امروز شنبه جزء خوانی قرآن کریم داریم
هدیه به آقا جانمون حضرت مهدی عجل اله برای سلامتی و ظهور و فرجشون ان شاءالله
مهلت خواندن جزء ها تا #پایان_هفته است
هر کس تمایل به شرکت در ختم قرآن را داره وارد لینک زیر بشه و اسم و فامیلش را بنویسه
https://eitaa.com/joinchat/170918372C42e49e2bdb
داروخانه معنوی
﴿پیـــٰــامبـــــرأکـــــرم صلّےاللهعَلیهوآلہ𔘓﴾ ⇇مےفَـــــرمـــٰــایند:⇩⇩⇩
⇦صلّـــــواتهــٰـــا؎شُمـٰــــا،
مُجـــــوز (بـــٰــالا رفتـــــن)↑↑
◇دُعــٰـــاهـــٰــا؎ شُمـــٰــاست.➺
_ و مــٰـــایہ ⇠خُشنـــــود؎ خُـــــدٰا۔۔۔
□و مُوجـــــب پــــٰـاک شـُــــدن،
۔۔۔۔ أعمــــٰـال شُمـٰــــاســـــت.𑁍⇉
صَلَوَاتُكُمْ عَلَيَّ جَوَازُ دُعَائِكُمْ وَ
مَرْضَاةٌ لِرَبِّكُمْ وَ زَكَاةٌ لِأَعْمَالِكُمْ.
📚جــٰـــامع ألأخبـٰــــار، ص⁶⁰.
#حدیث
#سخن_بزرگان
#کلام_بزرگان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
خطبه ۲۱۴ فراز ۲ در وصف پيامبر و عالمان 🎇🎇🎇#خطبه۲۱۴🎇🎇🎇 💥ارزش دانشمندان الهي بدانيد! بندگاني كه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
خطبه ۲۱۴ فراز ۲ در وصف پيامبر و عالمان 🎇🎇🎇#خطبه۲۱۴🎇🎇🎇 💥ارزش دانشمندان الهي بدانيد! بندگاني كه
خطبه ۲۱۴
فراز ۳
در وصف پيامبر و عالمان
🎇🎇🎇#خطبه۲۱۴🎇🎇🎇
🍃 پندهاي جاودانه
پس آدمي بايد اندرزها را بپذيرد، و بيش از رسيدن رستاخيز پرهيزكار باشد، و به كوتاهي روزگارش انديشه كند، و به ماندن كوتاه در دنيا نظر دوزد تا آن را به منزلگاهي بهتر مبدل سازد، پس براي جايي كه او را مي برند، و براي شناسايي سراي ديگر تلاش كند، خوشا بحال كسي كه قلبي سالم دارد، خداي هدايتگر را اطاعت مي كند، از شيطان گمراه كننده دوري مي گزيند، با راهنمايي مردان الهي با آگاهي به راه سلامت رسيده، و به اطاعت هدايتگرش بپردازد، و به راه رستگاري پيش از آنكه درها بسته شود، و وسائلش قطع گردد بشتابد، در توبه را بگشايد، و گناهان را از بين ببرد. پس به راه راست ايستاده، و به راه حق هدايت شده است.
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
﴿آقٰـــــاأمیـــــرألمؤمِنین(علّیهالسّلٰام)𔘓⇉﴾:
" کَفٰے بِالقَناعَه مُلکاً و بحُسنِ خُلقً نعیماً "
کِہ آدَمے رٰا ⇠ " مُـــــلك قـــــنٰاعت "،
و نِعمـــــتِ ⇠" اخـــــلٰاق نیـــــک "؛
╰─┈➤
⇠⇠«کـــٰافے أســـــت.𑁍»
⇦نَهـــــجألبـــــلٰاغہ،حِکـــــمت²²⁹⇨
#پندانه
#حدیث
#سخن_بزرگان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هـَــــر وَقـــــت مےخـــــوٰاســـــت ؛
□بــــَـرا؎ جـــَــوونــٰـــا ،
یـــٰــادگار؎ بِنـــــویسہ،
مےنِـــــوشـــــت:↡↡
⇇"مَـــــن کانَ للّه،کـــــانَ اللهُ لَه"
⇦هَـــــر کہ بــــٰـا خـُــــدا بـــٰــاشَـــــد،
خــُـــدٰا بــٰـــا اوســـــت𑁍⇨
◇رَســـــم عٰاشـــــق نیـــــست ،
⇠⇠بـــٰــا یـــــک¹ دِل دو² دلبــَر دٰاشتـــــن...
