داروخانه معنوی
#تشرفات #امام_زمان قسمت اول حاجی حسن حبرانی -فرزند حاجی محمدرضا حبرانی- که در حال حاضر به شغل بزاز
#تشرفات
#امام_زمان
قسمت دوم
یک وقت در باز شد دیدم سید جوانی وارد اطاق شد و فرمود: شیخ محمد رضا، اگر به کربلا میخواهی بروی بیا برویم. من از علاقه ای که داشتم بدون آنکه فکر کنم حالا بعد از ظهر است ممکن است دیر شده باشد و نتوانم به کربلا برسم، نیرویی وادارم کرد که بلند شوم و بروم. از جا بلند شدم درب اتاق را بستم و با آن سیّد که تا به حال او را ندیده بودم به سوی کربلا حرکت کردیم. در میان باغ ها از راه های میانبر که می گذشتیم به باغی رسیدیم. آن سید به من گفت: بیا از این طرف برویم. سوال کردم: چرا؟ فرمود: این باغ غصب است و مال یتیم است، من از میان آن نمی روم.
✨💫✨
با او گرم صحبت بودیم که یکوقت متوجه شدم نزدیک کربلا رسیدهایم، سؤال کردم: آقا چرا راه نزدیک شد؟ فرمود: من از راه کوتاه تو را آوردم که زود برسیم. وارد شهر شدیم و در مغازه عطرفروشی رسیدیم. آقا شیشه کوچکی عطر خرید و به من داد و فرمود: کمی به خودت بزن و بعد به راه ادامه دادیم تا به حرم رسیدیم. داخل حرم که شدیم دیدم آن دوستان طلبه هم تازه وارد حرم کربلا شدهاند. اما چون دور بودند، به طرف آنها نرفتم و داخل حرم شدم. دنبال زیارتنامهای میگشتم که زیارت بخوانم. آقا فرمودند: شیخ محمدرضا تو زیارت میخوانی یا من بخوانم؟ عرض کردم: آقا شما خودت بخوان، منهم خودم میخوانم، چون اگر خودم بخوانم بهتر میتوانم حضور قلب داشته باشم.
✨💫✨
ایشان آهسته مشغول زیارت خواندن شدند ولی من بلند بلند میخواندم. همینکه رسیدم به سلامی که باید به امام زمان بدهم، یک مرتبه با صدایی بلند فرمود: و علیک السلام یا شیخ! من که تا آن زمان او را یک فرد عادی میدیدم، همانطور که سرم به خواندن زیارت گرم بود نگاه کردم دیدم آقا نیست، بلافاصله فکر مطالب گذشته مثل برق از نظرم گذشت و با خودم گفتم: تو چگونه توانستی به کمتر از یکساعت از نجف به کربلا بیایی! از کجا اسم تو را میدانست که شیخ حبرانی هستی؟! وقتی در زیارت به آقام امام زمان سلام دادی، جواب "علیک" شنیدی! برگشتم ببینم آقا هست یا نه، دیگر او را ندیدم، بهرجای حرم سر زدم نبود که نبود.
✨💫✨
واقعا به کودنی خودم افسوس میخوردم که چقدر گیج بودم. چه اندازه بیبصیرت هستم! اینهمه لطف و محبت اما آخر هم از دست دادی! ناچارا با حسرت تمام زیارتنامه را خواندم و پهلوی دوستان رفتم. آنها تعجب کردند که چگونه تنها به کربلا آمدهام. وقتی که قضیه را برای آنها نقل کردم همه به گریه افتادند و به بیتوجهی من افسوس خوردند. اما دیگر غصه و گریه فایده نداشت. چون فعلا مصلحت در غیبت و پنهان بودن حضرت است نه ظاهر بودن و معرفی شدن تا زمانی که خداوند ظهور ایشان را مصلحت بداند.
📗عبقریالحسان، ج2، ص 360
📗ملاقات با امام زمان ارواحنافداه در کربلا ص 94
🌻اللهم ارنی الطلعه الرشیده🌻
#تشرف
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
44.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فاطمیه ( قسمت۱)
#کلیپ_تصویری
💫اَئمه می فرمایند: ما حجت خداییم بر خلق و فاطمه حجت خداست بر ما💫
#استاد حاجیه خانم رستمی فر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#سلام_امام_زمانم💔
◇﴿سَـــــلٰام مـُــــولٰا؎دٰاغـــــدارم۔۔۔𑁍﴾
...اِ؎ رُوضـــــہ خـــــوٰان« فـــــاطِمیہ۔۔»؛
↲↲رُوضـــــہ ا؎ بِخـــــوٰان۔۔
⇠⇠اِمــَــروز !
⇇مــیـــٰان سیـــــنۀ مـــٰــا انقـــــلٰاب کـــــُن۔۔۔
مـــٰــا در پِے تـــــلٰافے "سیلےِ "کـــــوچِہ ایـــــم۔۔۔
⇠یـــــَعـــنے بِہ رو؎ِ؛
«غِیـــــرَت مـــــآ هَـــــم حِســـــآب کـــــن۔۔۔𔘓»
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#فاطمیه
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
⤸⤸“چــᰔـــآدر شَـــــب رٰا ؛
⇦بِہ سَـــــر کشیده بـــــود مـــــآه!
◇ بـــــانو؎ زیبـــــا؎آسمـــــان۔۔
↲ و بَر مـِــــدار عـــفـــــآف مےچَرخیـــــد ۔۔
بٰـــــا نجـــــآبتےشـــــآعـــرانہ۔۔
⇇چُون دُختـــــرٰان سَرزمیـــــن مَـــــن۔۔
□ کہ تَنـــــدیس رُوشـــــنے أز نـــــورَنـــــد۔۔
دَر لَفـــــآف" خـــُــورشیــ☀️ـــد”𔘓⇉
#حجاب
#چادرانه
#ریحانه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
داروخانه معنوی
#عملکرد_فرشتگان 🧚♀️🧚♂️ 🎋 قسمت ( پنجم ) ( شکر ) یک خداست با بی نهایت جلوه #استاد : حاجیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عملکردفرشتگان۶.mp3
19.39M
بدون آهنگ
#عملکرد_فرشتگان 🧚♀️🧚♂️
🎋 قسمت ( ششم )
(ایمان به غیب )
عشق باعث قدرت بدن میشود
#استاد : حاجیه خانم رستمی فر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2