eitaa logo
داروخانه معنوی
8.5هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.8هزار ویدیو
225 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر 👇 @Ya_zahra_5955 #کپی_حلال تبادل وتبلیغ @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
داروخانه معنوی
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #رمان #بانوی_پاک_من قسمت_هشتاد_و_شش وقت ملاقات تموم شد و من رفتم بیرون. ترجیح دادم شب
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ قسمت_هشتاد_و_هفت تا عصر سرکار بودم و شب هم سر ساعت۸ رفتم دنبال محدثه. با اون لباسایی که براش خریده بودم فوق العاده قشنگ شده بود. عین علی اصغر۶ ماهه امام حسین تو لباس سبز و سفید و سربند یا ابالفضلش تکون تکون میخورد. بغلش کردم و از زندایی تشکر کردم. تو ماشین که گذاشتمش خوابید. منم با خیال راحت تا حسینیه رانندگی کردم. غوغا بود تو خیابونا مخصوصا جلو مسجدا و حسینیه ها. بالاخره رسیدیم منم با شوق دخترمو بغل کردم و با هم رفتیم تو. هرکی من و دخترمو می دید با شوق نگاهمون میکرد و زیر لب چیزی میگفت. _سلام داداش. خوبی؟ به اباالفضل نگاه کردم که حالا مثل برادرم شده بود. _سلام خوبم شماچطوری؟ _عالیم با دیدن تو و سوگلیت. ببینمش این بانو رو. گرفت بغلش و کلی بوسش کرد. _اسم این بانو چیه؟ _محدثه. _ای جانم خوش نام باشه عزیزدلمون. بعد بقیه رو صدا زد. _بچه ها بیاین این فرشته کوچولو رو ببینین. مهمون امشبمونه. دخترگل آقا کارنه. همه با به به و چه چه بغلش کردن و هر کی یک بوسه گذاشت رو گونه دخترم. _خدا نگهش داره داداش. _ماشالله چه نازه خدا حفظش کنه. _علی یارش باشه. _خوش نام باشه مثل مادرمون حضرت زهرا. _ابالفضل نگه دارش باشه ماشالله خیلی خوشگله. دخترم که اومد تو بغلم لب برچیده بود و منتظر یک عکس العمل بود تا گریه کنه. فوری دم گوشش ذکر آرام بخش رو خوندم و آروم شد. اباالفضل گفت:چی خوندی دم گوشش که آروم شد؟ _" الا بذکر الله تطمئن القلوب" لبخند رضایت بخشی اومد رو لبش و با دست زد به شونه ام. _ان شالله امشب حاجتتو بگیری داداش. کم کم روحانی اومد و بعد سخنرانی طولانی و پر محتوایی که کرد ، مداح اومد و شروع کرد به خوندن نوحه و روضه. با هر جمله اشک میریختم و محدثه رو بیشتر رو دستم بالا میبردم. روضه کشیده شد به شش ماهه امام حسین که نوحه خون، محدثه رو خواست. بچمو دادم بغلش و خودم کناری ایستادم. محدثه گریه میکرد و مداح، با صدای سوزناکش روضه میخوند و مردم به سر و سینه میزدند. یک لحظه اون صحنه ای که امام حسین پسر شیش ماهش رو گرفته بود رو دستش و رو به لشکر کفار میگفت:اگه به من رحم نمیکنین به این طفل کوچک رحم کنین، جلوی چشمم تداعی شد. اون لحظه به صبر و استقامت امام حسین پی بردم و از خودم متنفر شدم. خیلی بد کردم به زهرا. خدایا منو ببخش. استغفار کردم و قسم خوردم اگه عشقم خوب بشه دیگه آدم بشم. کم کم نوحه تموم شد و سینه زنی کوتاهی کردن و آخرشم قیمه اباعبدالله رو خوردیم و رفتیم خونه. هیچوقت فکر نمیکردم قیمه اینهمه خوشمزه باشه و بهم بچسبه. وقتی رسیدیم خونه، محدثه از خستگی بیهوش شد و منم کنارش رو تخت خوابم برد. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #رمان #بانوی_پاک_من قسمت_هشتاد_و_هفت تا عصر سرکار بودم و شب هم سر ساعت۸ رفتم دنبال
