eitaa logo
داروخانه معنوی
8.5هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.8هزار ویدیو
224 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر 👇 @Ya_zahra_5955 #کپی_حلال تبادل وتبلیغ @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
♡┅═════════════﷽══┅┅ ◇؏ـــــٰالَم تَماماً ⇦ آیــّـــت «حَـــــقّ۔۔𑁍» أســـت، أمّـــا شـَــــأن﴿ عَـــــلےﷺ𔘓﴾ را ، _" آیّـــت أعــظَـــم " نِـــوشتَـــند❍➛ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡┅═════════════﷽══┅┅ ﴿أمیـــرالمؤمنیـــن‌عـــلّےﷺ𔘓﴾: ⃝❍↲ا؎مَـــردم أز خُـــدٰا بتـَــرسیـــد، زیـــرٰا ⇩⇩⇩ ⇦هیـــچ کــَـسے عَبـــث آفَـــریـــده نشُـــده أســـت،‌⇨ ↲↲ تـــٰا بہ سَـــرگـــرمے و غِـــفلت گـــذرٰانـــد۔ ⤸⤸ و مَهمـــل رهـــٰا نشُـــده أســـت، ⇠ تــٰـا بیهـــودگے کــُـند. ◇◇«نَهـــج ألـــبلٰاغہ𑁍➩ » «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
واریزی تا الان برای تعمیر مسجد
خیلیها فیش و اسم نفرستادن نمیدونم اون ۵۰۰ ها و یک میلیونها صحیحه یا نه دیروز که چند تا یک میلیونی اشتباه داشتیم که من رفتم عابر بانک و برای هر کدوم ۹۰۰ پس واریز کردم امروز فقط پیامک اومده فیش و اسم خیر
من الان زنگ زدم پرسیدم گفتن برای شروع کاشیکاری شش تومن پول پیش میخوان یعنی این پولها برای کاشیکاریه و تا قیام قیامت باقیات صالحاته پس نفری ده تومن شده بریزید که هم شش تومن جمع بشه هم شریک باشید در هزینه کاشی ها و ثوابش براتون تا قیامت بمونه
یه نکته دیگه اینکه هر کس تمایل داشته باشه میتونه هزینه قسمتی از کاشی کاری را تقبل کنه و اسمش هم منقوش میشه در کاشی ها
داروخانه معنوی
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ #رمان #بانوی_پاک_من قسمت_نود_و_دو مسلمون شدن کارن خیلی خوب و خوشحال کننده بود برام. خیل
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ قسمت_نود_و_سه _چشم خانومه گلم کارن که رفت منم رفتم نشستم سره میز _خب خانومه خودم چطوره؟؟ _من عالیم تاوقتی همسره عزیزم خوب باشه دخترم چطوره؟؟ سریع صبحانمو خوردم تا محدثه رو از کارن بگیرم که راحت صبحونه بخوره داشتم با دخترم بازی میکردم که کارن گفت: _زهرا جان _جانه دلم _امروز میای بریم ثبت احوال‌؟ _برای چی؟ _میخوام اسممو به اباالفصل تغیر بدم _واقعا اره چرا که نیام حتما میام _خب پس برو اماده شو منم محدثه رو اماده میکنم رفتیم ثبت احوال و اسمه کارن رو تغیر دادیم ازش پرسیدم دلیل اینکه اباالفضل گذاشته چیه اونم اتفاقاتی که براش افتاده بودو برام تعریف کرد لحظه به لحظه ای که با اباالفضل برام میگذره لذت بخشه دوست نداشتم این لحظات هیچ وقت تموم شه تو این پنج روزی که مشهد بودیم هروز با اباالفضل میرفتیم حرم خیلی خوشحال بودم که همسرم دقیقا همون همسر ایده آل منه پیش امام رضا یه عالمه دعا کردم این زندگی خوبمون همیشگی باشه روز اخری بود که مشهد بودیم با محدثه تو صحن رضوی نشسته بودیم من داشتم زیارت عاشورا میخوندم محدثه ام با خودش بازی میکرد هر کلمه از زیارت عاشورا رو که میخوندم اشکام سرازیر میشد اصلا دوست نداشتم اینجا رو ترک کنم دل کندن از امام رضا برام خیلی سخت بود زیارت عاشورام تموم شد که از دور دیدم  اباالفضل داره میاد پیش ما از چشم های اباالفضل معلوم بود کلی گریه کرده _قبول باشه اقا _قبول حق خانمی _بریم زهراجان؟‌ _باشه بریم قبل از بیرون رفتن برگشتم و به حرم نگاه کردم تمام دعاهامو دوباره مرور کردم و از اقا امام رضا خداحافظی کردم اباالفضل دستمو گرفت و با هم از حرم خارج شدیم‌ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2