eitaa logo
داروخانه معنوی
8.5هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.8هزار ویدیو
225 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر 👇 @Ya_zahra_5955 #کپی_حلال تبادل وتبلیغ @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
داروخانه معنوی
🍀شیخ محمدتقی بهلول گنابادی(۲۴) ملاقات آقای دوانی با شیخ بهلول مرحوم استاد علی دوانی وقتی در سال 1347 شمسی بهلول را ملاقات می کند ماجرا را از وی جویا می شود و بهلول می گوید: پس از آن که از مهلکه ی گوهرشاد گریختم عازم کشور هم مرزمان افغانستان گردیدم تا در آن جا خودم را معرفی و پناهندگی سیاسی بگیرم، ولی آنها ناجوانمردانه مرا دستگیر کردند و راهی زندان نمودند. جمعاً 31 سال در زندانهای مخوف و فاقد امکانات اولیه به سر بردم و اخیراً که آزاد شدم به مصر و از آنجا به عراق آمدم. دوانی در ادامه ی نویسد: ایشان در بیت سید عبدالله شیرازی اسکان داشت و هنگامی که به دیدار ایشان رفته بودیم، بهلول که خوابیده بود، با ورود ما بیدار شد و شیخ واقعاً بهلول وار، لاغر اندام ولی شاد و با نشاط بود و پس از حدود چهل سال دوری از ایران، هنوز لهجه ی محلی خود (گنابادی) را حفظ کرده بود. مرحوم شیخ بهلول علاوه بر چهره ی انقلابی خود دارای کراماتی در نوع خود منحصر به فرد نیز بود. ماجرایی عجیب از ذکر بهلول که مانع دیده شدن او می شد! حجت الاسلام و المسلمین حاج سید غلامرضا موسوی بروجردی خاطره ای جالب از ماجرایی که هنگام سفری کوتاه خود با بهلول برایش پیش آمده بود را این گونه نقل می کند: خاطره دیگری که از ایشان دارم، در سفر سوریه بود. شب جمعه ای بود، افتخار حضور در حرم مطهر حضرت زینب را در زینبیه درک کردم. آخر شب برادران سپاهی ما که در سوریه و لبنان مستقر بودند، دسته جمعی وارد حرم شده و به عزاداری و سینه زنی پرداختند. یکی از آنها که مسئولیتی را هم به عهده داشت، حقیر را به خوبی می شناخت و سابقه دوستی دیرینه ای داشتیم، مرا دید، به طرفم آمد و در آغوشم کشید، و اظهار محبت زیادی کرد، اصرار داشت که مرا به لبنان ببرد. مقرر شد، فردای آن روز به هتلی که محل اقامت حقیر بود مراجعه و با رعایت امکانات امنیتی در حالی که یکی دو اتومبیل دیگر هم پاسداران محافظ را حمل می کردند، به سمت مرز لبنان حرکت کنیم. در طول مسیر به باغ زبدانی که موقعیتی نظیر باغ منظریه شمیران طهران را دارد محل استقرار سپاه پاسداران ماست رفتیم. معلوم شد جناب آقای حاج شیخ محمدتقی گنابادی، معروف به بهلول هم در آنجاست، مقرر شد ایشان را هم همراه بیاورند. تا این که به مرز نظامی سوریه و لبنان رسیدیم، برای من قبلاً مجوز عبور گرفته بودند، ولی برای آقای بهلول چنین مجوزی را نگرفته بودند، حال چرا؟ نمی دانم! رفقا در این باره صحبت می کردند، که به مأمورین مرزی چه بگویند؟ مرحوم شیخ بهلول با کمال اطمینان خاطر، فرمود: مطمئن باشید آنها مرا نمی بینند! از این لحاظ خیالتان راحت باشد! راستی همینطور هم شد، وقتی که مأمورین مرزی لبنان به داخل ماشین سرکشیدند، گویی اصلا او را ندیدند، و کوچکترین مشکل و مسئله ای پیش نیامد؟! حال ذکری بر لب داشت یا این هم رشته ای از علم بود؟ آن را هم نمی دانم! ادامه دارد «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات #امام_زمان حاج میزرا مقیم قزوینی نقل می کند: چله ای گرفته بودم. نزدیک اتمام آن در حر
(قسمت اول) مرحوم حجة الاسلام شفتی عالم مجاهد بزرگ، روزی قصد عزیمت برای دیدار خانه‌ی خدا نمود، عده ای از خویشان و اصحابشان نیز به همراه وی به راه افتاده، تا به حج تشرف یابند. طبق مرسوم آن دوران، مسیر کاروانیان از ایران به نجف و کربلا و از آنجا به سوی مکه و مدینه بود. پس به زیارت عتبات عالیه شتافته و چند روزی را در آن شهر اقامت می نمایند. برخی از خویشان او از  این که پولی به همراه داشته، نگران بودند. از این جهت به امانت پول هایشان را در کیسه ای نهادند و به مرحوم شفتی دادند، تا در مواقع نیاز از آن استفاده نمایند. ✨💫✨ مرحوم شفتی نیز کیسه فوق را در گوشه ای از اتاقش مخفی کرد تا از گزند حوادث سالم بماند! بالاخره روز حرکت فرا می رسد، او برای وداع به زیارت حضرت امیر علیه السلام رفته، پس از بازگشت به خانه و جمع آوری و دسته بندی اثاثیه اش متوجه می شود که از کیسه ی پول خبری نیست؟! پس در کمال اضطراب و نگرانی از اتاق بیرون آمده و استغاثه جویان به حضرت ولی الله اعظم ارواحنافداه به مسجد سهله می شتابد. ✨💫✨ او خود در مورد آن حادثه چنین می گوید: در آن حالت اضطرار و استغاثه، لحظاتی نگذشت که اسب سواری را از دور دیدم. با خود گفتم نکند که مهاجمی باشد که قصد بر جانم نماید؛ در کمال تعجب از دور صدایی بلند شد که: آقای شفتی نگران نباش! پس از شنیدن این جملات، آرامش خود را بازیافتم، وقتی اسب سوار به من رسید، فرمود: آقای شفتی! چه مشکلی داری، من امام زمان توام!؟ ادامه دارد... 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشيدة «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. آیا برای ظهورِ ناگهانی آماده ای⁉️ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا ❤️ «هے گـُــنہ کـــردم و هے جـــٰار زدم» ⇠⇠یــــــٰار بـــیــــــآ.... "مـــن نـــدانـــم چہ شَـــود عـــٰاقبـــت کار" ، ⇦⇦بیــــــآ.... خـــود بگـُــفتے کہ دعـــا ⇇بهـــر ظُهـــورت بکـــنیـــم خـــوٰانـــدمت خـــستہ أم ↶↶ ا؎ یــــــٰار بـــیــــــاِ↷↷ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا ﴿وصیــّـت شهیـــدحججے بہ بــٰـانـــوان𑁍﴾: هَمیـــشہ ایـــن بیـــت شـــعـــررٰا ⇇بہ یـــادبـــیـــٰاوریـــد آن زمـــانے کـــہ⇩⇩⇩ ⇦حضـــرت رقـــیّہ(سلام الله علیها) خـــطاب بہ پـــدرش گـُــفـــت: ↶غـــصّہ حجـــٰاب مـــن را نـــخـــور؎ بـــابـــاجـــآن ⇠چــٰـادرم ســـوخـــتہ أمــّـا بہ ســـرم هســـت هَـــنـــوز↷ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا