«بـــٰــانـــــو؎خـــــوبَم𑁍⇉ »!
_فَلسفـہ حجـــٰــاب↡↡
⇠تَنهـــــٰا بہ گُنـــٰـــاه نیفتٰـادن مَردهٰـا نیست!
◈کِہ أگر چِنیـــــن بـــــود ،
چِرٰا خُـــᰔــدا تـُــــو رٰا ،
بٰا حجٰـاب کٰامل بہ حُضورمےطَلبـــــد۔۔
⇇دَر عٰاشقـــــآنہ تــَـــرین عبـــٰــادَتت!!!
↶جِنـس تـُــــو بٰا حیـــــّـا خَلق شـُــــده...
"رعــــٰـایت حجـــٰــاب تــُـــو ↡↡
_شَـــــرط انتـــــظٰارِ؛
◇ ﴿حجـّـت اِبـــــن ألحَسنﷻ...𔘓﴾
⇠⇠أســـــت۔۔◇◇
#حجاب
#چادرانه
#ریحانه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
_﴿حُسیــﷺـــن جــٰـــآن..𑁍﴾
⇠تــُـــو آمَـــــد؎ کِہ،
غَـــــمِ⇠« ؏ِـــشق»۔۔
◇♡_ مُحتـــــرم بــــٰـاشَـــــد.⇉
#اربعین
#امام_حسین
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
داروخانه معنوی
#روی_پای_خدا ۴ 👣 #استاد_شجاعی محمد"ص" ؛ خدایا ، چه کاری در نزد تو، از همه چیز قشنگ تره؟ خدا ❤️ ؛ هی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روی پای خدا 05.mp3
11.45M
#روی_پای_خدا ۵ 👣
#استاد_شجاعی
بینیازی و عزّت، در وجود هیچ کس، ثابت نمیشوند ...
مگر اینکه به صفت توکل برخورد کنند،
و به آن گره بخورند!
اگر توکل رو یاد نگیری ؛
محاله به عزّت نفس برسی.
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
مےگویـَــــم أز↡↡
⇠ زبـــــٰان زیــــٰـارت نَرفـــــتہ هـــــٰا!
□بـــٰــالاگرفـــــتہ کٰار
⇠زیـــــٰارت نَرفـــــتہ هــٰـــا...!!
أشـــــکُ و نـــــگٰاه و حَســـــرت و
_تَصویـــــر کَـــــربـــــلٰا ↑↑
◇ایـــــن أســـــت روزگٰار ،
⇠زیـــٰــارت نَرفـــــتہ هـــٰــا…!
غـَــــم مےخُـــــورم بــَـــرٰا؎ ..
﴿رَهبـــــرم ↷﴾کِہ هَســـــت ،
╰─┈➤
◈تنهـــــٰا طلایہ دٰار زیــــٰـارت نَرفـــــتہ هــٰـــا...
#اربعین
#ره_بر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
﷽؛
زٰائـــــرینے کِہ به زیـــــٰارت ،
حَضـــــرت ⇠سیــــّـدألشُهـــــدٰاءﷺ۔۔↑↑
⇦مُشـــــرف مےشَـــــونـــــد ،
مَردهــــٰـا بہ نیـــــٰابت أز ↡↡
⇇«حَضـــــرت امـــٰــامرضـــٰــاﷺ» و
زنهـــٰــا بہ نیــــٰـابت أز↡↡
⇇ «حَضـــــرت فــــٰـاطِمہ مَعصومه ۜ»
بـِــــروَنـــــد...
و بـَــــرٰا؎تَعجیـــــل دَر فـَــــرج
◇﴿امـٰــــام زمـــٰــانﷻ ﴾دعـــٰــا کـُـنند !
دَر⇇ مَسیـــــر زیــــٰـارت ،
«ســـــوره تُوحیـــــد» بخـــــوٰانند و بہِ؛ □_﴿امــــٰـامزمــــٰـان ﷻ﴾ ،
..... هِـــــدیہ کــُـــنند .✿➛
#حضرتآیتاللهوحیـــــدخراســـــانی
#سخن_بزرگان
#اربعین
«أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِمُحَمَّدٍ
وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
خطبه ۱۷۶ فراز ۱ پند گرفتن از سخن خدا 🎇🎇🎇#خطبه۱۷۶🎇🎇🎇🎇🎇🎇 💥ضرورت اطاعت از دستورات الهي مردم! ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
خطبه ۱۷۶ فراز ۱ پند گرفتن از سخن خدا 🎇🎇🎇#خطبه۱۷۶🎇🎇🎇🎇🎇🎇 💥ضرورت اطاعت از دستورات الهي مردم! ا
خطبه ۱۷۶
فراز ۲
پند گرفتن از سخن خدا
🎇🎇🎇#خطبه۱۷۶🎇🎇🎇🎇🎇🎇
🌿 ✨ويژگيهاي قرآن
آگاه باشيد! همانا اين قرآن پنددهنده اي است كه نمي فريبد، و هدايت كننده اي است كه گمراه نمي سازد، و سخنگويي كه هرگز دروغ نمي گويد. كسي با قرآن همنشين نشد مگر آنكه بر او افزود يا از او كاست، افزودن در هدايت و كاهش از كوردلي و گمراهي. آگاه باشيد كسي با داشتن قرآن، نيازي ندارد، و بدون قرآن بي نياز نخواهد بود، پس درمان خود را از قرآن بخواهيد، و در سختيها از قرآن ياري بطلبيد، كه در قرآن درمان بزرگترين بيماريها يعني كفر و نفاق و سركشي و گمراهي است، پس به وسيله قرآن خواسته هاي خود را از خدا بخواهيد، و با دوستي قرآن بخدا روي آوريد، و به وسيله قرآن از خلق خدا چيزي نخواهيد، زيرا وسيله اي براي تقرب بندگان بخدا، بهتر از قرآن وجود ندارد. آگاه باشيد، كه شفاعت قرآن پذيرفته شده، و سخنش تصديق مي گردد، آن كس كه در قيامت، قرآن شفاعتش كند بخشوده مي شود، و آن كس كه قرآن از او شكايت كند محكوم است، در روز قيامت ندا دهنده اي بانگ مي زند كه: (آگاه باشيد امروز هر كس گرفتار بذري است كه كاشته و عملي است كه انجام داده، جز اعمال منطبق با قرآن.) پس شما در شمار عمل كنندگان به قرآن باشيد، از قرآن پيروي كنيد، با قرآن خدا را بشناسيد، و خويشتن را با قرآن اندرز دهيد، و راي و نظر خود را برابر قرآن متهم كنيد، و خواسته هاي خود را با قرآن نادرست بشماريد.
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
دسترسی آسان به بندهای استغفار هفتادبندی امیرالمومنین (ع) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 🌺صوت و متن بند بیست و چهارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دسترسی آسان به بندهای استغفار هفتادبندی امیرالمومنین (ع)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌺صوت و متن بند بیست و پنجم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
تـَــــرک گنـــــٰاه... ⇩⇩⇩
⇦مِثلچِشمہا؎ أســـــت کِہ؛
⇠هَمـہچیـــــزرٰاخـُــــودبـہدُنبــــٰـالدٰارد...
◈شُمــــٰـاگنــــٰـاه رٰا تَـــــرک کُنیـــــد . . .
دَستـــــورٰاتبَعـــــد؎↡↡
⇇وعبـــٰــاداتدیـــــگَـر
□خــُـــودبہخـُــــود؛
بہسَمـــــتشُمـــٰــامےآیــــَـد◈➛
_«آیـــّــتاللّـہبِهجـــــت↷»
#سخن_بزرگان
#کلام_بزرگان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
﴿حـُــــبّ ألحُسیـــﷺــن ﴾
⇇مَرحـــــمت دَسـت «فــــٰـاطمہۜ ســـــت»
◇خُوشبـــــخت آن دِلے کِہ↡↡
⇠ فَقـــــط مُبتـــــلٰا؎ تــُوســت...
_نــــٰـا؎ دِل شِکـــــستہأم أز ،
نِینـــــوٰا؎ تُوســـــت↑↑
⇇تَنهــــٰـا دَلیــــــل زِنـــــدگیـــــم
╰─┈➤
◇◇کَـــــربــــــلٰا؎ تُوســت◇◇
#اربعین
#کربلا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_نهم✍ بخش سوم 🌼🌸یک راست رفتم تو آشپز خونه مرضیه داش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_نهم✍ بخش سوم 🌼🌸یک راست رفتم تو آشپز خونه مرضیه داش
#رمان "
#رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی
قسمت_نهم✍ بخش چهارم
🌸🌼اون روز همه چیز رو به مینا گفتم جز احساسی که به ایرج پیدا کرده بودم شاید هنوز هم خودم باورم نمی شد که چنین چیزی اتفاق افتاده .. مینا از من پرسید تو عجب عمه ی مهربونی داشتی و ما نمی دونستیم اون باید خیلی دوستت داشته باشه که اینقدر بهت لطف می کنه ازش تشکر کردی ؟ یک دفعه به خودم اومدم که من واقعا از اون هیچ تشکری نکردم گفتم:
نه والله هیچی حتی یک کلمه….. به نظرت بد شد ؟ گفت نمی دونم حالا فکر نکنه تو بی چشم رویی …..
🌼🌸تمام روز فکر می کردم چطوری از عمه قدر دانی کنم تا ظهر که اومدم خونه چیزی به فکرم نرسید من اولین نفر بودم عمه داشت تو آشپز خونه غذا درست می کرد اون با همه ی ثروتش خودش این کارو می کرد البته با کمک مرضیه …..
دم در وایسادم اون سر ظرفشویی بود گفتم سلام متوجه ی اومدن من شد ولی برنگشت نگاه کنه گفت :
🌼🌸 سلام برو لباستو در بیار امروز پنجشنبه اس علیرضا خان و ایرج زود میان با هم غذا می خوریم اگه گشنته یه چیزی بزار دهنت تا اونا بیان ( همون طور که اون حرف می زد من آهسته رفتم جلو به نظرم اون فرشته ی نجات من بود تا رسیدم پشت سرش و دستهامو حلقه کردم دور کمرش وسرمو گذاشتم تو پشت اون و خودمو محکم بهش چسبوندم …..
🌸🌼عکس العمل اون خیلی جالب بود دستهای منو گرفت و فشار داد وقتی برگشت چشماش پر از اشک بود منو گرفت تو آغوشش ولی هیچی نگفت ….
سرمو تو سینه اش گذاشتم و واقعا یاد مامانم افتادم و احساس کردم چقدر به این احساس نیاز داشتم و بغضی که مدتها بود توی گلوم اذیتم می کرد ترکید و هر چه بیشتر خودمو بهش فشار دادم…. اونم منو بغل کرد ولی نتونستم چیزی بگم …تا عمه گفت بسه دیگه برو لباستو عوض کن بیا ….و منو از خودش جدا کرد ….
🌼🌸وقتی برگشتم اونو یک شکل دیگه دیدم مهربون با احساس …حالا خودمو بهش نزدیک می دیدم و اون فاصله از بین ما رفته بود ….. کمکش کردم تا میز رو بچینیم و بعد سالاد درست کردم ….
ادامه_دارد
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2