eitaa logo
داروخانه معنوی
5.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
120 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴿آیــــّـت الله بِهجـــــت𔘓⇉﴾: □هَـــــر حــَـــرفے کِہ میـــــزنے،⇩⇩⇩ ⇦ هَـــــر کٰار؎کہ أنجـــــٰام میـــــدَهے، ⇇متـــّــوجہ بــــٰـاش کِہ در، « خـــــٰانہ قَبـــــر و در قیـــٰــامَت»↷↡↡ ◈◈جــَـــوٰابےبـــَــرٰا؎آن، نـــَــزد پــَـــروردگٰار مُتعـــٰــال ۔۔ ◇◇دٰاشـــــتہ بــٰـــاشے...➛ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
□هَـــــرکس رِسیـــــد؛ سُـئــــوٰال کـَــــرد: ⇠⇠زٰائـــــر؎؟ أز ایـــــن سُـئــــوٰال، ⇇ دلِ پُـــــرخـــــونِ مٰا گِـــــرفت💔⇉ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
amir-hoseyni.daram-piyadeh-miyam(320).mp3
10.32M
🎙 تنظیم استودیویی | 📝 آره این خواب و رویا نیست 👤 کربلایی‌ سیدامیرحسینی «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
خطبه ۱۷۶ فراز ۳ 🎇🎇🎇#خطبه۱۷۶🎇🎇🎇🎇🎇🎇 ✨تشويق به اعمال نيكو عمل صالح! عمل صالح! سپس آينده نگري!
خطبه ۱۷۶ فراز ۴ 🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇 🔴ضرورت كنترل زبان سپس مواظب باشيد كه اخلاق نيكو را در هم نشكنيد و به رفتار ناپسند مبدل نسازيد، زبان و دل را هماهنگ كنيد، مرد بايد زبانش را حفظ كند، زيرا همانا اين زبان سركش، صاحب خود را به هلاكت مي اندازد، بخدا سوگند! پرهيزگاري را نديده ام كه تقوي براي او سودمند باشد مگر آنكه زبان خويش را حفظ كرده بود، و همانا زبان مومن در پس قلب او، و قلب منافق از پس زبان اوست. زيرا مومن هرگاه بخواهد سخني گويد، نخست مي انديشد، اگر نيك بود اظهار مي دارد، و چنانچه ناپسند است پنهانش مي كند، در صورتيكه منافق آنچه بر زبانش آمد مي گويد، و نمي داند چه به سود او، و چه حرفي بر ضرر اوست؟ و پيامبر اسلام (ص) فرمود: (ايمان بنده اي استوار نگردد تا دل او استوار شود، و دل استوار نشود تا زبان استوار گردد) پس هر كس از شما بتواند خدا را در حالي ملاقات كند كه دستش از خون و اموال مسلمانان پاک و زبانش از عرض و آبروی مردم سالم ماند باید چنین کند. ادامه دارد... 💠باهم نهج البلاغه بخوانیم «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
دسترسی آسان به بندهای استغفار هفتادبندی امیرالمومنین (ع) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 🌺صوت و متن بند بیست و هفتم «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
اِختِـــــلآفےســـــت‌↡↡ ⇇میـٰـــــان‌ِچَشـــــم‌و‌َقَلَـــــم . . مےنِـــــویسَـــــم‌⇇؏ــــشق‌و‌َ ╰─┈➤ □مےخـــــوانَـــــم‌﴿حُسِــیــﷺـــن𔘓⇉﴾ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " رویای من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_نهم ✍ بخش پنجم ولی اونا داشتن غیراز ناهار برای مهمون
" "بر اساس قسمت_دهم✍ بخش اول 🌸🌼حمیرا چنان از ته دلش جیغ می کشید که دل آدم کباب می شد من همون پایین وایسادم از جام تکون نخوردم اوضاع اونا خیلی عجیب بود .تورج دوید پایین اون از بس دستپاچه بود اصلا متوجه ی من نشد رفت طرف تلفن و شماره گرفت داد زد دکتر….تجلی هستم زود باشین خودتو برسون حالش خیلی بده … 🌸🌼گوشی رو گذاشت دوید بالا بعد علیرضا خان دوید پایین و رفت تو اتاقش یه چیزی برداشت و برگشت با عجله رفت بالا ولی حمیرا همچنان فریاد می کشید نه نمی خوام ….نمی خوام… نمی تونم … پایین پله وایسادم مثل بید می لرزیدم… خوب کاریم ازم بر نمی اومد …تا مدتی که دکتر رسید صدای فریاد حمیرا میومد در حالیکه معلوم بود دیگه نایی برای جیغ زدن نداره بازم نمی تونست آروم بشه …. دکتر از در اومد تو و با عجله رفت بالا منم دیگه طاقت نیاوردم و دنبالش رفتم تا نزدیکی در اتاق همه سعی می کردن اونو روی تخت نگه دارن دکتر سریع یک آمپول بهش زد … 🌸🌼مرضیه دوید پایین و بعد با یک کاسه یخ برگشت….. دکتر اونا رو ریخت توچند تیکه یک پارچه و گذاشت روی بدن وسرش ……. ولی اون همین طوربرای بلند شدن تقلا می کرد … کم کم آروم شد صورت عمه مثل خون قرمز شده بود و بشدت اشک می ریخت حتی دیدم علیرضا خان هم داره گریه می کنه …. برای اینکه منو نبینن رفتم پایین و تو آشپز خونه نشستم…منم برای حمیرا گریه گرفته بود دلم خیلی می سوخت از همه بیشتر کنجکاوبودم ببینم چرا این طوری شده … بابام می گفت : 🌸🌼شکوه یک دختر داره خیلی خوشگل و قد بلند با چشمای درشت….. تو تهرون همه آرزو داشتن اون زنشون بشه الانم زن یک دکتر شده چه عروسی مجللی هر چی آدم درست و حسابی تو تهرون بود دعوت شده بود می گفتن لباس عروس از پاریس اومده بود و زیر پاش چهار کیلومتر گل ریختن همه گل های رز قرمز ….. دکتره یک پاش اینجاس یک پاش امریکا نمی دونی شکوه میگه چه دبدبه و کبکبه ای دارن … 🌸🌼بابام اینا رو هزار بار تعریف کرده بود و هر بار با آب و تاب بیشتری بهش می داد …… حالا چی شده بود نمیدونستم … چند دقیقه بعد تورج اومد …. هنوز مضطرب بود یک لیوان بر داشت و رفت سر یخچال و به من گفت ببخشید بدبختی ما رو دیدی ؟ هر چند وقت یک بار این طوری میشه تا چند روز پیش خوب بود نمی دونم چرا دوباره عود کرد …. پرسیدم چرا این طوری شده …. سرشو به علامت تاسف تکون دادو گفت : بماند…. 🌸🌼شکوه خانم میگه حرفشو نزنین ….. می دونی اون تو مخفی کاری بیستِ اصلا درکش نمی کنم همه چیز رو از همه پنهون می کنه باور کن بعضی وقتا خودشم نمی دونه برای چی داره این کارو می کنه ….. گفتم چرا نمی برین بیمارستان ؟ با افسوس گفت : نمی شه اونجا که باید اونو ببریم تیمارستانه اونم دختر آقای تجلی تو تیمارستان امکان نداره باور کن الان جز تو و دکتر هیچ کس نمی دونه….. 🌸🌼الانم شکوه خانم برای اینکه تو فهمیدی داره عذاب می کشه آخه چقدر حرف مردم اهمیت داره؟ ….. بعد ایرج اومد خسته و افسرده وپشت سرش علیرضا خان …. همه نشستن بدون اینکه چیزی بگن ….. چند دقیقه بعد هم مرضیه و عمه اومدن هیچ کدوم حال درست و درمونی نداشتن … من کمک کردم تا نهار و بکشن … چون گویا عجله داشتن که زود تر خورده بشه که به کارای مهمون های شب برسن …. 🌸🌼(دکتر یک ساعت اونجا موند و وقتی می خواست بره به عمه سفارش کرد که خودتون نظارت کنین قبل از اینکه به این حال بیفته قرص شو بخوره الان سه تا قرص زیر تخت پیدا کردم …… تا مطمئن نشدین که خورده ولش نکنین یادتون باشه ساعت هشت بیدارش کنین و بهش یک سوپ رقیق بدین وبعد هم قرص هاشو ….) 🌸🌼نهار در یک سکوت تلخ خوردده شد .. هنوز دست عمه می لرزید و رنگ به صورت هیچکدوم نبود من بلند شدم که کمک کنم ولی عمه با عصبانیت به من گفت تو دست نزن برو اتاقت به درسات برس.. برو …… وقتی اون کلمه آخر رو اینطور محکم و تند ادا می کرد برای طرفی که اونو می شنید خیلی سنگین تموم می شد ….. 