بسیاااار ناراحت و ناامید از همه جا برگشتیم تهران و بقدری بهم ریخته بودم و احوالم نامناسب بود که برای گلایه از اینکه چرا آقا امام رضا علیه السلام این بار دست خالی منو از حرمش راهی منزل کرده، یک سفر کوتاه به قم و حرم خانم‌حضرت معصومه سلام الله علیها رفتم. بسیااار گریه کردم و از برادرشون پیش خواهر عزیزشون گلایه کردم ولی باز هم هیچ فرجی اتفاق نیفتاد. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
؏ـــآشقِ خُـــــدا شُدن سَـخت نيستْ۔۔۔࿇ ! مُقدمہ ؎آن دُشـــــوار أست۔۔۔! مُقدمہ؎؏ِــشق بِہ خـُـᰔـــدا ، دِل‌ بّريدن‌ أز دنيـــــآ و ديگٰران أستـــــ .. مُقدمہ؎؏ِــشق به خُـــــدا ، گُذَشتن أز خُـــــود۔۔! و سِـپردنِ اُمـــــور بہ اوستْ ۔۔۔۔● ﴿-اُستـــــآد پنٰاهیـــــآن۔۔۔✿﴾ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️نَظر بہ سٰا؏ـتِ خُود کَردُ ؛ نَقشہ در سَر دٰاشت۔۔۔۔ تَبـــــر بہ دوشِ ڪسے أز نَوادگٰانِ خَلیـــᰔــل۔۔ چِ‌ـقدر؟ مٰانده أز این بیست و پَنج²⁵ سٰالہ مَگر۔۔! ڪِہ مَحو گردَد أز؏ـٰـالَم ؛ نِشانِ اِسرائیلْ..۔!ꕤ.🇮🇷✌️ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
غم و شادی ۳_1.m4a
12.45M
💫 قسمت (سوم ) یقین ورضا 🍂 حاجیه خانم رستمی فر «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋؏ــآرف باللّہ ؛ ﴿ آیّت اللّہ الـ؏ـظمٰےمر؏َـشےنَجفے(ره)𑁍﴾: 🔸سفٰارش مےڪُنم : پِیوستہ با طهـــــآرت و وُضـــــو بٰاشید ڪِہ؛ سببِ نورانیـــــت بٰاطن و بَرطرف ڪننده آلٰام و أندوه هـــــآست۔۔۔ _ سفآرش‌ مےڪنـــــم بہ خوٰاندن؛ ¹_سوره «یــٰـــس۔۔۔𔘓» بَعدأز «نمــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌ـــآز صُبح» هرروز یك¹مرتبہ۔۔ ²_سوره «نباء۔۔۔𔘓» (عَم یتسائلون) بَعد أز «نَماز ظُهــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌ـــر»هرروز یك¹مرتبہ۔۔ ³_سوره «عَصر۔۔۔𔘓» بعدأز؛ «نَمٰاز؏ـــصـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌ــر»هرروز یك¹مرتبہ۔۔ ⁴_سوره «وٰاقعہ۔۔۔𔘓» بعدأز؛ «َنماز مَغـ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌ــرب»هرروز یك¹مرتبہ۔۔ ⁵_سوره «المُلك۔۔۔𔘓» بعد أز «نَماز؏ـــشــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌ـــآء»هرروز یك¹مرتبہ۔۔ و تأڪید ‌مےڪُنـــــم: بر مُداومت ڪردن بہ آنچِہ یٰادآور شُدم، زیرا من شخصاً روایت‌ مےڪُنـــــم این روش را أز اُستـــــادآن بزرگوٰار خُود۔۔۔۔❈، و بٰارها نیز تَجربہ آموختہ أم۔۔۔۔ꕤ ‌‌‌‌ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴این کلیپ استاد شجاعی رو ببینید تا خستگی از تنتون بیرون بره 😍 آیا انقلاب اسلامی ایران به این زودی به ظهور امام زمان علیه السلام می‌رسد ؟ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 ؏ــقل مـــــ؏ــاش مےگوید: ڪہ شب هنگام خفتن است۔۔ اما ؏ـــقل مـــــ؏ـــاد مےگوید ڪہ: بیدارباش۔۔۔ !! همہ چشم‌ ها در ظلمات محشر در آن فَزَعِ اڪبَر از هولِ قیامت گریانند۔۔۔ مگر چشمی ڪہ در راه خدا بیدار مانده و از خوف او گریستہ باشد.. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
( عبرت آموز) هرچه به او نزدیکتر میشدم ضربان قلبم تندتر میشد و احساس میکردم اونباید از کنارم راحت گذر کند.من تمام وجودم صدا ونگاه این مرد را میخواست. لعنت به این کامران! چقدر زنگ میزند.چرا دست از سرم آن هم در این لحظه که باید سراپا چشم وحواس باشم برنمی دارد؟ من با بیحیایی به او زل زدم و او خیره به سنگ فرش پیاده روست.اینگونه نمیشود. عهههه.!!!!بازهم زنگ این موبایل کوفتی! با عجله گوشیم را از کیفم درآوردم و خاموشش کردم. چشمم به طلبه بود که چندقدم با من فاصله داشت وندیدم که گوشیم رو بجای جیب کیفم به زمین انداختم.