#محبت
#حاجت
جهت_برآمدن_حاجات_و_مهمات
👌اگر کسی روزانه پیش ظالمی میرود(صاحبکار و بالادستی که ظلم میکند)یا برای حاجتی پیش کسی میرود و میخواهد با او مهربانی کرده و با محبت در او بنگرد و اورا حاجت روا کند مقداری روغن(مانندبنفشه.کنجد) تهیه کرده وعطر داخل ان بریزد (مثل گلاب.مشگ یا عطرهای دیگر)وایاتی که ذکر میشود را از روز جمعه شروع کرده تا پنجشنبه که جمعا یکهفته میشود
روزی چهل 《40》مرتبه خوانده بر آن روغن بدمد بعد میتواند آن روغن را هرروز به روی خود بمالدو پیش مطلوب برود که ان شاءالله حاجتش از ان برآورده شودواگر پیش ظالم رود به آن ترحم کندو موجب فتح ونصرت در امورات وحتی جنگ شودومیتوان این عطر را چند نفر استفاده کنند.
✅آیاتی که باید به روغن وعطر خوانده شود👇👇
🌷 یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِیرًا وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلا کَبِیرًا وَلا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلا
📚علوم غریبه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص 🍀آیت الله شیخ جعفر مجتهدی(۶۴) فرمود: از دست فرزند من هم در این مورد کاری ساخته ن
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#احسن_القصص
🍀آیت الله شیخ جعفر مجتهدی(۶۵)
و بعد در کنار بستر فرزندم نشست و سرگرم خواندن اورادی شد. و سپس دست خود را به زیر کمر فرزندم برد و کلمهای را با صدای بلند بر زبان آورد که شباهتی به آن سه اسم نداشت و لحظاتی بعد فرزندم در بستر خود نشست و به من گفت:
مادر! خیلی تشنهام، خیلی گرسنهام!
فرزندم چند روزی بود که اصلاً احساس تشنگی و گرسنگی نمیکرد و اگر چیزی به او میدادم قادر به فرو بردن او نبود و لذا با تزریق سرمهای خوراکی از او پرستاری میکردم. لذا وقتی که گفت: خیلی تشنهام! خیلی گرسنهام! فهمیدم که عنایت مهدی کار خود را کرده و حالا تردیدی ندارم که او شفا یافته است.
از آن زن مسیحی پرسیدم: این آقا با چه زبانی با شما صحبت کرد که حرفهای او را میفهمیدی؟!
گفت: به زبان آلمانی! انگار سالها است که در این حوالی زندگی میکند! او آدم عجیبی است! و هنگامی که از آقای مجتهدی پرسیدم: وقتی که دست در زیر کمر این جوان بیمار بردید، چه کلمهای را با صدای بلند ادا کردید؟
فرمودند: احمد آقا جان! یک «یاعلی» گفتیم و کار را تمام کردند!
در عرض چند ساعتی که آنجا بودیم حال آن جوان بیمار کمکم رو به بهبود گذشت تا جایی که قادر بود با کمک گرفتن از عصای دستی حرکت کند و غده بزرگ گلوی او نیز رو به کوچک شدن گذاشته بود و آن جوان با انقلاب حال عجیبی به مادر پیر خود دلداری میداد و میگفت:
مادر! غصه نخور! احساس میکنم که دیگر مشکلی ندارم، از این پس مثل همیشه سور و سات مورد نیازت را خودم تهیه میکنم! دوران سختی ما سپری شده است! باز مثل گذشته با هم زندگی میکنیم، خدا بزرگ است!
با این که بیش از سی سال از این ماجرا میگذرد، هرگاه که خاطره این دیدار ناگهانی را صحنه به صحنه مرور میکنم منقلب میشوم. *
پینوشت :
* برگرفته از: در محضر لاهوتیان، ص۳۰۵.
ادامه دارد...
#شرح_حال_اولیاء_خدا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
13.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😔ما در نبود حضرت، چه خساراتی می پردازیم؟
#امام_زمان
#استاد_شجاعی 🎙
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#نماز_شب_بیست_ودوم_ماه_شعبان
#ماه_شعبان:
#نماز
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: کسی که در شب بیست و دوم ماه شعبان :
دورکعت_نماز بگزارد که درهر رکعتی سوره های حمد و جحد ( کافرون ) را یک《1》 بار و اخلاص را 《15》 بار بخواند،
خداوند تعالی نام او را در نام های راستگویان مینویسد و در روز قیامت با گروه مرسلین میآید در حالی که او در پوشش خداوند تعالی است.
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت دوم) #امام_زمان و حال اینکه من معتقدم، غیرت و لطف و محبت حضرت بقیةالله ارواحناف
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت دوم) #امام_زمان و حال اینکه من معتقدم، غیرت و لطف و محبت حضرت بقیةالله ارواحناف
#تشرف
#تشرفات (قسمت سوم):
#امام_زمان
💥من که در این جریانات در مرحله دوم خیلی دیرباورم، با خود گفتم: حتما یکی از ایرانیها خیال کرده که ما رفقای او هستیم و راه را گم کرده ایم، او ما را به آن طرف صدا می زند و راهنمائی می کند. ولی آن شخص پس از آنکه ما را صدا زد به طرف کوچه هائی که در آن حدود بود، رفت و ما دیگر او را ندیدیم.
بالاخره پس از ده دقیقه به آن محل رسیدیم، ولی باز در آن محل که سر سه راهی بود متحیر بودیم که باید از کدام طرف برویم.
✨💫✨
این تردید چند لحظه بیشتر طول نکشید که صدای موتور دنده ای قویّی آرامش خیابان را بهم زد و موتور سواری از انتهای خیابانی که مقابل مسجد غمامه است، پیدا شد، وقتی که به ما رسید از سرعتش کاهید و توقف کوتاهی نزد ما کرد و اشاره به خیابان فرعی که پشت فندق الحرم است، نمود و با زبان فارسی گفت: از این طرف... از این طرف... و با سرعت از ما دور شد. در اینجا من هم می خواستم کم کم احتمال بدهم که این راهنمائی ها طبیعی نیست.
✨💫✨
زیرا اگر فرد اول به حسب تصادف آن صدا را زده بود دیگر این موتوری که معمولا ایرانی ها در مدینه موتور سوار نمی شوند ، عادی نبوده، بخصوص که این موتور سوار نزدیک ما توقف کرد و ما را دید و ممکن نیست که ما را با رفقای خودش اشتباه کرده باشد. به هر حال با اشک ریزان و ذکر یا صاحب الزمان به طرف آن خیابان به راه افتادیم، هنوز ده قدمی بیشتر در آن خیابان نرفته بودیم که دیدیم...
○ادامه دارد.
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2