#عرفه نام منطقه ای در عربستان است که حجاج در نهم ذی حجه برای نیایش با خداوند متعال و برخورداری از رحمت الهی در آن جمع می شوند و به راز و نیاز می پردازند.
«عرفه» نام کوهی نزدیک مکه است؛ همچنین روز عرفه، نهم ذیحجه از ماه قمری است
عرفات کجاست؟
عرفات، نام منطقه وسیعى است با مساحت حدود ۱۸ کیلومتر مربع در شرق مکه معظمه، اندکى متمایل به جنوب که در میان راه طائف و مکه قرار گرفته است وزائران بیت الله الحرام در نهم ذى الحجه، از ظهر تا غروب در این منطقه حضور دارند.
در نقلى آمده است که آدم و حوا پس از هبوط از بهشت و آمدن به کره خاکى، در این سرزمین یکدیگر را یافتند و به همین دلیل، این منطقه «عرفات» و این روز «عرفه» نام گرفته است.
همچنین گفته اند که جبرئیل هنگامی که مناسک حج را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف می کنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی می دانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است.
@Manavi_2
🔹 #عرفه چيست؟ و در عرفه چه بايد كرد؟
فردا نهم ذی الحجه روز عرفه است. خداوند متعال در اين روز به سه مکان و سه گروه از انسانها، توجه ويژه دارد:
1. كربلا و زائران امام حسين (ع).
2. صحراي عرفات (در نزديكي مكه) و حجاج بيت الله.
3 . هر جا از دنيا كه دستي به سوي او بلند شود و دلي بشكند.
🔹 چرا «عرفه»؟
ـ آنگاه که جبرئيل (ع) مناسك حج را به حضرت ابراهيم (ع) ميآموخت، چون به عرفه رسيد به او گفت : «عرفت؟» يعني «ياد گرفتي؟» و او پاسخ داد آري. لذا به اين نام خوانده شد.
ـ وجه ديگر اينكه مردم از اين جايگاه و در اين سرزمين به گناه خود اعتراف ميكنند.
ـ بعضي ديگر هم آن را جهت تحمل صبر و رنجي ميدانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شد ؛ چرا كه يكي از معاني «عرف» صبر و شكيبايي و تحمل است.(1)
🔹 حضرت آدم (ع) در عرفات
مطابق روايتي از امام صادق(ع)، وقتي جد اعلاي ما حضرت آدم (ع) از باغ بهشتي به زمين فرود آمد، چهل روز هر بامداد بر فراز كوه صفا با چشم گريان در حال سجده بود. جبرئيل (ع)، فرود آمد و پرسيد:
ـ چرا مي گريي، اي آدم؟
ـ چرا نگريم در حاليكه از جوار خداوند به اين دنيا فرود آمده ام؟
ـ به درگاه خدا توبه كن و بسوي او بازگرد.
ـ چگونه ؟
جبرئيل در روز هشتم ذيحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند و صبحگاهان عازم صحراي عرفات شد. جبرئيل هنگام خروج از مكه، احرام بستن و لبيك گفتن را به او آموخت و چون عصر روز عرفه فرا رسيد، آدم را به غسل فرا خواند و پس از نماز عصر، او را به وقوف در عرفات دعوت کرد و كلماتي را كه از پروردگار دريافت كرده بود به وي تعليم داد، اين كلمات عبارت بودند از:
سبحانك اللهم و بحمدك
لا اله الا انت
علمت و ظلمت نفسي
واعترفت بذنبي
اغفر لي انك انت الغفور الرحيم
يعني:
جز تو خدايي نيست
كار بدي كردم و بر خود ظلم نمودم
اينك به گناه خود اعتراف ميكنم
مرا ببخش كه تو بخشنده و مهرباني
آدم (ع) تا غروب آفتاب همچنان دعا ميکرد و با تضرع اشك ميريخت. وقتي كه آفتاب غروب كرد همراه جبرئيل روانه مشعر شد و شب را آنجا گذراند. صبحگاهان در مشعر بپاخاست و به دعا پرداخت... تا اينكه سرانجام بخشيده شد ...
🔹 حضرت ابراهيم (ع) در عرفات
جبرئيل(ع) در صحراي عرفات، مناسك حج را به حضرت ابراهيم (ع) آموخت و حضرت ابراهيم (ع) در برابر او مي فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).
🔹 پيامبر خاتم (ص) در عرفات
دامنه كوه عرفات در زمان صدر اسلام، كلاس صحرايي پيامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته برخي مفسرين آخرين سوره قرآن در صحراي عرفات بر پيغمبر (ص) نازل شد و پيغمبر آنرا به مردم و شاگردانش تعليم فرمود.
رسول گرامي اسلام (ص) در چنين روزي سخنان تاريخي خود را در اجتماع عظيم و با شكوه حجاج بيان داشت:
... اي مردم سخنان مرا بشنويد! شايد ديگر شما را در اين مکان ملاقات نكنم. شما به زودي بسوي خدا باز مي گرديد. در آن جهان به اعمال نيك و بد شما رسيدگي مي شود. به شما توصيه مي كنم هركس امانتي نزد اوست به صاحبش برگرداند.
اي مردم بدانيد ربا در آئين اسلام ، حرام است. از پيروي شيطان بپرهيزيد. به شما سفارش مي كنم كه به زنان نيكي كنيد زيرا آنها امانتهاي الهي در دست شما هستند و با قوانين الهي بر شما حلال شده اند.
... من در ميان شما دو چيز به يادگار مي گذارم كه اگر به آن دو چنگ زنيد گمراه نمي شويد، يكي كتاب خدا و ديگري سنت و (عترت) من است.
هر مسلماني با مسلمان ديگر برادر است و همه مسلمانان جهان با يكديگر برادرند و چيزي از اموال مسلمانان بر مسلماني حلال نيست مگر اينكه آنرا به رضايت به دست آورده باشد...
@Manavi_2
💠🔹#شب_عرفه، شب دعا، عبادت، توبه و آمرزش الهی
🍃💐رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
💥همانا در شب #عرفه هر دعای خیری مستجاب میشود.
✅ پاداش کسی که در این شب به عبادت خداوند متعال بپردازد، معادل پاداش عبادت صد و هفتاد سال است.
🌙شب عرفه، شب مناجات است و در این شب، خداوند توبه توبه کننده را میپذیرد.
📕اقبال الاعمال، ص۶۳۴
💠🔹آخرین اُمید جاماندگان از شب قدر، شب و روز عرفه است.
✅ عنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:
🍃⚜مَنْ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ إِلَى قَابِلٍ إِلَّا أَنْ يَشْهَدَ عَرَفَةَ.
🔹 امام صادق علیه السلام فرمودند:
🔸گناهكارى كه در ماه مبارك رمضان مورد مغفرت و بخشودگى واقع نشود، تا سال ديگر مورد مغفرت قرار نخواهد گرفت، مگر اينكه به حج برود و در صحراى عرفات مورد مغفرت حق واقع گردد.
📗 الکافی،ج۴،ص۶۶
📝 شیخ کُلِینی رحمة الله علیه
💠🌙 اعمال شب عرفه✨💠
شب نهم ذی الحجة، از شبهای متبرك و شب مناجات با قاضى الحاجات است؛
توبه در این شب مقبول و دعا در آن مستجاب است.
عبادت در این شب، اجر صد و هفتاد سال عبادت را دارد.
✔️براى #شب_عرفه چند عمل وارد شده است:
👇👇👇
1⃣ قرائت دعایی که با این عبارت آغاز میشود:
🍃اَللّهُمَّ یا شاهِدَ كُلِّ نَجْوى وَ مَوْضِعَ كُلِّ شَكْوى وَ عالِمَ كُلِّ خَفِیَّةٍ وَ مُنْتَهى كُلِّ حاجَةٍ یا مُبْتَدِئاً... "
كه روایت شده هر كس آن را در شب عرفه یا در شبهاى جمعه بخواند خداوند او را بیامرزد.
2⃣ قرائت هزار مرتبه تسبيحات عشر
(ذکر شده در مفاتیح الجنان)
3⃣ قرائت دعاى " اللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاَ وَ تَهَیَّاَ...
كه هم در شب عرفه و هم شبهاى جمعه وارد شده است.
4⃣ زيارت حضرت سيّدالشهداء عليه السلام
📚 مفاتبح الجنان
🌴🌹شب شهادت مسلم ابن عقیل سفیر امام حسین(ع)
در کوفه تسلیت باد.🌹🌴
🌴🌹 کوفه نیا حسین جان کوفه وفا ندارد
کوفی بی مروت شرم و حیا ندارد🚩🚩🚩
🌴🌻 ذکر توسل به مسلم ابن عقیل 《170》 صلوات بنیت اسم ابجد ایشان برای حاجتروایی +یکبار سوره یس 🌻🌴
@Manavi_2
_چِہ بـــــٰا عَظمـــــت أست۔۔
«ذِ؎ ألحَـــــجّہ۔۔𑁍»
⇇مُـــــوسٰے بہ طـــــور مےروَد۔۔
⇇فـــٰــاطمهۜ بہ خــــٰـانہ عـــــلّےﷺ
⇇ابـــــرٰاهیم بـــٰــا اسمٰاعیـــــل ،
□بہ قُربـــٰــانـــــگاه۔۔۔
⇇محمّـــــدﷺ با عـــــلّےﷺ بہ ⇇غَـــــدیر
.. وَ ..
╰➤
◇◇﴿حُسیـــــن ﷺ﴾..،
بٰـــــا هَمہ هستےأش بہ کَـــــربـــــلٰا✿⇉
#عرفه
#ذی_الحجه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۹۸ زهره خانوم لبخندی زد و به خانم سجادی گفت: _فاطمه هم خوبه.ازد
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۹۸ زهره خانوم لبخندی زد و به خانم سجادی گفت: _فاطمه هم خوبه.ازد
#رمان جذاب و آموزنده #سرباز
✍قسمت ۹۹
جدی شد و گفت:
_همین حاج محمود نادری،وقتی ازدواج کردن،تو یه اتاق بیست متری،خونه پدربزرگم زندگی میکردن.رفتیم خونه شون بهت نشون میدم..چهار سال هم همونجا زندگی کردن.امیررضا اونجا به دنیا اومد...من هفت سالم بود اومدیم این خونه.قبلش یه خونه کوچک داشتیم. قبل ترش یه خونه خیلی کوچکتر داشتیم.علی جان اینا که مهم نیست.اصلا بیا پسر خوبی باش و به حرف من گوش بده.بریم یه مدت همین خونه ای که داری،زندگی کنیم. هم یه کم پس اندازمون بیشتر میشه، هم سر فرصت میگردیم،یه خونه خوب پیدا میکنیم.الان کلی کارها مون مونده.
-فاطمه! تو الان داری شوخی میکنی یا جدی حرف میزنی؟!!
-یعنی تو هنوز فرق شوخی و جدی منو نفهمیدی؟!
-آخه باورم نمیشه دختر حاج محمود نادری که تو پر قو بزرگ شده،حاضر بشه همچین خونه ای زندگی کنه!
با لبخند و تهدید گفت:
_علی یه بار دیگه بگی دختر حاج محمود یه چیزی بهت میگم ها..حساسیت پیدا کردم به این جمله ت.
علی با شیطنت گفت:
_دختر حاج محمود
فاطمه به حالت دعوا گفت:
-یه چیزی.
-یعنی چی؟
خندید و گفت:
_یه چیزی بهت گفتم دیگه.
علی هم خندید.
-ولی فاطمه،من مرد هستم.میخوام یه زندگی خوب برات بسازم.
-عزیزم..مرد کسیه که بخاطر خانواده ش زحمت بکشه،خسته و کوفته بیاد خونه، ولی با وجود خستگی و کوفتکی،خوش اخلاق باشه.که خداروشکر تو خیلی هم مردی.
-آخه اصلا جهیزیه ی تو،تو اون خونه جا نمیشه؟
-فکر کردی جهیزیه من سنگینه؟..نخیر آقا.به بابام هم گفتم ساده و در حد ضرورت باشه.بعدشم تو که وسیله داری دیگه،این مدت با همون وسایل زندگی میکنیم..فقط علی جان،من ظرف شستن بلد نیستم.احتمالا یه مدت باید تلفات بدیم تا یاد بگیرم.
علی هم خندید.
بالاخره فاطمه،علی رو راضی کرد،که مدتی تو همون خونه ای که علی هست، زندگی کنن.
همراه زهره خانوم،
مشغول خرید مراسم بودن.هرچقدر علی، فاطمه و خانواده شو بیشتر میشناخت، بیشتر عاشق شون میشد.مخصوصا عشقش به فاطمه،تو همون چند روز چند برابر شده بود.ولی هرچقدر عاشق تر میشد،بخاطر کارهای گذشته ش،شرمنده تر هم میشد.
بعد از خرید هاشون باهم به خونه حاج محمود رفتن.شب شد و حاج محمود و امیررضا هم برگشتن.همه نشسته بودن.
زهره خانوم گفت:
_امروز خانم سجادی تماس گرفت..گفتن آخر هفته بریم خونه شون.
همه به امیررضا نگاه کردن.امیررضا با خجالت سرشو انداخت پایین و لبخند میزد.
فاطمه گفت:
_محدثه دختر خوبی بود.دوست خوبی بود ولی من باهاش چکار کردم،بدبختش کردم.
همه خندیدن.
دوباره گفت:
_داداش،محدثه تو رو آدم حسابی میدونه.لطفا روز خاستگاری خود واقعی تو بهش نشون بده که حداقل با چشم باز انتخاب کنه.
دوباره همه خندیدن.
امیررضا با نگاه به فاطمه میگفت به حسابت میرسم.
-امیر،وای بحالت وقتی من و محدثه دعوامون شد،طرف اونو بگیری ها.وگرنه من میدونم و تو.
امیررضا گفت:
_فاطمه،وای بحالت با محدثه دعوا کنی، وگرنه من میدونم و تو.
-امیر،خیلی پررویی.فعلا باید بگی خانم سجادی.الانم باید خجالت بکشی،بری تو اتاقت.
-قشنگ معلومه داری تلافی میکنی.
بقیه فقط میخندیدن.
آخر هفته شد و موقع خاستگاری امیررضا....
💥ادامه دارد...
✍دومیـن اثــر از؛
✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم»
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2