از صدای به زمین خوردن گوشیم به خودم آمدم ونگاهی به قطعات گوشیم کردم که روی زمین ودرست درمقابل پای طلبه به زمین افتاده بود. نشستم. به به.چه عطر مسحور کننده و بهشتی ای!! فکر کردم الان است که مثل فیلمها کنارم زانو بزند و قطعات موبایل رو جمع کند ودرحالیکه اونها رو به من میده نگاهمون به هم گره بخورد واو هم یک دل نه صد دل عاشقم شود.البته اگر بجای موبایل سیب یا جزوه ی درسی بود خیلی نوستالژی تر میشد ولی این هم برای من موهبتی بود. اما او مقابلم زانو که نزد هیچ با بی رحمی تمام از کنارم رد شد و من با ناباوری سرم را به عقب برگرداندم و رفتنش را تماشا کردم! گوشی را بدون سوار کردن قطعاتش داخل کیفم انداختم. اینطوری ازشر مزاحمتهای کامران هم راحت میشدم.اوباید بخاطر کارش تنبیه شود.بخاطر تماسهای مکرر او من هم صحبتی با اون طلبه را از دست داده بودم!! چندروزی گذشت و من تماسهای کامران را بی پاسخ میگذاشتم.با فاطمه هم مدام در ارتباط بودم وحالش را میپرسیدم.او میگفت اینقدر قدم من براش خوش یمن و خوب بوده که بعد از رفتنم حالش رو به بهبوده و بزودی به هر ترتیبی شده به مسجد برمیگرده.باشنیدن این خبر واقعا خوشحال شدم و تصمیم گرفتم هرطور شده با او صمیمی تر شوم و پی به رابطه ی او و آقای مهدوی ببرم.من با اینکه میدانستم مهدوی از جنس من نیست و توجه او به من فرضی محال است اما نمیدانم چرا اینقدر وابسته به او شده بودم و همین لحظات کوتاهی که او را دیدم دلبسته اش شده بودم.و با خودم میگفتم چه اشکالی دارد؟ مردهایی در زندگیم بودند که فقط به چشم طعمه نگاهشان میکردم وقتش است که مردی را برای آرامش و احساس های دست نخورده وپاکم داشته باشم.حتی اگر او سهم من نباشد،دیدار و صدایش آرامش بخش شبهای دلتنگیم است. بالاخره کامران با اصرار زیاد خودش وفشار مسعود و زبان چرب ونرم خودش دوباره باب دوستی رو باز کرد و بایک پیشنهاد وسوسه برانگیز دیگه رامم کرد.همان روز در محفلی عاشقونه که در کافه ی خود تدارک دیده بودبا گردنبندی طلا غافلگیرم کرد.! و دوستی ما دوباره از سر گرفته شد وموجبات حسادت اکثر دختران دورو برم و همچنین نسیم جاه طلب و بولهوس رو فراهم کرد.وقتی با کامران بودم اگرچه بخشی از نیازها و عقده های کودکی ونوجوانی ام ارضا میشد اما همیشه یک استرس و نا آرامی مفرط همراهم بود. وحشت از لو رفتن...وحشت از پیشنهادهای نابجا..واین اواخر احساس گناه در مقابل فاطمه و اون طلبه روح وروانم رو بهم ریخته بود.. ادامه دارد. .. به قلم ✍ کپی بدون ذکر نام وآدرس نویسنده اشکال شرعی دارد😊 آیدی وآدرس نویسنده👇 @moghimstory https://telegram.me/joinchat/AAAAAD9XxVgHZxF0tRsThQ حجاب فاطمی👆👆 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▫️؏ـَــظمت ؏ــبآدت در شَب ؛ و خوٰاندن ﴿نمـــــآزشَب۔۔𔘓﴾ آنقدر زیاد أست ڪہ: ▪️در روایآت أست ڪہ: أگر زن و یٰا مرد؎ در جوف شَـــــب؛ أز تَرس خـــُᰔــدا؛ قَطره‌ا؎ أشک بریزد۔۔۔ رَح‌ـمــَـــت خـُــــدا تمٰام اُمــــّـت رٰا فرا مےگیرَد.‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️💫در این شب زیبا ♥️💫آرزویم این است که 🤍💫صفحه غم و اندوه ♥️💫در دفتر زندگیتان 🤍💫همیشه سفید بماند ♥️💫اوقاتتون به وقت مهربانی 🤍💫لبخندتون بـه رنگ عشق ❤️💫امشب از خدای مهربان 🤍💫برای مردم غزه و مقاومت ❤️💫مدد بخواهیم 🤍💫برای زنان و کودکانی ❤️💫که مظلومانه در 🤍💫زیر آوار شهید میشوند ♥️💫شبتون پر از آرامش 🤍💫و در پناه خداوند مهربان «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛ ﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند : خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾ در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡ @Manavi_2