داروخانه معنوی
نامه ۴۵ به عثمان بن حنیف فراز۲/ قسمت ۱ 🎇🎇🎇 #نامه۴۵ 🎇🎇🎇 امام الگوی ساده زيستی آگاه باش! هر پي
نامه ۴۵
به عثمان بن حنیف
فراز۲/قسمت آخر
🎇🎇🎇 #نامه۴۵ 🎇🎇🎇
امامالگوی ساده زيستی
من اگر مي خواستم، مي توانستم از عسل پاك، و از مغز گندم، و بافته هاي ابريشم، براي خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هيهات كه هواي نفس بر من چيره گردد، و حرص و طمع مرا وادارد كه طعامهاي لذيذ برگزينم، در حالي كه در (حجاز) يا (يمامه) كسي باشد كه به قرص ناني نرسد، و يا هرگز شكمي سير نخورد، يا من سير بخوابم و پيرامونم شكمهايي كه از گرسنگي به پشت چسبيده، و جگرهاي سوخته وجود داشته باشد، يا چنان باشم كه شاعر گفت:
(اين درد تو را بس، كه شب را با شكم سير بخوابي.)
(و در اطراف تو شكمهايي گرسنه و به پشت چسبيده باشد.)
آيا به همين رضايت دهم كه مرا اميرالمومنين (ع) خوانند؟ و در تلخي هاي روزگار با مردم شريك نباشم؟ و در سختي هاي زندگي الگوي آنان نگردم؟ آفريده نشده ام كه غذاهاي لذيذ و پاكيزه مرا سرگرم سازد، چونان حيوان پرواري كه تمام همت او علف، و يا چون حيوان رهاشده كه شغلش چريدن و پر كردن شكم بوده، و از آينده خود بي خبر است. آيا مرا بيهوده آفريدند؟ آيا مرا به بازي گرفته اند؟ آيا ريسمان گمراهي در دست گيرم؟ و يا در راه سرگرداني قدم بگذارم؟ گويا مي شنوم كه شخصي از شما مي گويد: (اگر غذاي فرزند ابيطالب همين است، پس سستي او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان بازمانده است.) آگاه باشيد! درختان بياباني، چوبشان سخت تر، اما درختان كناره جويبار را پوست نازك تر است، درختان بياباني كه با باران سيراب مي شوند آتش چوبشان شعله ورتر و پردوام تر است. من و رسول خدا (ص) چونان روشنايي يك چراغيم، يا چون آرنج به يك بازو پيوسته، به خدا سوگند! اگر اعراب در نبرد با من پشت به پشت يكديگر بدهند، از آن روي برنتابم، و اگر فرصت داشته باشم به پيكار همه مي شتابم، و تلاش مي كنم كه زمين را از اين شخص (معاويه) مسخ شده، و اين جسم كج انديش، پاك سازم تا سنگ و شن از ميان دانه ها جدا گردد. (قسمتي از آخر نامه) اي دنيا از من دور شو، مهارت را بر پشت تو نهاده، و از چنگالهاي تو رهايي يافتم، و از دامهاي تو نجات يافته، و از لغزشگاههايت دوري گزيده ام، كجايند بزرگاني كه به بازيچه هاي خود فريبشان داده اي؟ كجايند امتهايي كه با زور و زيورت آنها را فريفتي؟ كه اكنون در گورها گرفتارند! و درون لحدها پنهان شده اند.
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
۵۹ روز انتظار تا عید بزرگ غدیر خم
هر روز یک فضیلت ،
فضیلت شماره : ۱۱
------------------------------
#روز_شمار_غدیر
#عید_غدیر
#امیرالمومنین
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
♡┅═════════════﷽══┅┅
⇦هَرکـــــس کِہ شُـــــد..
مُـــــحِّب ﴿عـَــــلّےﷺ𑁍﴾۔۔
_رَستـــــگٰار شُد✿⇉
#حضرت_علی
#باباعلی
#عید_غدیر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
♡┅═════════════﷽══┅┅
بِہ جـُــــز أز ⇇«عــَـــلّےﷺ❤️ »
❍↲نبــــٰـاشَد۔۔
⇦⇦بِہ جَهـــــٰان
╰➤
﴿گِره گُشــٰـــایے۔۔⇇░⃟﴾
#امیرالمومنین
#بابا_علی
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
♡┅═════════════﷽══┅┅
"حٰاج حُسین یکتٰــا ":
أگہ بِهـــــم بگــــَـن ⇩⇩⇩
⇦«حٰاج حُسیـــــن»،
تــــُـو بـــــٰا شُهـــــدٰاء بـــــود؎،
أوّلیـــــن دَرسے کہ أز شُهـــــداء
❍↲یـــــٰاد گـــــرفتے چـــــیہ؟!
میگــــَـم:۔۔۔۔﴿نمــٰاز𑁍﴾
#نماز_اول_وقت
#نماز
#تلنگرانه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان #بانوی_پاک_من قسمت_نود_و_پنج _مامان؟نمیخواین چیزی بگین؟ مامانم سکوت کرده بود و از خجالت
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا