eitaa logo
داروخانه معنوی
8.5هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.8هزار ویدیو
225 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر 👇 @Ya_zahra_5955 #کپی_حلال تبادل وتبلیغ @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
استاد محمد شجاعیسفر پر ماجرا 53.mp3
زمان: حجم: 8.5M
۵۳ 💢اگه با خودت آشتی کنی، دیگه تمومه با خدا هم آشتی میشی! ✴️اونوقته که؛ دیگه ضعف وجودتُ میشناسی، و خودتُ، در آغوش عظیم خدا، رها میکنی. و چقدر مرگ، برات شیرین میشه «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز سه شنبه قضای ⇠ بعد از هر نماز قضا خواندن دعای فرج(الهی عظم البلا...) برای سلامتی و فرج و مقدر شدن ظهور آقا جانمون حضرت مهدی (روحی لک الفدا) اجباری است🌹🌹🌹
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز نهمین روز ختم سوره واقعه و نه بارخواندن سوره واقعه برای دسترسی به سوره ها و دعای هر روز لطفا بروی گزینه های آبی کلیک کنید👇 متن سوره واقعه صوت سوره واقعه و بعد از تلاوت سورۀ مبارکه، هر روز این دعا را بخواند «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ اکرم صلی الله علیه و آله ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ(نهم ربيع)، ﻓﺮﻋﻮﻥِ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺘﻢ ﻭ ﺳﺘﻢ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺑﺮ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻭ ﻏﺎﺻﺐ ﺣﻘﻮﻗﺸﺎﻥ ﻫﻼ‌ﮎ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ. ✨ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﺮﺗﺮﯼ ﺩﻫﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺷﺨﺺ به دﺭﮎ ﻭﺍﺻﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺗﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺶ ﺳﻨﺘﯽ ﺷﻮﺩ. ✨ﭘﺲ ﺣﻖ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ✨"ﺍﯼ ﻣﺤﻤﺪ! ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺘﺖ ﻋﯿﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ: 🔺ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﻋﯿﺪ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺛﻮﺍﺑﯽ ﺩﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺛﻮﺍﺏ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﻋﺮﺵ ﺍﺣﺎﻃﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ▫️ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻣﻮﺍﻟﺶ ﺑﯿﻔﺰﺍﯾﻢ ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻋﯿﺎﻟﺶ ﻭﺳﻌﺖ ﺩﻫﺪ، ▫️ ﻭ ﻫﺮ ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺻﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﻫﺰﺍﺭ ﺷﺨﺺ ﺍﺯ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺟﻬﻨﻢ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﻨﻢ، ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩﻩ ▫️ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯﻡ." 🔘ﺑﺤﺎﺭﺍﻻ‌ﻧﻮﺍﺭ ، ﺟﻠﺪ ۹۵، ﺻﻔﺤﻪ ۳۵۴ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
به رسم ادب صلوات خاصه سلطان علی بن موسی امام رضا علیه السلام رو بخونیم اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏ بار الها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسندیده پیشواى پارسا و منزه و حجت تو بر هر که روى زمین است و هر که زیر خاک بسیار راستگو و شهید، درود و رحمتى فراوان و کامل و با برکت و متصل و پیوست و پیاپى و دنبال هم همچون بهترین رحمتى که بر یکى از اولیائت فرستادى. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
در روزنامه نوشتند و نقاره زدند. در شب جمعه اول ذیقعده 1381 جوان افلیجی از اهل تبریز به نام سید علی اکبر شفا یافت؛ خبر شفای او به همگان رسید و نقاره زدند و جریان آن در روزنامه‌ی خراسان به شماره‌ی 3692 با عکس آن جوان به شرح زیر درج شد: شب گذشته در مشهد جوان افلیجی در حرم مطهر حضرت رضا علیه‌السلام شفا یافت؛ کسبه بازار روز و شب گذشته جشن گرفتند و دکانهای خود را با پرچمهای سه رنگ و چراغهای الوان تزیین کردند؛ خبرنگار ما که با این جوان تماس گرفت، جریان مشروح آن را چنین گزارش داد. این جوان به نام سید علی اکبر گوهری که سنش در حدود بیست و هشت سال و از اهل تبریز و شغلش قبل از ابتلای به این مرض عطر فروشی در بازار تبریز بوده، به خبرنگار ما اظهار داشته است که: من از کودکی به مرض حمله‌ی قلبی و تشنج اعصاب مبتلی بودم و چون بشدت از این مرض رنج می‌بردم، بنا به توصیه‌ی پزشکان تبریز، برای معالجه به تهران رفتم و در