ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
آن رجـــائے ⇩⇩⇩
⇦مـــرد دلســـوز و امیـــن
«در ریـــاست بـــود بـــر کـــشور نگـــین»
بـــاهنـــر↓↓↓
⇠ مـــرد خـــدا بـــود و عمـــل
«زره ائـــے در او نـــبـــود دوز و دغـــل»
گـــرچـــہ در عـــرش میهمـــان ســـرمـــدنـــد
⇇کـــشتـــهٔ دیـــن حنیـــف احمـــدنـــد➩
#شهید_رجایی
#شهید_باهنر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#سفر_پرماجرا ۴۹ #استاد_شجاعی ✍با خُــدا که رفیق باشی؛ قبل از لحظه ی تولـدت به بـرزخ، مژده ها و بشار
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد محمد شجاعیسفر پر ماجرا 50.mp3
زمان:
حجم:
8.9M
#سفر_پرماجرا ۵۰
#استاد_شجاعی
✍خدا برات یه پیغام گذاشته در قرآن؛
✨سابِقــوا إلی مغفـرهٍ من ربّکـــم
"وقت تلـف نکن...از بقیه سبقت بگیـر"
و خودتــو برسون
به آغوشِ سراسر مغفرت خدا!
یهو دیر میشه ها
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
امروز شنبه
قضای ⇠ #نماز_صبح
بعد از هر نماز قضا خواندن دعای فرج(الهی عظم البلا...) برای سلامتی و فرج و مقدر شدن ظهور آقا جانمون حضرت مهدی (روحی لک الفدا) اجباری است🌹🌹🌹
امروز ششمین روز ختم سوره واقعه
و شش بارخواندن سوره واقعه
برای دسترسی به سوره ها و دعای هر روز لطفا بروی گزینه های آبی کلیک کنید👇
متن سوره واقعه
صوت سوره واقعه
و بعد از تلاوت سورۀ مبارکه، هر روز این دعا را بخواند
#ختم_سوره_واقعه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
به رسم ادب صلوات خاصه سلطان علی بن موسی امام رضا علیه السلام رو بخونیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ
وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ
صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ
بار الها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسندیده پیشواى پارسا و منزه و حجت تو بر هر که روى زمین است و هر که زیر خاک بسیار راستگو و شهید، درود و رحمتى فراوان و کامل و با برکت و متصل و پیوست و پیاپى و دنبال هم همچون بهترین رحمتى که بر یکى از اولیائت فرستادى.
#امام_رضا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#داستان_کرامت
#امام_رضا
با اعتراض تمام شفای خود را گرفت
صاحب کرامات رضویه در ج 1 ص 165 مینویسد:
سال 1354 سیدهی علویه موسوی مریض، همسر حاج سید رضا موسوی ساکن گرگان شفا یافت به طوری که سید رضا خود، شرحش را به خط خویش برای حقیر نوشت؛ من اکنون مختصر آن را مینگارم:
همسرم نه ماه تمام مبتلی به مرض مالاریا گردیده بود، پزشکان گرگان هر چه معالجه کردند، بهبود نیافت، لذا به مشهد مقدس آمدیم و جویا شدیم بهترین دکتر کیست؟
دکتر غنی سبزواری را به ما معرفی کردند و به او مراجعت نمودیم؛ و قریب چهل روز به دستور او عمل کردیم؛ ولی روز به روز شدت مرض بیشتر میشد، ناچار روزی به دکتر گفتم:
من که خسته شدهام حال اگر منظورتان گرفتن حق ویزیت است؛ من حاضرم که حق نسخهی دو ماه شما را تقدیم کنم تا در عوض شما زودتر مریضهی ما را علاج کنید و اگر هم میدانید که در مشهد علاج نمیشود بگویید تا او را از اینجا ببرم.
دکتر در جواب گفت:
چه کنم؟ مرض او مزمن است و طول میکشد، نسخه داد و ما به منزل برگشتیم؛ همینکه خواستم، برای خرید دارو بروم همسرم گفت:
دیگر دارو نمیخواهم چون مرض من خوب شدنی نیست و شروع کرد به گریه کردن؛ فهمیدم که او از شنیدن کلمهی مزمن از دکتر، خیال کرده که مزمن یعنی اینکه مرضش خوب شدنی نیست.