قسمت_هشتاد_و_هشت صبح روز بعد با محدثه رفتم بیمارستان. دکتر گفت دیشب زهرا به هوش اومده و اسم شما رو صدا زده. از خوشحالی اشکام جاری شدند. خدایا ممنونتم که زهرامو برگردوندی. به اباالفضل نوکرتم بخدا. خیلی آقایی که رومو زمین ننداختی خیلی خوشحالم کردی. اجازه دادن برم ببینمش. قبلش محدثه رو سپردم دست پرستار و رفتم تو. معصومانه خوابیده بود رو تختش. آروم جلو رفتم و خیره شدم تو صورت نحیفش. _سلام خانمم. خوبی؟بهتری؟میگن بیدار شدی منو صدا زدی. آخه چرا منه بی لیاقتو یاد کردی؟ منی که تو رو به این روز انداختم؟ انقدر دلم برات تنگ شده که خدا میدونه. برای لبخندات، چشمات، صدات.. بیدار شو گلم میخوام ببینمت. محدثه رو هم آوردم مامان جونشو ببینه. بخاطر من بی وجدان نه، بخاطر دخترت بیدار شو خانمی. پلکاش که تکون خورد، دست و پامو گم کردم. _ز..زهرا.. بیدار شدی؟ تروخدا یک چیزی بگو عزیزم لباش تکون خورد و من ذوق کردم از این نعمت بزرگی که خدا تو همون لحظه بهم داد. نعمتی به اسم نفس کشیدن عشق. _زهرا جان؟ خانم جان پاشو دیگه قربونت بشم. پاشو دلم از جا کنده شد. لباش بازم تکون خورد و پلکاش تا نیمه باز شد. سرمو بردم جلو تا صداش رو بشنوم. _کارن؟ با لبخند عمیقی گفتم:جان دلم خانمم؟ فدات بشم بالاخره شنیدم صداتو بعد دو ماه. _کارن..من.. _تو همه دنیای منی عزیزدلم. دستشو گرفتم و با اشکایی که میریخت رو صورتم دست سردشو بوسیدم. چشماش کامل باز شده بود و من بعد دو ماه داشتم صورت ماهشو میدیدم. چقدر دلم براش تنگ شده بود. چقدر من نامرد بودم که همچین فرشته ای رو اذیت کردم. _خدایا ممنونتم..یا ابالفضل ممنونتم آقا جان. حاجتمو دادی منم قولمو به جا میارم. با همون صدای ضعیفش گفت:کدوم...قول؟ _شما استراحت کن عزیزدلم. خوب شدی برات میگم. بعد آروم خم شدم و پیشونیشو بوسیدم. آرامش به تک تک سلول هام منتقل شد و بعد مدتها واقعی لبخند زدم. از پیشش که رفتم سریع رفتم تو اتاق دکترش و گفتم که بیدار شده. _خیلخب کارن جان..خیلخب اروم باش. _نمیتونم آقای دکتر واقعا ذوق و شوق دارم. کی میتونم ببرمش؟ _حالش که خوبه ان شالله تا آخر هفته مرخص میشن. _دیره. _باید چند روزی تحت نظر باشن. بعد لبخندی زد و گفت:دیدی گفتم به خدا توکل کن جواب میده؟ لبخند مطمئنی زد و منم از اتاقش بیرون رفتم. همونجا به همه خبر بهبودی زهرا رو دادم. اولین نفر آتنا خودش رو رسوند بیمارستان و از خوشحالی به گریه افتاد. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙🌓 💠امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: 🔸اگر کسی نیمه ای از شب را نماز بخواند، اگر هفتاد هزار برابر زمین پر از طلا باشد، برابری با اجر او نمی کند و برای او در مقابل این عمل بیشتر از هفتاد غلامی که از اولاد اسماعیل باشند و آزاد کند، پاداش است. 📚ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،باب ثواب شب زنده داری،حدیث ۱ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡┅═════════════﷽══┅┅ □بہ حَقِّ ذکر لبــــٰـانت↓↓↓ ⇇ بہ ربنـــّٰــا؎ خُودت۔۔۔ ⃝❍↲بخوٰان دُعــــٰـا؎ فَـــــرج رٰا ، «خُودت بـــَــرٰا؎ خُـــــودت۔۔!» أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
822.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تمام شبهای عالم را بگردند زیباتر از شبی که وقت خواب به ما لبخند میزنی نیست! خـدایـا لبخنـد محبتت را نشانمان بده تا رستگار شویم شبتـون بخیـر 🌙 لبخنـدخـدا همراهتون 🌷 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛ ﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند : خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾ در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡ @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا