داروخانه معنوی
یکی از راههای بیداری از خواب غفلت خواندن #شرح_حال_اولیاء_خدا است. بهمین منظور هر روز مختصری از زندگی
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
#احسن_القصص
🍀حاج آقا مجتبی تهرانی(۲)
ایشان با هدایت و ارشاد والد بزرگوار خود، برای مدت چهار سال به مشهد مقدس مهاجرت کرد و در سایه الطاف حضرت علیبن موسی الرضا(ع) مشغول به گذراندن سطح گردید و از محضر اساتید برجستهای چون ادیب نیشابوری بهره برد.
سپس به قم مهاجرت کرد تا در حوزه نوپای آن دیار، که به تازگی تمامی اهل علمِ جهان تشیع را بهسوی خود جذب میکرد، حضور یابد و سطوح عالی دروس حوزوی را نیز به اتمام برساند.
این عالم وارسته با جدیت و پشتکار بسیار، دروس سطح را به سرعت تمام کرد و در سنین نوجوانی به محضر علمی بزرگانی چون امام خمینی، مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، آیتاللهالعظمی گلپایگانی و مرحوم علامه طباطبایی راه یافت.
در جدیت و پشتکار معظمله همین نکته کافی است که به فرمودة خودشان، در زمانی که مشغول به دروس سطح بودند، دو مرتبه تمام وسائلالشیعه را مطالعه کردند تا برای شرکت در درس خارج آماده شوند.
ادامه دارد...
#شرح_حال_اولیاء_خدا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات(قسمت اول) #امام_زمان سيّد صالح سيّد احمد بن سيد هاشم نقل کرده است: در سال هزار و دوي
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات(قسمت اول) #امام_زمان سيّد صالح سيّد احمد بن سيد هاشم نقل کرده است: در سال هزار و دوي
#تشرف
#تشرفات (قسمت دوم)
#امام_زمان
فرمود: نرفتى، گفتم: و اللّه راه را نمیدانم، فرمود: جامعه بخوان، من جامعه را حفظ نداشتم، و تاكنون هم حفظ ندارم، با آنكه مكرّر به زيارت عتبات مشرّف شده ام، از جاى برخاستم و تمام زيارت جامعه را از حفظ خواندم، باز نمايان شد و فرمود: نرفتى، هنوز هستى؟ بى اختيار گريستم و گفتم: هستم راه را نمیدانم، فرمود: عاشورا بخوان، و عاشورا را نيز از حفظ نداشتم، و تاكنون نيز ندارم، پس برخاستم و از حفظ مشغول زيارت عاشورا شدم، تا آنكه تمام لعن و سلام و دعاى علقمه را خواندم، ديدم باز آمد و فرمود: نرفتى، هستى؟ گفتم: نه تا صبح هستم، فرمود: من اكنون تو را به قافله می رسانم.
▪️▫️▪️
رفت بر الاغى سوار شد، و بيل خود را به دوش گرفت، و فرمود: رديف من بر الاغ سوار شو. سوار شدم، آنگاه عنان اسب خود را كشيدم، مقاومت كرد، و حركت نكرد، فرمود عنان اسب را به من بده، دادم، پس بيل را به دوش چپ گذاشت، و عنان اسب را به دست راست گرفت، و به راه افتاد، اسب در نهايت تمكين متابعت كرد، آنگاه دست خود را بر زانوى من گذاشت و فرمود: شما چرا نافله نمى خوانيد؟ سه مرتبه فرمود: «نافله، نافله، نافله» و باز فرمود: شما چرا عاشورا نمیخوانيد؟ سه مرتبه فرمود: «عاشورا، عاشورا، عاشورا» و بعد فرمود: شما چرا جامعه نمیخوانيد؟ «جامعه، جامعه، جامعه» و در هنگامى طى مسافت دايره وار راه را پيمود.
▪️▫️▪️
يك مرتبه برگشت و فرمود: اينانند دوستان شما، كه در كنار نهر آبى فرود آمده، مشغول وضو براى نماز صبح هستند! من از الاغ پياده شدم، كه سوار مركب خود شوم ولى نتوانستم، پس آن جناب پياده شد و بيل را در برف فرو برد، و مرا بر مركب نشاند، و سر اسب را به جانب دوستان بازگرداند، من در آن حال به اين خيال افتادم كه اين شخص كيست كه با من به زبان فارسى حرف زد؟ و حال آنكه در آن حدود زبانی جز تركى و غالبا مذهبى جز مذهب عيسوى نبود، و او چگونه به اين سرعت مرا به دوستانم رساند؟ ! پس به پشت سر خود نظر كردم، كسى را نديدم، و از او اثرى نيافتم، آنگاه به دوستان خود ملحق شدم.
📚نجم الثاقب
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
3.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا امام حسین علیه السّلام
با خانواده به کربلا رفت؟!
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
#سلام_امام_زمانم💔
□پـــٰایـــٰان بِـــده بہ غِیبـــت خُـــود،
⇇﴿صـــٰاحب ألـــزّمـــآنﷺ𔘓⇉﴾
↲↲دیگـــر بیـٰــا کہ غِیـــبت تـُــو،
❍↲ درد دٰایـــم أســـت...
دٰار؎ بہ تَـــن، ⇩⇩⇩
⇦لبـــٰاس عـــزٰا ا؎ غَـــریـــب عَصـــر...
دَر سیـــنہ؎ تـُــو دٰاغ شَـــرر بـــٰار
«مُســـلمﷺ» أســـت➩
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
⇇این روزهـــٰـآ حِـجـــــآبت را↡↡
◈◈مُحکـَــــم بہ سَـــــر بِگیـــــر...
کِہ آخَـــــرین نِـــــگٰاہ ؛
﴿ اِمـــٰــام حُسیـــﷺــن𔘓⇉﴾
↶ بِہ خِیـــــمہ هـــٰــآ بـــــود... ! ↷
#حجاب
#امام_حسین
#چادرانه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2