گفتم:
منظور دکتر از مرض مزمن این بوده است که این مرض زود علاج نمیشود و باید صبر کرد، او سخنم را باور نکرد و گریان گفت:
شما هر چه زودترمرا به گرگان ببر، ولی من به سخن او توجهی نکردم و داروهایی که دکتر تجویز کرده بود گرفته، آوردم؛ اما او نخورد و پیوسته به فکر مردن بود؛ این برخورد او با من هم مرا بیشتر پریشان حال کرد و هم در شب تبش بیشتر شدت گرفت.
من هنگام سحر برخاستم و رو به حرم مطهر نهادم دیوانه وار بدون اذن دخول مشرف شدم و با بیادبی، ضریح را گرفته، عرض کردم چهل روز است که من مریضم را آوردهام و استدعای شفا نمودهام؛ ولی شما توجهی نفرمودهاید میدانم اگر نظر مرحمتی میفرمودید مرض من خوب میشد.
پس از یک ساعت گریه کردن عرض کردم:
به حق جدهات زهرا علیهاالسلام اگر آقایی نفرمایی، به جدم موسی بن جعفر علیهالسلام شکایت میکنم؛ زیرا که اگر من قابل نبودم، مهمان شما که بودم.
از حرم بیرون آمدم شب دیگر همسرم در شدت تب بود؛ من هم خوابیده بودم؛ نصف شب علویه مرا بیدار کرده، گفت:
برخیز! آقامان تشریف آوردهاند. فورا برخاستم؛ ولی کسی را ندیدم؛ خیال کردم، همسرم به واسطهی شدت تب این حرف را میزند، دوباره خوابیدم تا یک ساعت به صبح مانده، بیدار شدم؛ دیدم همسرم که حال از جا برخاستن نداشت، برخاسته، به اتاق دیگر رفت که چای حاضر کند. تا او را چنین دیدم گفتم چرا با این شدت بیحالی و ناراحتی خود برخاستهای؟ میبایستی برای انجام این کار خادمهات را بیدار میکردی. گفت:
خبر نداری؟ عموی محترم تو و من، همین الآن مرا شفا داد.از توجه حضرت رضا علیهالسلام هیچ کسالتی ندارم؛ چون حالم خوب است، نخواستم کسی را زحمت دهم تا از خواب بیدار شود؛ پرسیدم چه پیش آمد؟ برایم بگو.
گفت:
نصف شب در حال شدت مرض بودم؛ دیدم پنج نفر به بالینم آمدند؛
یکی عمامه بر سر داشت و چهار نفر دیگر کلاه داشتند. تو هم پایین پای من نشسته بودی؛ پس از آن، آن آقای معمم، به آن چهار نفر فرمود:
شما ببینید این مریض چه ناراحتی دارد؟ هر یک از آنان مرا معاینه نمودند و هر کدام تشخیص مرضی را دادند آن گاه به آن آقای معمم عرض کردند شما هم توجه بفرمایید! که چه مرضی دارد؟
آن حضرت دست مبارک خود را دراز کرد و نبض مرا گرفت و فرمود:
حالش خوب است و مرضی ندارد چون چنین فرمود، پزشکان اجازهی مرخصی گرفتند و رفتند؛ در این هنگام آن بزرگوار رو به شما کرده، فرمود:
سید رضا، مریضهی شما خوب است؛ چرا این قدر جزع و فزع و بیتابی میکنید؟
از جا حرکت کرد تا برود؛ شما هم برخاستی و تا در منزل او را همراهی و اظهار تشکر کردی. آن حضرت هم خداحافظی کرد و رفت.
شنیدهام که عیادت کنی مریضان را
تبم گرفت و دلم خوش به انتظار نشست
شوهرش نوشته است که همسرم از آن شب که شفا داده شده تا کنون که سال 1382 قمری میباشد دچار تب نشده است.
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2