داروخانه معنوی
#احسن_القصص
🍀حاج آقا رحیم ارباب(۲۴)
اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسى برندارید; زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور كلى بهتر است .
در اینجا، همگى شرمنده و منفعل و شكست خورده از وى عذرخواهى كردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نماز به عربى، نمازهاى گذشته را اعاده كنیم . ایشان فرمود: من نگفتم به عربى نماز بخوانید، هر طور دلتان مى خواهد بخوانید . من فقط مشكلات این كار را براى شما شرح دادم . ما همه عاجزانه از وى طلب بخشایش و از كار خود اظهار پیشمانى كردیم . حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینى، مجلس را به پایان برد . ما همگى دست مباركش را بوسیدیم و در حالى كه ما را بدرقه مى كرد، خدا حافظى كردیم . بعد نمازها را اعاده كردیم و از كار جاهلانه خود دست برداشتیم . بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب مى رسیدم و از خرمن علم و فضیلت وى خوشه ها بر مى چیدم . وقتى در دوره دكتراى زبان و ادبیات فارسى دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاه نامه ها و پیغامهاى استاد فقید مرحوم بدیع الزمان فروزانفر را براى وى مى بردم و پاسـخهاى كتبى و شفاهى حضرت آیت الله را به آن استاد فقید مى رساندم . و این افتخارى براى بنده بود . گاه ورقه هاى استفتایى كه به محضر آن حضرت رسیده بود، روى هم انباشته مى شد . آن جناب دستور مى داد آنها را بخوانم و پاسـخ را طبق نظر وى بنویسم . پس از خواندن پاسـخ، اگر اشتباهى نداشت، آن را مهر مى كرد . در این مرحله با بزرگواریهاى بسیار آن حضرت رو به رو بودم كه اكنون مجال بیان آنها نیست . خدایش بیامرزد و در دریاى رحمت خویش غرقه سازد; «انه كریم رحیم»
ادامه دارد....
#شرح_حال_اولیاء_خدا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت دوم) #امام_زمان حاج محمد حسن می گوید: من با ترس و لرز راه بغداد تا بصره را پیم
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت دوم) #امام_زمان حاج محمد حسن می گوید: من با ترس و لرز راه بغداد تا بصره را پیم
#تشرف
#تشرفات (قسمت سوم)
#امام_زمان
من که خنجر افسر ناصبی را به همراه آورده بودم با خودم گفتم: بد نیست این سگ ناصبی را هم بکشم. بالاخره من که از نظر دشمنان حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهماالسلام مجرم شناخته شده ام و آب از سرم گذشته است چه یک متر یا صد متر فرقی نمی کند. لذا از جا برخاستم و او را نیز به هلاکت رساندم و در همان نیمه شب به طرف کوفه فرار کردم و یکسره به مسجد کوفه رفتم و در یکی از حجرات مسجد اعتکاف نمودم.
✨💫✨
و دائما متوسل به حضرت بقیة الله ارواحنافداه بودم و عرض می کردم: آقا من این اعمال را بخاطر محبت به حضرت علی و فاطمه زهرا سلام الله علیهما انجام داده ام و الان چندین روز است که از زن و بچه ام خبر ندارم. بالاخره سه روز از ماندن من در مسجد کوفه بیشتر نگذشته بود که دیدم در اتاق مرا می زنند. در را باز کردم شخصی مرا خدمت سید بحرالعلوم دعوت می کرد و می گفت: آقا می خواهند شما را ببینند. من به خدمت سید بحرالعلوم که در مسجد کوفه در محراب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نشسته بودند رسیدم.
✨💫✨
ایشان به من فرمودند: «حضرت ولیعصر ارواحنا فداه فرموده اند: ما آن خون را از دکان تو برداشتیم، تو با کمال اطمینان به مغازه ات برو و به زندگیت ادامه بده کسی مزاحمت نخواهد شد!» گفتم: چشم قربان و دست سید بحرالعلوم را بوسیدم و یکسره با اطمینانی که از کلام سید در قلبم ایجاد شده بود به طرف بغداد رفتم. وقتی به بغداد رسیدم با خودم گفتم بد نیست به طرف قهوه خانه بروم و ببینم آنجا چه خبر است! وقتی نزدیک قهوهخانه رسیدم دیدم...
ادامه دارد...
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای شنیدنی رئیس بانک و پیرزن زائر حرم امام رضا(علیهالسلام)!
#امام_رضا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی💚
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
♡┅═════════════﷽══┅┅
#سلام_امام_زمانم❤️
□لَحـــــظہ؎ وَصـــــل ؛
⇠بِہ یـــــک¹ پـــِــلک زَدن مےگـُــــذرد...
⤦ ایـــــن فَـــــرٰاق أســـــت ؛
⇠کِہ هَـــــرثــٰـــانیهأش یِکســـٰــال أســـت۔۔
◇◇﴿سَـــــلامآقــــٰـاجـــٰــانــــَـم𔘓⇉﴾
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#امام_زمان♥
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
♡┅═════════════﷽══┅┅
□ أگـــــر خـــٰــانمهــــٰـا ؛
⇠حَریـــــم رٰابـــــطہ بــــٰـا نٰامَحـــــرم رٰا ،
⤦ ⤦ حِفـــــظ کــُـــنند،
⇇خـــــوٰاهیـــــد دیـــــد کِہ ؛
چِقـــــدر آرٰامـِــــش خـــٰــانـــــوٰاده هـٰــــا ،
بیشتـَــــر مےشَـــــود.۞⇉
#حجاب
#چادرانه
#شهیدانه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2