بیمارستان فیروز آبادی بستری شدم. روز عمل جراحی دقیق فرا رسید و قرار شد که لکه خونی را که روی قلب من بود به وسیله‌ی اشعه‌ی برق از بین ببرند و آن را بسوزانند ولی معلوم نیست به خاطر چه اشتباهی، مدت برق به روی قلب بیشتر شد که بر اثر آن نصب بدنم فلج گردید و چشم چپم نیز از بینایی افتاد. مدت پنج ماه برای معالجه‌ی مرض جدید در بیمارستان چهرازی بستری بودم پس از معالجات فراوان بدنم تا اندازه‌ای خوب شد و چشمم بینایی خود را بازیافت ولی پای چپم همان طور باقی ماند به طوری که حتی با عصا هم نمی‌توانستم خوب حرکت کنم؛ پس با ناامیدی زیاد به تبریز برگشتم و در آنجا خیلی برای معالجه خرج کردم و هر کس هر چه گفت و تجویز کرد، انجام دادم. دکان عطر فروشی و خانه و زندگانیم را به پول تبدیل کرده، صرف و خرج معالجه کردم؛ دوباره به تهران برگشتم و به بیمارستان شوروی مراجعه کردم؛ ولی آنجا هم پس از معالجات زیاد گفتند معالجه اثری ندارد و پای تو برای همیشه فلج خواهد بود؛ بنابراین باز به تبریز برگشتم، روز اول عید نوروز به خانه‌ی یکی از پزشکان تبریز به نام دکتر منصور اشرافی - که با خانواده‌ی ما و همچنین با مرض من آشنایی کامل داشت - رفتم و با التماس از او خواستم که اگر راهی برای معالجه‌ی پایم باقی است، بگوید و اگر هم ممکن نیست، اظهار نماید تا من دیگر به این در و آن در نزنم. دکتر پس از معاینه دقیق سوزنی به پایم فرو کرد و من هیچ احساس دردی نکردم آن گاه مقداری از خون مرا برای تجزیه گرفت و گفت: سید علی! معالجه‌ی پای تو ثمری ندارد؛ متاسفانه تو برای همیشه فلج خواهی بود. من به خاطر این اظهار نظر پزشک در آن روز بسیار ناراحت شدم؛ با اینکه آن روز، روز عید هم بود و مردم همه غرق شادی و سرور بودند؛ لکن من با دلی شکسته به خانه‌ی یکی از رفقای خود رفتم؛ و سخنان دکتر را برای او شرح دادم. آن دوست که مردی پیر و سالخورده بود، مرا دلداری داد و گفت: سید علی اکبر! تو که جوان متدین و با تقوایی؛ خوب است به طبیب واقعی یعنی، به حضرت رضا علیه‌السلام مراجعه کنی و برای زیارت آن حضرت به مشهد مقدس مشرف شوی، به محض اینکه آن دوست چنین پیشنهادی کرد، اشکهایم جاری شد؛ همان دم تصمیم گرفتم که به پیشنهاد او جامه‌ی عمل بپوشانم. در حال وسایل سفر را تهیه و به سوی مشهد مقدس حرکت کردم.ساعت هفت و نیم روز پنجشنبه وارد مشهد شدم؛ از آنجا که خیلی اشتیاق داشتم؛ بدون آنکه منزلی بگیرم و استراحتی کنم، با هر زحمتی که بود خود را به صحن مطهر رساندم و قبل از تشرف به حرم، برگشتم و غسل زیارت کردم. تمام افرادی که در حمام بودند به حال من تاسف خوردند؛ به هر حال به حرم مشرف شدم و بیرون آمدم. چون خیلی گرسنه بودم، به بازار رفته، قدری خوراکی تهیه کرده، خوردم؛ و دوباره به حرم بازگشتم؛ و دیگر خارج نشدم تا شب ساعت یازده در گوشه‌ای نشستم. یکی از خدام حرم هم مواظب من بود که زیر دست و پای زایرین و جمعیت انبوه لگدمال نشوم. در همین موقع با زحمت، خود را به ضریح مطهر رساندم. و با صدای بلند به ناله و زاری پرداختم و آن قدر گریه کردم که از حال طبیعی خارج شدم، در همان حالت اغماء و بیهوشی نوری به نظرم رسید که از آن صدایی بلند شد و امر کرده، گفت: سید علی اکبر! بلند شو، خدایت تو را شفا عنایت فرمود. در حال اغماء خارج شدم و دیدم پایی را که توانایی تحمل سنگینی آن را نداشتم و انگشتان آن را نمی‌توانستم تکان دهم به حرکت آمد و بدون کمک عصا به کناری رفتم و نماز خواندم و شکر خدای را به جا آوردم. در این هنگام یکی از همشهریانم را - که کاملا از حال من آگاه بود - در حرم مطهر دیدم؛ همینکه او چشمش به من افتاد خیلی از حال من تعجب کرد و مرا به اتاق خود در مسافر خانه‌ی میانه برد. و کسبه‌ی بازار و کارگران حمام هم که مرا در حال بهبود دیدند، متعجب شدند و مرا به خدمت آیت‌الله سبزواری بردند.
اشخاصی که مرا دیده بودند شهادت دادند و جریان را طی نامه‌ای به آستان قدس رضوی نوشتند و بدین مناسبت ساعت ده صبح برای خشنودی مسلمانان نقاره زدند. سپس با خود گفتم: هر چه زودتر به شهر خود باید بروم و این مژده‌ی بزرگ را به مادر و همسر و دو فرزند و شش برادرم بدهم و انشاءالله دوباره در اولین فرصت برای زیارت حضرت رضا علیه‌السلام بازگردم. ای شهریار توس، شهنشاه دین رضا، وی ملجا خلایق و وی مقتدای ما ای آن که انبیا به طواف حریم تو دارند اشتیاق، به هر صبح و هر مسا اندر جوار قبر تو جمعی پریش حال داریم روز و شب به درت روی التجا درمانده‌ایم جمله، به فریاد ما برس زیرا که نیست جز تو کسی دادرس به ما شاها! مرا به حضرت تو عرض حاجتی است کن حاجتم روا به حق سیده‌ی نسا «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2