-﴿شَهیـــــدمحّمــدابـــــرٰاهیــمهمّـــــت𔘓﴾
#شهیدانه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی قسمت_پنجاه و ششم ✍ بخش چهارم 🌸روز دوشنبه بود و قرار بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی قسمت_پنجاه و ششم ✍ بخش چهارم 🌸روز دوشنبه بود و قرار بود
#رمان "
#رویای_من "بر اساس داستان واقعی
قسمت_پنجاه و ششم ✍ بخش پنجم
🌸تورج گفت :به هر حال الان خوب شد من می خوام برم نگران چیزی نیستم ……..حالا که خودشون گفتن نه ، منم با خیال راحت میرم …
یک هفته گذشت .. منو و ایرج فقط در حد احتیاج حرف می زدیم و شب ها اون با قهر می خوابید……….. و من باورم نمی شد ایرج با اون همه علاقه ای که به من ابراز می کنه بتونه منو این طور بی خیال بشه …….
🌸من قبلا هم از اون چنین کاری رو دیده بودم ولی فکر کرده بودم که اون مسئله خیلی فرق می کرد و موقعیت خاصی بوده .. نمی دونستم که ممکنه این اخلاق اون باشه …. ایرج می تونست مدت طولانی قهر باشه درست برعکس من که اصلا طاقت نداشتم مخصوصا که نمی دونستم این قهر برای چه خطای منه و این بیشتر رنجم می داد …..
🌸شب ها به پشت اون نگاه می کردم و هر وقت اون تکون می خورد امید داشتم که این قهر تموم بشه ….
شاید به نظر خیلی سخت نیاد ولی لحظه های تلخی رو برای من به یادگار می گذاشت …. شبانه روز پر پر می زدم دوستش داشتم و نمی خواستم عکس العملی نشون بدم که بین مون سردتر بشه …. جلوی دیگران حرف می زدیم و طبیعی رفتار می کردیم ولی عمه متوجه شده بود و سعی می کرد دخالت نکنه چند بار از من پرسید ولی من انکار کردم …..
یک روز صبح که از خواب بیدار شدم گفتم ایرج جان من امروز از دانشگاه میرم پیش مینا دلم براش شور می زنه …
🌸گفت : نه نمیشه بری صبر کن فردا زودتر میام خودم میبرمت …..
نگاهی بهش کردم و گفتم : چرا ؟
گفت : همین دیگه خودم می برمت و میارم …. گفتم متوجه نمیشم چرا ؟ من می خوام امروز برم و میرم .. تو هم لازم نیست بیای ….
🌸گفت : شما نمیری …… اینو گفت و از اتاق رفت بیرون …
مونده بودم چیکار کنم …با خودم گفتم رویا هر کاری الان بکنی برای همیشه اس کوتاه نیا ……و گرنه اون دیگه اختیار رو ازت می گیره ….. این طوری نمیشه ….کارم که تموم شد اومدم پایین داشت از در میرفت بیرون عمو هم همراهش بود بلند گفتم که همه بشنون …..ایرج جان اجازه نگرفتم بهت خبر دادم دلواپس نشی حالا برو …. و محکم و قوی رفتم تو آشپزخونه ….
🌸ولی اونقدر از دستش عصبانی بودم که نمی تونستم خودمو کنترل کنم …..وقتی تعطیل شدم و اومدم دم در دانشگاه … دیدم جلوی در وایستاده تو دلم گفتم وای ایرج چقدر همیشه از دیدن تو اینجا خوشحال می شدم و برای دیدنت بال در میاوردم چرا بی خودی کاری کردی که امروز یکه بخودم و دوست نداشته باشم اینجا ببینمت ؟
بروی خودم نیاورم و سلام کردم و رفتم تو ماشین نشستم ….
🌸گفت : می خوای بری پیش مینا ؟ گفتم حالا دیگه نه می خواستم خودم برم این طوری معذب میشم …
ماشین رو روشن کرد و راه افتاد و دیگه حرفی نزد …..
مدتی که رفت طاقت نیاوردم پرسیدم این طوریه؟ من هر جا می خوام برم تو باید با من بیای ؟
🌸گفت : به خاطر این که نگرانتم می خوام اذیت نشی ….
گفتم من نمی خوام این طوری باشه تو اگر نگران منی بگو چته ؟ چرا با من قهر کردی روز و شبم رو نمیفهمه….خوب حرف بزن ایرج بگو چته ؟
گفت : آخه فایده نداره نمی خوام بین ما جر و بحث بشه در عین حال هم خیلی ناراحتم …..