🌸🌼من قرمز شدم آهسته بشقابی که دستم بود گذاشتم رو میز و بدون هیچ حرفی رفتم… اول بهم بر خوردو خجالت کشیدم .. تو راه بغض کردم و به اتاقم که رسیدم زدم زیر گریه وتا اونجایی که می تونستم به هادی فحش دادم .. رو تخت نشستم صورتم داغ شده بود و فکر می کردم دیگه آبروم رفته وسرمو نمی تونم بلند کنم . که در اتاقم رو زدن گفتم کیه ؟ تورج گفت ماییم …با اکراه درو باز کردم که دیدم ایرج هم اونجاس .. 🌸🌼تورج گفت : نگفتم الان داره گریه می کنه و یاد بعضی ها افتاده ایرج گفت: من معذرت می خوام مامان همین طوریه دیگه…. با من، با بابا هم همین طور حرف می زنه الان بهش حق بده خیلی عذاب می کشه تو به دل نگیر .. ادامه_دارد «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙🌓 💠 استاد فیاض بخش: 🔸ثانیه‌های عمر ما، ذره‌های عمر ما هستند که روز به روز و لحظه به لحظه، از دست ما می‌رود و ما قدم به قدم به مرگ نزدیک می‌شویم. 🔸نماز شبی که مال دیشب بود، تمام شد؛ حواست باشد نماز شب بعدی را از دست ندهی! این نمازی را که باید با حضور قلب می‌خواندی، از دست رفت، حواست را جمع کن نماز بعدی را درست بخوانی؛اما بدان که به اندازه همین نمازی که از دست دادی، عقب افتادی! «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️✨حدیث ♥️✨امام مهدی علیه السلام فرمودند: ⚪️✨زِیارَةُ الحُسَینِ (ع) فی لَیلَةِ الجُمُعَةِ ♥️✨أمانٌ مِنَ النّارِ یومَ القِیامَةِ. ⚪️✨هركس در شب جمعه امام حسين را زيارت كند ♥️✨او از آتش جهنم در امان است. (1) ⚪️✨📕بحارالانوار، ج 45، ص 402 و ج 53، ص 315. ⚪️✨تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست ؟ ♥️✨در جوابم اینچنین گفت و گریست ⚪️✨لیلی و مجنون فقط افسانه اند ♥️✨عشق در دست حسین بن علی ست ⚪️✨السلام علیک یااباعبدالله الحسین ♥️✨آقا همیشه در قلب منی «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
⚪️✨حدیث ♥️✨امام مهدی علیه السلام فرمودند: ⚪️✨زِیارَةُ الحُسَینِ (ع) فی لَیلَةِ الجُمُعَةِ ♥️✨أمانٌ
شهید مهدی زین الدین: "هر کس در شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد حضرت اباعبدالله الحسین "ع" یاد می کنند" «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️💫نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤️❤️ ❤️💫خـــــدایـــــا🤲 🤍💫در ایــن شــب زیــبــا ❤️💫دل عــزیــزانـمـان را آرام 🤍💫دلــهـــایــشــان را شـــاد ❤️💫صحت و سلامتی به جسم وجان 🤍💫رویـــاهـــاشــون را مـحـقــق ❤️💫شـبـشـون را آروم بـگـردان 🤍💫آمــــیـــن یــــا رَبَّ🤲 ❤️💫امـشـب را در ڪـمـال آرامـش 🤍💫و راحـــتــے بـــخـــوابــــیـــم ❤️💫آرزوهـــایـــم را بـــه خـــدا 🤍💫بــــســـپــــاریـــــم... ❤️💫بـــه قـــادر مــطــلــقـے ڪــه 🤍💫هــــمـــه چـــیــــز را ❤️💫مــــمــڪــن مـے ســـازد... 🤍💫شـبـتـون آرومــ و در پـنـاه خـدا «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛ ﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند : خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾ در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡ @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
•~🌸🌿~• وَلےبَچہ ھآ اَز‌قَضا‌ٓشُدڻ نَمآز‌صُبحتون‌ْبِتَرسیدْ! میڱن‌ْخُدآ؛ أڱہ بِخوٰاد‌خِیر؎رو‌؛ أزیِہ بَنده‌ا؎بڱیرھ۔۔۔۔!!! نَمآز‌صُبحِش‌ْرو‌قضٰا‌مےڪُنِه! 💥 @Manavi_2