ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
بـــنـّــا شُـــد خـــلقـــت عـــٰالـــم
⇇بہ ذکـــر "یـــٰاعـــلّےحـــیـّــدرﷺ𔘓"
⇦أگـــر تـــب مےکُـــنـــد دنـــیـــٰا،
↶↶أگـــر در تـــاب مےاُفـــتـــد.↷↷
#باباعلی
#یکشنبه_های_علوی
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#کارگاه_عزت_نفس ۸ #استاد_شجاعی فرمول عزّت در آسمان و زمین یکسانه! هر چی کیفیت و کمیّتِ رفاقت هات بی
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
@Ostad_Shojaeکارگاه عزت نفس 09.mp3
زمان:
حجم:
9.4M
#کارگاه_عزت_نفس ۹
#استاد_شجاعی
❌سعی نکن، با گناه، عزیزِ کسی بشی!
گناه، چهره ی باطنت رو خراب میکنه!
نه تنها محبوب نمیشی... که یه جایی منفورش هم میشی!
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
امروز یکشنبه
قضای ⇠ #نماز_ظهر
بعد از هر نماز قضا خواندن دعای فرج(الهی عظم البلا...) برای سلامتی و فرج و مقدر شدن ظهور آقا جانمون حضرت مهدی (روحی لک الفدا) اجباری است🌹🌹🌹
دو روز قبل در حرم امام رضا علیه السلام خدمت یکی از بزرگان بودیم. پس از صحبت های معمول گفتم به نظر شما در آینده چه خبر خواهد شد و به ما بفرمائید چه کنیم؟
ایشان می فرمود: دعا، دعا، دعا.
دعا سلاح ما در مقابل با سحر صهیون است. نمی دانید با همین دعای چهاردهم و توسل و سوره فتح، چه دسیسه ها و سحرهایی باطل شد. آنها آمده بودند که کار ما را یکسره کنند، اما خداوند متعال چیز دیگری رقم زد.
فکر نکنید دعا چیز کمی است، دعا سلاح فرعی نیست، آقاجان دقت کنید، سلاح اصلی ما الان دعاست. به همه بگوئید از دعا و ضجه به درگاه خدا ناامید نشوند.
بعد فرمودند در آینده نزدیک، ما یکی دو موقعیت دیگر داریم که انشالله به دعاها و صدقات مردم به خیر خواهد گذشت.
اگر به ایام فاطمیه برسیم انشالله گردنه ها را عبور کرده ایم. به همه بگویید دعا را فراموش نکنند.
به نقل از کانال شهید ابراهیم هادی
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
صلوات خاصه امیرالمومنین
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَخِي نَبِيِّكَ وَ وَلِيِّهِ وَ صَفِيِّهِ [وَ وَصِيِّهِ] وَ وَزِيرِهِ وَ مُسْتَوْدَعِ عِلْمِهِ وَ مَوْضِعِ سِرِّهِ وَ بَابِ حِكْمَتِهِ وَ النَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى شَرِيعَتِهِ وَ خَلِيفَتِهِ فِي أُمَّتِهِ وَ مُفَرِّجِ الْكُرَبِ [الْكَرْبِ] عَنْ وَجْهِهِ قَاصِمِ الْكَفَرَةِ وَ مُرْغِمِ الْفَجَرَةِ الَّذِي جَعَلْتَهُ مِنْ نَبِيِّكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصْرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ نَصَبَ لَهُ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ صَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَاءِ أَنْبِيَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ .
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#داستان_کرامت
#امیرالمومنین
#بابا_علی
امام حسين (علیه السلام ) فرمود: روزى على (علیه السلام ) ندا كرد: ((هر كس از رسول خدا (صلواة الله عليه ) طلبكار است يا عطايى را مى طلبد، بيايد و آن را بگيرد)).
هر روز عده اى مى آمدند و چيزى را مى خواستند و على (علیه السلام ) جا نماز پيامبر را بلند مى كرد و همان مقدار در آن جا مى يافت و به شخص طلبكار مى داد.
خليفه اول به خليفه دوم گفت : على با اين كار آبروى ما را برد! چاره چيست ؟
عمر گفت : تو نيز مثل او ندا كن ، شايد مانند او بتوانى بدهى هاى رسول خدا (صلواة الله عليه ) را ادا كنى .
ابوبكر ندا كرد: هر كس از رسول خدا (صلواة الله عليه ) طلبى دارد بيايد. اين قضيه به گوش على (علیه السلام ) رسيد، فرمود: ((او به زودى پشيمان مى شود)).
فرداى آن روز، ابوبكر در جمع مهاجر و انصار نشسته بود، عربى بيابانى آمد و پرسيد:
كدام يك از شما جانشين رسول خدا است . به ابوبكر اشاره كردند.
گفت : تو وصى و جانشين پيامبر هستى ؟
ابوبكر گفت : بلى ؟ چه مى خواهى ؟
گفت : پيامبر اكرم (صلواة الله عليه ) قول داده بود كه هشتاد شتر به من بدهد، اكنون كه او نيست ، پس آنها را تو بايد بدهى .
ابوبكر گفت : شترها بايد چگونه باشند؟
عرب گفت : هشتاد شتر سرخ موى و سيه چشم .
ابوبكر به عمر گفت : چه كار كنيم ؟
عمر گفت : عرب ها چيزى نمى دانند، از او بپرس آيا شاهدى بر گفته خود دارد؟ ابوبكر از او شاهد خواست .
عرب گفت : مگر بر چنين چيزى شاهد مى خواهند؟ به خدا سوگند تو جانشين پيامبر نيستى .
سلمان برخاست و گفت : اى عرب ! دنبال من بيا تا جانشين پيامبر را به تو نشان دهم .
عرب به دنبال او به راه افتاد تا اين كه به على (علیه السلام ) رسيدند.
عرب گفت : تو وصى پيامبر (صلواة الله عليه ) هستى ؟
حضرت فرمود: بلى ، چه مى خواهى ؟خ
عرب گفت : رسول خدا (صلواة الله عليه ) هشتاد شتر سرخ موى و سيه چشم براى من تعهد كرده بود، اكنون از تو مى خواهم .
حضرت فرمود: آيا تو و خانواده ات مسلمان شده ايد؟
در اين هنگام عرب دست على (علیه السلام ) را بوسيد و گفت : تو وصى به حق پيغمبر خدا (صلواة الله عليه ) هستى . چون بين من و پيامبر شرط همين بود، ما همه مسلمان شده ايم .
على (علیه السلام ) فرمود: ((اى حسن ، تو و سلمان ، با اين عرب به فلان صحرا برويد و بگوييد:
((يا صالح ، يا صالح !)) وقتى كه جوابتان را داد، بگو: اميرالمؤ منين به تو سلام مى رساند و مى گويد: هشتاد شترى كه رسول خدا (صلواة الله عليه ) براى اين عرب تعهد كرده بود بياور))
سلمان مى گويد: به جايى كه على (علیه السلام ) فرموده بود، رفتيم ، اما حسن (علیه السلام ) همان گونه كه على (علیه السلام ) فرموده بود، ندا سر داد. پس جواب دادند: لبيك يابن رسول الله .
امام حسن (علیه السلام ) پيام اميرالمؤ منين على (علیه السلام ) را رساند، گفت : روى چشم اطاعت مى كنم .
چيزى نگذشت كه افسار شترها از زمين خارج شد و امام حسن (علیه السلام ) آن را گرفت و به عرب داد و فرمود: بگير. شترها پيوسته خارج مى شدند تا اين كه هشتاد شتر با همان اوصاف تكميل شد.
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2