🌸گفتم : چرا جر و بحث کنیم حرف می زنیم و مشکل رو حل می کنیم می دونی بر خلاف قولی که دادی داری منو عذاب می دی ؟
گفت : من دارم خودم عذاب می کشم تو می دونی این چند وقت به من چی گذشته ؟
گفتم به ارواح خاک مامانم اگر الان نگی میرم و خونه نمیام دیگه طاقت ندارم …گفت : می دونم که اگر بگم هم بازم یک مشکل دیگه درست میشه آخه اشکال از منه ….من نسبت به تو …….(سکوت کرد و حالش دگرگون شد ) رویا من دیوونه ی توام چیکار کنم به تو حساسم دوست ندارم جز من به کسی توجه کنی ……
🌸گفتم وای ایرج من به کِی توجه کردم آخه نمیشه که من الان دانشجو هستم فردا باید تو بیمارستان کار کنم می خوام با مردم معاشرت داشته باشم …. ببین من زنی نیستم که تو خونه بشینم و فقط غذا درست کنم و بچه داری کنم اینم تو قبلا می دونستی بهت گفته بودم حالا چی شده ؟…
ادامه_دارد
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی قسمت_پنجاه و ششم ✍ بخش پنجم 🌸تورج گفت :به هر حال الان خو
#رمان "
#رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی
قسمت_پنجاه و ششم✍ بخش ششم
🌸با عصبانیت گفت : باشه حرف سر این نیست ولی می تونی مراقب رفتارت باشی که من حساس نشم؟ ….
گفتم خوب رک و راست بگو چیکار کردم ….
گفت تو زن عاقلی هستی اینو من نباید بهت بگم الانم دلم نمی خواد عنوانش کنم ولی برای آینده باید گفته بشه…………… تو یادته تورج نسبت به تو چه حسی داشت حالا ما داریم به خودمون می قبولونیم که اون فراموش کرده ……. پس نرو تو اتاقش بشین دو ساعت حرف بزن باهاش بگو بخند نکن …. نه به حضرت عباس اگر به تو شک داشته باشم و یا به تورج ولی دوست ندارم ، صلاح هم نیست ……..
🌸دنیا روی سرم خراب شد فهمیدم دردش چیه ….. خیلی از خودم بدم اومد یک احساس غریب و آزار دهنده وجودم رو گرفت اینکه نمی دونستم حق با اونه یا نه؛؛ اینکه من از روی نیت پاک این کارو کردم و برداشت اون اینطوری بوده,, خودم بهتر از هر کس می دونستم که تورج از وقتی فهمید من ایرج رو دوست دارم چقدر مراعات کرده و می دونستم چطوری خودشو کشیده کنار و اینکه به شرافت اخلاقی اون ایمان داشتم و فکر می کردم دیگه مشکلی پیش نمیاد ولی این همون سایه ای بود که باید قبل از ازدواجم با ایرج بهش فکر می کردم و حالا می فهمیدم که این سایه روی زندگی من افتاده و ممکنه خیلی به همه ی ما صدمه بزنه.
ادامه_دارد
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#نماز_شب 🌙🌓
💠 آیت اللّه جعفر سبحانی تبریزی:
🔸 در میان مستحبات، آنکه میتواند واقعا رحمت حق را بر انسان نازل کند، نماز شب است.
🔸نماز شب چیزی نیست که ما به آسانی آن را ترک کنیم. یعنی واقعا کسی که میخواهد درهای رحمت به رویش باز بشود، در میان نوافل، نافله شب مقدم است.
📚 کتاب نسیم هدایت، رهنمودهای بزرگان به طلاب جوان
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷خـــدایـــا
⭐️در این شب زیبای پاییزی
🌷بهترین ها و زیباترینها را
⭐️برای دوستان و عزیزانم
🌷از درگاهت خواهانم
⭐️خدایا تو را قسم به بزرگیت
🌷قلبشان را خوشحال
⭐️و ســـرشـــار از
🌷آرامش و خوشبختی کن
⭐️خدایا چشم به راه
🌷رحمت الهیات هستیم
⭐️الهی خوان کرمت بر ما ببخشای
⭐️آمیـــن یا رَبَّ🙏
#شب_بخیر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛
﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند :
خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾
در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡
#سخن_بزرگان
#بین_الطلوعین
#زیارت_ال_یس
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
•~🌸🌿~•
وَلےبَچہ ھآ
اَزقَضآشُدڻ نَمآزصُبحتونْبِتَرسیدْ!
میڱنْخُدآ؛
أڱہ بِخوٰادخِیر؎رو؛
أزیِہ بَندها؎بڱیرھ۔۔۔۔!!! نَمآزصُبحِشْروقضٰامےڪُنِه!
#تلنگرانهـ 💥
#نمازصبح
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی